دکترعیسی کشوری،حقوقدان برجسته وهمچنین نویسنده ایرانی است.«هاوكينگ، خداوند و بهشت» از جمله آثار این نویسنده و حقوقدان است که می توان به آن اشاره کرد.عیسی کشوری، طرحی برای ثبت روز کوروش داشته است که در رابطه با این طرح با وی به گفتوگو نشستیم :
با توجه به اینکه شما اولین شخصی هستید که ثبت روز کوروش کبیر را پیشنهاد داد،انگیزه شما از طرح این پیشنهاد چه بود؟
به عنوان مقدمه عرض می کنم که ما ایرانیان،ملتی دارای یک فرهنگ مثلثی هستیم،بدین شرح که ما هم فرهنگ ملی داریم که نماد آن جشن های نوروز است وهم دارای فرهنگ غربی هستیم که در زندگی خود آثارتمدن و فرهنگ غرب را به عینه مشاهده میکنیم،صرف نظر ازتوجه مردم ما به مراسمی مانند کریسمس و ولنتاین، نوع پوشش های مردانه ما و وسایل و تکنولوژی مورد استفاده ما،متعلق به فرهنگ غرب است.حتی قانون اساسی ما به تقلید از قانون اساسی کشورهای غربی، اصل تفکیک قوا را پذیرفته است.در ضلع سوم این مثلث ما دارای فرهنگ مذهبی هستیم که نمونه آن را در ماه مبارک رمضان یا مراسم ماه محرم و صفروایام ومناسبت های مذهبی به عینه شاهد هستیم. متاسفانه هر کدام از این ضلع ها طرفداران افراطی دارد که در عین حال می خواهد هم خودش بر صدر نشیند،هم دیگری را از میدان به در کند.
تقریبا ۱۵۰ سال اخیر، کشور ما صحنه نبرد و نزاع هواداران افراطی این سه گروه بوده است که نخستین بارعده ای بهنام طرفداری از تجدد و مدرنیته خواهان، براین شدند که ما از فرق سر تا ناخن پا، فرنگی شویم.این افراد حتی به دنبال این بودند که زبان مردم ایران را به زبان انگلیسی تغییر دهند و معتقد بودند چون زبان فارسی را شعرایی چون سعدی و فردوسی رشد داده اند،این زبان یک زبان شعری است و قابلیت مفاهیم علمی را ندارد.
بنابراین نتیجه گرفتند كه برای پیشرفت،باید حتی زبان خود را به زبان انگلیسی تغییر دهیم.این افراد که اکثرا تحصیل کرده کشورهای غربی بودند،برخی از آنان به دنبال حکومت پادشاهی مشروطه و برخی به دنبال جمهوری دموکراتیک بودند که در دهه نخست قرن،شاهد ظهور و بروزاین تفکر درکشورمان بودیم.
به اعتقاد من تفکرات افراطی این اشخاص باعث شد که یک ضلع دیگرمثلث بهشدت تحریک شود و افرادی معترض شدند که این گروه با شرع و دیانت مخالف هستندو درمان همه دردها را در شرع می جستند.
در واقع گروه اول اعتقاد داشتند که کلید حل تمام مشکلات ما،وجود قانون است؛آن نيز قوانین عرفی كه در فضای سکولاریسم تصویب و اجرا شودو گروه دوم اعتقاد داشتند که دوای همه دردهای ما در کتاب خدا و شرع وجود داردو نیازی به قوانین ناقص عرفی بشری وجود ندارد. در دیدگاه اول، بیشتر مشروطه خواهان جا داشتند و در مقابل اینان،مشروعه خواهان بودندکه شاید وقوع دو انقلاب بزرگ مشروطیت و انقلاب اسلامی ۵۷ را پیکار و غلبه این دو گروه در صدسال اخیر می دانند.متاسفانه پیکار این دو ضلع مثلث درپايان باعث فراموشی یک ضلع دیگر مثلث شدو آن ملی گرایی و وطن دوستی ا ست که حتی در اوایل انقلاب شاهد بودیم عده ای می گفتند وطن دوستی بر خلاف خدادوستی است و هرجا که مسلمین ساکن باشند و بهطور کلی جهان اسلام، وطن ماست.
آثار این دیدگاه افراطی موجب شد که عشق به کشور و وطن دوستی در بسیاری اشخاص از بین برود و ما شاهد آثار زیان بار این اقدام بودیم که از لحاظ روانشناختی موجب شد که افراد به جای کارکردن برای کشوروعشق به وطن در وادی خودخواهی بیفتند وکم کم شاهد پیدایش کسانی بودیم که حاضر بودند به قیمت ویرانی وطن، خانه خود را آباد کنند و اولین بار در تاریخ ما شاهد پرونده های اختلاس کلان و رشوه و فسادهای اقتصادی گسترده بودیم؛ امری که هرگز در کشوری مانند ژاپن که مردم عاشق وطن هستند،پیدا نمی کنید.در واقع این اوضاع را کسانی ایجاد کردند که مخالف وطن دوستی وعشق به وطن بودند.شاید آنها تصور میکردند که اگر عشق به وطن را از دل ها بیرون کنند،میتوانند عشق به اسلام را جایگزین آن کنند ولی در عمل این کار صورت نگرفت.یکی از دلایل، آن است که اسلام یک هویت مشخص عینی ندارد وهرکسی تفسیری از اسلام دارد که به نظر او اسلام همان است.تفسیری که ما به عنوان شیعه ۱۲ امامی از اسلام داریم،از دیدگاه یک مسلمان سنی اهل مکه،عین کفر است و همچنین برداشتی که یک وهابی از اسلام دارد،از نظر ما مردود است.حتی در داخل کشور خودمان، برداشت های گوناگونی از شریعت و مذهب وجود دارد و در واقع میشود گفت به اندازه سر انسان ها، راه های جداگانه ای بهسوی خدا هست و هرکسی دین و مذهب جداگانه خود را داراست.
به همین دلیل با از بین رفتن عشق به وطن ،عشق به دین جایگزین نشد بلکه خودخواهی جای آن را گرفت که خیلی آسان ،آثارش را درتحولات فرهنگی و اجتماعی کشور شاهد هستیم.بهنظر من در اثر پیکار و ورود این دو ضلع فرهنگی وتسلط آنها ،ضلع دیگر مورد ظلم واقع شده است؛بهگونهاي که تقویم رسمی کشور ما پر از مناسبتهای مختلف عزاداری و جشنهای مذهبی است ولی نامی از پدر این ملت( کوروش کبیر )که شخصیتی استثنایی و ویژه در تمام جهان را دارد،نیست زیرا کوروش کبیر، تنها شخصیتی در جهان است که عظمت او قابل وصف نيست. کافی است به این موضوع توجه کنیم که در سه کتاب مذهبی تورات،انجیل و قرآن، از او به نیکی یاد شده است.
شما بر چه اساسی می گویید که اسم کوروش بزرگ در قرآن و کتاب های دینی دیگر آمده است؟
همانگونه که میدانیم،علامه طباطبایی بزرگترین مفسر قرآن تاریخ تشیع است و ایشان در تفسیر آیات سوره کهف از آیات ۸۲ تا ۹۵،یعنی ۱۳ آیه قرآن که درباره ذوالقرنین نازل شده است،معتقد است که منظور از ذوالقرنین،همان کوروش بزرگ است،بهجز علامه طباطبایی،مرجع عالیقدر آیت ا... صانعی و مرتضی مطهری و ناصر مکارم شیرازی نیز،همین عقیده را دارند.
در کتاب تورات نیز،در بخش دانیال نبی به عظمت کوروش بزرگ اشاره شده است.حتی احادیثی از حضرت محمد(ص) نقل شده که در آن ها از کوروش بزرگ با عظمت یاد شده است.به عنوان مثال «سویوطی»از عالمان بزرگ در کتاب المنثور می گوید که حضرت رسول(ص) فرمودند که چون بنی اسراییل در روز شنبه سرکشی کردند و پیامبران بنی اسراییل را کشتند،خداوند آنان را بهوسیله بخت النصر عذاب داد وبخت النصر آن ها را به اسارت خود در آورد و آن ها در اسارت سال ها عذاب کشیدند،تا اینکه خداوند توسط کوروش پادشاه فارس به آنها ترحم آورد؛پس خداوند به پادشاه فارس که انسان مومنی بود، وحی کرد که به نزد بنی اسراییل برود و آزادشان کندو کوروش نیز چنین کرد.(المنثور،جلد۴،صفحه ۱۶۵)بنابراین تعجب می کنم از کسانی که بزرگداشت کوروش و اختصاص روزی در تقویم رسمی بهنام روز کوروش بزرگ را خلاف شرع می دانند. واقعا قابل درک نیست که چگونه کسی که پیامبر اسلام(ص) به نیکی از او یاد کرده و در سه کتاب آسمانی از او به خوبی نام برده شده، مورد غضب و خشم این افراد است که حتی نباید نامی از او برده شود.
چرا شما به عنوان یک حقوقدان، به چنین مباحثی علاقهمند شدید؟
به اعتقاد من، کوروش بزرگ، پدر علم حقوق جهان است؛شخصی که اولین بار، منادی حقوق بشر در جهان بود. در منشور کوروش کبیر که در سال ۵۳۹ قبل از میلاد نوشته شده ،به صراحت بیان شده که تمام انسانها در عقاید خود آزادند و انسان در هرجایی و با هررنگی و با هرمذهبی ،محترم است.او در این منشور به راستی و عدالت، فرمان میدهد.فرمان به شادی و کردار نیک و پندارنیک می دهد.طرفدارشادی مردم بود.کسی را در بند نکرد بلکه در پی ساختن انسان هاي دربند بود.او پادشاه صلح و آشتی بود. کافی است درباره عظمت کوروش،این نکته را بگویم که وقتی اهرام ثلاثه مصر را میساختند،فرعون آن زمان دستور می داد بردگانی را که مریض میشدند و قادر به کار نبودند از بین ببرند؛پادشاه چین نیز دستور داد در هنگام ساختن دیوار چین، کارگران بیمار را کشته و از آن ها در دیوار استفاده کنند ،اما فرمان کوروش در بیمه کردن افراد ناتوان و مریض بود و تمام کارگرانی که پاسارگاد را ساختند،بیمه بودند.او نه تنها با انسان ها مهربان بود بلکه دستور داد حیواناتی که پیر میشوند،فراموش نشوند و به آنان تا زمانی که زنده اند،غذا داده شود.بنابراین من کوروش را پدر علم حقوق جهان میدانم.زمانی که نوشته جفرسون را میخواندم،احساس غرور و شعف،به عنوان یک ایرانی فرزند کوروش بزرگ به من دست داد.توماس جفرسون، از بنیانگذاران تمدن آمریکا میگوید زمانی که ما قانون اساسی آمریکا را مینوشتیم،دو الگو را در اختیار داشتیم؛یکی ماکیاول و دیگری کوروش بزرگ و ما کوروش را انتخاب کردیم.همچنین بنجامین فرانکلین نیز اعتراف کرده که او کتاب کوروش نامه گزنفون را به دقت خوانده و بخش هایی از قانون اساسی و حقوق مدنی آمریکا را از این کتاب الهام گرفته است.اما جای تاسف دارد که ما در کشوری هستیم که پدر این ملت،کسی است که از او به عنوان پدر حقوق کل جهان ياد ميشود و در عین حال در جهان امروز، ما را جز ناقضین حقوق بشر قلمداد می کنند.
آیا به نظر شما ما باید بر ضلع وطن دوستی و ملی گرایی این مثلث تکیه کنیم و آن دو ضلع دیگر را نادیده بگیریم؟
هرگز. اعتقاد من این است که ما مردمی توانا با ظرفیت فرهنگی بالایی هستیم و می توانیم این سه فرهنگ را در کناريكديگر نگه داشته و بین آنها توازن و تعادل برقرار کنیم.به نظر من،هم می توانیم عید نوروز،جشن مهرگان وروزکوروش بزرگ را گرامی بداریم و هم کسانی که در ایران بزرگ به هر دینی اعتقاد دارند، اعیاد و مناسبت هاي خود را نیز گرامی بدارند.ما همچنین می توانیم ازدستاوردهای تمدن غربی به نیکویی استفاده کنیم.به اعتقاد من رویکرد ما به دوضلع دیگرمثلث فرهنگی،باید رویکردی انتقادی باشد نه تخریبی. اگر اضلاع این مثلث را در کناريكديگر و بهخوبی نگه داریم،می توانیم هم خود و هم نسل های آینده از ثمره و میوه پرخاصیت سرشاراز ویتامین این درخت تنومند وطن که با ریشه های دیگر نیز پیوند خورده است،بهره مند شویم.
- 16
- 5