شاید آنچه باعث شده تا آموزش روزنامهنگاری را با نگاه انتقادیتری ببیند و راهکارهایی برای ارتقاء آن پیشنهاد دهد؛ جدا شدن او از یک سیستم دانشگاهی در مقطعی از زندگی حرفهایاش و نگاه از بیرون به مسئله باشد. حسن نمکدوست تهرانی، مدیر مرکز آموزش و پژوهش همشهری در گفتوگو با «شفقنا رسانه» معتقد است آموزش روزنامهنگاری در ایران روزآمد نیست و دلایلی هم برای این ایده دارد.
البته همهی مسئلهی آموزش در کشور را در سیستم آموزشی نمیبیند. نبود ارتباط ارگانیک بین مراکز آموزش با مراکز حرفهای هم بخش دیگری از این مسئله میداند و البته در رصد رسانههای فعال در کشور به این نتیجه رسیده است که بعضی از آنها اصلا در ژانر روزنامهنگاری نمیگنجند و بیشتر در ژانر جنگ روانی قرار میگیرند. نمکدوست میگوید روزنامهنگار باید آموزش ببیند که عینیگرا، منصف و وقف حقیقت باشد. درحالیکه این ویژگیها در بخش مهمی از رسانههای ما اختلال ایجاد میکند. به اعتقاد او روزنامهنگاری ایران به جایی رسیده که نیاز به تحول دارد اما چون چگالی اصلی فضای رسانهای کشور در ید حکومت است، این دولت است که باید تصمیم بگیرد و کاری انجام دهد. آنچه میتواند صنعت رسانه را به تحرک درآورد که موتور اصلی تحول برای دانشگاههای روزنامهنگاری، در همه جای دنیا است.
برای شروع بحث، اگر بخواهیم وضع موجود آموزش روزنامهنگاری در کشور را بررسی کنیم، وضعیت را چه طور ارزیابی میکنید؟
مهمترین مسئله در آموزش روزنامهنگاری بهصورت خاص این است که حدود ۵۰ سال گذشته تحولی جدی در آموزش روزنامهنگاری ایران صورت نگرفته است. یعنی در واقع ما همچنان با مفاهیم، رویه و ادبیاتی روزنامهنگاری را آموزش میدهیم که استادان عزیزمان دکتر معتمدنژاد، دکتر بدیعی و … تولید کردهاند. البته این محتوا و رویهها در زمانه خود کاملا نوآورانه، درست و خوب بود، اما ما دانشجویان این استادان باید آنها روزآمد میکردیم که این کار را انجام ندادهایم. البته روزنامهنگاران خوبی هم بودهاند که بسیار تلاش کردهاند تا روزنامهنگاری، روزآمد و به نوعی امروزی شود. ولی با این وجود، شاید نظام آموزشی و دانشگاهی ما نپذیرفت یا جامعهی روزنامهنگاری ما به دلیل یک سری شرایط علاقهای به این کار نداشتند و آن مفاهیم و رویهها و رویکردها همچنان کهن باقیمانده است و این مهمترین مسئله روزنامهنگاری ما است.
برای این مسئله میتوان یک سری ادله هم برشمرد؛ اول، آموزش روزنامهنگاری -که ما بهصورت متعارف داریم- شاخههای مختلف روزنامهنگاری را جدا از هم میبیند یعنی ما در حال حاضر در دانشگاه علامه طباطبائی بهعنوان یک دانشگاه اصلی آموزش روزنامهنگاری، همچنان روزنامهنگاری را در چارچوب روزنامه و نه مطبوعات میبینیم. یعنی آموزش دانشجویان معطوف به روزنامه – آن هم نه روزآمد و امروزی – است. در دانشگاه صداوسیما هم اگر قرار بود روزنامهنگاری تدریس شود که نمیشود، احتمالاً تصور بر این بود که ژورنالیسم صرفا رادیویی یا تلویزیون را باید یاد بدهند.
