یکشنبه ۰۷ مرداد ۱۴۰۳
۱۹:۰۶ - ۱۲ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۲۶۸۲
علما و مراجع تقلید

تاجر دین، دین را جایی مصرف می‌کند که برایش سود دنیایی دارد

نائینی,اخبار مذهبی,خبرهای مذهبی,علما

 در جامعه‌ای که دین وسیله کاسبی است، فقط آن دسته از احکام دین رشد پیدا می‌کند که برای مبلغین آن وسیله کسب قدرت یا پول یا منزلت اجتماعی باشد؛ در چنین جامعه­ای شعائری که مخالف میل ارباب قدرت است رواج ندارد.

 

نائینی می ­افزاید:کسی که قرار است دیانت جامعه را نگه دارد عالمان یک جامعه هستند؛ آن عالم اگر اهل عمل نشد و گفتارش هم درخدمت قدرت بود، سکان هدایت جامعه عوضی می‌رود و مردم به اصل دین‌داری شک می‌کنند؛ یکی از شاخصه‌های چنین جامعه‌ای رشد نفاق است و ویترینش با داخلش یکی نیست.

 

او معتقد است: تمام اسلام، فقه نیست و اسلام یک منظومه است و فقه مهره­ای از آن منظومه است. اعتقادات و اخلاق هم مهره­های دیگرش هستند. درد فعلی اجتماع ما این است که جناح­های مختلف به میل خودشان بخش هایی از دین را می­چسبند.

 

 

* این فرمایش امام حسین که دین را لقلقه زبان قرار ندهید، در چه فضایی ذکر شده و چگونه می‌شود که در یک جامعه دینی و با حاکمان به ظاهر مسلمان، دین لقلقه زبان باشد؟ آیا در چنین جامعه‌ای دین، یک ابزار برای پیش‌برد اهداف غیر مربوط به دین است؟

این کلام امام در دوم محرم و زمانی که در مسیر کربلا بودند گفته شده و قبل و بعد دارد. مشخص است که حضرت در فضایی صحبت می‌کنند که حق، معیار نیست و از باطل نهی نمی‌شود. و وضع دنیا تغییر کرده و تعالیم پیغمبر وارونه شده است. در چنین موقعیتی حضرت شاخص می‌دهند. وقتی می‌بینید به معروف عمل و از منکر نهی نمی‌شود، در چنین اوضاعی مرگ سعادت است. یعنی وقتی که دو راه داری یا زیر یوغ ظالم زندگی کنی و تغییر شریعت پیغمبر اتفاق بیفتد و تو سکوت کنی، معروف منکر و منکر معروف شود؛ یا بمیری و دین را احیا کنی.

 

سیدالشهدا راه دوم را انتخاب می‌کند. در این فضا می‌فرماید مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان است؛ وقتی بلا و گرفتاری پیش بیاید دین‌دار کم می‌شود؛ همه صحبت دین می‌کنند و شعار دین می‌دهند ولی شاخص‌های دینی اعم از عمل به دین، عدالت‌ورزی، رفتار عادلانه با زیردست، غیرت درمقابل شعائر دینی، غیرت درمقابل حفظ خط کش‌های دینی چقدر هست؟ این یک عیار و سنجه دین‌داری است. در آستانه محرم که شعائر حسینی بیشتر می‌شود، افراد مختلفی به سلیقه خودشان ممکن است عمل کنند. چه بسا شخص معمم هم باشد ولی جایگاه خودش را عوض کرده؛ یعنی به جای اینکه مبین شریعت باشد، جایگاه مشرع به‌خودش داده است؛ جای خودش را با جای پیغمبر عوض کرده است؛ قرار بوده بلندگوی پیغمبر باشد ولی جای پیغمبر و امام نشسته است؛ حرف‌های سلیقه‌ای می‌زند.

