جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۹:۲۵ - ۱۴ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۳۵۸۳
فرهنگ و حماسه

آزادی « مهران» و عملیات پیروزمند «کربلای یک» به روایت سه نفر از رزمندگان

فتحی همتراز با آزادی خرمشهر

اخبار مذهبی,خبرهای مذهبی,فرهنگ و حماسه,عملیات کربلای یک

فتح فاو در اوج ناباوری کارشناسان نظامی جهان علاوه بر ارزش‌های مادی به تحقیر رژیم بعث عراق انجامید و صدامیان را واداشت برای جبران این حقارت بزرگ، خود را به آب و آتش بزنند. از جمله اقدامات ارتش تحقیر شده عراق تحرک و مانورعملیاتی بود که با همکاری منافقین در تصرف خرابه‌های مهران متجلی شد. اشغال مهران برای بار دوم با وجود آنکه ارزش نظامی نداشت، لکن صدامیان را دلخوش کرد تا از آن قرینه‌ای برای فتح شهر ساحلی و استراتژیک فاو بسازند و از فتحی مقارن فتح فاو دم بزنند. رزمندگان اما در استمرار تحمیل حقارت دیگری بر ارتش زبون صدام کمتر از دو ماه بعد در یورشی حساب شده و بی‌درد‌سر مهران را آزاد واقتدار خود را در منطقه به رخ کشیدند. در مناسبت سالگرد این فتح معنادار برآن شدیم تا با سه نفر از فرماندهان میانی عملیات  آزاد سازی مهران به گفت‌و‌گو بنشینیم تا با گوشه‌هایی از چگونگی آزاد‌سازی مهران و اهمیت عملیات کربلای یک بیشتر آشنا شویم.

 

آزاد سازی مهران بعد از دو ماه

 داوود صفا هستم در عملیات کربلای یک جانشین فرماندهی جنگ‌های ش.م.ر و همچنین پدافند و خنثی‌سازی گردان شهادت، جمعی لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله(ص) بودم. معمولاً چند روز مانده به هر عملیاتی خودم را می‌رساندم به یگانی که خط شکن بود و در آن عملیات شرکت می‌کردم. به لحاظ سازمانی کار و وظیفه‌ام چیز دیگری بود. اما نزدیک هر عملیاتی سعی می‌کردم با فرماندهان گردان خط شکن برای همراهی با آن یگان هماهنگی کنم و در عملیات حضور بیابم. آشنایان زیادی داشتم که از علاقه‌مندی من برای حضور در عملیات‌ خبرداشتند، لذا مساعدت می‌کردند و این توفیق را داشتم که درهنگامه‌های عملیاتی در یگان‌های رزمی وخط شکن حضور یابم. این حضور علاوه بر کارهای ستادی بود که برعهده داشتم. در عملیات کربلای یک نیز که منجر به آزاد‌سازی شهر مهران شد، چند روز قبل از عملیات باخبر شدم که گردان شهادت از لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله(ص) قرار است در این عملیات خط شکن باشد، طبق معمول رفتم و به این گردان پیوستم.

 

فرمانده گردان شهید علی اصغر صفرخانی بود که اتفاقاً از دوستان قدیمی وصمیمی‌ام بود که از گذشته با هم رفاقت داشتیم.از چند روز قبل از عملیات به گردان پیوستم. عملیات کربلای یک به‌منظور آزاد‌سازی شهرمهران بود. مهران یک بار آزاد شده بود ولی بعد از فتح فاو توسط ایران به تلافی آن وبا کمک منافقین به اشغال ارتش بعثی عراق درآمد. منافقین دوباره در تصرف مهران کمک‌های زیادی به عراقی‌ها کردند. آزاد‌سازی مهران در آن مقطع کاری بسیار ارزشمند بود، شاید بتوان گفت کمتر از آزاد‌سازی خرمشهر نبود و آزاد‌سازی این شهر برای جمهوری اسلامی ایران از نظر تبلیغاتی خیلی مهم بود. اتفاقاً همان قدر که بازپس‌گیری این شهر برای ما اهمیت داشت، حفظ آن هم برای حزب بعث عراق و منافقین مهم بود. چون این شهر را به نشانه تلافی فتح فاو می‌دانستند وحس تحقیر خودشان در از دست دادن فاو را با در تصرف داشتن مهران تسکین می‌دادند.

