سعیده علیپور در روزنامه توسعه ایرانی نوشت: ابراهیم رئیسی دیروز در آستانه روز خبرنگار، برای رسانهها دو نقش مهم ترسیم کرد. نخستینش؛ «تبیین خواستههای مردم برای مدیران و دولتمردان» بود و دومی؛ «تبیین دیدگاههای دولتمردان برای مردم».
سخنان او پشت قاب تلویزیون گرچه به همه خبرنگاران اشاره داشت؛ اما تجلیلش در این روز، معطوف به فعالان رسانه ملی شد. رسانهای که سالهاست منتقدان روزافزونش، عملکرد آن را در «تبیین دیدگاه حاکمان بر مردم» خلاصه میدانند. در این میان بسیاری حضور رئیسجمهور در رسانهای با چنین عملکردی را نشان از ترجیحات مسئولان کشور در خصوص رسانه معیار و مورد حمایتشان تلقی کردند.
اما خارج از این قاب، وضعیت اقتصادی رو به افول رسانههای مستقل و برآوردی از وضعیت آزادی و امنیت شغلی فعالان رسانهای مخصوصا در یکی دو سال اخیر به خوبی موید این ادعاست که خبرنگاران و روزنامهنگاران زمانی مورد توجه مسئولانند که در خط تبلیغ و تبیین عملکرد آنها قرار داشته باشند و نه بیان خواست مردم.
در چنین شرایطی است که بسیاری این پرسش مهم را مطرح میکنند که آیا رسانه و خبرنگار اساسا باید تنها روایتگر دیدگاه رسمی باشد یا چنان که در تعاریف آمده؛ «رکن چهارم دموکراسی» و زبان گویای نیازمندیهای عمومی و موجب چرخش آزاد اطلاعات در جامعه؟ تعریفی که این روزها ذیل واژگانی چون«سربازان جنگ نرم» و «سیاهنمایی» و«تشویش اذهان عمومی» و «تبلیغ علیه نظام» و ... مخدوش شده و آثارش بر پیکر نحیف روزنامهنگاری کشور جاانداخته است.
دستگیری گسترده خبرنگاران در اعتراضات اخیر
هر چند آمار رسمی در این باره وجود ندارد، اما آمار غیررسمی نشان میدهد که بعد از شروع اعتراضات شهریور سال گذشته بیش از ۷۰ تن از خبرنگاران و فعالان رسانهای به صورت متناوب در کشور دستگیر شدند.
رقمی که در ماههای اخیر هر چند به ۲۵ نفر کاهش داشته، اما برخی از آنها با احکام سنگین روبرو شدند یا در معرض دریافت احکام قضایی هستند.
وضعیتی که ایران را در آخرین بررسیهای جهانی آزادی مطبوعات در میان چهار کشور آخر این جدول در میان ۱۸۰ کشور جهان قرار میدهد.
در روزهای اخیر صدور احکام سنگینی برای سعیده شفیعی و نسیم سلطانبیگی که هر دو در رسانه فعال بودهاند و همچینین برگزاری دادگاه الهه محمدی و نیلوفر حامدی که بسیاری عکس و گزارشهایشان در جریان اعتراضات سال گذشته را دلیل بازداشت طولانی مدتشان عنوان میکنند، یا برگزاری دادگاه علی پورطباطبایی، سردبیر سایت خبری «قمنیوز» که به دلیل نشر اخبار مربوط به مسمومیت زنجیرهای دانشآموزان بازداشت شد یا بهروز بهزادی روزنامهنگار با سابقه و مدیر مسئول روزنامه اعتماد که به تازگی، درپی شکایت «قرارگاه ثارالله» سپاه به یک سال محرومیت از هر نوع فعالیت مطبوعاتی محروم شد، در کنار محکومیت تبعید و جریمه مالی برای مرضیه محمودی، سردبیر سایت تجارت نیوز تنها بخشی از برخوردهای اخیری است که با این صنف صورت گرفته است.
در هفتههای اخیر همچنین مصطفی جعفری، سرپرست دفتر استانی خبرگزاری ایلنا در قزوین و مدیر مسئول سایت خبری «تیتر قزوین» پس از انتشار مصاحبهای با نماینده تاکستان در مجلس بازداشت شد.
جعفری روز ۲۱ تیر ویدئویی منتشر کرده بود که نشان میداد رجب رحمانی، نماینده تاکستان در مجلس، در جریان سفر وزیر میراث فرهنگی و گردشگری به قزوین با استاندار این استان دست نمیداد و او را «نامرد» خطاب میکرد.
روز یکشنبه هشتم مرداد، انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران «صدور احکام قضایی سنگین و غیرمتعارف علیه روزنامهنگاران» را محکوم کرد و از دستگاه قضایی خواست صدور این احکام را متوقف کند.
این انجمن نوشت: «صدور این احکام نافی هر ادعایی در مورد مبارزه با فساد، حمایت از فعالیتهای قانونی رسانهای و ایجاد امنیت برای روزنامهنگاران است».
گذشته از این موارد که به واکنشهای رسمی معدود انجمنهای صنفی مستقل بهجا مانده منجر میشود؛ میتوان تهدیدات مسئولان محلی هر استان یا وزیر و معاونان و مدیران سازمانی علیه خبرنگارانی که برای تهیه گزارش از خط قرمزهای روز افزون و سلیقهای عبور میکنند هم اضافه کرد.
در سالهای اخیر همین برخوردها با اهالی رسانه بسیاری از فعالان این صنف را از کشور تارانده است. نمونه دست به نقد، جدید و شاهد این مدعا، خبر پناهندگی دو خبرنگار ورزشی روزنامه ایران است که برای پوشش خبری به استرالیا رفته بودند.
آزادی مطبوعات در هزارتوی فراموشی
بند ۲ اصل سوم قانون اساسی بالا بردن آگاهیهای عمومی در همه زمینهها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانههای گروهی را در صدر وظایف دولت قرار داده است.
در اصل ۲۴ قانون اساسی، آزادی مطبوعات تصریح شده است: «نشریات و مطبوعات در صورتی که مخل به قواعد اسلامی و نظام نباشند، آزادند».
در اصل ۱۷۵ قانون اساسی نیز آمده است: «تأمین آزادی انتشار و بیان، بر طبق موازین اسلامی در رسانههای گروهی(رادیو و تلویزیون) ضرورت دارد». در فصل سوم قانون مطبوعات «حق انتقاد، اظهارنظر و حق کسب و انتشار آزادانه اخبار داخلی و خارجی از جمله حقوق مطبوعات محسوب میشود». همچنین، در ماده ۴ این قانون تصریح شده که «هیچ مقام دولتی و غیردولتی حق ندارد برای چاپ مطلب یا مقالهای درصدد اعمال فشار بر مطبوعات برآید یا به سانسور و کنترل نشریات مبادرت کند». قانونی که به نظر میرسد سالهاست دیگر اجرای آن در مطبوعات رنگ باخته و به راحتی زیر پا گذاشته میشود.
کامبیز نوروزی، روزنامهنگار و حقوقدان در این باره معتقد است: «آزادی، زمانی معنا دارد که استیفای آن توام با امنیت باشد. مشکل آزادی مطبوعات در ایران، فقدان ثبات و امنیت حرفهای است». به گفته او هیچ نشریه و روزنامهنگاری نمیداند چگونه بنویسد که به امنیت برسد و در واقع فقدان امنیت به دلیل بیقاعدگی عملی حقوق مطبوعات در ایران است.
خبرنگار یا پیاده نظام جنگ نرم با دشمن؟!
در این میان اما مسئولان توقع و دیدگاه دیگری در خصوص رسانه دارند و آن را ابزاری برای پیشبرد اهداف خود میدانند.
در حالی که شهروندان درخواست حل مشکلات اقتصادی و معیشتی و اجتماعی خود را دارند، مسئولان خود را درگیر جنگ دائمی با دشمنان میدانند. آنها معتقدند در این شرایط جنگی که خود فرض گرفتهاند مطبوعات باید سربازانی باشند که به آنها کمک میکنند و عملا پیاده نظامشان باشند.
همین دیروز محمد مخبر در آیین روز خبرنگار در خبرگزاری ایرنا، گفت: «این واقعیتی است که ما در یک جنگ تن به تن در عرصه رسانه قرار داریم؛ امروز جبهه دشمن، جبهه جنگ، تانک و توپ و هواپیما نیست، خاکریزی که جلوی ما صف کشیده یک جنگ رسانهای است و مرتب هم شاهد هستیم که سنگرها جابهجا میشوند».
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم روز یکشنبه تصریح کرد: «جنگ در همین فضا اتفاق میافتد و آنچه مهم است این است که بدانیم عقبه رویدادی که خبررسانی میکنیم، چیست».
از دیدگاه حسین سلامی «در زمان جنگ نرم دشمنان تلاش میکنند با کلمات اعتماد را از میان برده و باورها را سست کنند و ارزشها را تغییر دهند تا ذهن و دل را در تسخیر خود درآورند».
برخی معتقدند در چنین اکوسیستمی تعاریف چنان مخدوش میشود که هر گونه عملکردی در بیان مشکلات مردم ممکن است در راستای خواست دشمنان مورد اشاره مسئولان تلقی و عملکرد خبرنگاران و فعالان رسانه تشویش اذهان عمومی برداشت شود.
در این شرایط فعالیت در حوزه رسانه برای گروهی از اهالی آن، سخت ناامن است؛ اما حتی در چنین شرایطی هم این گروه با حداقل معیشت هنوز خواهان بهرهمندی از تتمه امکاناتشان برای بیان نیازهای واقعی جامعه، افشای فساد و شفافسازی امور جاری مملکت هستند.
***
خبرنگاران تنهاتر از همیشه
"افشین امیرشاهی" سردبیر روزنامه هم میهن نوشت: امروز، روز خبرنگار است. روزی برای کسانی که کارشان پرسش است و پیگیری، حقیقت است و صداقت، تحریر است و رقم زدن. خبرنگاری حرفهای است که از گذشته تاکنون سخت بوده و زیانآور. اما این روزها کار از سختی گذشته است. اگر در سالهای گذشته خبرنگاران همیشه درگیر مسائلی چون مشکلات معیشتی، مسائل صنفی، وضعیت آزادیبیان، دسترسی به اطلاعات و نداشتن امنیت شغلی بودند، اما وضعیت هرچه بود باز هم میشد نفس کشید، میشد انتقاد کرد و کمتر نگران بود. اکنون اما فضا و شرایط فرق کرده است. تمام مشکلات قبلی به قوت خود باقی است و مشکلات پیچیده دیگری هم به حرفه خبرنگاری اضافه شده است. روزنامهنگاری این روزها از سخت و زیانآور بودن گذشته و شغلی پرخطر شده. نوشتن دشوار شده. هنگام نوشتن یک متن انتقادی باید بار حقوقی کلمهها را بیشتر از قبل در نظر داشت. باید روی هر کلمه مکث کرد که مبادا مسئلهای ایجاد کند. اما شرایط هرچه که هست خبرنگار باید صدای مردم باشد. باید حرف دل مردم را بزند. نوری باشد مقابل تاریکی. در چندسال گذشته بهخصوص از پارسال که جامعه عاصی، ملتهب و نگران است و مطالبات بیشتری دارد، نوشتن از درد جامعه نیز تبعات بیشتری پیدا کرده است. سختی کار روزنامهنگاری به شرایط جامعه برمیگردد.
جامعهای که در آن خیلی چیز ها سرجای خودش نیست. به هر حوزهای که نگاه کنیم با انبوه مسائل و مشکلات مواجه میشویم. در سوی دیگر مردمی ناراضی قرار دارند. مردمی که خود را در جامعهای مییابند که در سراشیبی قرار گرفته است. معتقدند فرصتهای جامعه، عادلانه توزیع نشده است. جامعهای که بنیانهای اخلاقی خود را بیشازپیش از دست میدهد، اعتماد اجتماعی در آن پایین است و آیندهای روشن پیش روی خود نمیبیند. رسانهها در سالهای اخیر از نارضایتی مردم نسبت به وضع عمومی و بیاعتمادی به نهادهای عمومی، تأثیر منفی پذیرفتهاند.
