جبرئيل امين بر پيامبر خاتم نازل شد، واپسين پيام حضرت حق بر آخرين پيغامبر ابلاغ شد؛ «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا»
«امروز دين شما را كامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما پسنديدم. » اين نداي سروش الهي بود كه در خجسته روز عيد غدير بر پيامبر خاتم نازل شد و اكمال دين و اتمام نعمت را به سبب ابلاغ وظيفه مهمي كه رسول اكرم (ص) بر دوش داشته و به انجامش رسانيده بود، بشارت داد.
*****
«۱۰ سال از هجرت سپري شده است پيامبر خاتم، به فرمان الهي، قصد حج خانه خدا را دارد. افواج جمعيت در مدينـ[ النبي گرد آمدهاند تا در نخستين و آخرين حج پيامبر بعد از مهاجرت به مدينه همراه حضرتش باشند. در روز بيست و چهارم ذيقعده قبايل گوناگون، كجاوههاي مملو از جمعيت، مهاجرين، انصار و اهل بيت پيامبر، در حالي كه وجود مقدس رسول اكرم(ص) را همچون نگيني در ميان گرفتهاند، از مدينه خارج شدند. راه طولاني بين مدينه و مكه در ۱۰ روز طي شد وروز سوم يا چهارم ذيحجه بود كه پيامبر اكرم وارد مكه شدند. حجاج بيتاللهالحرام اين افتخار را داشتند كه مناسك و اعمال حج را در حضور آخرين سفير الهي انجام داده و به رموز عملي آن آشناتر شوند. آفتاب وجود پيامبر در ايام حج، دل و جان زايران خانه خدا را روشن كرده و اينك، پس از اتمام اعمال، كاروانيان عازم اوطانشان هستند. كاروان عظيم حجاج به «جحفه» رسيده اند؛ همانجايي كه بايد مسافران مدينه و عراق و مصر از هم جدا شوند. در اين هنگام، امين وحي الهي، اين آيه را از جانب حق تعالي به پيامبر ندا ميدهد:
«يا ايهاالرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس.»
«اي رسول، آنچه را كه از جانب خدايت بر تو نازل شده ابلاغ كن و اگر چنين نكني، پيام خداوندي را نرساندهاي و خداوند تو را از مردم حفظ ميكند.»
پيامبر، بركنار «بركه غدير» فرود ميآيد و دستور ميدهد آنان كه رفتهاند، برگردند و آنان كه نرسيدهاند، به جمع كاروانيان بپيوندند. اينك نزديك ظهر روز هيجدهم ذيحجه است. موذن فرا رسيدن هنگام اقامه نماز را ندا ميدهد؛ مسلمين نماز جماعت را به امامت رسول مكرم اسلام برگزار ميكنند. پس از نماز، رسول خدا بر جايگاه بلندي كه از جهاز شتران فراهم شده جاي گرفته و خطابهاي مهم ايراد ميفرمايند. حضرت پس از تحميد و تقديس ذات اقدس ربوبي از رحلت خويش خبر ميدهد.
«اي مردم! من به زودي دعوت خداوند را اجابت خواهم كرد و به عالم باقي خواهم رفت. بينديشيد و مواظب باشيد كه بعد از من با دو يادگار ذيقيمت و گرانقدري كه در ميان شما باقي ميگذارم، چگونه رفتار خواهيدكرد. »
در اين هنگام كسي پرسيد: يا رسولالله آن دو يادگار كدامند؟
پيامبر فرمود: «كتابالله و عترتي» يكي كتاب خداوند است كه يك طرف آن در دست خدا و طرف ديگر آن در دست شماست و ديگري عترت و اهل بيت من است و اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا دركنار حوض كوثر بر من وارد شوند».
آنگاه پيامبر اسلام دست حضرت علي را بالا برده و اينگونه به فرمايشاتش ادامه داد:
«همانا خداوند مولاي من و من مولاي مومنين هستم. پس هركس كه من مولاي اويم، علي مولاي اوست. »
حضرت اين جمله را سه بار تكرار فرموده آنگاه دست به دعا برداشته و اينگونه دعا فرمود: «بار خدايا، دوستان علي را دوست بدار و دشمنانش را دشمن بدار، يارانش را نصرت و خواركنندگانش را خواري عطاكن. »
پيامبر سپس فرمود:
«حاضران بايد اين امر را به غايبان ابلاغ كنند. »
****
از لحظه اى كه پيغامبر دست على را در دستانش فشرد و بالا برد و گرماي اين دو دست ملكوتي، در همهمه مردمان، سكوت چكاند، نگاهها همه در امتداد اين دو دست تا عمق آسمان كشيده شدند. انگار كه اين دو دست ميخواستند آسمان را پايين بكشند يا از باغستانهاي عرش بچينند خوشهاي از نايابترين و نابترين گياهان ملكوت را...
نگاههاي منتظر خيره، به اين دو دست ملكوتي، ثابت مانده بودند، چنان كه گويي زمان ايستاده بود؛ چنان كه انگار زمان از ابعاد هميشگياش فراتر شده بود و چرخش عرش و فرش، در يك ايستايي آني، همه را در بهت فرو برده بود. او چه ميخواست بگويد كه مردمان را صدا زده بود: از پيشرفتگان و آيندگان...؟ شايد سروش الهي بر بالهاي خودگلواژههاي وحي آورده بود...
نویسنده:علىاصغر شعردوست
- 14
- 1