چکیده بیوگرافی شهید هاشم بندار
نام کامل: هاشم بندار
تاریخ تولد: ۲۲ فروردین سال ۱۳۴۴
محل تولد: حسین آباد، مشهد، ایران
تحصیلات: دبیرستان
تاریخ شهادت: ۱ مهر ۱۳۶۶
محل شهادت: جزیزه مجنون
محل دفن: بهشت رضا (ع)
زندگینامه سردار شهید هاشم بندار
هاشم بندار در ۲۲ فروردین سال ۱۳۴۴ در روستای حسین آباد از توابع مشهد به دنیا آمد. نام پدرش محمود بود که در ۵ سالگی هاشم از دنیا رفت و کفالت ایشان بر گردن مادر و برادر بزرگترشان بود. شهید هاشم بندار همراه با برادرش در مغازه ای که پدرش داشت، شروع به کارد کردند.
از همان کودکی پر شروشور بود و در تعزیه های محرم امام حسین بسیار شرکت می کرد و غالبا در نقش یکی از فرزندان امام حسین ظاهر می شد یا نقش یکی از طفلان مسلم را بازی می کرد.
شهید هاشم بندار تحصیل ابتدایی خود را در مدرسه آستانه پرست فعلی و سپس دوران دبیرستانش را در مدرسه مدرس مشهد به اتمام رساند.
فعالیت های انقلابی تا حضور در جبهه
هاشم بندار پیش از انقلاب ۱۳ سال داشت و با همین سن کم در تمام راهپیمایی ها شرکت می کرد و همراه با دوستان خود روی دیوارها شعارهای ضدحکومتی می نوشت. همین روحیه سبب شد تا در درگیری های نهم و دهم دی ماه سال ۱۳۵۷ نیز شرکت کند و در دل ماجرا باشد.
بعد از اینکه انقلاب اسلامی پیروز شد، عضوی از بسیج شهرشان شد و برخی از شب ها در خیابان نگهبانی می داد و مسئول آموزش بسیج در محله شان شده بود.
زمانی که ۱۴ ساله بود جنگ ایران و عراق آغاز شد، تصمیم داشت که به جبهه برود اما سن کمش اجازه این کار را نمی داد، به همین دلیل کپی شناسنامه اش را دستکاری کرد تا بتواند در جنگ شرکت کند.
هاشم بندار درمورد جنگ در یک مصاحبه اعلام می کند که؛ جبهه و جنگ مانند قلب انسان هستند اگر این عضو از کار بیوفتد تمام بدن، کارش مختل می شود.
سردار شهید هاشم بندار در عملیات های بسیاری شرکت کرد که از جمله آنها می توان به عملیّات ام الحسنین، طریق القدس، فتح المبین، فتح بستان، شكست حصر آبادان، آزاد سازى خرّمشهر،رمضان، بدر، خیبر، والفجرها و كربلاها اشاره کرد. در برخی از این عملیات ها تنها در نقش یک بسیجی عاشق شرکت داشت و در برخی دیگر گردان را فرماندهی می کرد.
این شهید بزرگوار برای مدتی بیسیمچی و مدتی فرمانده بود، اما در هردو نقش خود فردی بسیار متواضع و مسئولیت پذیر بود. نام بردن از مسئولیت ها ایشان را زجر می داد و معتقد بود ذکر مسئولیت همراه اسم هیچ لزومی ندارد.
او چه زمانیکه بیسیمچی بود و چه زمانیکه عنوان فرماندهی داشت، کارهایی فراتر از حد مسئولیتش انجام نمیداد. او بسیار متواضع بود. سنگرها را جارو و چای درست میکرد.
در منطقه به او «هاشم شش كلّه» مى گفتند؛چون تنها بیسیم چى اى بود كه تمام رمزهاى بیسیم هاى فعّال در محور را حفظ بود.
ایشان زمان فتح قله های الله اکبر درکنار شهیدانی مانند چهران جنگید و به عنوان بیسیمچی فعالیت داشت، سپس به عنوان فرمانده گردان لیله القدر انتخاب شد، همچنین فرماندهی گردان رزمی مخابرات نیز برعهده این شهید گرانقدر بود.
