فضای سیاسی کشور بر عکس سنت سالیان پیشین، پیش از موعد انتخاباتی شده است. سه سال تا پایان دولت دوازدهم باقی مانده است و دولت که به دلیل رفتارهای کج دار و مریز و تلاش برای زیست دوگانه سیاسی که نام آن را اعتدال گذاشته است، نمیتواند چندان روی همراهی متحدان پیشین حساب کند. نرخ فزاینده تورم و مشکلات عدیده اقتصادی، ماده خام قابل توجهی برای منتقدین در جهت نقدهای مستمر و هر روزه نسبت به عملکرد دولت فراهم آورده است.
تقریباً همگان همچون اردکانی عضو جبهه پیروان خط امام و رهبری صحبت از انتخابات ۱۴۰۰ را "زود هنگام " میدانند و با وجود این،همه در خلوت تمام انرژی و قدرت برنامهریزی و رفتار سیاسی خود را بر اساس هدف انتخاباتی تنظیم کردهاند. اصولگرایان متفرق از هم اکنون تلاش دارند تا نهایت بهره برداری را از تک تک منافذ و نقاط ضعف دولت ببرند،ابراهیم رئیسی کاندیدای اصلی جبهه اصولگرا که در انتخابات پیشین ۱۶ میلیون رای کسب کرد در مورد آرای خود میگوید: « رای قریب به ۱۶ میلیون ایرانیِ خواهان تغییر، سرمایهای مهم و پشتوانهای عظیم است که به هیچ وجه نمیتوان آن را در عرصه سیاسی و تصمیمگیری کلان کشور نادیده گرفت» آنها بر اساس همین استراتژی تلاششان را بر حفظ این پایگاه رای و افزایش آن در انتخابات پیش رو متمرکز کردهاند.
اعتدال همانگونه که پیش از انتخابات فاقد سرمایه اجتماعی بود، نتوانست از سالهای اقامت در پاستور برای ایجاد پایگاه اجتماعی بهره ببرد. همانگونه که زیبا کلام میگوید، شاید روحانی موفق شود در سال آخر دولت دوازدهم ۲۴ میلیون رای اش را به دو میلیون رای کاهش دهد! اصلاحات و اصولگرایی هنوز هم تنها جریانات سیاسی دارای عقبه اجتماعی هستند که حق فعالیت قانونی دارند. مجموعهای از دلایل از جمله تغییرات اتفاق افتاده در افکار عمومی، اقتصاد و افزایش مطالبات اجتماعی باعث شده است تا نتوان در ۱۴۰۰ قاطبه رای دهندگان را راضی کرد که "با درک شرایط " به یک رحم اجارهای دیگر رای دهند و به زور تکرار از یک اصولگرا یک روحانی دیگر ساخت و به آنان فروخت.
قوه عاقله کشور نیز نمیتواند در برابر خواست اصلاحطلبان برای شرکت در انتخابات با یک کاندیدای مستقل اصلاحطلب مخالفت داشته باشد، چون شرایط را بیش از همه درک میکنند. اما این شخص چه کسی است؟ فردی که هم بتواند از فیلتر تنگ گزینش عبور کند و همزمان بتواند به همه جریانات اصلاحطلب این آرامش را بدهد که بهاندازه وزنشان در کابینه سهم خواهند داشت و مورد تایید اصلاحطلبان نیز باشد.
در حال حاضر احزاب اصلاحطلب در تفرقهای کم سابقه بیشترین تمرکز خود را روی حمله به چهرههای شاخص هم جناحی خود گذاشتهاند. بر اساس برخی مسائل نقل شده از چهرههای اصلاحطلب، احزابی چون کارگزاران، رسماً عطای اصلاحات را به لقایش بخشیدهاند و بعید نیست در انتخابات آتی پشت سر چهرهای همچون علی لاریجانی قرار بگیرند. اتحاد ملت این موضوع را درک کرده است که هیچ یک از اعضای شاخصش گزینش نخواهند شد. اعتماد ملی نیز با توجه به عدم تمایل قائم مقامش به کاندیداتوری تقریباً شرایط مشابهی دارد. در این بین پرسش مبنایی این است که برنامه اصلاحطلبان چیست؟ بازپسگیری پاستور پیش از آن، نیاز به اتحاد، برنامهریزی دقیق و تلاش هر روزه دارد.