بههمیندلیل، نقش رسانهها تا حد زیادی تابع بازسازی تغییر سیاستهای رسمی است. این مردم با چنین نگاهی قطعاً به رسانههایی نیاز دارند که صدایشان باشند و بتوانند به آنها اعتماد کنند. رسانههایی که با مشی و منش بیطرفانه خودشان بتوانند رنگ و بوی جامعه را منعکس کنند. رسانههایی که بتوانند راست و مستقیم سراغ مهمترین موضوعهای کشور بروند و به تحلیل پدیدهها و واکاوی رویدادها بپردازند.
اینجا اما چند تغییر نسبت به سالهای گذشته صورت گرفته که کار را دشوار و فضای رسانهای کشور را با چالش مواجه کرده است؛ نخست اینکه رسانهها با یک گروه از شاکیان حرفهای روبهرو شدهاند. کسانی که هر روز شغلشان شکایتکردن از محتوای روزنامههاست. هر روز با این نگاه که از لابهلای سطور روزنامهها گافهایی پیدا کنند و شکایتی را ضمیمه آن کرده و به دادسرا بفرستند. خب چنین پدیدهای قطعاً روی کار روزنامهنگاری تاثیر میگذارد.
مسئله دیگر اینکه، رسانهها اعم از مکتوب و آنلاین در بخشهایی از ساختار رسمی کشور بهعنوان ابزاری دیده میشوند که باید روایت مطلوب قدرت را بیان کنند. وقتی شیوه روایتگری در رسانههای رسمی در قالبهای محدودکننده قرار میگیرد طبیعی است که جایگاه خودش را از دست میدهد و تضعیف میشود. بدتر اینکه ازسوی جامعه پس زده میشود و اعتماد مردم را از دست میدهد. درحالیکه رسانه باید در خدمت بازتاب واقعیتها و حقیقتهای جامعه باشد. اما اگر ساختار قدرت علاقمند باشد که رسانه به روایتهایی تبلیغی بپردازد که تمام حقایق را بازتاب نمیدهد، اینجاست که رسانه نقش بوق را پیدا میکند. بهعنوانمثال در ماجرای اعتراضهای مردم از سال گذشته تاکنون همواره پرسشهای متعددی وجود داشته و دارد که بدون پاسخ مانده و البته ورود به آنها نیز تبعات خاص خودش را دارد. وقتی پرسش وجود داشته باشد، قطعاً روزنامهنگاران دنبال پاسخ آن خواهند بود، اما پاسخ گرفتن و شفافکردن ابهامها، بسیار دشوار و پرهزینه شده است. نمونه آن الهه محمدی و نیلوفر حامدی که انتظار بود دادگاهشان بهشکل علنی برگزار شود و هنوز معلوم نیست به چه اتهامی نزدیک یکسال است که در زندان بهسر میبرند.
نظام سیاسی ایران باید تحمل و رواداری خودش را بالا ببرد و از محدودیتهای موجود بر خبرنگاران و رسانهها برای بازتاب نگاه و خواستههای مردم بکاهد، چون نقش رسانهها تا حد زیادی تابع بازسازی تغییر سیاستهای رسمی است.
این روزها که مردم تشنه حقیقت هستند، همه گروهها و شخصیتهای سیاسی لازم است با جسارت بیشتری از آزادیبیان و آزادیمطبوعات دفاع کنند تا مرجعیت مطبوعات و روزنامهنگاری حرفهای بیشازاین از دست نرود. خبرنگاران باید بتوانند آزادانه و مستقل از خواستهها و حرکتهای اعتراضی بگویند و بنویسند. امروز روز خبرنگار است. روزی است برای کسانی که میخواهند در چارچوب قانون اساسی بهشکل آزاد و بدون ترس و واهمه از خطر اخطار، شکایت و بازداشت بنویسند. آزادیمطبوعات بخش مهمی از آزادیبیان در کشور است. توسعه بدون آزادیبیان رخ نمیدهد. مطبوعات که آزاد نباشند، فساد رشد پیدا میکند. این روزها صدای مردم بودن بسیار دشوار شده و نوشتن برای مردم، دشوارتر. روزنامهنگاری حال و روز خوبی ندارد. روزنامه و روزنامهنگار را دریابیم که امروز تنهاتر از همیشه است.
روزنامهنگاری در حبس
"زهرا جعفرزاده" در روزنامه هم میهن نوشت: هفدهم مردادماه سال گذشته الهه محمدی و نیلوفر حامدی، جایزه برگزیدهشدن گزارشهایشان را از دست اساتید روزنامهنگاری در انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران گرفتند و حالا پشت دیوارهای بلند زندان اوین، به انتظار صدور حکمشان نشستهاند. ۳۶۵روز پیش، آنها را برای نوشتن گزارشهای «قتل با اسم رمز ناموس» درباره زنکشی و «این گزارش تنش درد میکند» درباره سقط جنین، انتخاب کردند، برایشان دست زدند و عکسشان در چندین روزنامه در کنار سایر خبرنگاران، منتشر شد. آنها خبرنگاران روزنامههای رسمی و داخلی بودند که تقدیر شدند و حالا نامشان بهعنوان دو خبرنگار بازداشتی از اواخر شهریورماه و اوایل مهرماه سال گذشته، در سرخط خبرهاست. الهه و نیلوفر را در ارتباط با انتشار گزارش و خبرهایی درباره مرگ مهسا امینی، اواخر شهریورماه سال گذشته بازداشت کردند و هفته گذشته سخنگوی قوهقضائیه اعلام کرد که موضوع اتهامی دو خبرنگار بازداشتی، ارتباطی با حرفه خبرنگاری ندارد؛ موضوعی که با واکنشهای گسترده در شبکههای اجتماعی مواجه شد. آنها بلاتکلیفترین روزنامهنگاران بازداشتی از سال گذشتهاند.
روزشمار بازداشت و آزادی روزنامهنگاران روی میز انجمن صنفی روزنامهنگاران است؛ روزشماری که اسامی ۷۶فعال رسانهای و عکاس در آن دیده میشود. تعدادی از آنها با قرار وثیقه آزاد و گروهی هم عفو شدند. بخشی از آنها هم در انتظار برگزاری جلسه دادگاهشان نشستهاند. موج گسترده بازداشت خبرنگاران و فعالان رسانهای از ۲۹شهریورماه سال گذشته همزمان با آغاز اعتراضات شروع شد؛ فهرستی طولانی که نامهای یلدا معیری عکاس خبری، هدی توحیدی، علیرضا خوشبخت، جبار دستباز، سمیرا علینژاد، روحالله نخعی، ایمان بهپسند، مجتبی رحیمی، احمد حلبیساز، سامان غزالی، فرشید قربانپور، امیرحسین بریمانی، آریا جعفری، نسترن فرخه، دنیا راد، سیاوش سلیمانی، صفیه قرهباغی، فهیمه نظری، سجاد رحمانی، مهدی امیرپور، مریم وحیدیان، میلاد علوی، مهدی قدیمی، نسیم سلطانبیگی، مریم شکرانی، افشین امیرشاهی، نگین باقری و الناز محمدی در آن بهچشم میخورد. از میان خبرنگاران بازداشتشده حالا در کنار نیلوفر حامدی و الهه محمدی، اسامی ویدا ربانی، کامیار فکور، نازیلا معروفیان، زهرا و هدی توحیدی بهچشم میخورد؛ آنها یا منتظر حکم نشستهاند یا در حال گذراندن آن هستند. حبس تعزیزی، ارائه خدمات عمومی رایگان، تهیه پژوهش، منع خروج از کشور، منع استفاده از تلفن همراه و شبکههای اجتماعی، منع اقامت در استان تهران و شلاق، تنها بخشی از مجازاتهای در نظر گرفته شده برای این افراد است.
به فهرست بلندبالای بازداشت و صدور حکم برای خبرنگاران، باید چندیننفر دیگر را هم اضافه کرد؛ افرادی که در چندهفتهگذشته یا احضار شدهاند یا در پی شکایتی، برایشان حکم صادر شده است. مثل بهروز بهزادی، مدیرمسئول و سردبیر روزنامه اعتماد که در پی شکایتی به ۶ماه حبس محکوم شد و بعد اینحکم، به یکسال ممنوعیت فعالیت رسانهای تبدیل شد. یا مرضیه محمودی، سردبیر سایت تجارت نیوز که در پی شکایت حمید رسایی، نماینده پیشین مجلس برایش ۲۴میلیون تومان جریمه نقدی و یکسال تبعید به تربتجام صادر شد. در کنار آنها خبر محکومیت سعیده شفیعی و نسیم سلطان بیگی هم آمد؛ سهسال و ۷ماه حبس در کنار ممنوعیت خروج از کشور و عضویت در گروهها. برای علی پورطباطبایی، سردبیر سایت خبری قم نیوز، بهدلیل پیگیری ماجرای مسمومیت دانشآموزان در قم، دادگاه برگزار و اخیرا هم خبرنگاری با شکایت اداره ورزش به دادسرا احضار شد.
همچنان سال سخت
اکبر منتجبی، سردبیر روزنامه سازندگی و رئیس هیئتمدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران استان تهران است، او به صحبت های اخیر قوهقضائیه درباره پرونده الهه محمدی و نیلوفر حامدی اشاره می کند و می گوید این صحبت ها درباره اینکه دستگیری این دو خبرنگار بهدلیل کار خبری شان نیست، قابلدفاع نیست: «حتی اگر حکمی صادر شود، پرونده باید به دادگاه تجدیدنظر برود؛ شاید آنجا قاضی دادگاه بگوید که تمام اتهامات بی اساس بوده است. این مسائلی که مطرح می شود برای جامعهمطبوعاتی هم پذیرفته نیست.» او می گوید پیشازاین هم انجمن صنفی روزنامه نگاران در بیانیه های مختلفی اعلام کرده بود که اگر این دو روزنامه نگار اتهامشان روزنامه نگاری نیست، چرا پساز فعالیت روزنامه نگاریشان بازداشت شده اند.
بااینهمه اما رئیس هیئتمدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران تاکید می کند که در یکسال گذشته شرایط برای رسانه ها و بهصورت مشخص خبرنگاران، همچنان سخت است و دوران سیاه روزنامه نگاری ادامه دارد: «دوران سیاه روزنامه نگاری، تمام نشده و یکدست سازی سیستم بیشترین فشار و تمرکزش روی بازداشت، حذف و طرد و در گزینه جدیدی، تبعید روزنامه نگاران است، اینها فشار مضاعف بر خبرنگاران است: «دولت یا دستگاهی که باید مسئول امور کشور باشد، تمرکزش را روی روزنامه نگاران گذاشته است. حکم آقای بهزادی، مدیرمسئول روزنامه اعتماد با بیش از ۵۵سال فعالیت رسانه ای یکی از آنهاست، چنین فردی را می خواهند از فعالیت رسانه ای محروم کنند بدون اینکه دلیل قابلتوجه و دفاعی داشته باشند.»
منتجبی می گوید که قبلا از روزنامه ها شکایت می شد، اما حالا صرفنظر از روزنامه، شکایت ها متوجه خبرنگاران و سردبیران هم می شود. البته آمار دقیقی از این شکایت ها وجود ندارد.» به گفته سردبیر روزنامه سازندگی، در گذشته معمولا از خود روزنامه ها شکایت می شد اما حالا صرف نظر از روزنامه ، شکایت ها متوجه خود خبرنگاران و سردبیران آنها نیز هست: «روزنامه نگاری حفاظی در ایران ندارد، این درحالیاست که در تمام دنیا روزنامه نگاری حفاظ دارد، فرد وسط جنگ بگوید روزنامه نگار است، به او اجازه تردد می دهند؛ در ایران اما خبرنگار آماج حملات مختلفی است. وقتی می بینند خبرنگاری، خبری منتشر کرده، بهجایاینکه بروند مشکل را حل کنند، از روزنامه نگار شکایت می کنند و بازداشتاش می کنند.»
