به گزارش آرمان، بنا به گفته معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده «گفتوگوی بین اعضای خانواده از ۲ساعت در شبانهروز در ۲۰سال گذشته اینک به ۲۰دقیقه کاهش پیدا کرده است.» اما چرا ما به اینجا رسیدهایم؟ چه عواملی دستبهدست هم دادهاند تا شاهد چنین اتفاقی باشیم.
مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران در گفتوگو با آرمان به تشریح این شرایط خاص حاکم بر فضای گفتوگوی بین اعضای خانواده میپردازد و سعی میکند با کالبدشکافی معضلات جامعه به علل ازدواجهای عاطفی، عدم باروری خانوادهها، عدم استقبال جوانان از ازدواج و به عارضه بزرگ عدم ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر بپردازد. در ادامه این گفتوگوی صریح و روشن را که در آن به ریشهیابی معضلات اجتماعی پرداخته شده، میخوانید.
چرا ارتباط بین اعضای خانواده تا این حد که خانم ابتکار گفتهاند، کاهش پیدا کرده است؟
در گذشته مردها تا ساعت ۲بعدازظهر سر کار بودند، بعد هم به منزل میآمدند، استراحت میکردند و عصرها با خانواده خود به گردش میرفتند و ساعتها کنار همسر و فرزندانشان بودند. با گذشت زمان و به مرور که میزان درآمد با مخارج زندگی همخوانی خود را از دست داد، بهگونهای که مقدار حقوق پرداختی معادل حداقل هزینهها نبود، پدر خانوده مجبور شد دو شیفت کار کند تا بتواند این هزینهها را پوشش دهد.
بعد از مدتی زنان هم مجبور به کارکردن شدند. حالا وقتی میبینیم زوجها ۱۲ تا ۱۳ ساعت در روز کار میکنند، آنهم در شرایطی که بعضا با عدم امنیت شغلی روبهرو هستند و نمیدانند آینده شغلیشان چه خواهد شد و چه زمانی از کار اخراج میشوند، خودبهخود با دریایی استرس مواجه هستند. در این میان بعضا افراد هم در جای تخصصی خود به کار گرفته نمیشوند. فرضا یک مددکار اجتماعی را به کار حسابداری گماردهاند و یک نفر حسابدار در بایگانی مشغول است.
به غیر از این بعد از اتمام ساعت اداری بعضا در تاکسیهای اینترنتی مسافرکشی میکنند. حالا فکر کنید یک معلم، یک استاد دانشگاه یا یک کارمند که در یک سطح اجتماعی خاص باید کار کند، در سطح دیگری کار کند، نتیجه آن میشود که شاهد برخوردها و رفتارهایی در خیابان است که فشار مضاعفی متحمل میشود. آیا این فرد حوصلهای که با همسر یا فرزندش حرف بزند، خواهد داشت؟ از آن طرف پدر حتی حوصله شیرینزبانی فرزندش را هم ندارد.
وقتی به خانه برمیگردیم باید خستگیمان را جایی خالی کنیم. اما این یکجا معمولا یا سر فرزندمان است یا سر همسرمان، همانطور که زنان هم سر شوهر یا فرزندشان خالی میکنند. در خانواده وقتی دعواها شروع شد، افراد خودبهخود از هم دور میشوند. طبیعی است دوتا آدمی که عصبانی و ناراحت هستند، حرفهایشان را به هم نمیزنند و در خانه با هم صحبتی نداشته باشند.
آیا این شرایط ارتباطی با آمار طلاق روبهافزایش دارد؟
متاسفانه آمار طلاق روزبهروز افزایش پیدا میکند. اما چه عواملی موجب رخدادن چنین اتفاقی میشود؟ الان برخی خانوادهها طلاق عاطفی گرفتهاند، یعنی زن و شوهر بعضا با هم صحبتی ندارند و فقط صحبتشان حولوحوش اینکه فردا چه بخوریم، برای فرزندمان چه بخریم و کرایه خانه را چطور پرداخت کنیم است. زن و شوهرها در خانه هم با دوستانشان در فضای مجازی مشغول صحبت و ارسال لطیفهاند، چون ارزانترین راه آرامش آنهاست.