همه میدانند که مطرح شدن نامهایی چون اسحاق جهانگیری تا چه حد غیردقیق خواهد بود، او در مناظرات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نمیتواند بگوید: "مردم! یادتون است شرایط چگونه بود " جهانگیری هر چند نماینده اصلاحات بود، اما بی اجازه تمام آبروی خاستگاه سیاسی اش را به پای دولتی خرج کرد که به گفته خودش در حال حاضر اجازه تغییر منشی دفترش را نیز به او نمیدهد. اصلاحات ناچار است از هم اکنون بر سر یک نام به توافق برسد و با عبور دردناک از تمام اختلافات به جای اختلاف داخلی، انرژی خود را روی حمایت از این فرد مورد توافق متمرکز کند. شخصی که سرمایهگذاری روی او با، گردباد استصواب باطل نشود و نسبت به توافقات اولیه سیاسی پایبند بماند.
درس ۹۲
سعید حجاریان در توضیح شرایطی که منجر به حمایت از یک کاندیدای غیر اصلاحطلب (حسن روحانی ) در سال ۱۳۹۲شد، میگوید: «اصلاحطلبان سال ۹۲ در مخمصه گرفتار شده بودند. از یک سو، رد صلاحیت کاندیدای واقعیشان از پیش مشخص بود، از سوی دیگر، آقایهاشمی که رای بالایی داشت و گزینه مناسبی به حساب میآمد، رد صلاحیت شد. لذا فرصت بسیار کمی برای تصمیمگیری وجود داشت. تنها گزینه ما، آقای روحانی بود، روحانی در مقایسه با آقای عارف از مدتها قبل در زمینه مذاکرات فعال بود و تیم داشت و امید میرفت بتواند سر این مشکل را به بالین نهد.
لذا تنها گزینه اصلاحطلبان در آن سال، جناب روحانی بود که انتخاب شد.» محمدهاشمی برادر آیتالله رفسنجانی که حامی و هماهنگ کننده اصلی میان اصلاحطلبان و روحانی بود، میگوید: « بحث این بود که رقابت درون جناحی وجود نداشته باشد» اکنون نه مرحومهاشمی وجود دارد و نه آن هماهنگی برای حذف رقابت درون جناحی، بسیاری از اصلاحطلبان نیز در مورد درستی حمایت از روحانی دچار تردید شدهاند.
محمد رضا عارف میگوید:«بعضیها پیروز میشوند یادشان میرود چه کسانی برایشان زحمت کشیدند و من این گله را دارم» و سعید حجاریان نیز در اظهاراتی جنجالی گفته است شاید بهتر بود که سرنوشت اصلاحات را به دولت گره نمیزدیم و اصلاً در انتخابات ۱۳۹۲ شرکت نمیکردیم. اصولگرایان با اطلاع از این موضوع تمام سعی خود را بر این موضوع متمرکز کردهاند که تمام هزینه آنچه حجاریان "ناتوانی و ناکارآمدی دولت " میخواند را به پای اصلاحات بنویسند.این موضوع علی رغم آن است که دولت چندان با عهد اولیه خود با اصلاحات وفا نکرد و در حین آنکه اقدام مشخصی برای تحقق خواستهای سیاسی اصلاحطلبان انجام نداد، در ماموریت اقتصادی خود نیز کارنامه پر ابهامی ارائه کرده است. بسیاری معتقدند که با توجه به استراتژی اصلی اصولگرایان (حمله تمام عیار به کارنامه دولت در ۱۴۰۰) بعید است که اصلاحطلبان بر سر محدود چهرههای اصلاحطلب درون دولت یا همکار با دولت، همچون جهانگیری یا برخی وزرای خارج شده از کابینه به توافق برسند.