درحالیکه الآن در جهان، روزنامهنگاری یکپارچه دیده میشود؛ یعنی روزنامهنگار باید همه مهارتهای کار در محیط چاپ، رادیو و تلویزیون و وب را بیاموزد و تفکیکی بین این نوع روزنامهنگاریها وجود ندارد. روزنامهنگار امروزی، روزنامهنگار چندرسانهای است یعنی هم باید مهارت روزنامهنگاری کاغذی را داشته باشد، هم رادیویی و تلویزیون و هم وب و هم شکلهای دیگر روزنامهنگاری، که در حال پدیدار شدن هستند.
در حال حاضر رسانههای جریان اصلی از مواهب شبکههای اجتماعی و از پیامرسانهای موبایل برای کار روزنامهنگاری چه برای دست یافتن به محتوا و چه انتشار محتوا یا تعامل با مخاطب بهره میگیرند. آن نظام فکری روزنامهنگاری باید کل این اتفاق را یکپارچه ببیند، درحالیکه در ایران هنوز از اتفاقهای قدیمی و تفکیکهای سنتی راجع به روزنامهنگاری صحبت میشود.
در واقع یکی از استدلالهای شما برای قدیمی بودن آموزش روزنامهنگاری در ایران، یکپارچه نبودن آن است…
بله، همینطور است. دوم، ما به تحولات محتوایی هم نپرداخته ایم. برای همین است که ما الگوهای ثابت را تدریس میکنیم. مثلا میگوییم خبر، مصاحبه، گزارش، یادداشت و مقاله. شکلهای مختلف دیگری هم پدیدار شده که ما اساسا در ادبیات روزنامهنگاری با آنها مواجه نمیشویم. مثلاً ما روزنامهنگاری روایی را تدریس نمیکنیم یا مثلا راجع به روزنامهنگاری جستجوگر از منظر نظری در دوره کارشناسی ارشد بحث میکنیم، ولی اصلاً در دوره کارشناسی، روزنامهنگاری تحقیقی مطرح نمیشود. همچنین روزنامهنگاری ورزشی، خانواده، کودکان، شهری یا سبک زندگی آموزش داده نمیشود درحالیکه در دنیا برای این موضوعات، متون خاصی تدوین شده است.
ما حتی روزنامهنگاری بحران به معنای تکنیکال آن را آموزش نمیدهیم. یعنی در واقع از یک طرف آن گسست را برطرف نکردهایم و از طرف دیگر به سراغ شکلهای دقیقتر و عمیقتر روزنامهنگاری نرفتهایم که معطوف به موضوع است. این هم نشان میدهد روزنامهنگاری ما امروزی نیست.
سوم، ما در روزنامهنگاری متوجه این نکته نشدهایم که روزنامهنگاری به یک امر تخصصی به معنای نزدیک شدن به حوزههای اختصاصی تبدیل شده است. دانشگاهها با پذیرش افراد دیپلمه و آموزش مطالبی مثل تیتر، لید و … انتظار دارند؛ این فرد یک خبرنگار در حوزهی اقتصادی، سیاسی و… شود. درحالیکه دربارهی اقتصاد یا سیاست و … نمیداند. در گذشته این وضعیت شکل دیگری داشت. به افرادی که قرار بود خبرنگار شوند، میگفتند به روزنامهها یا تحریریه بروید و در آنجا مطالعه آزاد داشته باشید. درحالیکه مطالعه آزاد بدون معلم بسیار روند کندی دارد و آدمها نمیتوانند بدون معلم زوایای موضوع را یاد بگیرند، مگر این که عاشق و شیفته باشند. بر همین اساس این افراد ابتدا بیشتر از این که روزنامهنگاری کنند، زمان بیشتری را به مطالعهی آن موضوعها اختصاص میدادند.
امروزه ما به روزنامهنگاری بهعنوان یک امر تخصصی توجه نمیکنیم. من معتقدم دورهی لیسانس روزنامهنگاری فایدهای ندارد و نمیتوان از یک دانشجوی کارشناسی انتظار داشت که یک خبرنگار در سطح خوبی در بخشهای تخصصی شود. چون در دوره کارشناسی نمیتواند بهطور عمیق این موضوعات را یاد بگیرد و اگر هم بتواند یاد بگیرد، خیلی فرایند کند و زمانبری است. بر اساس همین سوءبرداشت انتظار داریم که بعد از دو سه سال جهشی جدی در کار یک خبرنگار رخ دهد اما چنین اتفاقی نمیافتد. درحالیکه امروزه ما به خبرنگارهای متخصص در حوزههای خاص نیاز داریم.