 

لذا عملیات آزاد‌سازی مهران از طرف قرارگاه خاتم ومجموعه مسئولان مورد تأکید بود. مانوری هم همزمان با آزاد‌سازی مهران و عملیات کربلای یک در تیرماه سال ۶۵ به اجرا درآمد. در هرحال شب دهم تیرماه سال ۶۵ رزمندگان اسلام عملیات کربلای یک را آغاز کردند. خط حدی که به لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) واگذارشده بود، به موازات جاده مهران به عرض کمتر از یک کیلومتر در ضلع جنوبی جاده مهران، به سمت شهر مهران بود. محور‌های دیگر جبهه را به یگان‌های دیگر واگذار کرده بودند. سمت شمال یا سمت راست لشکر۲۷ ، لشکر ۱۰ سید الشهدا(ع) بود وسمت چپ ما لشکر ۲۵ کربلا. این خط حد‌هایی بود که به یگان‌ها واگذار کرده بودند برای اجرای این عملیات، گردان شهادت به نمایندگی از طرف لشکر ۲۷ شرکت داشت و مسئولیت خط شکنی را به آن سپرده بودند. عراقی‌ها برای حفاظت از شهر مهران برخلاف سایر مناطق عملیاتی خاکریز نداشتند و اقدام به حفرکانالی عمیق کرده بود. کانال به حدی عریض بود که ماشین در آن تردد داشت و نیروهای لجستیک در این کانال حرکت می‌کردند که استتار خوبی هم برای آنها به حساب می‌آمد. البته موانعی همچون سیم خاردار ومیدان مین جلوی کانال تعبیه شده بود، اما اساس سیستم دفاعی نیروهای عراقی را همین کانال شکل می‌داد. بنابراین ما که قصد عملیات آفندی داشتیم، باید اقدامات ویژه‌ای را تدبیر می‌کردیم.

 

این کار را قرارگاه خاتم از طریق طراحان با کمک گرفتن از اطلاعات نیروهای شناسایی انجام داده بود. خط حدی که به گردان شهادت واگذار شده بود کمتر از یک کیلومتر بود.همچنین گردان شهادت مسئول عبور از خاکریز خودی و زدن به خط دشمن بود. ساعت حدود ۱۰ شب نهم تیرماه گردان شهادت با مسئولیت و فرماندهی شهید علی اصغر صفرخانی از خاکریز خودمان عبور کرد و در دل تاریکی شب بعد از یک ساعت راهپیمایی به طرف دشمن که همراه با احتیاط کامل بود با موانع از قبل پیش‌بینی شده مواجه شد. بچه‌های تخریب معبری باز کردند تا نیروهای گردان بتوانند به پیشروی خود ادامه دهند. نیروها با توجه به ضرورت غافلگیری دشمن نمی‌توانستند به صورت دشتبان پیشروی کنند و مجبور بودند به صورت ستونی حرکت کنند. موانع یکی بعد دیگری طی شد ونیروهای گردان به چند متری کانال رسیدند، اما هنوز دشمن متوجه ما نشده بود. یگان‌هایی که بنا بود سمت راست و سمت چپ ما را پر کنند هنوز نرسیده بودند، بنابراین نزدیک نیم ساعت از حرکت باز ایستادیم تا نیروهای یگان‌های هم جوارمان برسند؛ که از این مرحله به بعد بتوانیم به صورت دشتبان کانال را پشت سر بگذاریم.