اصولگرایان آماده کارزار ۱۴۰۰ میشوند
کشتی روحانی بی تردید به ساحل ۱۴۰۰ خواهد رسید اما با بدنهای پر از سوراخ و بادبانهای پاره. اصولگرایان نیز در بندر بی صبرانه منتظر این کشتی خسته ایستادهاند. مرحوم حبیب الله عسگر اولادی در سال ۸۷ یک بار گفت که به نظر میرسد اصولگرایان «بهاندازه یک دور تسبیح» نامزد داشته باشند. این بار نیز خواستگاران اصولگرای پاستور پر تعداد هستند. با مرگ مرحوم مهدوی کنی و کم رنگ شدن نقش انسجام بخش جامعتین، این جبهه سیاسی همواره از نبودن وحدت رنج برده است. با این همه این بار چنته آنها پر تر به نظر میرسد. تلاش زودهنگام انتخاباتی آنها با این بحث محوری آغاز شده که بلاخره باید روی یک چهره در انتهای راه به توافق رسید.
احمدعلی مقدم عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی در خصوص روند آمادگی اصولگرایان برای انتخاباتهای پیش رو از جمله انتخابات مجلس یازدهم و ریاست جمهوری سیزدهم گفت:« اصولگرایان رایزنیهایی را برای وحدت حداکثری این جریان در انتخاباتهای پیش رو آغاز کردهاند. با توجه به رایزنیهایی که حول محور وحدت رساندن گروهها و احزاب اصولگرا صورت گرفته، امیدواریهای زیادی برای نیل به این هدف وجود دارد و بدیهی است که اگر کار به همین شکلی که پیش بینی شده پیش برود، حتما باید انتظار پیروزی این جریان در رقابتهای پیش رو را داشت.» آنها سعی دارند آرایی را که در اثر مطالبات اقتصادی از از دولت روحانی سر ریز شده است را از هم اکنون جذب کنند و به همین خاطر اصلاحطلبان و دولت گاهاً آنان را متهم میکنند که سعی کردهاند در برخی اعتراضات علیه دولت مشارکت داشته باشند.آنها همچنین تلاش گستردهای برای جذب برگ برنده روحانی در سال ۹۲ و ۹۶ ( رای قومیتها) آغاز کردهاند.
نامزدها و تلاش گران پر تعداد ماراتن اصولگرایان برای رسیدن به پاستور نامهای بسیاری را در برمیگیرد، در صدر آنها اما ابراهیم رئیسی قرار دارد. رئیسی ۱۶ میلیون واحد رای به عنوان پسانداز در سبد خود دارد که بعید نیست تکرار شوند و در سایه ناتوانی دولت افزایش یابند. سخنرانی اخیر او به شکل بی سابقهای به صورت همزمان و زنده از سه شبکه صدا و سیما پخش شد. او در تایید جلسات برگزار شده در تهران میگوید: «به همراه دوستان دغدغهمند نسبت به مسائل مردم، اقتصاد و معیشت جلساتی داشتم که موضوع آن ارائه راهکارها برای برونرفت از وضعیت و شرایط کشور بود.» او دو بار راهی قم شده و حتی سخنران راهپیمایی روز قدس در این شهر هم بود. در سالروز ورود امام رضا(ع) سفری به نیشابور داشت، برای شرکت در همایش صیانت از روحانیت به ارومیه، برای مراسم گلابشویی حرم حضرت شاهچراغ (ع) به شیراز و برای بازدید از مناطق سیلزده به کلات سفر کرده است.
رئیسی همچنین سفری هم به استان سیستان و بلوچستان داشت و در آنجا با مولوی عبدالحمید که در انتخابات از روحانی حمایت کرده بود و علمای شیعه و سنی این استان دیدار داشت. سفر به استان خراسان جنوبی به عنوان حوزه انتخابیهاش در خبرگان و شهرهای بیرجند، سربیشه و نهبندان و دیدار با علما، طلاب، خانواده شهدا، ائمه جمعه و مردم این استان از دیگر برنامهای او بود.در سفری دیگر او به شهرکرد هم رفت تا در اجتماع غدیریون سخنرانی کند. او حتی سخنران حسینیه اعظم زنجان در ایام محرم هم شد. محمد باقر قالیباف نیز علی رغم تمام حواشی تلاش خود را بر روی ارائه برند "مدیر جهاد گر " متمرکز کرده است، برخی میگویند که او ممکن است که با تعدیل خواستهها همچون محسنهاشمی رفسنجانی به ریاست مجلس نظر داشته باشد. حمیدرضا حاجیبابایی، مهرداد بذرپاش، علیرضا زاکانی، سعید جلیلی، محمدرضا باهنر، ابوترابیفرد و اسدلله بادامچیان، از جمله دیگر نامهای اصولگرای مطرح هستند، هر چند به نظر چندان جدی گرفته نمیشوند.
بعید نیست که فعالیت تمام چهرههای اصولگرا در نهایت مانند جویهای باریک سیاسی به رودخانه یک نامزد واحد ختم شود و برخی از این چهرهها به عنوان وزرای کابینه اصولگرای بعدی دیده شوند. عزت الله ضرغانی که بسیاری تلاشهای او را خود جوش و در عدم هماهنگی با جمنا و جبهه اصولگرایی میدانند به تازگی نسبت به به کارگیری آذری جهرمی به عنوان خادم حرم رضوی واکنش نشان داده و از ابراهیم رئیسی خواسته است که از به کارگیری مقامات دولتی به عنوان خادم اجتناب کند. ضرغامی با اتخاذ مواضع متفاوت از زمان ریاستش بر صدا و سیما قصد دارد وزن اجتماعی خود را بالاتر ببرد، یعنی همان هدفی که آذری جهرمی به شکلی موفق تر در مسیر آن گام برمیدارد. برخی از چهرههای اصلاحطلب نگران این موضوع هستند که جهرمی، پتانسیل توافق با اصولگرایان برای حمایت از کاندیدای آتی آنها ( اگر خودش کاندیدا نشود ) را دارد.
قاضیزادههاشمی از جمله دیگر نامهایی است که به عنوان گزینه اصولگرا مطرح میشود. برخی امکان فعالیت او در آن جبهه را امری بعید نمیدانند و دلیل مهربانیهای گاه و بیگاه صدا و سیما با وی را همین احتمال در نظر میگیرند. اسامیای مانند فتاح و نیکزاد نیز مطرح است، هر چند محمد پورمختار نماینده اصولگرا از گزینههای نظامی چون حسین دهقان نیز سخن گفته است.
با این همه اصولگرایان هیچ کس را همچون علی لاریجانی به شکل جدی در این کارزار نیافتهاند. او در حال حاضر کنترل چند وزارتخانه ( بیش از اصلاحطلبان) در دولت را در اختیار دارد و کسی هم او را مسئول وضعیت اقتصادی فعلی معرفی نمیکند، در حالی که با توجه به نفوذش مسئولیت او از اصلاحطلبان بیشتر است. لاریجانی اصلاحطلب نیست و حمایت از او به معنی مرگ خواستهای میلیونها رای دهنده اصلاحطلب باشد که خواهان آزادیهای مدنی و اصلاحات ساختاری هستند.
نظر احمدی نژادیها در مورد انتخابات پیش رو
۱۴۰۰ شاید همان مصلحتی باشد که اصولگرایان بر اساس آن احمدی نژاد را تحمل میکنند. احمدی نژاد سفرهای استانی اش را حفظ کرده است و از بسیاری از اصولگرایان مقبولیت بیشتری دارد. معامله با او میتواند توافق سیاسی بزرگ یک دهه اخیر تلقی گردد. البته هزینه به دست آوردن حمایت او ارزان نخواهد بود، اصلاحطلبان همچنین از روی کار آمدن یک چهره جوان گمنام همچون احمدی نژاد سال ۸۴ واهمه دارند.
برنامه اصلاحطلبان و گزینهای به نام عارف
تاکنون هیچ چهره اصلاحطلبی در مورد کمپین زود هنگام و سنگین رقیب برای به دست گرفتن آینده سیاسی کشور در دو انتخابات پیش رو نظر و برنامهای شفاف ارائه نکرده است. الیاس حضرتی قائم مقام حزب اعتماد ملی از عزم «اسحاق جهانگیری» و «محمد رضا عارف» در انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم سخن گفته است. جهانگیری تاکنون این موضوع را رد نکرده است،جهانگیری در کمپین انتخاباتی ریاست جمهوری در برابر سنگین ترین پرسشها و در راس آن وضعیت اقتصادی قرار خواهد گرفت و بنا بر گفته یک چهره اصولگرا در برابر سوالات اقتصادی " له " خواهد شد.
به همین خاطر کاندیداتوری او طرفداران کم شماری دارد چهرههای مطرح و شاخص اصلاحطلب همچون محسنهاشمی و الیاس حضرتی که در راس احزاب خود هستند بنا بر دلایل منطقی تمایلی به کانداتوری ندارند. مصطفی تاجزاده، عبدالله رمضانزاده، علی شکوری راد، محمود صادقی از جمله چهرههای محبوب و البته شاخص حزب اتحاد هستند که به دلایل بسیاری و در راس آن نظارت استصوابی خود را کاندیدا نخواهند کرد. بسیاری معتقدند که کاندیدای نهایی باید از بین چهرههای شورای عالی سیاست گذاری اصلاحات انتخاب گردد. محمد رضا عارف رئیس این شورا بارها از سوی میدیای وابسته به برخی احزاب حاضر در جبهه اصلاحات مورد حمله قرار گرفته است، محمود صادقی نماینده شاخص مجلس میگوید که علی رغم انتقادات تلاش عارف برای حمایت از اعضای کمیسیون و پیشبرد اهداف اصلاحات قابل تحسین و موثر بوده است.
اصلاحطلبان اگر بخواهند واقع بین باشند و عینک نخوت را از چشم بردارند، متوجه خواهند شد که چهرهای که بتواند حائز شرایط باشد و توان جلب نظر نظام را داشته باشد، در میان آنها قلیل است، احزاب اصلاحطلبی که میگویند احتمال ائتلاف آنها با اصولگرایانی همچون لاریجانی وجود دارد، چگونه عدم حمایت خود از یک متحد اصلاحطلب را توجیه میکنند. بی شک این جبهه ناگزیر است، به جای ره تفرقه و حملات درون جبههای به یکدیگر، اگر نمیخواهد برای همیشه از صحنه سیاسی کشور حذف شود، روی یک نفر به توافق برسد. اصلاحطلبان اگر ۱۴۰۰ را ببازند از صحنه سیاسی کشور محو خواهند شد. عارف شخصی است که میتواند کابینه را بر اساس وزن احزاب میان آنها تقسیم کند و همان نقشی را ایفا کند که سالها است در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحات ایفا کرده است. عارف گام دوم، منطقی، شدنی و پیشروتر پس از یک رئیس جمهور اعتدال گرا است.
افرادی که معتقدند او گزینه مناسبی نیست، آیا قادرند که به جای او گزینه جایگزین ارائه دهند. اصلاحطلبان واقعی بیش از همه به او اعتماد دارند و قرار نگرفتنش در راس یک حزب خاص اصلاحطلب میتواند نقطه قوت او در انتخابات پیش رو باشد و زمینه توافق فراگیر او با تمام احزاب اصلاحطلب را فراهم کند. او نیز مانند هر سیاستمدار دیگر روی کره زمین اشتباهاتی داشته است. جبهه اصلاحات سه گزینه در پیش دارد ۱- به جای عارف گزینهای با ویژگیهای او معرفی کند ۲- حذف شود ۳- به حمایت از او بپردازد. عارف اگر از هم اکنون برنامهای مدون تدوین نماید و بتواند حمایت احزاب اصلاحطلب را جذب کند، میتواند چهره سیاسی متفاوتی از خود به نمایش بگذارد. هر چند او ناچار است برای آنکه حساسیت رقیب و شاخکهای شورای نگهبان را بیش از حد لزوم نجنباند به احتیاطش ادامه دهد. سکوت او اگرچه ناخوشایند است، اما فعلا یک ضرورت است...
ختم کلام آنکه عارف کسی بود که با ایثارگری در سال ۹۲ با پاستورنشینی روحانی در صحنه سیاسی کشور ماندگار شد و توانست با حرکت خود جان تازهای به اصلاحات بدهد.
- 18
- 2
کاربر مهمان
۱۳۹۷/۹/۱۱ - ۲۲:۰۲
Permalink