او ادامه می دهد: «زمانیکه سرعت اتفاقات سیاسی تند می شود، معمولا از یک مکانیزم نخ نمای بازداشت چند روزنامه نگار استفاده می کنند تا با آن پیام ترس را به جامعه رسانه ای بدهند. درحالیکه حالا این وضعیت از دست خارج شده و دیگر قابل کنترل نیست. بررسی ها نشان می دهد در یکسال گذشته بیش از ۱۰۰خبرنگار بازداشت شده اند، با این دستگیری ها هم اما جریان اطلاع رسانی متوقف نمی شود و مثل آب مسیرش را پیدا می کند. با بازداشت و تهدید و ارعاب و احضار، مسئله حل نمی شود.»
بهگفته این روزنامه نگار، هزینه توقیف روزنامه زیاد و دستاوردش کم است: «واقعیت این است که درحالحاضر روزنامه نگاران مهم تر از روزنامه ها شده اند. آنها صدایشان را از هر پلتفرم و شبکه اجتماعیای به مردم می رسانند. دیگر منتظر نمی مانند روزنامه ای منتشر شود یا خبر روی سایت قرار گیرد.»
بهاعتقاد او، رسانه در ایران درست مثل انگشت ششم است و سیستم علاقهای به آن ندارد، چراکه یک ایراد را نشان می دهد. در کشور هم همیشه اینطور بوده است، بههمیندلیل بیشترین تهدیدها و توقیف ها شامل رسانه ها می شود، تعداد خبرنگاران بازداشتی بیشتر از افراد سیاسی است و تعداد روزنامه های توقیفشده از فیلم های توقیفشده بیشتر است.
خبرنگاران خطرناک نیستند
اوایل مردادماه بود که خبر آمد بهروز بهزادی، مدیرمسئول ۷۸ساله روزنامه اعتماد در پی شکایت قرارگاه ثارالله، به ۶ماه حبس محکوم شده است. حبس اما به یک سال ممنوعیت فعالیت رسانهای تغییر کرد. شکایت از او بهدلیل انتشار مطلبی در این روزنامه بوده است. او حالا به هم میهن می گوید، بازداشت روزنامه نگاران همیشه بوده، حالا هم ادامه دارد. نمونه آن الهه محمدی و نیلوفر حامدی است. او معتقد است، باید مطبوعات آزاد گذاشته شوند تا سطح رسانه بالا رود. اگر مسئولان کشور به این مسائل توجه کنند هم خودشان سود می برند، هم بچه های مطبوعات: «مشکل ما این است که مسئولان شغل روزنامه نگاری یا بهطورکل کار رسانه ای را اصلا نمی شناسند. فعالیت یکخبرنگار، درست مانند یک فرد اطلاعاتی است؛ او برای کارهای امنیتی می خواهد اطلاعات جمع کند اما خبرنگار برای کار مطبوعاتی و رسانه ایاش. تا خبرنگاران بهدنبال اطلاعات می روند، به او مشکوک می شوند و می گویند چرا رفتی؟ چرا نوشتی؟ ما نه جاسوس هستیم، نه می خواهیم به مملکت لطمه ای بزنیم.»
بااینهمه او تنها مشکل خبرنگاران را بازداشت و احضار نمی داند و می گوید وضعیت معیشت خبرنگاران هم بهاندازه بازداشت آنها مهم است: «وضعیت بهگونه ایشده که مدیرانمسئول بی پول شده اند، بهدلیل سانسور و محدودیت ها، مطالب مهم چاپ نمی شوند و اگر مطلب مهمی چاپ نشود، جلبتوجه نمی کند درنتیجه درآمدی هم برای رسانه ندارد. ازآنطرف نیاز به روزنامه های کاغذی پایین رفته و همه نگاه ها بهسمت رسانه های اینترنتی است. همین موضوع سببشده تا درآمد رسانه های مکتوب کم شود. مجموع این مسائل روی معیشت خبرنگاران تاثیر می گذارد. درحالیکه روزنامه نگاران در کشورهای دیگر بهترین درآمد را دارند. البته مدنظر ما کشوری مثل پاکستان نیست.»
معیار برخورد؛ بازتاب در رسانه های خارجی
مهدی رحمانیان، مدیرمسئول روزنامه شرق است و خبرنگارش، نیلوفر حامدی از شهریورماه سال گذشته در بازداشت است. او به هم میهن می گوید که مشکل اصلی، رسانه های خارج از کشور است، اینها شده اند معیار و ملاک برای برخورد با رسانه های داخلی: «اگر رسانههای داخلی گزارشی تهیه کردند و آن گزارش در شبکه های اجتماعی چرخید، می آیند یقه ما را می گیرند که چرا این گزارش را منتشر کردیم. آخرینمورد آن هم گزارشی بود که در این روزنامه با تیتر «هر ۴روز یک زن کشی» بود که سراغمان آمدند. این درحالیاست که گزارش موثق بود و اطلاعات آن از رسانه های داخلی جمع آوری شده بود. در آخر هم با وجود ارائه اسناد، پرونده به دادسرا ارسال شد. برای ما سوال است که چرا مسئولان به این موضوع توجه نمی کنند که مرجعیت رسانه ای نباید از کشور خارج شود، باید تعاملی میان دولتمردان و رسانه ها ایجاد شود و جلوی این حرکت ها گرفته شود.»
بهگفته او، طی حوادث سال گذشته تنها در ۲۰روز، دومیلیون نفر به دنبال کننده های رسانه ایران اینترنشنال اضافه شدند. مردم برای دسترسی به اطلاعات بهسمت رسانه های خارجی می روند چون فکر می کنند رسانه های داخلی محدود هستند. این مسائل دامن همه را می گیرد.» رحمانیان هم می گوید که روند شکایت از روزنامه ها همچنان ادامه دارد، معیاری برای این برخوردها وجود ندارد و کاملا سلیقه ای عمل می شود.
او درباره اینکه این وضعیت چقدر می تواند بر تمایل دانشجویان رشته روزنامه نگاری برای ادامه فعالیت در این رشته تاثیر بگذارد، می گوید بههرحال این اتفاقات بی تاثیر نیست اما اینطور هم نیست که این در بسته شود. این حوزه همیشه عاشقانی داشته است و نمی گذارند صحنه خالی شود.
دانشجویان رشته روزنامه نگاری و ارتباطات اما نظر دیگری دارند. آنها می گویند طی یکسال اخیر دانشجویان روزنامه نگاری با خبرنگاران آشناتر شده اند و خطرات این رشته را بیشتر از قبل می شناسند. بااینحال اما همچنان علاقمندند. عسل دولتیاری، دانشجوی ترم ششم رشته ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی است، او اخبار بازداشت و احضار خبرنگاران و شکایت علیه رسانه ها را دنبال می کند و به هم میهن می گوید، انگیزه اش برای کار در رسانه بیشتر هم شده است. او سال گذشته برای مدتی کار رسانه ای کرده اما در پی اتفاقاتی که رخ داد، ناامید شد و دست از کار کشید. او ۲۲ساله و ورودی سال ۹۹ است و می گوید که قطعا اتفاقات اخیر، آنها را ترسانده اما این ترس منجر به توقف نشده است: «بههرحال باید یکسری از افراد راه را برای بقیه باز کنند.»
وهاب امتمحمدی، دانشجوی ترم آخر رشته روابطعمومی دانشگاه علامه طباطبایی است. او هم می گوید، دانشجویان ایندانشگاه بسیار فعال هستند و اتفاقاتی که برای خبرنگاران در یکسال اخیر رخ داد، منجر شد تا آنها با این افراد آشنا و اهمیت ماجرا را متوجه شوند. او می گوید مجموع اینمسائل، دانشجویان را آگاه تر کرده است.
درباره الهه محمدی صدای خاموشان جامعه
طیبه سیاوشی در روزنامه هم میهن نوشت: خبرنگاران در ایران بهرغم همه مشقتها، همچنان کارشان را انجام میدهند و این بزرگترین دلیل برای گفتن تبریک روز خبرنگار به آنهاست. اینجا کاملاً میتوان از کلمه ایثار برای خبرنگاران استفاده کرد؛ آنها با ایثار وقت و حتی زندگی خصوصیشان، برای آگاهی جامعه تلاش میکنند تا بتوانند خبرها را باکیفیت به گوش جامعه برسانند و درواقع صدای کسانی باشند که دچار آسیب شدهاند، اتفاقی برایشان افتاده و... مسلماً الهه محمدی، بهعنوان خبرنگاری که در حوزه زنان و آسیبها سالها تلاش کرد، از این امر مستثنی نیست. او قبل از بازداشتاش، صدای بخشی از جامعه بود که بهرغم همه تبعیضها و تحقیرهای قانونی و فرهنگی، به زندگی ادامه میدهند. الهه تلاش میکرد صدای زنانی باشد که سختیهای بیشتری در زندگیشان دارند و حتی کسانی که بهنوعی قهرمان زندگی اجتماعی دیگران بودند.
در چهارسال نمایندگی مجلس و یکسال بعدش در معاونت زنان، با الهه و نیلوفر در ارتباط بودم و آنها مدام تلاش میکردند برنامههای مجلس را بدانند و به بیان بهتر و شیواتر به گوش مردم برسانند. نکتهای که من در این حوزه از الهه محمدی دیدم این بود که واقعاً با تمام وجود و دلسوزانه، با روش و منش منطقی تلاش میکرد و درواقع میخواست وظایف خبرنگاریاش را به بهترین شیوه انجام دهد؛ حالا متاسفم که صدای کسانی چون الهه و نیلوفر در جامعه خاموش شده است.
در یکسالگذشته اتفاقات زیادی برای دیگر خبرنگاران افتاده است؛ تعدادی حتی ناچار شدهاند کارشان را کنار بگذارند. از شهریورماه سال گذشته تابهحال، اتفاقاتی افتاده که خبرنگاران آنها را پوشش دادند و میخواستند جزئیاتش را به اطلاع عموم مردم برسانند، یعنی موضوعی که حداقلیترین بخش وظیفهشان است اما متاسفانه هرکدام بهنوعی صدایشان خاموش شد و این خاموششدن صدای بخشی از جامعه است. درواقع آزادیبیان، ویژگی یک جامعه چندصدایی است و این صداها را خبرنگارانند که منعکس میکنند. متاسفانه سیستم، روی خوش به آزادیبیان و بخشی از وقایع جامعه نشان نداده است.
در گزارشی که الهه از خاکسپاری مهسا امینی نوشت، با من و یکی دیگر از نمایندگان پیشین مجلس صادقانه مصاحبه کرد؛ ما چیزی بیش از آنچه اتفاق افتاده و تحلیلمان بود، نگفتیم و او هم امانتدارانه سخنانمان را نوشت. او سعی کرد با صداقت کارش را انجام دهد و هیچوقت هم نمیخواست جای دیگری غیر از رسانه رسمیاش، برای بازتاب خبرها و گزارشهایش انتخاب کند. او تمام تلاشش این بود که صادقانه به این جامعه و مملکت خدمت کند. امیدوارم روز خبرنگار فرصت خوبی باشد برای تعامل بین حاکمیت و خبرنگاران، چون بههرحال آنها باید صداقت و راستگویی را حفظ کنند.
جای خالی گفتوگو در پرونده الهه و نیلوفر
یکی از مهمترین پروندههایی که از اواخر شهریورماه سال گذشته تشکیل شد، پرونده دو روزنامهنگار شریف، خوشسابقه و خوشنام یعنی الهه محمدی و نیلوفر حامدی بود. اخبار مربوط به این دو پرونده بهطور مفصل منتشر شد اما نکته اینجا بود که برای این دو پرونده، مسئولان مربوطه، گفتوگو را نپذیرفتند.
فعالیت کمیته پیگیری روزنامهنگاران بازداشتی در انجمن صنفی روزنامهنگاران سال گذشته همزمان با آغاز موج دستگیری خبرنگاران شروع و با پایان این موج، فعالیت آن هم کمرنگ شد. در جریان حوادث نیمهدوم سال گذشته، تعداد قابلتوجهای از روزنامهنگاران در سطح کشور، تحت تعقیب قرار گرفته و بازداشت شدند، بههمیندلیل هم کمیتهای تشکیل شد و بهمحض تشکیل این کمیته اعضای آن با استفاده از امکانات و ارتباطاتی که داشتند، تلاش زیادی برای آزادی روزنامهنگاران بازداشتشده کردند و سعی داشتند شرایط رسیدگی پرونده آنها هرچه بیشتر با مقررات قانونی مطابقت پیدا کند. کمیته قصد تبلیغات نداشت و هدف اصلیاش، کمک به روزنامهنگاران بود. یکی از این اقدامات تلاش برای برقراری ارتباط با مسئولان مؤثر در فرآیند بازداشت روزنامهنگاران بود که در برخی مواقع موفق به این ارتباط نشد. ما مکاتباتی با برخی از مسئولان داشتیم اما آنها اصلا تمایلی به گفتوگو با ما نداشتند. کمیته تلاش خودش را کرد اما پاسخ مثبتی ندید. البته در برخی موارد کمیته پیگیریهایش را ادامه داد و توانست به آزادی تعدادی از روزنامهنگاران کمک کند. البته بعد از عفو عمومی که در بهمنماه سال گذشته اتفاق افتاد، خوشبختانه خیلی از این روزنامهنگاران که در بازداشت بودند، با مختومهشدن پروندهشان مواجه شدند. البته اگر بخواهم منصفانه بگویم، آزادی بخش زیادی از این افراد طی عفو عمومی و براساس روال آن انجام میشد و محصول کار انجمن و کمیته نبود. بعدها رئیس قوهقضائیه اعلام کرد که ۷۰ تا ۸۰ هزار نفر مشمول عفو شدند. قبلازآن اما تعدادی از خبرنگاران با تلاش کمیته آزاد شدند.
یکی از مواردی که کمیته بسیار برایش تلاش کرد، پرونده دو خبرنگار معروف بود اما در ارتباط با این دونفر، ما پاسخی که میخواستیم از مسئولان با مذاکرهکردن بگیریم، نگرفتیم و اراده هم بر این نبود که با واردشدن به حوزه گفتوگو بتوان اثر قانونی مثبتی روی آن داشت. بعد از آنکه دادگاه این دو روزنامهنگار تشکیل شد، باز هم انجمن تلاش کرد نمایندگانش بتوانند در جلسه محاکمه شرکت کنند، چراکه قبلازآن در جلسه محاکمه سهروزنامهنگار دیگر که در شعبه دیگری در دادگاه انقلاب برگزار شد، نمایندگان انجمن شرکت کرده بودند. بااینحال اما در پرونده نیلوفر حامدی و الهه محمدی، اجازه حضور نمایندگان انجمن داده نشد و این موضوع بسیار باعث تاسف است. حتی این دونفر، دسترسی آسانی به وکلای خود نداشتند و در مدتزمان کمی و یک تا دو روز قبل از دادگاه توانستند با آنها ملاقات کنند. اینطور بهنظرمیرسد که میخواهند پرونده این دونفر بههمینشکل باقی بماند و آنها در شرایط سختی قرار گیرند و حالا نگرانی از صدور احکام سنگین برای این دونفر وجود دارد. نشانههایی که از اخبار منتشرشده درباره این دو روزنامهنگار میبینیم، این نگرانی را ایجاد کرده که ممکن است آنها با احکام دشواری مواجه شوند. همه اینها در شرایطی است که یکی از اتهامات سنگین این دونفر، همکاری با دولت متخاصم آمریکاست. چنین اتهامی بسیار سنگین است اما نکته اینجاست که این اتهام از اساس نادرست است و به هیچکس نمیتوان چنین اتهامی وارد کرد. اساسا ازنظر حقوقی، درحالحاضر ایران با هیچ کشوری در جهان رابطه خصمانهای ندارد، حتی آمریکا. بین ایران و آمریکا اختلافات بسیاری وجود دارد، آمریکا، تحریمهای غیرانسانی زیادی علیه ایران وضع کرده و حقوق اساسی ملت ایران را نقض کرده است، اما رابطه تخاصمی بین این دو کشور وجود ندارد. یک دولت زمانی متخاصم میشود که ما با آنها حالت جنگی داشته باشیم. در طول ۸۰-۷۰سال اخیر، ایران تنها با یک دولت در این وضعیت بود و آن هم دولت عراق بود. قبل از انقلاب و بعد از انقلاب این وضعیت را شاهد بودیم. اما ما چنین شرایطی را با آمریکا نداریم و از همه اینها مهمتر، تشخیص اینکه یک دولت متخاصم است، برعهده دادگاه نیست؛ این را بالاترین مقامها و دستگاههای امنیتی مثل شورایعالی انقلاب ملی یا حتی وزارت امور خارجه میتواند اعلام کند.
بنابراین این اتهام از پایه نادرست است و تعجب میکنم از دستگاه قضایی با شخصیتهای حقوقخواندهای که دارد و از این مفاهیم هم آگاهند چگونه اتهام همکاری با دولت متخاصم آمریکا را میتوانند وارد کنند و برای آن توجیه هم بیاورند. اعلام چنین اتهامی برای این دو روزنامهنگار حاکی از این است که در پرونده این دو نفر موضوع خاصی وجود ندارد، اما میخواهند با چنین عناوین سنگینی، پرونده را سنگین کنند. ازسویدیگر، مطرحکردن این مسائل که این دو روزنامهنگار بهدلیل کار خبرنگاری دستگیر نشدهاند، برای جلب افکار عمومی است، اما چطور میخواهند اعتماد عمومی را جلب کنند؟ اعتماد عمومی با سخنان راست و با اساس ایجاد میشود و هر حرفی افکار عمومی را جلب نمیکند. من حداقل در بین روزنامهنگاران و افراد بسیار زیادی که دیدهام، متوجه شدم افکار عمومی با این صحبتها قانع نشده است.
بههرحال تا زمانی که حکمی صادر نشود، نمیتوان اظهارنظر قطعی کرد. کمیته پیگیری وضعیت روزنامهنگاران بازداشتی، فعالیتش را بهطور رسمی تمام نکرده، اما بسیار کاهش داده است، چراکه دیگر شاهد موج بازداشتیها مثل سال گذشته نیستیم. سال گذشته دهها روزنامهنگار بازداشت شدند که بسیار عجیب بود. بهطورکلی ارزیابی من این است که سطح حقوق و آزادی روزنامهنگاری در ایران نسبت به دورههای پیشین، افول شدیدی کرده است. حق انتشار و حق کسب و انتشار خبر و حق دادرسی خاص و مصونیت حرفهای، روند نزولی دارد، یعنی حقوق و آزادیهای رسانه و روزنامهنگاری در ایران کاهش یافته است. اخیرا هم با احکام خاص برای مدیرمسئول یکی از روزنامهها و یکی از خبرنگاران مواجه شدیم. حبس برای مدیرمسئولی که ۵۵سال سابقه فعالیت رسانهای داشته و تبعید برای یک خبرنگار دیگر. احکامی که بسیار عجیب است. تبعید، مجازاتی است که مطابقتی با اتهام خبرنگار مربوطه ندارد. البته باید در نظر داشت که رأی غیابی قاضی، معمولا سختترین مجازاتها را شامل میشود. امیدواریم در جلسههای بعدی، این مجازات کاهش یابد و رأیصادره اصلاح شود.
***
نیلوفر روزت مبارک
شهرزاد همتی در روزنمه شرق نوشت: نیلوفر سلام. این سلام از طرف همه کسانی است که تو صدایشان بودی؛ آدمهایی که نیاز داشتند کسی دستشان را بگیرد. در این یک سال آدمهای زیادی به دفتر روزنامه زنگ زدهاند و پشت تلفن گریه کردهاند. روز تولدت کیک آوردهاند و با بغض شمعش را خاموش کردهاند... آدمهای زیادی با نامه و ایمیل یادت کردهاند. حالا در آستانه روز خبرنگار ما با سوژههای بعضی از گزارشهایت حرف زدهایم. آنها به زبان خودشان درباره تو میگویند و به تو سلام میرسانند.
دره مرتضیگرد؛ دره فراموششده
از تالش تا مرتضیگرد تو را میشناسند. شاید اسمت را ندانند، شاید خبر نداشته باشند تو همان خبرنگار زندانی هستی؛ اما وقتی نشانیات را میدهم میشناسند. عکست را نشان آن زن بیحوصله میدهم که میخواهد وارد دره مرتضیگرد بشود. دو عدد نان سنگک دستش دارد و گوشه چادرش را به دندان گرفته. تو را نمیشناسد، اصلا شاید در جریان بازداشتت هم نباشد... اما همراهم میشود تا به اهالی برسیم. آفتاب در هوا میرقصد... انگار مغزمان در حال پختن است، زن زیر لب چیزی میگوید که متوجه نمیشوم... در راه توپهای پارهشده و اسباببازیهای شکسته را میبینم... صدایت توی گوشم میپیچد... انگار داری گزارشت را برایم میخوانی: «از بزرگراه آزادگان که مستقیم به سمت چهاردانگه بروید، پس از خیابان پیروزی، بین توحید و پیامبر به مقصد این گزارش خواهید رسید؛ مرتضیگرد؛ جایی که اگرچه نامش شهرک است؛ اما با دهیاری مدیریت میشود. خیابان اصلی تفاوت چندانی با سایر محلههای حوالی تهران ندارد؛ اما کافی است از ساکنان محله آدرس «دره» را بگیرید. آن وقت در همان حال که وارد یک شیب تند میشوید، فضای اطرافتان نیز تغییر خواهد کرد. دیگر خبری از آپارتمانهای چندطبقه نیست. آسفالت تعریفی ندارد. در حاشیه مسیری که قدم میزنید، جوی آبی مملو از فاضلاب و ضایعات شهری، هم چشمها و هم مشامتان را مینوازد. هر طرف را نگاه کنید، زنان و مردانی با دبههایی در دست در حال رفت و آمدند. بلبشو به معنای واقعی کلمهاش در اینجا جاری است. دَمِ درِ هر خانه یکی، دو لگن گذاشتهاند و چند نفری -زن و بچه- دورش نشستهاند و باقالیهای داخلش را پاک میکنند. این مهمترین کار فصلی نسوان خانه در بهار و تابستان است».
به زور زیر سایهای پناه میگیرم تا زن با همسایگانش صحبت کند... زنی جلو میآید و میگوید: «یادم هست آمده بودند... چند نفر بودند. چند زن و مرد و خبرنگار. دوربین هم داشتند... بعدش آمدند پیگیری کردند و وضعیت برق و آب بهتر شد...». عکست را نشانش میدهم و زن میگوید: «آها همین خانم هم بود. با یک خانم دیگری که پاشنهبلند پایش بود. این خانم بچهها را میدید و قربان صدقهشان میرفت... خیلی تشکر کنید، ما هرچند محدود ولی حالا آب شرب داریم». دکل فشار قوی همانجاست نیلوفر... کاش سوژه بعدی گزارشت باشد... از مردم چیزی درباره اینکه میدانند کجا هستی نمیپرسم... کامشان را تلختر نمیکنم، اینجا درست همان جایی است که تو گزارش «اینجا فاضلاب راهی خانهها میشود» را دربارهاش نوشتی، کلی سوژه نانوشته دارد... .
آن مرد داس دارد
رومینا اشرفی دختر ۱۴ساله اهل تالش سوژه یکی از مهمترین گزارشهای نیلوفر حامدی است. دختری ۱۴ساله که به دلیل مسائل ناموسی به دست پدرش و با داس سر از تنش جدا شد. تراژدی غمانگیزی که ایران را تکان داد و معصومه ابتکار، معاون وقت امور زنان و خانواده ریاستجمهوری را بر آن داشت که پیگیر لایحه تأمین امنیت زنان در برابر خشونت شود. لایحهای که نامش به لایحه حفظ کرامت و حمایت از زنان در برابر خشونت تغییر کرد و کلیات آن فروردین امسال تصویب شد. ابراهیم نیکدلمقدم، وکیل مادر رومینا اشرفی که در واقع شاکی این پرونده محسوب میشود، درباره همراهی نیلوفر با مادر رومینا به «شرق» میگوید: «بهعنوان کسی که از نزدیک پیگیریهای نیلوفر حامدی را درباره قتل مرحومه اشرفی دیدهام، عمیقا از بازداشت او متأثر هستم. مسلما با شرایطی که در جامعه وجود دارد، شجاعت خبرنگاری مانند او در به تصویر کشیدن حقایق ستودنی است. من درباره نیلوفر حامدی خاطره بسیار خوبی دارم. ایشان در مصاحبهای که با من داشتند، کاملا صادقانه برخورد کردند و گزارش خود را بدون هیچ کموکاست و واهمهای منتشر کردند. کاری که نشان از صداقت او در شغلش دارد».