 

بعد از رسیدن بقیه یگان هاعملیات رسماً با گفتن رمز«یا ابوالفضل العباس(ع) » شروع شد. بچه‌های ما به کانال یورش بردند و کانال را پاکسازی کردند. کانال حکم خاکریزاول دشمن را داشت. از پی آنان یگان‌های دیگری که آماده بودند از این کانال عبور کردند و برای ادامه عملیات به جلو رفتند. یگان‌ها با آمادگی تمام از همه معبرهایی که باز شده بود عبور کردند و عملیات را ادامه دادند و قبل از طلوع خورشید شهر مهران را بازپس گرفتند و نزدیک ظهر نیروهای ما به ارتفاعات قلاویزان دست یافتند. ارتفاعاتی که نقطه مرزی میان ما و عراق است و این جمله معروف امام که «مهران را خدا آزاد کرد» تحقق یافت. ما تصور نمی‌کردیم عراق غافلگیر شود و با آن همه امکاناتی که برای حفاظت از مهران پیش‌بینی کرده بود رزمندگان ما بتوانند ظرف ۶ الی ۷ ساعت این شهر را به تصرف خود درآورند.

 

بعد از اینکه مأموریت گردان شهادت به انجام رسید به جای ما گردان دیگری آمد و ما به عقب برگشتیم. در این اثنا به شهید صفرخانی گفتیم؛ بچه‌ها دو روز است چیزی نخورده‌اند، چون بچه‌ها خط شکن بودند و در اینگونه مواقع اغلب از شکلات و کاکائوهای فشرده استفاده می‌شد، بچه‌ها چند روز بود غذای گرم نخورده بودند. به ایشان گفتیم نیروهای گردان به یک نقطه آرامی بروند و خستگی در کنند تا سایر نیروها مشغول پیشروی هستند ما هم خودمان را باز‌سازی کنیم تا اگر لازم شد دوباره وارد خط شویم. گفت از فرمانده قرارگاه استعلام کنید و اگر موافقت کردند من مخالفتی ندارم. بعد از موافقت قرارگاه، بچه‌ها را راهنمایی کردیم به زیر پل‌هایی که آبراه بودند بروند. بنا شد بچه‌ها استراحتی بکنند و تغذیه شوند تا اگر عراق پاتک زد بتوانند دوباره وارد صحنه جنگ شوند؛ چون بچه‌های گردان شهادت معروف به گردان آر.پی.جی و ضد زره هم بودند و می‌توانستند با پاتک دشمن به مقابله بپردازند. گردان را سرازیر کردیم تا در جایی آرام‌تر از خط مقدم بتوانند استراحت کنند که متأسفانه گلوله توپ دوربردی آمد و براثر آن فرمانده گردان علی اصغر صفرخانی به شهادت رسید. یکی دوماه قبل از عملیات خداوند دختری به ایشان عطا کرده بود که اتفاقاً زمان تولد نوزاد پدر در کنارش نبود. چند شب قبل از عملیات به ایشان اصرار کردیم در این چند روز باقی مانده تا عملیات سری به خانه بزن و دخترت را ببین اما ایشان امتناع کرد و گفت بعد از عملیات می‌روم.آن زمان گردان در دوکوهه آماده می‌شد برای اجرای عملیات هرچه گفتیم برو و قبل از عملیات خانواده را ببین قبول نکرد.

 

گفت بعد عملیات می‌روم. گفتیم از کجا معلوم که بعد عملیات زنده باشی؟ می‌گفت؛ الان چندین عملیات رفته‌ام حتی یک ترکش هم نخورده ام.همینطور هم بود با اینکه عنصری کاملاً جنگی و عملیاتی بود ولی تا زمان شهادت یک ترکش هم نخورده بود. در این عملیات کار بخوبی پیش رفت، پیروزی هم نصیبمان شد واهداف عملیات تأمین شد، در هنگام برگشت توپ دوربرد عراقی‌ها یکی از مؤثرترین فرماندهان عملیاتی را هدف قرار داد. درحالی که ستون در حال حرکت بود به یکباره ایستاد، دیدم جلوی ستون فرمانده گردان افتاده و چند نفر از بچه‌های گردان هم به تصور اینکه مجروح شده سعی دارند  به بیمارستان منتقلش کنند. ترکش بزرگی پهلویش را شکافته بود و ترکش‌های دیگری به پشتش اصابت کرده بود. ایشان را سوار یک وانت کردیم تا به اورژانس برسانیم ولی قبل از رسیدن به اورژانس به شهادت رسید.