افراد اگر بخواهند بیرون بروند و گردش کنند، باید هزینه کنند، اما در خانه خود با دوستانشان در فضای مجازی در حال گفتوگو هستند. به دلیل تنشها در فضای واقعی متاسفانه برخی خانوادهها به فضای مجازی پناه بردهاند. گاهی شاهد آن هستیم که مشکلات واقعی را در فضای مجازی مطرح میکنیم و از طرح آنها در محیط واقعی واهمه داریم و متاسفانه این رویه در برخی خانوادهها تبدیل به عادت شده است.
دلیل این وضعیت را چه میدانید؟ آیا مسئولان مربوطه نسبت به این شکلگیری این وضعیت اجتماعی واکنشهایی نشاندادهاند که بتوان نسبت به رفع آن امیدوار بود؟
خانم ابتکار که از کاهش گفتوگو بین اعضای خانواده به ۲۰دقیقه در شبانهروز میگوید، باید اعلام نماید که دلیل این اتفاق چیست؟ یعنی بهصراحت بگوییم چه عواملی موجب شده که بهمرور زمان شاهد این رویداد ناخجسته باشیم؟ آیا برنامهریزیهای مدونی از سوی مسئولان برای رفع آن صورت گرفته است؟ در این یکسال اخیر هزینهها تقریبا سهبرابر شده، مسکن سهبرابر گرانتر شد اما حقوقها کمتر از ۲۰درصد افزایش یافت. همین امسال برخی اجناس ۵۰درصد گرانتر شد، اما میزان حقوقها ۱۴درصد بالا رفته است.
وضعیت اشتغال را ببینید. میگویند درصد بالایی از دانشجویان بیکارند. به فضای اشتغال نگاه کنید، تحصیلکردهها کجا و با چه تخصصی مشغولند؟ برخی در مترو با تخصص ژنتیک بلیت میفروشند! آیا با این میزان فشار روحی و روانی توان گفتوگویی هم باقی میماند؟ این فضا خودبهخود تنش روحی و روانی را سبب میشود. فضای گفتوگو شکل نمیگیرد؛ نه در خانه پدر و مادرش شنوندهاند، نه در محیط کار شنوندهاند و نه در خیابان.
فرد مجبور است با کسی حرف بزند که لااقل آرامش به دست بیاورد، چون وقتی میخواهد حرف بزند اول باید مشکلات و ناراحتی و کمبودهایش را بگوید. اما کسی که شنونده باشد، نیست. وقتی گفته میشود خانوادهها ۲۰دقیقه با هم حرف میزنند، شاید هم بعضی مواقع کمتر حرف بزنند. ظرف سالهای اخیر این اتفاق ناخوشایند بزرگتر هم شده، آنهم بهدلیل گرانیها که همهچیز را تحتتاثیر قرار داده است. برخی اعلام میکنند که وضعیت بیکاری رو به کاهش است. با نگاهی به شرایط اشتغال در جامعه بهراحتی میتوان دریافت که وضعیت اشتغال در مسیر نامطلوبی قرار دارد.
الان حتی افراد شاغل هم از پس هزینهها برنمیآیند. پسری که در خانه پدرش غذا میخورده و پول توجیبی داشته و تفریح میکرده یا دخترخانمی هم که همین وضعیت را داشته و حالا ازدواج میکند باید بالای صددرصد حقوقش را کرایه خانه پرداخت کند، در این صورت چگونه امکان دارد که به بقیه مسائل مربوط به زندگیاش بپردازد؟ تازه این در صورتی است که همیشه باید نظر کارفرما را هم تامین کند و دائما چشم بگوید تا اخراج نشود و شغلش را از دست ندهد. آنوقت انتظار دارید با این روحیه افراد حوصله داشته باشند که با هم حرف بزنند. برخی آنقدر در محیط کارشان دردسر و مشکل دارند که در خانه نمیتوانند بهخوبی وظایف خود را بهعنوان همسر و پدر یا مادر ایفا کنند.