نیکدلمقدم تصریح میکند: «بسیاری از موارد جرمزا در مملکت ما رخ میدهد که از قوانین نشئت میگیرد. قوانین ما متأسفانه تا اصلاح نشوند، میتوانند منجر به وقوع جرم شوند. در چنین شرایطی فرد بزرگ و باجسارتی باید باشد که درباره ضعف این قوانین بنویسد و صدای مردم باشد و به آن اعتراض کند. این جسارت میخواهد که برخلاف جهت آب شنا کنی، هجمهها را به جان بخری و از حقیقت نگذری. خانم حامدی زنی بسیار جوان با دلی بسیار بزرگ بود، تأثیرگذار بود و پیگیریهای او باعث شد که به بررسی لایحه تأمین امنیت زنان در برابر خشونت سرعت داده شود. هرچند این لایحه تصویب شده؛ اما ما اثر آن را نمیبینیم. اقدامات نیلوفر حامدی مؤثر بود که در آن بازه زمانی معصومه ابتکار با اشاره به فاجعه قتل رومینا درخواست بررسی فوری این لایحه را کرد. حالا هم ما نیازمند خبرنگاری شبیه به نیلوفر حامدی هستیم تا سؤال کند که چرا این لایحه نتوانسته بازدارنده باشد، کسی مثل او تا درباره وضعیت زنان و قتلهای ناموسی بنویسد و عواقب آن را نیز بپذیرد. من از نیلوفر حامدی بسیار ممنونم. روز خبرنگار را به او از طرف خودم و مادر رومینا تبریک میگویم. کاش میتوانستم در اقدامات حقوقی برای او مؤثر باشم. امیدوارم برگردد و به من زنگ بزند و درباره حکم پدر رومینا با هم صحبت کنیم؛ حکمی که بازدارنده و نتیجهبخش نبود».
نیلوفر در پایان گزارش خود درباره رومینا اشرفی نوشته بود: «مردی که یک روز داس به دست میگیرد و برای حفظ شرافت و آبروی خانوادهاش گردن دخترش را میبرد و روزی دیگر، برای حفظ زنی که عاشقش بوده، اسید به صورتش میپاشد. همین هم میشود که آمار خبر میدهد که بیش از شش هزار زن در طول سال و در کل جهان، قربانی قتلهای ناموسی میشوند. متوسط سن این قربانیان ۲۳ سال است و بیش از نیمی از این قربانیان دختران و خواهران هستند؛ درست مثل رومینا».
ایست، اینجا پردیسان است
خرداد ۱۴۰۱ نیلوفر حامدی میزبان زن و مرد جوانی بود که در پارک پردیسان مورد شلیک گلوله قرار گرفته بودند. مصاحبهای نفسگیر با تیتر «به اضافه ارشاد» که باعث شد فعالیت گشت ارشاد زیر ذرهبین رسانهها قرار بگیرد. ماریا عارفخانی، همسر رضا مرادخانی به «شرق» میگوید: «نیلوفر دلسوزترین و پیگیرترین خبرنگاری بود که من با او در ارتباط بودم. در تمام مدتی که همسرم بستری بود، مدام به من دلداری میداد. من نگران بودم که باز هم همسرم میتواند به زندگی عادی برگردد و نیلوفر هر روز پیگیر ما بود. او با روحیهای مسئولانه ماجرای تیراندازی را پیگیری میکرد. بسیار دقیق بود که مبادا نوشتن گزارش برای ما یا روزنامه مشکلی پیش آورد. چندان به خودش در گزارشش فکر نمیکرد و بودن او در کنار ما رنج ما را کاهش داد. من وقتی شنیدم بازداشت شده، به او پیام دادم و این تنها پیامی بود که نیلوفر جواب نداد. مدام چتها و گفتوگوهایمان را میخوانم. ویسهایی که فرستاده را گوش میکنم و آرزو میکنم زنگ بزند. من آنقدر با او احساس نزدیکی میکردم که همسرم برای تولدم دعوتش کرد. نیلوفر هرچند به تولد نیامد؛ اما برایم تبریک نوشت و خیلی حس خوبی داشت که تو با کسی نزدیک باشی که اینقدر مسئول است». عارفخانی در پایان گفت: «اگر با او صحبت کردید، از قول من روزش را تبریک بگویید. به او پیغام بدهید که به یادش هستیم. بگویید یادمان نمیرود که برای ما چقدر توان گذاشت و کاش فراموشمان نکند».
روزی که نیلوفر به جشن تولد سوژه گزارشش دعوت شد، با لبخندی دلنشین به روزنامه آمد و گفت که به تولد ماریا عارفخانی دعوت شده. او بنا به رفتار حرفهای به تولد نرفت؛ اما گفت این شیرینترین هدیهای بود که در تمام این سالها از کسی درباره گزارشش گرفته. نیلوفر در بخشی از این مصاحبه نوشته بود: اوایل سال جاری بود که شهرداری تهران اعلام کرد «جهت رفاه حال شهروندان و صیانت از زنان و مادران» برخی از پارکهای تهران مطلقا زنانه خواهد شد؛ یعنی ورود مردان به این پارکها کاملا ممنوع خواهد بود. هنوز فهرستی از اسامی این پارکها منتشر نشده است؛ اما دراینمیان نیروهای انتظامی فعال در حوزه پوشش و حجاب که سالهاست با عنوان گشت ارشاد در کشور فعالیت میکنند، وارد برخی پارکها و ازجمله پارک پردیسان تهران شدند.
پردیسان، پارکی بزرگ در غرب تهران است که سالهاست یکی از اصلیترین مراکز عمومی و رایگان ورزشی برای شهروندان تهرانی محسوب میشود.
برای مردمی که رفتن به باشگاه و داشتن مربیان خصوصی به خاطر زمان برایشان مقدور نیست یا از نظر اقتصادی به دخلوخرج زندگیشان نمیخورد، چنین پارکهای بزرگی بهترین مکان برای ورزشکردن به حساب میآیند؛ کمااینکه در سالهای اخیر هم پردیسان به اصلیترین پاتوق ورزشکاران بهویژه صبحها و عصرها بدل شده بود.
حالا با رخدادن چنین اتفاقاتی مشخص نیست که رویکرد نیروی انتظامی در برخوردهای آیندهاش چگونه خواهد بود.
گزارشی برای ۱۷ مردادماه، یک روز ماندگار در روز شمار ایرانی به نام روز خبرنگار؛ با همه تلخی ها و شیرینیهایی که دارد
روزنامه شرق نوشت: «بخندید، قشنگ بخندید...» و شما اینقدر قشنگ خندیدید که عکستان در همهجا پخش شد. همان عکسی که در جشنواره انجمن صنفی برای روز خبرنگار گرفتید. همان عکس با لباسهای خوشرنگ بعد از گرفتن جایزه. حالا امروز درست یک سال بعد از آن روز خبرنگار، شما وارد یازدهمین ماه بازداشت موقت خود شدهاید. خانواده شما و خانواده خبر منتظر انشای رأی هستند و ما نگران، جز نوشتن از شما و چسباندن عکستان روی دیوارهای تحریریه یا تصویر روی موبایل کاری از ما برنمیآید. ما پشت در دادگاه مینشینیم و به هم دلداری میدهیم. به خانهتان میآییم و جای خالیتان به روحمان چنگ میزند. ما بازماندههای یک سفر دور و درازیم بچهها... ما در هر برههای کمشدنها را دیدهایم... تحریریههایی که هر بار از صدای خندیدن یک نفر خالی میشوند. از سالها پیش انگار این رسم بود که در پس هر رویدادی ما متهم باشیم؛ اما حالا در روز خبرنگار و در آستانه یکسالگی بازداشت موقت شما فهرست بچههای بازداشتی را میبینیم. میانهتان با زهرا و هدی توحیدی خوب است؟ با هم بحث میکنید؟ روزنامه میخوانید؟ دلتان برای تحریریه تنگ شده؟ میدانم که تنگ شده... نیلوفر جان و الهه جان؛ ما اینجا از پشت میزهای تحریریه برای روز خبرنگار به یادتان مینویسیم. روزتان مبارک. این صفحات هدیه ما به شماست. کاش سال دیگر در روز خبرنگار دوباره هردوی شما جلوی دوربین عکاس بایستید و بخندید. و ما فکر کنیم آنچه از سر گذراندیم، یک کابوس بود... روزتان مبارک.
آدمهای بیپناه
"نسترن فرخه" در روزنامه شرق نوشت: شاید هیچوقت تصور اینروزها را نمیکردیم؛ روزهایی که خالیماندن صندلی یک همکار در تحریریه روزنامه برایمان به صحنهای تکراری تبدیل شود، سیستمی که ماهها خاموش مانده و کیبوردی که صدای دکمههایش را نمیشنویم. شاید هرگز به مخیلهمان هم نمیرسید که هرروز را با خبر بازداشت یکی از همکارانمان شروع کنیم و سهممان از تمام علاقه به نوشتن در روزنامه به انتظارهای بیجواب برای آزادی نیلوفر حامدی و الهه محمدی ختم شود. این روزها عرصه برای نوشتن خبرنگار و روزنامهنگار تنگتر شده و برای همین ماندن در این حرفه با دشواریهای بیشتری همراه شده است. گزارش پیشرو، گفتوگو با دو پیشکسوت از اهالی رسانه است که سالها کار در این حوزه را دیدهاند و تجربه فضاهای مختلف دولتها را بهخوبی در خاطر دارند. اکنون آنها از این دوره میگویند؛ یکی از آنها هادی خانیکی است که باور دارد روزنامهنگاران و خبرنگاران در موقعیت مظلومانهای قرار گرفتهاند و دیگری بهروز بهزادی است که تأکید دارد با پایبندی به اصول حرفهای رسانه نباید از آن عقب کشید.
روزنامهنگاران و موقعیت مظلومانه آنها
بدنه رسانه هرروز نحیفتر از قبل میشود، این باور بسیاری از پیشکسوتان حوزه رسانه است؛ موضوعی که هادی خانیکی استاد سرشناس رشته ارتباطات به دلیل سالها فعالیت در این حوزه شاهد برخی محدودیتها برای خبرنگار، روزنامهنگار و رسانه بوده است. او در بخشهایی از گفتوگو با «شرق» همچنان به اهمیت گفتوگو در جامعه حال حاضر اشاره دارد؛ چیزی که شاید برخی به آن چندان امیدوار نباشند. میگوید: «هرچقدر امکان فعالیت رسانهها بیشتر باشد، به همان اندازه باب گفتوگو هم بیشتر باز میشود و با همین معیار است که میتوان وضعیت یک جامعه را مورد سنجش قرار داد».
بین صحبتهایش یک چیز ملموس است؛ اینکه ما از تحولات حرفه رسانه در دنیا عقب ماندهایم و اضافه میکند: «رسانه را با دو معیار باید ارزیابی کرد، یکی با تحولاتی که در دنیای ارتباطات به وجود آمده و همچنین در ارتباط با نهادهای داخلی دیگر که مکمل، تقویتکننده یا تضعیفکننده نقش رسانهها هستند. باید این نکته را بهخوبی در نظر بگیریم که نقش رسانه در جایی که جامعه مدنی ضعیف است، ضعیف میشود. درهرحال رسانهها وضعیتی دارند که بیشباهت به مرغ عزا و عروسی نیست. یعنی از یک طرف هر اتفاقی در نهادهای رسمی میافتد، هر کوتاهی و قصوری در حوزه حکمرانی اتفاق میافتد، اول به سراغ رسانهها میآیند و از طرف دیگر جامعهای که خواستگاه و مطالبات انباشتهشده فراوان و اعتراض و انتقادهایی هم دارد. وقتی که مردم انعکاس آن اعتراض و انتقادها را در رسانه آزاد، مستقل و غیردولتی نمیبینند، نسبت به همان رسانهها معترض میشوند، یعنی رسانهها در میانه دو رقیب قدرتمند، مردم و سیستم حاکمیت قرار میگیرند».