 

عملیات در گرم ترین روزهای سال

یوسف چاپی که آن زمان از جمله مسئولان نظارت وپیگیری در ستاد کل سپاه بوده و به‌عنوان رزمنده در این یگان حضور داشته در ارتباط با این عملیات می‌گوید: شهید صفرخانی فرمانده گردان شهادت پسر عمه من بود. من هم در مواقع عملیات خودم را به گردان می‌رساندم تا در عملیات حضور داشته باشم.

 

مهران را دو ماه قبل گرفته بودند، یعنی در اردیبهشت سال ۶۵، ما چند روزی رفتیم دهلران، منطقه خیلی گرم بود چون تیرماه و اوج گرما بود. به همین خاطرهمه فعل وانفعالاتمان را گذاشته بودیم برای شب‌ها، گرما به حدی بود که روز عملاً نمی‌شد کاری انجام داد. یعنی گرما اصلاً به ما اجازه هیچ کاری را نمی‌داد. به هرحال با آغاز حمله از چهار محور به خط دشمن زدیم. با شروع عملیات، دشمن که غافلگیر شده بود با منور منطقه را عین روز روشن کرد و بی‌هدف به هر طرف شلیک می‌کرد؛ ولی ما با موفقیت عملیات را پیش بردیم هنوز شیرینی پیروزی را کامل نچشیده بودیم که صفرخانی به شهادت رسید. من و صفرخانی روابط مان مثل دو برادرگرم و صمیمی بود. بچه‌اش دوماهه بود، یک بار بیشتر آن هم کوتاه مدت دخترش را ندید. صحنه شهادت او سخت‌ترین شرایط برای من بود. در این عملیات نخستین نفر من زخمی شدم عراقی‌ها که ترسیده بودند بی‌هدف خمپاره می‌زدند.  به جای سلاح انفرادی بچه‌های ما را با تانک می‌زدند. آمبولانس حامل زخمی‌ها که من هم داخل آن بودم راه را گم کرد یکی از بچه‌های اطلاعات عملیات که مسئول شناسایی این عملیات بود و براثر انفجار مین چشم‌هایش را از دست داده بود با اینکه جایی را نمی‌دید ما را  راهنمایی کرد تا به اورژانس رسیدیم. آن برادری که چشم‌هایش را از دست داده بود از ما می‌خواست موقعیت را توضیح دهیم و بلافاصله جهت را می‌گفت و راهنمای ما بود. گردان شهادت با اینکه فرمانده‌اش را از دست داده بود برای مقابله با پاتک عراقی‌ها وارد عمل شد و در تثبیت وضعیت نقش مؤثری را ایفا کرد. در این عملیات شهید زیاد نداشتیم ولی نیمی از گردان شهادت زخمی شدند. همچنین در این عملیات ابداعاتی داشتیم از جمله سرموشک آرپی جی را باز می‌کردیم و داخل یک نایلکس کمی بنزین می‌ریختیم و آن را در سر موشک جا‌سازی می‌کردیم. هنگامی که موشک را شلیک می‌کردیم هم انفجار به وجود می‌آورد، هم ادوات دشمن را به آتش می‌کشید. عراقی‌ها فکر می‌کردند ما به سلاح جدیدی دست پیدا کرده‌ایم.