این بهمعنای طلاق عاطفی است و زن و شوهر با هم ارتباطی ندارند. باید این مسائل را بهطور ریشهای آسیبشناسی کرد تا به نتیجه مطلوبی دست یافت. باید برنامهریزیهای مدونی جهت این امر تدارک دید و تا زمانی که این زیرساختها را درست نکنیم، نمیتوان درمان موثری برای آن یافت و روزبهروز هم آسیبها بالاتر میرود. خانواده که زیربنای ساخت جامعه است، نباید در چنین شرایط ناگواری قرار بگیرد. خانواده میتواند جهتبخش مسیر فعالیتهای پویا در تعالی اجتماع باشد.
آیا تشکیل خانواده نمیتواند درمان این معضل باشد؟
تشکیل خانواده مولفههای مناسب خود را میطلبد تا پایدار و موثر عمل کند. زمانی از خانواده میگفتیم که دونفر میخواهند با هم زندگی کنند، با یکدیگر همصحبت و همکلام باشند، صاحب فرزند شوند. مرد بهدنبال همسری بود که بتواند زندگی را بگرداند و زن هم دنبال شوهری با فهم و شعور بود که اخلاق نیکویی داشته باشد و با هم زندگی کنند. اما الان برخی مردان دنبال همسری هستند که شغل باشد و بعضا به دارایی پدر همسرشان و میزان ارثیه احتمالی که به همسرشان خواهد رسید، اهمیت میدهند!
در باور این عده مفهوم کلیدی و اصیل خانواده رنگ باخته است. برخی دخترها هم بهدنبال شوهری هستند که لااقل یک خانه داشته باشند یا درآمد مکفی و در غیر اینصورت پدری پولدار که مخارجشان را تامین کند. این معضلات را باید بهدقت دید؛ این نوع نگاه و رویکرد مفهوم خانواده را عیان نمیکند و عینیت نمیبخشد. متاسفانه باید گفت که نوع کاسبی و معامله است. وااسفا که زندگی ماشینی و پولی شده است و از نگاه برخی چیزی غیر از پول ارزش ندارد. نباید ارزشهای متعالی را کمرنگ کنیم یا باعث به محاق رفتن آنها شویم.
وقتی شاهد این مسائل ناگوار هستیم آنوقت میخواهید در خانواده ارتباط عاطفی بین همسران برقرار باشد؟ مشکلاتی که از قبل ازدواج هم وجود داشته ولی افراد بهخاطر منافعشان ازدواج کردهاند و نه بهخاطر اینکه زندگی بسازند. میخواهیم این مشکلات درست و حل شود؟ همیشه دو رهنمود ارزشمندی را که رهبر معظم انقلاب به روسای جمهور میکنند، گوشزد میکنم؛ شایستهسالاری و پاسخگویی. اهتمام جدی به برآوردهکردن این دو فرمایش میتواند چراغ راه ما برای داشتن خانوادههای خوب و جامعه پویا و اثرگذار باشد. برخی مسئولان دولت نسبت به رفع مشکلات چندان جدی نیستند و برای آنها حتی چارهاندیشی نمیکنند.
جای خالی تخصصگرایی در حوزه مدیریت احساس میشود. هر کس باید در حوزه تخصصی خود فعالیت کند تا موثر باشد و بتواند مشکلات را حل نماید. برای آسیبشناسی یک معضل تمام جوانب محیط بر آن باید رصد شود تا بتوان نسخه مفیدی تجویز کرد. اگر چنین اتفاقی نیفتد آنوقت کیان خانواده به خطر میافتد و مشکلات زیادی حادث میشود. خانواده معلولی از علتهاست که به سیاستهای دولتی برمیگردد. برنامهریزیهای غیرکارشناسیشده مسبب آشفتگیها در خانوادهها میشود. اگر درست برنامهریزی کنیم به جای نمیرسیم که تحصیلکردههای با مدرک حتی دکترا هم بیکار باشند.