اولین قربانی در جریان محدودیتهای رسانه، خبرنگاران یا روزنامهنگاران هستند؛ ماجرایی که منجر به بازداشت تعدادی خبرنگار در یک سال گذشته شد و نیلوفر حامدی و الهه محمدی هم یکی از همین تعداد هستند. خانیکی با توجه به محدودیت غیرقابلتحمل که عرصه را هرروز برای روزنامهنگاران و خبرنگاران تنگتر میکند، از واژه موقعیت مظلومانه یاد میکند و میگوید: «بهطورکل خبرنگار واقعا در موقعیت مظلومانهای قرار دارد، درواقع هم امنیت شغلیشان در معرض خطر است و هم امنیت حقوقیشان، با وجود تمام سختیها این گروه جزء مشاغل پرخطر هم قرار دارند. همه اینها در حالی است که مهمترین حوزه کار خبرنگار، روزنامهنگاری در بحران است. بحران هم فقط به موضوع سیل و زلزله مربوط نیست، کمااینکه موضوع سیل و نشست زمین هم مشمول همین تهدیدها میشود. بحران میتواند اشکال مختلف داشته باشد ولی اساسا در برابر تفکری که فکر میکند این روزنامهنگار و خبرنگار است که بحران و مسئلهای در جامعه ایجاد میکند و نه اینکه او تنها منعکسکننده آن است، شرایط متفاوت است. اصلا آیا انتشار خبر در شرایط بحران کار خبرنگار است یا نه؟ این در حالی است که نمیتوان جامعه را بیخبر نگه داشت. اتفاقا آن خبری که بهطور رسمی منتشر میشود، همان به جامعه هشدار و آموزش میدهد، حتی اگر اعتراض و انتقادی وجود دارد، وقتی اشکال دوری از خشونت به خود میگیرد و نقد و بررسی اصولی به وجود میآید که رسانه همراه آن باشد و رسانه همسو با جامعه جلو برود؛ بنابراین این محدودیتهایی که درباره آن صحبت میکنیم، به پیشفرض ما از فهم وجود رسانه در جامعه مربوط است که اصلا اطلاعاتدادن به جامعه باعث رشد جامعه خواهد بود یا نه؟ آیا پاککردن صورتمسئله کار درستی است یا نه؟ اما وقتی نسبت به فعالیت رسانه سوءظن و بدگمانی وجود داشته باشد، هر کاری که روزنامهنگار انجام دهد، در چارچوب توطئه و یک سیاست خاص ارزیابی میشود. در کل فعالیت روزنامهنگار در چارچوبهای بدبینانهای ارزیابی میشود که گویا هر خبرنگار و روزنامهنگاری در اردوگاه غیردوستان قرار گرفته. ریشه این موضوع به درک نادرست از فعالیت حرفهای رسانه برمیگردد».
خانیکی محدودیتهای جاری را مانع از پیشرفت درست جامعه میداند و اشاره میکند: «درحالحاضر موضوعی که باعث شده جایگاه خبرنگار و روزنامهنگار نگرانکننده شود، به ماجرای همین دو خبرنگار خوب کشور و پروندههای قضائی ایجادشده برای دیگر خبرنگاران برمیگردد و دال بر همین است که فضای کار در جهان چقدر تغییر کرده است. دیگر نمیتوان چیزی را پنهان کرد، باید روزنامهنگار منتقد را به چشم دوست در نظر گرفت. یکی از محدودیتهای کار روزنامهنگاری در ایران همین است که یا باید اطلاعرسانی به شکلی باشد که بخشی میپسندد یا اینکه اصلا نباید انعکاس پیدا کند. شکل سومی هم وجود دارد اینکه ما امکان گفتوگو را فراهم کنیم، چون تعادل در یک جامعه از طریق گفتوگوهای اجتماعی آن شکل میگیرد، در این شرایط است که دیگر همهچیز از این شکل سیاه و سفید خود خارج میشود».
نباید عقبنشینی کنیم
برای پایبندی به اصول خبرنگاری اهمیت بسیاری قائل است، زیرا آن را دلیلی برای عقبنکشیدن در این حرفه میداند. بهروز بهزادی، مدیرمسئول روزنامه اعتماد، سالها محدودیت این حوزه را به چشم دیده، از تذکرهای دهه ۶۰ به اهالی رسانه تا بازداشت روزنامهنگارها و خبرنگارها در چندماهه گذشته و انتظار همصنفانش برای آزادی نیلوفر و الهه، دو خبرنگار روزنامههای شرق و هممیهن. بهزادی در گفتوگو با «شرق» اشاره میکند «باید به اصول خبرنگاری پایبند بود و از آن هم عقبنشینی نکرد تا وظیفه ذاتی روزنامهنگاری را انجام دهیم، بهاینترتیب میتوانیم جایگاهمان را حفظ کنیم. اما فشارهایی از بیرون وجود دارد که قطعا همه ما میدانیم میخواهند جایگاه همه ما را تنگ کنند تا روزنامهها مجیزگوی دولتی شوند اما ما نباید آنقدر عقبنشینی کنیم. در این مسیر مشکل هم داریم، از ما شکایت هم میشود، حتی باید دادگاه هم برویم. خیلی فشارهای دیگر هم داریم اما روزنامهنگار باید وظیفهاش را انجام بدهد. کار روزنامهنگاری چیزی شبیه به مقوله اخلاقیات است. من نمیتوانم زیر فشار اخلاقیاتم را عوض کنم. نوشتن در روزنامه سایت حتی مولتیمدیا قواعد خاصی دارد، از رعایت اصول تولید محتوا تا رعایت مسائل اخلاقی؛ اگر هم چیزی مینویسیم باید پای نوشته خود بایستیم. همین چیزهاست که جایگاه مطبوعات را نگه میدارد و مخاطب ارزش مطبوعات را درک میکند».
بهزادی جزء اهالی این حوزه است که در دوران دانشجویی خود مدتی تجربه کار رسانه در کشورهای دیگر را داشته و تفاوت بسیاری بین آنچه ما تجربه میکنیم و آنچه روزنامهنگاران در کشورهای دیگر تجربه میکنند، میبیند و میگوید: «فشار روی رسانه در همه جای دنیا وجود دارد اما اغلب فشار برای مسائل اقتصادی است، اما در ایران برای مسائل سیاسی هم وجود دارد. درهرحال خبرنگار یا روزنامهنگار باید بایستد و بگوید: من مینویسم و این واقعیتهایی که مینویسم خلاف نیست و حقیقت است و وظیفه روزنامهنگار همین است که واقعیت را بنویسد. وقتی این شغل را انتخاب کردیم، دیگر نباید گاهی کوتاه بیاییم، بخشی از واقعیت را بنویسیم یا اصلا ننویسیم؛ چون همین مسائل باعث میشود که آن رسانه را دیگر کسی نگاه نکند. زمان دانشجویی مدتی در آمریکا کار رسانه انجام دادم و آنجا فضا باز است و هر تصمیمی که میخواهید میگیرید، هرکاری که میخواهید میکنید اما اینجا شرایط متفاوت است و فضا هم بسته است. یکی از مشکلترین مسائلی که من الان میگویم و خیلی هم با آقایانی که به نوعی ما را تحت کنترل دارند، صحبت کردم و به آن اشاره کردم، این است که کاری که یک روزنامهنگار میکند، جمعآوری اطلاعات است و این فرد شبیه به کسی است که جاسوسی هم میکند. من همیشه به خبرنگارم گفتم وقتی برای تهیه خبر میروی، هرطور شده باید اطلاعات را جمع کنی و بیاوری. مثلا به هر شکل که شده عکس سوژه را حتی از فاصله خیلی دور بگیر و بیاور. درواقع یک جاسوس هم همین کار را میکند؛ درصورتیکه یک چیزی را نمیدانند، اینکه ما جاسوسی نمیکنیم اما جمعآوری اطلاعات میکنیم و قرار هم نیست به مملکت خیانت کنیم بلکه این اطلاعات را در داخل کشور مورد ارزیابی قرار میدهیم».
***
هر روز «روز خبرنگار» است
روزنامه جهان صنعت نوشت: ۱۷ مرداد هرسال در تقویم ملی کشور، روز خبرنگار نام دارد. شورای فرهنگ عمومی به مناسبت شهادت محمود صارمی، خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی، بههمراه هشت نفر از اعضای کنسولگری ایران در مزارشریف افغانستان در هفده مرداد سال ۱۳۷۷، این روز را به عنوان روز خبرنگار نامگذاری کرد.
خبرنگاران ضدفساد در دنیای امروز، ارج و قربی ویژه دارند، چراکه از آنها به عنوان چشمان تیزبین و شجاع جامعه یاد میشود که بر روی تاریکترین بخشهای سیاست و اقتصاد، نورافکن افشاگری میاندازند و مسیر اصلاح امور را مهیاتر میکنند.
نداشتن امنیت شغلی، بیمه، درآمد مناسب، نهادهای صنفی مطالبهگر و پیگیر و امکانات و فضاهای آموزشی و رفاهی از جمله مسائل و مشکلات حوزه رسانه و فعالان عرصه خبرنگاری و اطلاعرسانی در ایران است که از سالها پیش همچنان باقی مانده است.
تغییر رویه خبررسانی و ظهور شبکههای اجتماعی نیز باعث شده قشر عظیمی از روزنامهنگاران ایرانی مجبور به تغییر شغل شوند و در پمپاژ اخبار رنگارنگ سوشال مدیا، دیگر فرصت و محیط زیادی برای تجربه کار حرفهای روزنامهنگاری باقی نمانده است.
روزنامهنگاری در ایران با عبور از دورانی سخت و خطرناک در کرونا، فصل جدید فعالیتها و حیاتش را آغاز کرده و در حال تجربه و آزمون و خطا با دورانی جدید است؛ دورانی که ضرورت تولید محتوا در پلتفرمهای شبکههای اجتماعی و همراستا بودن آن با اصول ژورنالیستی، تعاریفی جدید از این حرفه را باعث شده است.
بحران کاغذ، با وجود تاکید و پیگیریهای فراوان کمبودی است که به شدت بر رسانهها اثرگذار بوده و فعالیت حرفهای و امنیت شغلی خبرنگاران را به مخاطره انداخته و سبب بیکاری عدهای از آنها و نگرانی بسیاری دیگر از آنها شده است.
در اوایل اوجگیری بحران کرونا در ایران، مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران به نقل از مصطفی اقلیما آسیبشناس اجتماعی و رییس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران نوشته بود: «بزرگترین مشکل خبرنگاران این است که کارفرمایان که همان مدیران رسانه هستند اجازه چاپ مشکلات آنان را نمیدهند، چون خبرنگار به عنوان کارگر حقی برای چاپ مشکلات خود در روزنامه و خبرگزاریها ندارد و تصمیم نهایی با کارفرما و مدیران رسانه است.»
کمبود کاغذ و دشواریهای تامین منابع مالی در میان معضلاتی است که برخی رسانههای ایرانی را با خطر تعطیلی روبهرو کرده است. در این میان، طبیعی است که بیشترین آسیب را خبرنگاران و کارکنان رسانهها میبینند، اما این آسیب، به ناگزیر بر کار آنها و کیفیت و کمیت محتوای کار رسانه اثر جدی میگذارد. رسانههای ایران گزارش کردهاند که طی چند ماهه اخیر، بسیاری از روزنامهها صفحات چهار رنگشان را تکرنگ کردهاند و برخی روزنامهها هم روزهای پنجشنبه دیگر منتشر نمیشوند. بسیاری حتی نسخه چاپی واقعی ندارند و به صورت تکنفره و تنها برای دریافت سهمیه کاغذ و آگهیهای دولتی، منتشر میشوند و به صورت آنلاین و نسخه پیدیاف، در سایتهای رسانهها در اختیار مخاطبان قرار میگیرند.
صاحبان و مدیران مسوول برخی از رسانهها چالشهای کاری خبرنگاران را عدم پاسخگویی مسوولان دولتی به این مشکلات عنوان میکنند. برخی ناظران معتقدند بخشی از مشکلات خبرنگاران ناشی از کمبودها یا بیتوجهیهای دولت است، اما بخشی از آنها نیز در کوتاهی مسوولان رسانهها و صاحبان مطبوعات ریشه دارد.
