به گزارش فرادید به نقل از بیبیسی، از پنجره به مجموعهای از خانههای روستایی زرد و آجری نگاه میکردم که بر روی شیب کوه ساختهشدهاند که تپههای سبز و پوششی از مه آنها را دربر میگیرد.
ماسوله بر روی شیب کوه ساختهشده تا روستا از سیلهای احتمالی در دره پایین و بادهای سرد و سوزناک در قله کوه در امان بماند. اما مردم روستا برای مقابله با شیب تند و استفاده بهینه از فضا چارهای جز خلاقیت در ساخت خانهها نداشتند. معماری این روستای تقریباً هزارساله چنین است که حیاط هر خانه، رستوران، کافه و حتی بازار روستا، پشتبام خانه پایین است.
قرنهاست که این سقفهای از جنس سنگ، چوب و خاک رس علاوه بر تحمل هوای مرطوب (در این منطقه سالانه ۱۵۰ سانتیمتر برف و باران میبارد)، باید وزن رفتوآمد مداوم را نیز تحمل میکردند. زنها روستا رختهایشان را در حیاط آویزان میکنند، کاسبها روسریهای رنگارنگ و عروسکهای دستساز میفروشند.
مهمانخانهای که در آن اقامت داشتم همانند دیگر خانههای این روستای زیبا پنجرههای بزرگ داشت تا نور و گرمای خورشید وارد خانه شود؛ اینیکی از روشهای سنتی برای مبارزه با زمستانهای سرد است. بسیاری از خانههای قدیمی ماسوله در پشت خانه یک اتاق زمستانی دارند که دیوارهایش با لایهای ضخیم از خاک روس عایقبندی شده است.
با لیوان چای در دست به گذرگاههای باریکی قدم گذاشتم که با پشتبامهای متصلبههم شکلگرفتهاند. مردی را دیدم خریدهایش را از پلههای پرپیچوخم میان دوخانه بالا میبرد.
میزبان من آقای "صفایی" گفت: " آدم هرگز از این منظره خسته نمیشود".
ماسوله قرنهاست که مرکز تجارت است و مردم از سراسر منطقه برای فرش محصولاتشان به آنجا میروند. در اوایل قرن بیستم، این منطقه مقر "جنبش جنگل" بود که با اشغال ایران توسط عثمانیها، انگلیس و روسیه مخالف بودند. آقای صفایی از مهاجرت تدریجی مردم روستا به مناطق شهری ایران انتقاد کرد.
او گفت: "زمانی اینجا مدرسه ابتدایی داشت. هیچوقت جمعیت منطقه زیاد نبود و همه خانوادهها به هم نزدیک بودند.اما اکنون جوانان روستا را ترک میکنند و برای کار به شهر میروند. حالا حتی مدرسه ابتدایی هم نداریم."
افرادی که در روستا ماندهاند از جاذبه گردشگری منطقه سود میبرند: "اینگونه میتوانیم زندگی خوبی داشته باشیم و خانهها قدیمی را به همان شیوه سنتی تعمیر کنیم."
با تبدیلشدن این روستا به یک مقصد گردشگری محبوب در ایران، خیابانهای باریک آن گاهی شبیه به یک شهر نسبتاً بزرگ میشوند. هتلهای بزرگی در نزدیکی ورودی روستا در نزدیکی دامنه کوه ساختهشده که میزبان توریستهای زیادی هستند. اما هر چه بالاتر بروید روستا آرامتر است.
به سمت بالای روستا حرکت کردم و به منطقه "برفانداز" رسیدم. آقای صفایی که به تعجب من میخندید گفت: "در زمستان برف حیاطمان را بر سقف خانه پایین میریزیم."
از روستا پایین آمدم و به سمت بازار رفتم که پر از مغازههایی بود که چاقوهای دستساز، شاخ بز کوهی و دستبند میفروختند. از مقابل زن سالخوردهای رد شدم که عروسک درست میکرد تا آن را به مجموعه رنگارنگ روبرویش اضافه کند.
همانطور که با انگشتانش ماهرانه نخها را به هم میپیچید تا سر عروسک را درست کند به من گفت: "عروسک میخواهی؟" به من گفت دو دخترش به شهر رشت در هفتاد کیلومتری ماسوله نقلمکان کردهاند و عروسکهایی که زمانی برای آنها درست میکرد را برای فروش به توریستها درست میکند.
پلهها را بالا رفتم. در یک رستوران نشستم و "میرزاقاسمی" سفارش دادم. شامم را در میان مه که بار دیگر روستا را فراگرفته بود، خوردم و از منظره لذت بردم.
- 9
- 5