چرا نرخ باروری در جامعه اینقدر پایین است؟
واقعا اگر کسی امروز بخواهد فرزند داشته باشد، اولین مشکلش با کرایه خانه است. هر خانهای که بخواهد اجاره کند با مشکل روبهرو میشود و برخی صاحبخانهها بعضا تمایل دارند که آپارتمانهایشان را به زوجهای بدون فرزند اجاره دهند تا خانهشان خراب نشود! بر فرض اجارهکردن آپارتمانی ۵۰متری با یک اتاق خواب و یک بچه کوچک با مشکلات دیگری مواجهاند. زوجهایی که فرزند دارند برای اینکه بتوانند از پس مخارج بربیایند باید کار کنند و در این میان باید فرزند خود را به جایی بسپارند.
اگر مادربزرگ بچه را نگه دارد باید هزینه ایاب و ذهاب بپردازند؛ ایاب و ذهابی که بعضا ماهانه به ۹۰۰هزار تومان هم میرسد. با حقوق یکمیلیون و پانصد هزار تومانی چگونه میتوانند هزینه ایابوذهاب بدهند؟ در مهدکودکها هم شهریهها میلیونی است. اگر میخواهیم خانوادهها بچهدار شوند، باید حداقل امکانات را فراهم کنیم و جلوی گرانیهای افسارگسیخته را بگیریم، تورم مواد خوراکی به بالای ۴۰، ۵۰ درصد رسیده است. باید برای رفع آن هرچه زودتر چارهای اندیشید. از رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی خواهش کردم که لطف کنند امسال حقوق کارمندان را یکریال هم بالا نبرند و در عوض قیمتها هم مثل پارسال بماند، نه اینکه با ۱۰درصد افزایش حقوق، ۴۰درصد نسبت به سال قبل تنزل داشته باشیم.
قبل از اینکه بخواهند حقوقها را بالا ببرند، ۲۰درصد بلیت مترو که کمترین وسیله ایابوذهاب عمومی است بالا بردند. پدرم یک راننده تاکسی بود و بعدازظهرها ما را به شاهعبدالعظیم یا فرودگاه مهرآباد میبرد. همه در ماشین مینشستیم، میرفتیم، میگفتیم و میخندیدیم. آخر سر شوخی هم میکرد. آن آدم با همسر و فرزندش حرف میزد و فرزندانش تربیت پیدا کردند. خانوادههایی که بعضا پول چندانی هم نداشتند و پرجمعیت هم بودند و در مدارس دولتی تحصیل میکردند و همه دکتر و مهندس شدند.
پدرها چه در داخل و چه در خارج از کشور برای تحصیل فرزندانشان یکریال هم خرج نکردند. اما الان هزینه یک دبستان غیرانتفاعی بالغ بر ۲۰میلیون تومان است. بعد هم میگوییم خانواده با هم صحبت کنند! آیا پیششرطها و پیشزمینههای آن را ایجاد کردهایم؟ آیا امنیت شغلی مناسب بر فضای اشتغال حاکم است؟ کمتر کسی اطمینان دارد که با اتمام تحصیلاتش شغلی داشته باشد. چقدر تحصیلکرده بیکار در خانوادههاست؟ تمام اینها را که نگاه کنیم به میخواهیم به چه نتیجهای برسیم که چارهساز باشد؟ خانم ابتکار خودش یک مسئول دولتی است.
لطفا ایشان بگویند خودشان در زمانی که در پستهای مختلف بودهاند، در این زمینهها چهکار کردهاند؟ آیا دستگاههای تحتنظارت ایشان عملکرد پویایی داشته است؟ با تغییر دولتها، رایدهندگان خوشحال بودند که اوضاع عوض میشود. یکزمانی با رفتن آقای احمدینژاد میگفتند که الحمدا... آدم جدیدی آمد. اما حالا میگویند قبلی بهتر بود. این نشاندهنده عملکرد فرد جدید است که میگوییم قبلی بهتر بود.
الان هم خانواده که پایه و تشکیلدهنده یک جامعه است در روند فعالیت خود دچار وقفه و نوسان شدید است. این اتفاق بهسود مولفههای اثرگذار در جامعه نیست. خانواده پویا که از دل روابط صحیح خانوادگی بیرون میآید میتواند مسبب رشد و توسعه جامعه شود. اگر این اتفاق نیفتد با آسیبهای زیادی دستبهگریبان خواهیم بود که هزینهبر است.
- 19
- 4