جدا از مشکلاتی که سبب شده خبرنگاران ایرانی در شرایط کنونی کار خود را در معرض خطر ببینند، مشکلاتی که از گذشته با آنها دستوپنجه نرم کردهاند، به جای خود باقی است. بیمه سلامت و مشکل مسکن، در میان مشکلاتی است که بسیاری از خبرنگاران، به ویژه خبرنگاران آزاد یا حقالتحریری، که کارمند ثابت رسانه یا نشریه خاصی نیستند، با آنها مواجهاند. این مشکلات از قدیم در بافت خبرنگاری ایران ریشه دوانده و طی سالهای اخیر، در میان قشر خبرنگار پیچیدهتر و فراگیرتر شده است.
با وجود این برخی کارشناسان معتقدند که با ترویج پدیده «شهروند خبرنگار»، ساختار کار رسانهای در جهان در حال تغییر است.
هر روز شاهد انتشار عکسها و ویدئوهای شهروند خبرنگارانی هستیم که موج اصلی خبری در کشور را باعث میشوند و این رویه به مرور به رسانههای اصلی هم رسیده و پس از خبرساز شدن این سبک اخبار، مدیران و مسوولان حوزههای مختلف مجبور به توضیح و انتشار بیانیههای رنگارنگ میشوند و «خبرنگاری» دیگر در انحصار یک قشر مشخص از جامعه نیست و هر روز، خبرنگاران زیادی گوشی به دست در حال تهیه گزارش هستند.
این رویه که برگرفته از پوستاندازی جهانی این شغل است، باعث شده هر روز افراد عادی تبدیل به خبرنگارانی جریانساز شوند و موج خبری جدیدی را باعث شوند. ماجرایی که سرعت نشر خبر را بالا برده و همان طوری که دیده شدن خبر را باعث میشود، خطراتی را نیز با خود دارد.
نداشتن قدرت تایید رسمی خبر از سوی مراجع رسمی و نبود فَکتهای کارشناسی، عواملی است که این نوع خبررسانیها میتوانند خطراتی را نیز برای اذهان عمومی باعث شوند.
دو سال پیش انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران در گزارشی از سختیهای مداوم در معیشت اهالی رسانه نوشت که خبرنگاران که خود، بیانگر مشکلات مردم و معضلات جامعهاند و بازوی اصلی اطلاعرسانی اجتماع محسوب میشوند، خود باید در زندگی روزمرهشان با بسیاری از همین مشکلاتی که از آنها گزارش تهیه میکنند، دست و پنجه نرم کنند. همین خبرنگاران هستند که شاید با تشکل صنفی و تقویت تعامل میان خود و همکارانشان بتوانند راهکاری برای ابراز و بیان مشکلاتشان، آگاهیرسانی به جامعه پیرامون آنها و طرح آنها با صاحبان رسانهها و نشریات بیابند.
همکاری مدیران رسانهای و سرمایهگذاران نشریات با خبرنگارانی که خون جاری در نهادهای خبری آنها هستند، میتواند بسیاری از مشکلات خبرنگاران را روشنتر کند. همراهی مدیران و صاحبان رسانهها با خبرنگاران برای تدبیراندیشی و کوشش برای پاسخگو قرار دادن مقامهای دولتی و آنها که در این راستا مسوولیت اجرایی دارند، به تلاش برای طرح و رفع این نوع مشکلات کمک بسیاری خواهد کرد.
***
سالی سخت براي روزنامهنگاران
روزنامه اعتماد نوشت: سال خبرساز ايران كه به گواه صاحبنظران رسانه و مردم كف جامعه، خبرنگاران از پوشش آن سربلند خارج شدند هر چند كه خود از بند اين سال رها نشدند؛ به فاصله ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ تا امروز، روند وقايع بهگونهاي پيش رفت كه يك اصل پايه خبرنگاري به ناچار شكسته شد و بسياري از خبرنگاران ايران خود سوژه خبر شدند و اخبار بازداشت و محدوديت كاري آنها بارها تيتر يك شد. ۱۷ مرداد ۱۴۰۲ است و همچنان «الهه محمدي» و «نيلوفر حامدي» در بازداشت موقت بهسر ميبرند و بيش از ۳۱۰ روز را، آنهم بدون حتي يك ساعت مرخصي، نه در تحريريه يا ميدان كه پشت ميلههاي زندان سپري كردند، «نازيلا معروفيان» هم خبرنگار ديگري است كه همين روزها در بازداشت بهسر ميبرد و دهها روزنامهنگار ديگر هم يا در انتظار حكم و دادگاه بهسر ميبرند يا اينكه به اجبار امكان روزنامهنگاري ندارند. همين هفته پيش هم خبر رسيد كه خبرنگاري بهواسطه شكايت يك سياستمدار بايد يك سال را در تبعيد بگذراند و مديرمسوول روزنامه «اعتماد» هم به يك سال محروميت از هرگونه كار رسانهاي محكوم شد. به فهرست بالا ميتوان دهها نام ديگر را هم اضافه كرد و اين درحالي است كه در استانهاي مختلف هم خبرنگاراني با محدوديتهاي فراوان در اين سال روبهرو شدند و همه اينها «پاداشي» بر پوشش حقيقت و روايت نظر و مسائل جامعه است. روايت خبرنگاران ايراني از سالي كه برخي خبرهاي ايران جهاني شد و در برخي روزها شاهد آشتي مردم با رسانههاي داخلي و روزنامههاي كاغذي بوديم، چگونه است و بيم و اميدهاي اين سال براي آينده روزنامهنگاري ايران چه در چنته دارد؟ اگرچه جامعه روزنامهنگاري ايران خبرنگاران شايسته فراواني براي روايت درست سال سپريشده در دل خود دارد، اما روايت «الناز محمدي» و «محمدحسين آجرلو» از جهات مختلفي حايز اهميت است؛ دو روزنامهنگاري كه حالا ناخواسته به سخنگوي عضو بيصداي خانواده خود هم تبديل شدهاند.
اگر بگويم فردا روز خبرنگار است و امروز با غم زيادي از خواب بيدار نشدم دروغ گفتم
الناز محمدي؛ خواهر دوقلوي الهه محمدي، روزنامهنگار صاحبنامي در حوزه اجتماعي ايران است و در يك دهه گذشته بارها گزارشهاي تاثيرگذار و جريانسازي درباره گروههاي مختلف جامعه ايران نوشته است. او يك روز پيش از ۱۷ مرداد و در شرايطي كه دادگاه خواهر روزنامهنگارش در مرحله نگارش حكم است، در پاسخ به پرسشي درباره حسوحالش در اين روز به «اعتماد» ميگويد: «من در همه سالهاي خبري، از سال ۸۶ تا الان كه خبرنگاري كردم هميشه خبرنگار حوزه اجتماعي بودم. من و الهه در تحريريههاي مختلفي كار كرديم و هميشه براي من يك مرزي وجود داشت بين خبرنگاراني كه براي انتخاب حوزه كاري و سوژههاي گزارش دغدغه دارند؛ از نظر من كساني كه دغدغهاي دارند و در رابطه با آن مساله مرتب ميخوانند، منابع روز را مطالعه ميكنند، اخبار و مسائل را با دقت و جزييات دنبال ميكنند، جنس خبرنگاري آنها فراتر از يك شغل يا وظيفه كاري است و بسيار ارزشمند است... نميخواهم بگويم خبرنگاري دغدغه شخصي است، اما ميخواهم بگويم اين دغدغه بخشي از كار است و در كنار آن تمام اين موارد نياز است كه پيشنياز همه اين مسير يك عشقي است كه هرقدر بگوييم كليشه است، اما واقعيت است و كساني مثل الهه و نيلوفر از اين دسته خبرنگاران هستند.» اين روزنامهنگار روايت خود درباره خبرنگار و كار الهه محمدي را به اين صورت ادامه ميدهد كه «بحثم درباره نوع و جنس كار خبرنگاري است كه در آن خبرنگار در هر گوشهاي از ايران كه اتفاقي رخ داد براي حضور و پوشش آن، كوله آمادهاي از شجاعت دارد. در روزنامه «شهروند» كه با الهه همكار بوديم سفر زياد ميرفتيم، حق ماموريتي نداشتيم اما يادم هست كه با چه عشقي به اين سفرها ميرفتيم و اثرگذاري گزارش براي ما بهترين هديه بود. روزي كه مساله مهسا هم رخ داد الهه بدون كوچكترين ترديدي از صندلي بلند شد و ميگفت بايد كاري انجام دهيم و از همان لحظه اول با مصاحبههايش خبر را پوشش ميداد و روزي هم كه خبر خاكسپاري مطرح شد، الهه گفت بايد سفر بروم. امروز خبري ديديم كه مسوولي از اختصاص بخشي از پتانسيل حمل و نقل كشور براي مراسم اربعين سخن گفته بود و يادم آمد كه پارسال همين حوالي بود كه الهه براي پوشش مراسم خاكسپاري مهسا اميني ميخواست عازم سقز شود. الهه در آن سال با چه مصيبتي بليت پيدا كرد و يادم است براي بازگشت هيچ اتوبوس و بليت هواپيمايي وجود نداشت و در نهايت پس از كلي معطلي و با سختيهاي فراوان با يك ماشين شخصي برگشت و يادم هست كه چقدر خانواده نگران بودند تا اين ده ساعت گذشته و الهه به خانه رسيد. ميخواهم بگوم خبرنگار بايد اين كار را بكند و الهه و نيلوفر دقيقا همين كار را كردند. من هر وقت به الهه ميگويم به تو افتخار ميكنم، ميگويد من كارم را انجام دادم و اين افتخار ندارد اما به نظر من بسيار باارزش است.» اين روزها اما فضاي رسانهاي و خبري ايران پر از پيامهاي تبريك «روز خبرنگار» است و مسوولان مختلف به شيوههاي متفاوت اين روز را گرامي ميدارند؛ خانم محمدي درباره حسوحالش در اين روز هم ميگويد: «اگر بگويم فردا روز خبرنگار است و من امروز با غم زيادي از خواب بيدار نشدم، دروغ گفتم. خيلي خيلي غمگينم، براي روزنامهنگاري ايران، براي دو خبرنگار، براي خودم كه درس اين كار را خوانده و عشق اين كار را دارم و براي همه روزنامهنگاراني كه در گمنامي يا بيخبري با مسائل فراوان دست و پنجه نرم ميكنند، اما اين چراغ را زنده نگه داشتهاند و هنوز با تمام اين غمها و اين فشار و اندوهي كه روي دوشم هست و خوب ميبينم كه بعضي روزها كشانكشان و سينهخيز و با چه سختي خود را به تحريريه ميرسانم. اين عشق هنوز در دل من روشن است و اين غم آنقدر سنگين است كه همچنان من را به تحريريه ميكشاند، غم هست و آنقدر هم سنگين است كه روز به روز شعله اميد روزنامهنگاري در دلم را كمنورتر ميكند، اما بايد بگويم همچنان روشن و زنده است. هر روز اين شعر نيما از نظرم ميگذرد كه «نازكآراي تن ساق گلي/ كه به جانش كشتم و به جان دادمش آب/اي دريغا/ به برم ميشكند...» روزنامهنگاري براي من همين نازك آراي تن ساقه گلي است كه بهزعم خودم و در حد توانم آبش دادم الان احساس ميكنم در حال خشكيدن است و هم من به عنوان باغبان و هم آن باغي كه اين روزنامهنگاري در آن كاشته شده در حال از بين رفتن است.
من به سهم خود همه زندگيام را براي روزنامهنگاري گذاشتم و همچنان با همه سختي و غمش شعله و نورش را در دلم زنده نگه داشتم... و ميدانم كه دل الهه و نيلوفر هم به همين كارهاي خوب روزنامهنگاري بچهها خوش ميشود و از زنده بودن روزنامهنگاري خوشحال ميشوند.»