 

مهران به جای فاو

مجید صبری جانشین فرمانده گردان شهادت در این عملیات در ارتباط با عملیات پیروز کربلای یک می‌گوید: وقتی فاو را ایران گرفت چند ماه بعد عراق مهران را اشغال کرد و صدام گفت؛ مهران به جای فاو! چون مهران شهر مهم و استراتژیکی بود. معروف است اول جنگ هم که صدام جنگ راآغازکرد شخصاً رفت بالای قلاویزان ایستاد و تیر اول را شلیک و فرمان جنگ را صادر کرد. با اشغال مهران امام فرمود: «مهران باید آزاد شود.» با این دستور امام شور و حال خاصی در میان رزمندگان به وجود آمد و شهید صفرخانی با توجه به ویژگی گردان شهادت، فشار آورد که این گردان باید خط شکن باشد، تا سرانجام مجوز آن را گرفت. قبل از عملیات خداوند دختری به ایشان داد که اصرار می‌شد برود و دخترش را ببیند ولی ایشان قبول نمی‌کرد تا اینکه به فرمانده لشکر گفته شد وایشان دستور داد تا وقت داریم برو و برگرد. ۲۴ ساعت رفت، وقتی برگشت گفت اسمش را هم زینب گذاشتم تا بعد از من بتواند مصایب را تحمل کند. یک شب از شبها را با هم رفتیم دوکوهه من تا آن زمان گریه ایشان را ندیده بودم آن شب آنقدر گریه می‌کرد که من تعجب کردم.با خودم فکر می‌کردم که چه شده که ایشان این قدر دگرگون شده است.

 

احساس می‌کرد که این عملیات عملیات آخرش است. عملیات هم که می‌خواست شروع شود معمولاً خط شکن همان شب اول می‌زند به خط و خط را می‌شکند اما گردان ما یک شب در خط ماند.آن شب مثل شب عاشورا می‌شد شهادت را در چهره برخی دید. شهید صفرخانی هوای متأهل‌ها را داشت. یک گروهان را من برداشتم، یک گروهان را مصطفی عبدالرضا و یک گروهان را خودش برداشت. تا نزدیکی دشمن رفتیم شب عملیات دشمن متوجه ما نشده بود. ولی گاهی دوشکاها بی‌هدف شلیک می‌کردند. اژدر بنگال‌ها را آماده کرده بودیم که کل توری‌ها را منهدم کنیم، چون وقت نبود که یکی یکی آنها را بچینیم و برویم جلو، اژدر بنگال‌ها حاضر شد گردان ما بیشتر آرپی جی زن بودند ودراین کار مهارت داشتند آنها را آماده کردم که با شروع عملیات دوشکاها را هدف بگیرند. اینها را چپ و راست نشاندم وقتی رمز اعلام شد عملیات شروع شد، تا آنجا بدون تلفات رفته بودیم.

 

اژدر بنگال‌ها راه را باز کردند و دشمن منور زد و همه جا مثل روز شد، آرپی جی زن‌های ما بموقع دوشکاها را زدند. عملیات با پیروزی ما پیش رفت وما علاوه بر منطقه‌ای که مأمور بودیم تأمین کنیم، خیلی فرا‌تر از آن را هم تأمین کردیم و مسافت گردان‌های پشت سر خود را هم جلو رفتیم. عملیات موفق شد و حرف امام به کرسی نشست و در عین حال افراد مؤثری را از دست دادیم. مثل شهید رضا دستواره و شهید علی اصغر صفرخانی که نیروهای آینده سپاه بودند. با آن چیزهایی که ما در وجود ایشان می‌دیدیم اگر می‌ماندند یکی از فرماندهان بزرگ سپاه می‌شدند. همین‌طور سایر شهیدان افرادی همچون« شهید ممقان» فرمانده گردان بهداری «شهید نجفی» یکی از فرماندهان گردان‌ها و سایر شهدا که باعث شد عملیات بسرعت به پیروزی برسد و نیروها تا خود قلاویزان پیش بروند و مهران را از تیررس خارج کنند. عملیات مهران با تلفات بسیار کم به پیروزی رسید و این دومین پیروزی شیرین بعد از فتح خرمشهر بود.

 

 

 

 

iran-newspaper.com
  • 13
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش