مشخصات فــــــيلم
عنوان: «پسر حذف شده»
محصول: کمپانیهای پرفکت وورد، انونیموس و فوکاس فیچرز
تهیهکنندگان: استیو گولین و کری کوهانسکی رابرتز
سناریست و کارگردان: جوئل اجرتون
مدیر فیلمبرداری: ادوارد گرائو
تدوینگر: جی رابینوویتز
موسیقی متن: دنی بنزی و ساندر جوریانز
طول مدت: ۱۱۴ دقیقه
بازیگران: لوکاس هجز، نیکول کیدمن، جوئل اجرتون، جو ال وین، زاوییر دولان، تروی سیوان، چری جونزو راسل کرو
اجتماعی اخیر جوئل اجرتون بدون تأکید و تمرکز بر نحوه کار و نحوه نمایش بازیگر اول فیلم که لوکاس هجز، یکی از مستعدترین جوانان تازه هالیوود است، امکانپذیر نخواهد بود زیرا او و بواقع نقش کلیدی و حیاتی وی در سناریوی فیلم به قدری برجسته و مهم است که به هیچ روی نمیتوان فیلم و داستان آن را بدون حضور وی بررسی و به نتیجهگیری لازم رساند. اهمیت این مسأله زمانی بیشتر میشود که در نظر بگیریم که در شش ماه اخیر دو فیلم دیگر نیز با در برداشتن لوکاس هجز در بطن داستان خود اکران شدهاند.
یکی از آنها فیلمی بهنام «اواسط دهه ۱۹۹۰» است و دیگری «بن بازگشتهاست» و در آنها نیز امکان ندارد حضور و نحوه فرو رفتن لوکاس هجز در نقش محوله به چشم نخورد. در «پسر حذف شده» که به سبب هنرپیشه بودن جوئل اجرتون و تخصص او در این زمینه نحوه و سبک کار تمامی بازیگران جلوهای خاص دارد و نمایشهای فردی هر یک از هنرپیشههای فیلم به بخشی عمده از متن قصه و وسیله مهمی در راه منظوررسانی تبدیل شده است.
لوکاس هجز نقش جارد امونز را ایفا میکند و او نماد و نشانهای از دوران جوانی مردی به نام گارارد کانلی است که نویسنده رمان زندگی نامهای بوده که فیلم براساس آن ساخته شده است. جارد امونز در شهری کوچک در ایالت آرکانزاس امریکا زندگی میکند و این مکانی است که پدر او یک چهره برجسته کلیسای کاتولیک و واعظ مشهور با نام کوچک مارشال (و بازی راسل کرو نیوزیلندی) است و این واعظ در منطقه مذکور به قدری مهم و تأثیرگذار است که افراد جامعه بشدت به او معتقدند و به وی و تصمیمهایش استناد میکنند. با این حال وقتی مشکل اجتماعی و فردی پراهمیتی برای این نوجوان بروز میکند، پدر و مادر وی (با بازی نیکول کیدمن استرالیایی) او را قانع و بواقع وادار میکنند به کلاسهای روانشناسی برود و پس از دریافت مشاورههای لازم با روح و طبع و دیدگاه آدمهای عادی اجتماعی به صحنه زندگی برگردد. آنچه در پایان این روند برای او بر جای میماند، پذیرش واقعیات و ایدههای شخصیاش و زندگی بر اساس آن است و این گزینش بدین معناست که سایرین هم باید وی را همانگونه ببینند و بپذیرند که هست و تلاشی البته عبث برای عوض کردن ماهیت او نداشته باشند.
شکهای ماندگار
لوکاس هجز که در این نقش به وضوح میدرخشد و دور ماندنش از جمع کاندیداهای اسکار امسال نوعی کم لطفی به وی بوده، پیشتر در فیلم «اواسط دهه ۱۹۹۰» نخستین تجربه بلند کارگردانی جوناهیل نقش ایان را بازی کرده بود که برادر بزرگ کاراکتر اصلی بهنام استیوی بود و فردی که پشت هیکل نسبتاً درشت و چاقش احساسهای متفاوت و متضادی آرمیده بود و از عدم اطمینان و ناآرامیهای درونی رنج میبرد. در فیلم «بن بازگشته است» هم که توسط پدر لوکاس هجز بهنام پیتر هجز کارگردانی شده، لوکاس نقش جوانی را بازی میکند که پس از مدتی حضور و درمان در یک کلینیک بازپروری معتادان به خانهاش بازگشته است و باید سایرین را متقاعد کند که بر این عارضه فایق آمده است اما نه خودش به این مسأله مطمئن است و نه مادرش (با بازی جولیا رابرتز معروف) میتواند بر شکهای خود در این زمینه فائق آید.
از منچستر در کنار دریا
شواهد موجود و بازیهای قوی لوکاس هجز در عین جوانیاش نشان میدهد او با قدری رشد و بلوغ بیشتر جوایز مهمی را در ادامه زندگی هنریاش خواهد برد و وی در ادامه کسب تجربهها و جاه طلبیهایش حتی به تئاتر هم ورود کرده و در اجرای تازهای از نمایش «The Waverly Gallery» نوشته کنت لونرگان بازی کرده است و اینها میگوید تا اینجای کار وی از حضور در فیلمهای پرفروش اما کم محتوای زمانه شامل کارهای کمیک استریپی و قهرمانان خیالی و داستانهای فضایی و اکشن و این قبیل موارد دور مانده و نباید فراموش کرد که اولین مرتبه به چشم خوردن هجز هم در فیلمی بهکارگردانی کنت لونرگان بهنام «منچستر کنار دریا» محصول ۲۰۱۶ و روبهروی کیسی افلک بود.
این رمان را بخوان
این هنرپیشه ۲۲ ساله مقیم شهر نیویورک امریکا پیش از تمامی اینها در فیلمهایی مانند «پیام رسان را بکش» و «هتل بزرگ بوداپست» نیز نقشهای کوچکی را ایفا کرده بود و آنگاه گذارش به فیلمهای موج نویی و تحسینشدهای مانند «لیدی برد» و «سه بیلبورد بیرون ابینگ میسوری» هم افتاده بود. با همه این اوصاف وی متذکر میشود که پیش از شروع تولید فیلم «پسر حذف شده» از وجود رمان گارارد کانلی و بهتبع آن از محتوای این قصه بیاطلاع بوده است. وی میگوید: جوئل اجرتون به من گفت بهتر است این رمان را بخوانی تا از چند و چون آن بهطور کامل سردربیاوری. من نیز چنین کردم و بهسرعت به این داستان دل بستم.
اسباب تعجب
با این حال اینکه چطور هجز توانسته است با کاراکتری که بسیار متفاوت با خود اوست، ارتباط برقرار کند و تصویرگر وی باشد، اسباب تعجب میشود. هرچه باشد کاراکتر جارد امونز از ایالات جنوبی امریکا و از قلب فرهنگهای ویژه آن نقاط میآید و هجز یک دوران رشد توأم با فرهنگ «بالا شهر»یها را در بروکلین نیویورک پشت سر نهاده و رنج خاصی نبرده است. هجز درباره این عدم همسویی و در عین حال کسب موفقیت در فرورفتن در جلد این آدم ناآشنا اظهار میدارد: ما راجع به خصایل تأسف و شرم سخن میگوییم که رویکردهایی عمومی است و از طرف دیگر من هنوز در حال آموختن شرایط انسانی و اجتماعی در دنیای کنونی هستم و این کاری است که همگان باید انجام بدهند و هیچگاه وظایف خود را پایان یافته ندانند. انسانها همیشه به شکلهای مختلف و در زمانهای متفاوت به سوی شرمساری و افسوس و پشیمانی کشیده میشوند و این خصلتی برای تمام آدمها و دورانهاست و مختص افرادی ویژه و کم شمار نیست و کاراکتر جارد به سبب مشکلات بزرگی که درباره اعتیادش و مسائلی از این دست که داشته، از مظاهر این معضلات و افسوس و جنگ و رهایی است. تصورات انسانها همیشه راهی برای گریز آنها از مشکلاتشان و سدهای موجود در دنیای حقیقی است و بر پایه آن از غمهای خود میکاهند. اما همیشه نمیتوان براساس آن به ساحل نجات رسید. اگر این گونه عوارض بهدرستی حل نشوند، فشارهای روحی و حجم ناکامیها انسانها را متلاشی میکند و حسن فیلم «پسر حذف شده» مواجهه رودر رو و بدون واسطه با این مسائل است و همین مسأله میتواند به این فیلم نمره قبولی بدهد.
بهدنبال کار خود
مسأله دیگری که «پسر حذف شده» را بهیکی از بهترین کارهای سینمای جهان در یک سال اخیر تبدیل کرده، توانایی غریب لوکاس هجز در تطابق با انواع کارگردانهاست. او در چهار، پنج سال اخیر هم با «کارگردان- بازیگر»هایی مثل جوئل اجرتون و گرهتا گرویگ کنار آمده و هم با مارتین مک دوناف ایرلندی که اصلاً بازیگری نکرده و از آغاز داستانگو و کارگردان و بر خلاف اجرتون و گرویگ صاحب برخی ایدههای سنتی بوده، کارکرده است. هجز در این باره میگوید: بین این دو قشر و دونوع نگرش به سینما، تفاوتهای زیادی وجود دارد ولی من هرگز در پی رجحان بخشیدن یکی بر دیگری نبوده و کار خودم را انجام دادهام. حسن بازیگران جوان یا میانسال تبدیل شده به کارگردان این است که هرچه در زمان کار با مسنترها و کارگردانان نامدار اندوختهاند، به شما هم انتقال میدهند و به تبع آن بازی شما هم قویتر میشود. حسن دیگر آنها این است که به سبب نزدیکی نسبی سنشان با شما، انتظار ندارند که ثانیه به ثانیه همانی را انجام بدهید که متن داستان یا خواستههای خودشان به آنها تحمیل میکند. آنها به شما اطمینان میکنند و میگویند آنچه را که بر اساس ماهیت صحنه و دیالوگهای این سکانس ایجاب میشود انجام بده، این به مثابه پرواز آزادانه روح یک هنرمند بهسوی قلههای موفقیت است.
وصال روحانـي
- 10
- 6