آن تفکری که میگفت روزنامهنگاری اقیانوسی به عمق یک میلیمتر است، الآن یک اسطورهی ابطال شده است. روزنامهنگار کسی است که نسبت به قلمرو تحت پوشش خود اشراف عمیق داشته باشد. وقتی خبرنگاری در یک رسانهی بینالمللی گزارش اقتصادی میدهد، کاملا معلوم است این خبرنگار میداند اقتصاد به چه معناست. این گزارشگر الآن میتواند با وزیر اقتصاد ما مصاحبه کند. درحالیکه بسیاری از روزنامهنگارهای ما نمیتوانند با وزیر اقتصاد مصاحبه کنند، البته طبعا همکاران ما برای مثال در روزنامه دنیای اقتصاد که اقتصاد خوانده هستند میتوانند به لحاظ محتوایی از پس مصاحبه با وزیر بر بیایند.
بیتوجهی به سبکها و رویههای تازه روزنامهنگاری جنبه دیگری هم دارد. برای مثال قاعدههای تیتر نویسی که ما بهطور معمول در دانشگاه به دانشجویان آموزش میدهیم برای روزنامه و سخت خبر است. مثلا همینکه میگویند «کلمه نباید در تیتر تکرار شود» یا «با حرفاضافه شروع نشود» و… . این قاعدهها برای سخت خبر مطرح است. چه کسی گفته برای یک روزنامه ورزشی یا سرگرمی یا مجله مد و نرمخبرها الزاما باید از همین قاعدهها پیروی کرد. منظورم در اینجا توجه به یک شیوه تکنیکی است. یا چه کسی گفته برای چنین نشریههایی بهترین سبک، سبک هرم وارونه است. آیا ادبیات شیوهی طرح سؤال و پردازش مصاحبه برای یک مجله آشپزی الزاما همانی است که در یک نشریه سیاسی یا اقتصادی عمل میشود؟ یا مثلا شیوه استفاده از عکس در همه این رسانهها یکسان است. در حال حاضر یکی از مهمترین شیوههای کار استفاده از اینفوگرافیک است. درحالیکه شما در سرفصلهای رشته روزنامهنگاری دانشگاه با موضوعهایی مانند اینفوگراف، و یا گرافیک خبررسان مواجه نمیشوید. کمااینکه دانشجویان در تمام دوره چهارساله یک چندرسانهای (مالتیمدیا) نمیسازند.
وقتی اینها را در نظر میگیریم، متوجه میشویم اوضاع ما از نظر آموزش روزنامهنگاری خوب نیست و آخرین نکته این است که ارتباط ارگانیک بین مراکز آموزش با مراکز حرفهای وجود ندارد و این هم نشاندهندهی عقبماندگی نظام آموزشی ما است که نتوانسته با صنعت پیوند بخورد و در واقع نتوانستهایم صنعت رسانه را به دانشگاه پیوند دهیم.
اگر بخواهیم خبرگزاریهای ایران را طبقهبندی کنیم، بعضی از آنها اصلا در ژانر روزنامهنگاری نمیگنجند و بیشتر در ژانر جنگ روانی قرار میگیرند. وقتی به تیترها نگاه کنیم متوجه این موضوع میشویم. با این که اسم آنها خبرگزاری است، ولی بهعنوان یک ارتش عمل میکنند. درحالیکه روزنامهنگاری قاعدهها و تعهدهای حرفهای خاص خود را دارد و ما باید سعی کنیم خبرنگارانی بیطرف، متوازن، عینیگرا و راستگو داشته باشیم.
