در تصميم هاي شخصي، زندگي خانوادگي و مسايل اجتماعي هميشه بايد به خاطر داشته باشيم كه نمي شود هم خدا را بخواهيم و هم خرما را!
اگر دموكراسي را به هر دليل پذيرفتيم و شعارش را داديم و مدالش را به گردن آويختيم بايد اين را هم قبول كنيم كه هميشه آراي عمومي به نفع ما نيست و به قاعده "گهي زين به پشت و گهي پشت بر زين" بايد بعضي وقت ها ما مغلوب باشيم.
اگر توقع داريم وقتي رأي آورده ايم ديگران به جاي آشوب و فتنه در برابر غلبه و پيروزي ما تسليم شوند، با همان منطق و قاعده بايد بپذيريم كه وقتي ديگران رأي مي آورند و پيروز مي شوند غلبه آنان را به رسميت بشناسيم و در مقابل تصميم و نظر آنان كوتاه بياييم!
تلخ است ؟ بله، هست اما آنان نيز روزي همين تلخي را چشيده اند! دشوار است ؟ آري، اما آنان نيز روزي همين دشواري را كشيده اند!
دنده مان نرم و چشممان كور! بايد بياموزيم به جاي ناسزاگفتن و تهمت زدن و شعار دادن بنشينيم و ايرادهايمان را بررسي كنيم و به آينده بينديشيم و فكر كنيم چه طور مي شود دل مردم را به دست آورد و آرايشان را جلب كرد و روي افكار عمومي تأثير گذاشت؟
اين كه وقتي رأي نياورده ايم پيروزي طرف مقابل را نفوذ دشمن قلمداد كنيم و با خشم و غضب به فحاشي و توهين بپردازيم با كدام منطق و معيار ديني و انساني سازگار است ؟ ناسلامتي ما قرار است الگوي مردمسالاري ديني را به دنيا ارائه دهيم و ديگران را دعوت كنيم كه بيايند و مثل ما بشوند!
همه سرمايه جمهوري اسلامي و دستاورد انقلاب و افتخار امام راحل اين است كه توانسته مدلي عرضه نمايد كه ميان مباني مشروعيت ديني و اصول دموكراسي بشري جمع كند.
اكنون با تجربه اي سي و چند ساله مخصوصا بين كشورهاي منطقه و در فضاي بعد از حضور ترامپ و رسوايي داعش اين بزرگترين وجه مميزه و ارزش افزوده ماست.
اين روزها رفتار و گفتار برخي دوستان مدعي اصولگرايي و ارزش مداري در تخريب دولت آقاي روحاني و جناح اصلاح طلب شديدا باعث تأسف و شرمندگي است.
گذشته از اين كه برخي از واكنشها و رويكردها اصلا توجيه شرعي و اخلاقي ندارد هميشه در اين گونه موارد جاي يك پرسش جدي خالي است؛ آيا اين رييس جمهوري در چارچوب قوانين جمهوري اسلامي رأي آورده و با اكثريت آراي عمومي به اين جايگاه رسيده است ؟
اگر آري كه اين بازي ها چيست؟ خوشتان نمي آيد زحمت بكشيد و به تعبير ظريف و دقيق رهبر معظم انقلاب برويد كاري كنيد كه مردم راي شما را بپذيرند و به شما تمايل و گرايش پيدا كنند!
آن وقت البته ديگر امامان جمعه هاي ما نمي توانند هر طور دلشان خواست حرف بزنند، آن وقت سخنگوي يك قوه ما نمي تواند هر طور دلش خواست مصاحبه كند، آن وقت ديگر فرمانده نظامي و امنيتي ما نمي تواند سخنراني سياسي داشته باشد! آن وقت ديگر همه ما مجبوريم به مخاطبان خود احترام بگذاريم و نمي توانيم هنرمندان و نخبگان را مشتي مطرب و رقاص بخوانيم!
اگر هم قرار است روال و مشي نظام نوعي ديكتاتوري ديني باشد و فقط شما و جريان مورد علاقه شما و كانديداي مورد نظر شما به حاكميت و قدرت برسد كه خوب، راحت حرف دلتان را بزنيد و به صراحت بگوييد تا امثال من هم تكليف خودمان را بدانيم!
چه قدر مگر من ديگر مي توانم در مقابل جوانان و نخبگان و دانشجويان توجيه كنم و جواب سربالا بدهم؟
اگر رويكرد و ادبيات امثال آقاي سعيد قاسمي منش انقلاب و منطق حزب الله است، من نه انقلابي هستم و نه حزب اللهي! و اگر نيست - كه من معتقدم نيست - لطفا قاطعانه و جدي، خط و جبهه خودتان را جدا كنيد و موضع خود را آشكارا بر زبان آوريد و در عمل نشان دهيد!
دکتر محمدرضا زائری
- 10
- 1