ميخواستيم زندگي معمولي داشته باشيم اما نگذاشتند و نميگذارند
«محمدحسين آجرلو» خبرنگاري است كه همين چند ماه پيش كار خبرنگارياش را از دست داد و همسرش، نيلوفر حامدي، هم بيش از ۳۲۰ روز است كه در بازداشت به سر ميبرد. او درباره حسوحالش در آستانه روز خبرنگار و نوع نگاهش به اين روز در سال پرتلاطم زندگي كارياش ميگويد: «اصولا درباره فلسفه نامگذاريها در ايران شايد درك اشتباهي ايجاد شده و مدام به تبريك خلاصه ميشود، اما به گمانم اصل موضوع اين است كه در چنين روزهايي به شرايط و جزييات آن نام خاص فكر كنيم و در حد توان به درك آن نزديك شويم. صرفنظر از اين توضيح و شرايط من و نيلوفر، روز خبرنگار باز هم روز خوبي است كه به خود يادآوري كنيم كه در كشور به رسانهها چه ميگذرد؛ اينكه چقدر مجبور هستيم خود را سانسور كنيم و گاهي كاري را كه صد درصد درست ميدانستيم انجام نداديم و... شايد اين روز فرصتي است كه به اين موارد فكر كنيم كه چقدر تيترها و محتوا عوض ميشود و چه سوژههايي امكان كار ندارد؛ البته همه جامعه از مسوولان كشور گرفته تا برخي مردم انگار انتظار ندارد كه خبرنگار به وظيفه اصلي خود عمل كند؛ مثلا امروز رييس مجلس در جمع خبرنگاران رفت اما واقعيت اين است كه نياز خبرنگار اين نيست و اين دردي از مشكلات رسانهاي باز نميكند. خواسته خبرنگار اين است كه فضا باز بشود و بتواند كارش را انجام دهد و به او انگي زده نشود. نياز خبرنگار اين است كه روزنامهنگار را به بهانههاي مختلف به زندان نيندازند و دنبال اتهام مختلف براي انجام كارهاي رسانهاي نباشند. قطعا اين فشارها باعث ميشود كه خبرنگاران بروند يا اگر ماندند كار ديگري غير از خبرنگاري انجام دهند يا اينكه اگر كار ميكنند چنان كيفيت كار را پايين آوردند كه مسالهاي برايشان پيش نيايد و اين بلايي است كه بر سر جامعه رسانهاي آوار شده است.» اين روزنامهنگار به يك مساله برجسته ديگر و انتظار جامعه از خبرنگاران هم ميپردازد: «خيليها در اين مدت از ما پرسيدند كه چرا از ايران نميرويد يا در اين مدت پرسيدند كه چرا از ايران نرفتيد يا آنوقتها اگر نيلوفر گزارشي مينوشت و سروصدا ميكرد (كه هميشه درباره جامعه و دغدغههاي مردم بود) خيليها ميگفتند كاش اين گزارش را نمينوشتي... مساله اين است كه الان جامعه هم پذيرفته كه اگر خبرنگاري درباره مسائل جامعه گزارشي بنويسد با او برخورد ميشود و انگار همه منتظر برخورد با آن خبرنگاري هستند كه ميدانند خواست مردم را پوشش داده است؛ يعني جامعه هم اين برخورد را پيشبيني ميكند و اين انتظار را دارد و اين حرفي بود كه ما از قبل زياد ميشنيديم و الان هم ميشنويم ولي واقعيت اين است كه ما كشورمان را دوست داريم و ميخواستيم زندگي معمولي داشته باشيم، اما نگذاشتند و نميگذارند. واقعا نميدانم چه بگويم.»
سال تاثيرگذار رسانههاي ايران
«نغمه دانشآشتياني»، روزنامهنگار و عضو هياتمديره انجمن صنفي روزنامهنگاران استان تهران هم سال پرخبر ايران را سالي مهم براي رسانههاي ايران ميداند و ميگويد: در اين سال شاهد آشتي جامعه ايران به رسانهها و روزنامهها بودهايم. او درباره شرايط خبرنگاري و روزنامهنگاران ايران در اين سال ميگويد: «در يكسال گذشته برخلاف برخي اظهارنظرها كه وضعيت رسانهاي كشور را بهطور كلي منفعل و غيرتاثيرگذار ميدانستند من فكر ميكنم اينطور نيست و سال مهم و تاثيرگذاري را رسانههاي ايران پشت سر گذاشتند. البته وقتي بحث رسانه ميشود صداوسيما و... هم هست، اما وقتي من از احياي رسانه سخن ميگويم بحثم رسانههايي است كه تلاش كردند صداي جامعه را بازتاب دهند. خيليها ميگفتند دوره رسانههاي كاغذي گذشته اما يكسال گذشته به ما نشان داد كه اگر يك روزنامهنگار متخصص و كاربلد و پرتلاش در رسانههاي پوششدهنده خواست جامعه كار كند، ميتواند بزرگترين فعاليت رسانهاي ايران و حتي جهان را ايجاد كند. اين وضعيت رسانههايي است كه تلاش كردند خواست جامعه را پوشش دهند و باعث سربلندي اين صنف شدند، اما در همين حال براي رسانههايي كه تلاش كردند اين صداي تازه را پوشش ندهند، سال ديگري بود و چه بسيار رسانههايي كه اعتبار خود را از بين بردند.» اين روزنامهنگار در ادامه به بحث مرجعيت رسانهاي هم اشاره ميكند و معتقد است كه در اين سال مرجعيت به داخل كشور بازگشته است: «مساله ديگر هم فعاليت شديد و پرحجم رسانههاي فارسيزبان خارج از كشور است كه تمام تلاش خود را كردند كه مرجعيت رسانهاي را از كشور خارج كنند اما بدنه نحيف و شكننده رسانههاي داخلي (منظور البته همان طيفي از رسانههاست كه پوششدهنده خواست جامعه هستند و بالاتر به آنها اشاره كردم) نه فقط با فشار داخل روبهرو بود بلكه با امپراتوريهاي رسانههاي خارج از كشور هم روبهرو بود؛ امپراتوري به لحاظ نيروي انساني و مالي و همه اين شرايط درحالي بود كه وضعيت مالي و امنيت شغلي روزنامهنگاران در اين سال نسبت به گذشته تغييري نكرده و همچنان خبرنگاران شريف ما با كمترين حقوق و حتي گاهي بدون بيمه مشغول كارند و حتي اين مساله حقوق و دستمزد و امنيت شغلي در بدنه رسانههاي اصولگرا هم حاكم است و آنها هم به لحاظ دستمزد با مسائل فراواني روبهرويند (البته تاكيد ميكنم بدنه و بحثم مديريت و افراد خاص نيست) پس اين شرايط به ما ميگويد كه بدنه رسانهاي كشور در هر دو جناح دستمزد واقعي خود را نميگيرند. نكته ديگري كه براي خودم قابلاعتناست اينكه مردم در داخل ايران با توجه به اتفاقات يكسال گذشته و حجمي از اخبار و اطلاعات و گزارشهايي كه از سوي رسانهها ميخوانند، به نظرم پيوند عميقتري با رسانهها و خبرنگاران برقرار كردند و مشخصا خانمها نيلوفر حامدي و الهه محمدي در مردميكردن خبرنگار و رسانه نقش برجستهاي داشتند و حالا دو چهره خبري داريم كه عامه مردم قصه زندگي و كاري آنها را ميدانند؛ بهويژه كه هر دو همين تازگي اعلام كردند كه به هيچ چيزي غير از مردم وابستگي نداشتند و دينشان مردم ايران است و محكمترين پيوند رسانهاي را با مردم ايران برقرار كردند و من خودم به عنوان يك روزنامهنگار به احترام اين دو روزنامهنگار و بهويژه اين دو اظهارنظر آخر ميايستم چون روزي كه وارد شدم، برنامهام اين بود كه غير از مردم به چيزي فكر نكنم و اين دو بزرگوار اين ماموريت را بار ديگر به من يادآور شدند.»
اما در سال سخت و پرفشار خبرنگاري ايران، انجمن صنفي روزنامهنگاران تا چه اندازه توانسته به حمايت از اين صنف بپردازد و اين سال از نگاه فعالان صنفي چگونه سپري شد؟ عضو هياتمديره انجمن صنفي روزنامهنگاران استان تهران در پاسخ به اين پرسش هم ميگويد: «انجمن صنفي روزنامهنگاران تهران در يكسال گذشته كه سال پر فراز و نشيبي براي رسانهها و فعالان رسانهاي بود تمام سعي خود را كرد كه همراه و همگام با اتفاقات پيش رفته و در كنار جامعه رسانهاي كشور باشد. به اطمينان ميتوان گفت كه انجمن در مناقشات بزرگ و مهم يكسال گذشته بيانيههاي مهم و تاثيرگذاري منتشر، همچنين ارتباط مستمر و جدي خود را با بدنه رسانه حفظ كرده است.
هرگونه اتفاق حقوقي و قضايي كه براي فعالان رسانهاي رخ داده توسط انجمن ثبت و ضبط و پيگيري شده است. حتي فراتر از محدوده استان تهران كه موظفي انجمن است در سراسر كشور اگر مسالهاي براي فعالان رسانه در اتفاقات يكسال گذشته رخ داد هياتمديره نسبت به آن آگاه شده و واكنشهاي مناسب داشته است كه بخشي رسانهاي و بخشي هم در دبيرخانه انجمن موجود است. پيگيريها و رسيدگيهاي ما منحصر به چهرههايي كه اسامي آنها بارها در اخبار تكرار شده، نيست و تك تك افرادي كه دچار مساله حقوقي و قضايي شدند مدنظر قرار داشتند. تشكيل كميته پيگيري وضعيت خبرنگاران دستگيرشده يكي از خروجيهاي انجمن در يكسال گذشته در موضع مورد پرسش شماست. همچنين انجمن با وجود اينكه بخش زيادي از انرژي و تمركز خود را به اتفاقات يكسال گذشته اختصاص داده بود سعي كرده وظيفه «صنفي» خود را نيز فراموش نكند كه تشكيل كميتههاي رفاهي و قضايي و آموزشي از جمله مصاديق آن است.
ما تلاش كردهايم كه امكانات رفاهي مختلف براي اعضا فراهم كنيم كه اطلاعات آن در فضاي رسانهاي انجمن موجود است و همچنين در حوزه آموزش فعاليتهايي انجام شده كه برگزاري دومين دوره جايزه انجمن نشانه آن است. در كميته حقوقي نيز هرگونه گزارش رسيده از سوي اعضا در زمينههاي حقوقي، مالي بيمهاي و... را پيگيري ميكنيم.» با همه اين شرايط اما به نظر ميآيد برخي رفتارها با خبرنگاران حالا درس و پيامي براي ديگر روزنامهنگاران داشته آنهم به اين صورت است كه اگر برخي سوژهها پيگيري خبري شود، ممكن است منجر به برخوردهاي غيرحرفهاي با روزنامهنگار شود و به عبارتي ساده كار راستين رسانهاي ممكن است عقوبت داشته باشد؛ در چنين شرايطي انجمن صنفي چه كاري ميتواند براي تداوم پويايي اين صنف انجام دهد؟ دانشآشتياني در پاسخ به اين پرسش هم از رسالت روزنامهنگاري و شجاعت روزنامهنگاران ايران ميگويد: «من فكر ميكنم خبرنگاري كه قسم خورده جز حقيقت ننويسد و خودش را نماينده مردم سرزمينش ميداند جز به حقيقت وامدار نيست و از هيچ چيزي در برابر آن رسالتي كه بر دوشش گذاشتند، نميترسد. خبرنگار هر لحظه خودش را در محضر خدا و مردم ميداند؛ پس اگر ما يك جامعه رسانهاي شريف و متخصص و شجاع داشته باشيم بخشي از سوال شما پاسخ داده شده اما اين وظيفه مديران رسانهها و نهاد دولتي متولي امر رسانه را از دوششان برنميدارد. همچنين از نهاد قضايي نيز همواره انتظار ميرود با عدالت و انصاف با جامعه رسانهاي برخورد كند، چرا كه رسانه چشم بيدار جامعه است. هرگاه رسانهها را در فشار و بنبست قرار دهيم هزينه آن را بايد در ناكارآمدترشدن نهادها و سيستمهاي جامعه بدهيم اما نهاد صنفي يعني انجمن ما نيز بر خود واجب ميداند كنار جامعه رسانهاي كه سعي دارند جز حقيقت ننگارند، بايستد.»
- 13
- 2