فکر میکنید چرا این ارتباط وجود ندارد؟
اساساً بخش قابل توجهی از رسانههای ایران، ساختار حکومتی دارند. بنابراین تغییر و تحولات آنها بنا بر مقتضیات خواستها و هدفهای سیاسی صورت میگیرد نه بنا بر مقتضیات جامعه و حرفه. مثلا ممکن است یک نفر را بیشتر بهدلیل مناسبات سیاسیاش به مدیریت یک مؤسسه مطبوعاتی بزرگ بگمارند تا اشرافش بر کار حرفهای رسانهای. طبعا او هم کسانی را برای همکاری انتخاب میکند که به مشی سیاسی مورد نظر بیشتر پایبند باشند تا تعهدات یک روزنامهنگار حرفهای. به همین خاطر هم هست که وقتی مدیر این مؤسسه مطبوعاتی میآید با خود کلی نیرو میآورد و وقتی هم میرود همانها را با خود میبرد. درواقع آنها حافظ منافع سیاسیاند و حافظ منافع روزنامهنگاری نیستند. بنابراین برای آنها موضوع اصلی ارتقای دانش روزنامهنگاری نیست، بلکه نزدیکیشان به هستهی قدرت برای آن رسانه است.
الآن اگر بخواهیم خبرگزاریهای ایران را طبقهبندی کنیم، بعضی از آنها اصلا در ژانر روزنامهنگاری نمیگنجند و بیشتر در ژانر جنگ روانی قرار میگیرند. وقتی به تیترها نگاه کنیم متوجه این موضوع میشویم. با این که اسم آنها خبرگزاری است، ولی بهعنوان یک ارتش عمل میکنند. درحالیکه روزنامهنگاری قاعدهها و تعهدهای حرفهای خاص خود را دارد و ما باید سعی کنیم خبرنگارانی بیطرف، متوازن، عینیگرا و راستگو داشته باشیم. درحالیکه این ویژگیها در این خبرگزاریها بهعنوان ویژگیهای بد و مخل بهحساب میآیند.
یکی از ویژگیهای اصلی یک خبرنگار دقت و رعایت کامل امانت است. در حالی که به دفعات دیدهایم که یک خبرگزاری یا روزنامه یا رادیو و تلویزیون خودمان از میان مجموعه گفتههای یک فرد با تقطیع عبارتهایش جمله و جملههایی را تیتر میکنند که هیچ سنختیی با اصل نظر او ندارد.
سیاست زدگی، فضای تحریریه اعم از خبرگزاری، مطبوعات و رادیو و تلویزیون را به طور خاص و حاد تبدیل به ابزار پروپاگاندا کرده است. خب ابزار پروپاگاندا احتیاجی به آموزش روزنامهنگاری ندارد و آموزش روزنامهنگاری برای آن مخل است. روزنامهنگار باید آموزش ببیند که عینیگرا، منصف و وقف حقیقت باشد. درحالیکه این ویژگیها در بخش مهمی از رسانههای ما اختلال ایجاد میکند و اینها اصلا احتیاجی به این آموزهها ندارند.
معضل دیگری که ما در حال حاضر با آن روبهرو هستیم، اقتصاد ضعیف رسانهها است. متأسفانه رسانههای ما یا رانتی هستند یا بهسختی امرار معاش میکنند، مگر در موارد انگشتشمار. مادامی که وضعیت این چنین باشد، پولی نیست که نیروی خوب تربیت شود یا پولی وجود ندارد که اگر نیروی خوب تربیت شد، بتوان آن نیرو را نگهداشت. بنابراین اقتصاد ضعیف رسانههای ما امکان نمیدهد نظام آموزش حرفهای خوبی داشته باشیم یا رسانههایمان بتوانند همکارانی را که به سطح خوبی از توانایی و مهارت میرسند حفظ کنند. در حرفهی ما دستمزدها بسیار پایین است و این موضوع را میتوانید به خوبی با مقایسه درآمد یک روزنامهنگار حرفهای با حرفهای های رشتههای دیگر متوجه شوید.
سیاست زدگی، فضای تحریریه اعم از خبرگزاری، مطبوعات و رادیو و تلویزیون را به طور خاص و حاد تبدیل به ابزار پروپاگاندا کرده است. خب ابزار پروپاگاندا احتیاجی به آموزش روزنامهنگاری ندارد و آموزش روزنامهنگاری برای آن مخل است.
نکته بعدی، متأسفانه البته حدس من این است که روحیه آموزش، در بین روزنامهنگارها خیلی قوی نیست. دلیل این امر هم میتواند متفاوت باشد. ممکن است شماری از همکاران خیلی از کارشان لذت نمیبرند یا شاید احساس میکنند اگر یاد بگیرند فایدهای ندارد یا شاید حس میکنند یاد گرفتن باعث میشود کار برایشان پرزحمت شود چراکه وقتی کاری را بلد هستید باید بهدقت آن را انجام دهید و شاید هم تنبل هستند.
یعنی فکر میکنید فضای کلی روزنامهنگاری این گونه است؟
من طی تجربهای که در این سالها داشتهام، در بین روزنامهنگارها علاقه چندان فراگیری را به یادگیری مشاهده نکردهام مثلا الآن اگر اعلام کنند دورههای آموزش روزنامهنگاری قرار است برگزار شود، واقعا چند نفر از روزنامهنگارهای ما در آنجا حضور خواهند داشت یا همین تیراژ پایین کتابهای روزنامهنگاری را مشاهده کنید.
در تحریریهها هم وقتی با بعضی از روزنامهنگاران صحبت میشود، آموزشهای دانشگاهی را نقد میکنند…
بله، البته این قضیه دوطرفه است. انتقاد تحریریهها به فارغالتحصیلان روزنامهنگاری و اینکه تازهواردها چندان چندان چیزی بلد نیستند سخن تا حدود زیادی درست است و البته حرف تازهای هم نیست. اما از آن طرف تحریریهها هم امکانات آموزشی یا ندارند یا کمتر در اختیار تازهواردها میگذارند. بگذریم از اینکه ساختار تحریریههای ما کمتر آموزشگر و روزآمد است و آموزشدهنده خوب و روزآمد و دارای فرصت در تحریریهها هم حکم کیمیا دارد. مگر یک آدم مشغول در تحریریه چهقدر میتواند آموزش دهد؟ یادمان باشد حرفهای یعنی آموزشگرا. تحریریه حرفهای یعنی تحریریهای که اولویتش آموختن است. من که کمتر تحریریهای از این جنس سراغ دارم. گافهای بزرگی که میدهیم نشان میدهد که خیلی اهل آموختن نیستیم.
فکر میکنید تیراژ پایین روزنامهها و بازدید کم خبرگزاریها که باعث کمتر دیده شدن اشتباهات میشود، میتواند دلیل این رغبت نداشتن به یادگیری باشد؟
یادمان باشد حرفهای یعنی آموزشگرا. تحریریه حرفهای یعنی تحریریهای که اولویتش آموختن است. من که کمتر تحریریهای از این جنس سراغ دارم. گافهای بزرگی که میدهیم نشان میدهد که خیلی اهل آموختن نیستیم.
نه، به نظرم اینطور نیست. بیایید رودربایستی با خودمان را کنار بگذاریم. راستش را بخواهید ارتقای حرفه، موضوع اصلی و فراگیر جامعهی روزنامهنگاری ما نیست، به جای آن برخوردار شدن از امکانات خرد و گاه پیشپاافتاده برای برخیمان قویتر از ارتقای اندیشهی حرفهای است. قطعا و حتما همکارانی هستند که دغدغه اصلیشان ملاکها و معیارهای روزنامهنگاری حرفهای است – هم در زمینه حقوق و هم در حوزه مسئولیتها – ولی واقعیت این است که این رویکرد جریان اصلی روزنامهنگاری امروز ما را شکل نمیدهد.