همرزم شهید هاشم بندار؛ محمّدامیرى درباره این شهید می فرمایند:
«وی فرمانده اى مقتدر بود و اخلاق بسیار خوبى داشت. در بیشتر عملیات ها حاضر می شد حتی اگر مرخصی داشت نیز سریعا خود را به محل می رساند، در بسیاری از مواقع از دوستان خود دعوت می کرد تا در عمیات ها حاضر شوند. رفتار مهربانانه ای با نیروهای تحت امرش داشت و اگر سربازی زمان عملیات از وی مرخصی می خواست، درخواستش را رد نمی کرد.
ایشان بسیار کم جبهه جنگ را ترک می کرد و اعتقاد داشت تا زمانی که جنگ باشد باید در جبهه بمانم.
مصدمیت شهید هاشم بندار
شهید هاشم بندار در سال ۱۳۶۲ به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در این زمان نیز چندین بار به صورت سطحی دچار مصدومیت شده بود.
ایشان در یکی از عملیات های شیمیایی شد و زمان درگیری در عملیات والفجر نیز از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت. مسئولان اجازه ماندن ایشان در سپاه مشهد را داده بودند اما وی قبول نکرد و عنوان کرد؛ اگر از جبهه بروم برای مثل زندان می شود.
ایشان به اعضای خانواده خود توصیه می کرد که به جبهه بروند و در جنگ و دفاع از ممکلت خودشان شرکت داشته باشند، همچنین از راه شهادت و خط رهبری فاصله نگیرند.
هاشم بندار در عملیات بدر
شهید هاشم بندار فرمانده گردان لیله القدر در عملیات بدر منطقه هورالعظیم بود. زمانی که به عراق شبیخون زدند، تنها ۱۳ تا ۱۴ نفر از ۳۰۰ نیرو باقی مانده بودند که همانها هم نزدیک بود اسیر شوند. تنها یک قایق موتوری بود که ظرفیت بیشتر از ۱۴ نفر نداشت.
شهید هاشم بندار در پایان این عملیات، همه بی سیم ها را از بین برد تا هیچ رمزی به دست دشمن نیوفتد، سپس همراه با ۵ نفر دیگر ماندند تا بقیه با همان یک قایق به پشت جبهه بروند، سپس ایشان همراه با ۵ نیروی دیگر با یک قایق پارویی خودشان را به نیزاری رساند. به مدت ۱۸ ساعت در این نیزار ماندند و سپس با همان قایق به پشت جبهه رفتند.
شهادت سردار شهید هاشم بندار
هاشم بندار زمانی که کانالی در جزیره مجنون حفر می کردند، در ۱۹ شهریور ۱۳۶۶ با اصابت خمپاره از ناحیه سر و صورت و چشم به شدت آسیب دید. ایشان در این عملیات یک چشمشان را به صورت کامل از دست دادند و به بیمارستان شهید کامیاب منتقل شدند. در جریان درمان ایشان، بهبودی حاصل نشد و درنهایت بعد از ۱۰ روز در تاریخ ۱ مهر ۱۳۶۶ به مقام شهادت دست پیدا کرد. پیکر پاک این شهید در بهشت رضا به خاک سپرده شد.
مادر شهید درباره مصدومیت شدید ایشان می فرمایند:
زمانی که در بیمارستان امدادی بستری بود، من به ملاقتش رفتم، سرش را عمل کرده بودند و جراحت های بسیار روی بدنش داشت، یک چمش را تخلیه کرده بودند و یک طرف از صورتش به شدت آسیب دیده بود. با اینحال زمانی که مرا دید گفت: «مادر، نگران نباشید من فقط سرما خوردهام و داخل چشمم خاک رفته است که با شستوشو خوب میشود»
وصیت نامه سردار شهید هاشم بندار
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر از آسمانها خون ببارد و یا خون از دم شمشیر ببارد قسم بر نهضت پاك حسینى جدا هرگز نگردم از خمینى
من طلبنى وجدنى و من وجدنى عرفنى و من عرفنى احبنى و من احبنى عشقنى و من عشقنى عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلى دیته و من على دیته فأنا دیته
خدایا، از گناهان من درگذر.
خدایا، مواظب این بنده ضعیف باش زیرا كه اگر اورا به خود بگذارى از جاده اصلى منحرف مىشود.
خدایا، اگر نمازها و روزههایم همه به درد نخور بوده، خدایا به بزرگى خودت درگذر زیرا كه تو رحیمى و كریمى و من ضعیفم و ذلیلم.
خدایا، با عدلت مرا به محاكمه مكشان زیرا كه با عدلت و عدالتت بخواهى كه كارهایم را حساب كنى دیگر چیزى برایم باقى نمىماند.
خدایا، اگر در این دنیا كارى براى اسلام انجام ندادهام، خدایا توفیقى ده كه با شهادتم دین خود را ادا كنم.
خدایا، بر خانوادهام صبر و شكیبائى عنایت كن.
خدایا، اجر آنان را با گریه زارى كم نكن.
خدایا، رهبر ما را و بنیانگذار جمهورى اسلامى را و این مرد خدا را كه زندگى دوباره به ایران و به ملت ما و مردم دنیا داده، خدایا تا انقلاب امام زمان (عج) نگهش دار زیرا كه او قلب ماست و اگر از كار بیفتد بدن ما نیز با او از كار خواهد افتاد و خدایا، بر عزت و توفیق و سلامتیش بیفزاى. خدایا، زبانش را چون شمشیر قرار ده كه بر فرق دشمن فرود آید.
مادرم، مىدانم كه ناراحتید اما مگر ام البنین ناراحت نبود، اما مگر فاطمه زهرا (س) ناراحت نبود، اما مگر زینب از نزدیك برادرش را در خون ندید. مادر، مىدانم كه نمىتوانیم خودمان را با آنها مقایسه كنیم اما مادر، قاسم حجلهاش در صحراى گرم كربلا بود و اكنون این حسین است كه بر جماران نشسته و این نائب حسین (ع) است و این نائب امام زمان (عج) است كه بر جماران نشسته، به خدا هیچ فرقى ندارد فقط زمان عوض شده و امام واقعى ما نیز با نائبش در جماران است، مهدى (عج) با رهبر ما در تماس است و به زودى بر ما نیز وارد خواهد شد.
خواهرانم، مىدانید مقامتان در كجاست كه اگر صبر داشته باشید با كه هستید، به خدا با زینب (س) هستید. با زینب، آن خواهرى كه براى آخرین بار برادرش را در گودال قتلگاه مىبیند.
و برادرانم، اگر راهم را ادامه ندهید مىدانید كه عذاب خدا چقدر سخت است و اگر راهم را ادامه دهید كه همان راه شهدا و امام است پاداش بزرگى در نزد خدا خواهید داشت و خوشا به حالتان كه برادر شهیدید و در نزد خدا بزرگ مرتبه و والا مقام هستید.
و اى اقوام و خویشانم و دوستانم، بدانید كه دنیا ارزشى ندارد و اى كسانى كه براى مال دنیا با هم جنجال مىكنید عذاب بزرگى در انتظارتان است پس سعى كنید عمل خوب انجام دهید و به خدا اگر لحظهاى از راه امام و انقلاب جدا شوید به خدا هلاك هستید هم در این دنیا و هم در آن دنیا و قدر این امام بزرگ را بدانید زیرا كه او بوده كه به ما حیثیت و شرف و عظمت داد و مردگان تاریخ را زندگان تاریخ و حماسه گران تاریخ قرار داد و او بود كه ما را از زندگى حیوانى پست به زندگى انسانهاى نزدیك به عرش رساند و من اكنون به شما عزیزان مىگویم كه راه خمینى راه حسین است و راه ابر قدرتها یزیدى است و شما باید انتخاب كنید. پس مواظب باشید تا یزیدیها كار خود را انجام ندهند.
دیگر عرضى ندارم جز دعا كردن براى رهبر انقلاب و از شما التماس دعا دارم كه برایم دعا كنید تا خدا از گناهانم بگذرد.
به امید پیروزى رزمندگان اسلام بر علیه كفر
( والسلام )
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار
فرزند كوچك و ناقابلتان هاشم بندار
گردآوری: بخش سیمای رزمندگان سرپوش
- 16
- 5