یک دلیلش میتواند به همان ساختار رسانهها برگردد…
بله، کاملاً. برای مثال از نگاه شماری از همکاران اساسا آموزش دردسرزاست. وقتی شما یک شیوه یا تکنیک جدید را میآموزید خود باید وقت فراوانی بگذارید و آن را اجرا کنید. این یعنی یک دردسر! تازه این قسمت ساده موضوع است، قسمت سخت این است که باید سردبیر و دبیر را راضی کنید تا تکنیک جدیدی را که شما در مقام یک خبرنگار آموختهاید بپذیرند. پیش آمده که وقتی خبرنگاری یک تکنیک تازه را به کار بسته با نگاه سرزنشگرانه دبیر یا سردبیرش (که با آن تکنیک آشنا نیست) مواجه شده باشد که چرا چنین کردهای. ما یک نظام آموزش مستمر و پویا نداریم و نظام ارتقای ما هم در تحریریهها بر این اساس نیست. دوستان لطف کردند و در مؤسسهی همشهری برای فریدون صدیقی عزیز مراسم بزرگداشت برگزار کردند؛ سید فرید قاسمی در صحبتهایش گفت جای صدیقی در تحریریه همشهری محله نیست و ایشان باید سردبیرهای کشور را آموزش دهد. خب قطعا همینطور است. مگر ما چند نفر مثل صدیقی، شکرخواه یا قاضیزاده داریم. البته از قلم نیندازم که انصافا در میان همکاران جوانتر هم کسانی را داریم که فوقالعاده خوب به مباحث امروزی روزنامهنگاری مسلط هستند و میتوانند آموزش خبرنگاران را برعهده بگیرند. چند ماه پیش سردبیر پیشین همشهری جوان و سردبیر سابق همشهری داستان دوره کوتاه روزنامهنگاری روایی را در مؤسسه همشهری برگزار کردند که برای من بسیار آموزنده بود. دو سهسال پیش هم همکار عزیزمان آقای قنوانی دوره روزنامهنگاری سبک جامع را برگزار کرد که همکاران از آن بسیار بهره گرفتند، یا آقای کتابدار و آقای نوروزپور و دوستان دیگر که انصافا در تدریس استاد هستند.
یکی از نکتهها در گفتهی شما میتواند اشاره به نبودن روزنامهنگارهایی قوی در نسل میانی برای انتقال تجربه باشد؟
ما کسانی را داریم که در فضای حرفهای هستند و الزاما روزنامهنگاری نخواندهاند و به سطوح سردبیری رسیدهاند و انصافاً افراد خوبی برای آموزش روزنامهنگاری هستند و اگر فضایی برای آنها مهیا شود که از تواناییهایشان بهره گرفت، حتماً بسیار کمک حال خواهند بودند. الآن در مجله چلچراغ ما یک تجربه انباشته خیلی خوب در زمینه روزنامهنگاری برای جوانها داریم که میتوان از آن بهره گرفت. یا سردبیری مجله «سرزمین من» انصافا توانا و کاربلد است و میتواند به کمک آموزش روزنامهنگاری گردشگری بیاید و مثالهای متعدد دیگر.
میخواهم بگویم ما در مجلهها و تحریریهها، ماهنامهها و روزنامهها و سایتها و حتما در رادیو و تلویزیون دانش حرفهای انباشتهشده و قابل قبولی داریم که اینها فقط باید قدری جمع شوند و مجال پیدا کنند تا دانش خود را منتقل کنند. متأسفانه ما مجموعه سازوکارهای مناسب برای بهرهگیری از این امکانات بالقوه را نداریم. اگر ما یک نظام اندیشهای پشت دانشگاههایمان بود، میتوانست از افرادی که در تحریریههای تخصصی مشغول کار هستند، بهره بگیرد. اما دانشگاه نسبت به این افراد و تواناییهایشان اخموست و آنها را به رسمیت نمیشناسد.
پس معتقدید نسل میانی قوی وجود دارد اما در دانشگاهها نیست…
بله، واقعا جای این افراد در دانشگاههای ما خالی است. دانشگاه ما از این افراد کمتر بهره میگیرند و آنها را به رسمیت نمیشناسند. چه بسا آدمهایی را که هیچگاه کار روزنامهنگاری نکردهاند، بنابر فرمالیتههایی که ایدهآل یک نظام آموزشی کمتحرک است و با تکیه بر این که فرد یک مدرک دکتری داشته باشد و از پس گزینش بربیاید، بهعنوان کارمند خود برمیگزینند و یک کار روتین هم به آنها میدهند. درحالیکه ما نیرویهای خوشفکر و باانرژی در تحریریهها داریم که میتوانند معلمهای بزرگی باشند. خب از این دانش شکل گرفته در محیطهای حرفهای چه کسی استفاده خواهد کرد؟ در واقع کسی استفاده نخواهد کرد. اینها حرفه را خوب یاد گرفتهاند و فقط مجالی برای انتقال آن ندارند.
من اگر خود یک پشتوانه مالی قوی داشتم، حتماً یک مؤسسه آموزشی برای روزنامهنگاران با کمک همین افراد حرفهای تأسیس میکردم. مثلا کسی که میخواهد نشریهای ویژه جوانها منتشر کند حتما باید از آقای عموزاده خلیلی کمک بگیرد، کسی که میخواهد روزنامهنگاری سینمایی بکند حتما میتواند از هوشنگ گلمکانی و تیم مجله فیلم بیاموزد، یا برای روزنامهنگاری علمی قطعا باید از دوستانی که در مطبوعات و رادیو و تلویزیون تجربه کار علمی دارند مدد گرفت.
با توجه به این که رشد فناوریهای موبایلی بیش از همیشه پای افراد آماتور را به روزنامهنگاری باز کرده است، فکر میکنید تا چه حد آموزش روزنامهنگاری میتواند نقش تعیینکننده در بهبود وضعیت این حرفه داشته باشد؟
ساحت کار روزنامهنگاری حرفهای با ساحت رفتار آماتوری تفاوت دارد. فناوریها پای افراد آماتور را به روزنامهنگاری آماتوری بازکرده است و روزنامهنگاری حرفهای. هر کدام از این دو ساحت قصهها و معیارهای خاص خودشان را دارند. نکته مهم این است که بدانیم این دو ساحت در عین تفاوت جدی، جای همدیگر را تنگ نمیکنند، جایگزین یکدیگر نمیشوند و قرار هم نیست بشوند و در یک وضعیت مناسب با هم بدهبستان خوبی هم خواهند داشت. همه ما در موضوعهایی آماتور هستیم و دست به تجربه در آن حوزه میزنیم. شیوه و محتوای آموزش در سطح آماتوری با شیوه و محتوای آموزش در سطح حرفهای خیلی متفاوت است؛ کمااینکه انتظار ما از این دو کاملا متفاوت است.
اگر بخواهیم از ظرفیت موجود برای آینده بهتر روزنامهنگاری استفاده کنیم، چه پیشنهادی دارید؟
خیلی سخت است؛ چراکه در حال حاضر برای این که بخواهید کاری انجام دهید، احتیاج به پول و امکانات دارید. پول – منظورم بودجه و امکانات مالی است – در نظام آموزش عالی بسیار کم است. رقابت میان بعضی از استادها برای گرفتن کلاس و پایاننامه بیشتر و رفتن به سراغ شغلهای دوم و سوم یکی از مصداقهای بنیه ضعیف مالی نظام دانشگاهی ماست. در بیرون هم اقتصاد رسانههای ما بهشدت ضعیف است و رسانههای ما پول تولید نمیکنند و عمدتا متکی به یارانه مستقیم و غیرمستقیم هستند. در چنین اوضاع و احوالی من خیلی خوشبین نیستم که آموزش روزنامهنگاری بتواند سروسامان بگیرد مگر اینکه رویکرد حکومت به رسانهها عوض شود و این هم یک تکه از یک پازل است. یعنی اجازه دهند بهجای این همه رسانه سیاست زده و فضای رسانهای سیاست زده، حرفهایها وارد صحنه شوند. همچنین به جای پرداخت رانت مستقیم و غیرمستقیم به رسانههای خودشان فکری کنند تا فضا برای رقابت منصفانه میان رسانهها باز شود. در حال حاضر اصلا فضا برای رقابت، منصفانه نیست. باید به مرور یک فضایی پیدا شود که اقتصاد رسانهای قدری پر و بال بگیرد، آنوقت میتوان انتظار داشت آموزش هم عمیقتر شود ولی در وضعیت کنونی چنین اتفاقی نمیافتد.
اگر چنین تغییر رویکردی اتفاق نیفتد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شاملو میگفت «دوره میکنیم شب را و روز را». به نظرم روزنامهنگاری در ایران به بنبست رسیده مگر این که در آن یک تحول بنیادین رخ دهد. یکی از شرطهای اصلی برای این تحول بنیادین در کشور ما وجود دارد و آن این که بخش مهمی از آدمهایی که در این فضا کار میکنند، هم ظرفیت ارتقا دارند و هم به ضرورت اعتلا باور دارند. خوشبختانه روزنامهنگاری ما توانسته از همان نسل میانی و نسل جوان چهرههای خوب و شاخصی را به میدان بفرستد. این چهرههای شاخص تا حدی که در حد امکاناتشان بوده و توانستهاند، پیش رفتهاند. حالا برای این که بیشتر پیشروی کنند، باید این فضای متصلب و مسدود شکسته شود. اگر این فضا شکسته نشود، انرژیهای مثبت آنها هرز خواهد رفت.
روزنامهنگاری ایران به جایی رسیده که نیاز به تحول دارد اما چون چگالی اصلی فضای رسانهای کشور در ید حکومت است، این دولت است که باید تصمیم بگیرد و کاری انجام دهد. موتور اصلی تحول برای دانشگاههای روزنامهنگاری، در همه جای دنیا صنعت رسانه است؛ یعنی صنعت به دانشگاهها فشار میآورد و باعث تحول آن میشود.
شخصا دلیل ارادتم به این چهرههای شاخص این است که سالها پایمردی کردهاند. مگر یک روزنامهنگار چند سال میتواند پایمردی کند؟ این اشخاص در موقعیتهای نامناسب در حوزهی خود و بر سر تعهد حرفهای خود بسیار پافشاری کردهاند و ماندهاند درحالیکه درآمد و امکانات زیادی نداشتند، خب تا کجا میتوانند ازخودگذشتگی کنند؟
روزنامهنگاری ایران به جایی رسیده که نیاز به تحول دارد اما چون چگالی اصلی فضای رسانهای کشور در ید حکومت است، این دولت است که باید تصمیم بگیرد و کاری انجام دهد. موتور اصلی تحول برای دانشگاههای روزنامهنگاری، در همه جای دنیا صنعت رسانه است؛ یعنی صنعت به دانشگاهها فشار میآورد و باعث تحول آن میشود. مثلا سبکهای خبرنویسی از دانشگاهها به تحریریهها منتقل نمی شود، بلکه تغییر در سبک خبرنویسی ابتدا در تحریریهها رخ میدهد و بعد دانشگاه آن را جمعبندی میکند و آموزش میدهد. از طرفی دیگر نهادهای حرفهای روزنامهنگاری در دنیا تأثیر زیادی بر آموزش داشتهاند مثلا بنیاد تامسون رویترز که بهاندازه خیلی از دانشگاههای دنیا کار حرفهای انجام میدهد. متأسفانه در کشور ما صنعت رسانه نقشی در تحولات دانشگاه ندارد.
اما یک نکته این که اگر من دانشگاه را نقد میکنم، نباید تصور کرد استادان دانشگاههای ما ضعیف هستند. منظورم این است که نظام آموزشی دانشگاهها با تحولات صنعت هماهنگ نیست، کمااینکه متأسفانه صنعت در ایران با تحولات در صنعت جهانی هماهنگ نیست. نه فقط برای روزنامهنگاری بلکه خیلی از رشتههای دیگر هم چنین مشکلی را با صنعت دارند. چون صنعت بالاخره باید چرخ اقتصادش بگردد لاجرم باید چابکیهایی داشته باشد. صنعت نمیتواند سراغ موضوعاتی برود که به درآمدش کمک نمیکند. ما در ایران نظام دانشگاهی کاهل و کند، حکومتی و حقوقبگیری داریم که به طرز عجیبی هم گزینشی و ایدئولوژیک – سیاسی است.
- 9
- 1