 

مثلا بزگواری می‌گفت اطعام در ده شب عزاداری محرم چقدر اسراف و تبذیر است فقط بگذارید شب تاسوعا و عاشورا؛ یا اظهار ارادتی که با لطمه زدن، علاقه‌مندان سیدالشهدا در مجالس حسینی انجام می‌دهند و به سروصورت خود می‌زنند. صریحا می‌گوید این عامدانه و به قصد اختلاف‌افکنی بین شیعه است. دیگری می‌گوید نگویید عبدالحسین، عبدالعلی. چون شبهه بندگی امام حسین و امام علی را دارد. یا می گوید اشک به تنهایی کارساز نیست؛ اشک  با احساس، دارای معرفت نیست. یک کلکسیونی از این شبهاتی که اول محرم هرسال دیده می‌شود.

 

دینی که لقلقه زبان است، سرجایش حرکت نمی‌کند و مقابل شبهه نمی‌ایستد. من این موارد را مثال زدم که چون شبهات مبتلا در ایام محرم و صفر است و در فضای مجازی پخش می‌شود. مقصودم هم فقط ایران نیست، همه دنیاست. دین وقتی لقلقه زبان شد در اختیار صاحبان قدرت در می‌آید. کشور مصر را ببینید وضعش چطور است، آخرین گروهی که با انقلاب مصر همراهی کردند الازهر بود و اولین گروهی که به محض اینکه اوضاع برگشت جدا شدند همان الازهر بود. الازهر، محل تجمع عالمان دینی است که کتاب‌های خوبی هم نوشته‌اند. اما به قول امام حسین، لعق علی السنتهم؛ دین برای آنها وسیله دنیاداری است؛ گاهی فردی تجارت طلا و نقره می‌کند، گاهی هم فردی تجارت دین می کند؛ سرمایه اش حدیث است.

 

* ویژگی تاجران دین چیست؟

ویژگی تاجران دین این است که به حدیث، سنت پیغمبر و قرآن سرمایه‌ای نگاه می‌کند. بقیه تاجرها چطور با سرمایه‌ خود کاسبی می‌کنند؟ این سرمایه را جایی مصرف می‌کند که برایش سود دنیایی دارد. سر حدیث و آیه قرآن را هرطرفی که بخواهد می‌برد. می‌بینید در طول عمرش پنج رقم حرف زده است، نه پنج رقم تبدیل فتوا. تاکید می‌کنم این مربوط به کل عالم اسلام است و مختص یک کشور نیست. هر زمانی ارباب قدرت هر جوری که خوششان آمده، همان جور فتوا داده است؛ این می شود کاسب دین. نمونه های زیادی در ذهنم است اسم نمی برم تا به افراد تطبیق نشود اما میزان و سنجه دین‌دار واقعی، قرآن و حدیث و سنت پیغمبر است. آن یکی، سنجه‌اش دنیا است و حدیث پیغمبر وقرآن را با دنیای خودش تنظیم می‌کند. این یکی سنجه‌اش چیست؟ کتاب و سنت است و چون سنجه‌اش این است، در تمام تندبادها برایش فرقی نمی‌کند که ارباب قدرت چه کسانی هستند؛ وقتی می‌بیند به دین شبهه وارد می‌شود، درمیدان حاضر است. دین اگر دین واقعی باشد، انسان را احاطه کرده اما دین کاسبی، برعکس است و آدم‌ها دور آن هستند.

 

* جامعه‌ای که به این بلیه دچار شود و دین در آن دین کاسبی باشد، چه مولفه‌ای دارد و مردم و حکّام آن، چه مشخصاتی دارند؟

نمود رفتاری آن این است که تنها شعائری از دین رواج دارد که ارباب قدرت آن شعائر را می‌پسندند و شعائری که مخالف میل ارباب قدرت است رواج ندارد. مثال مشخص و بارز آن، جامعه اموی است. درجامعه اموی و بعد از پیغمبر خدا نمادهایی که حکومت دنبالش است تعطیل نمی‌شود و حکومت دنبال زنده نگه‌داشتن مظاهری همچون حج است. روزی امام سجاد از مُخمن و تخمین‌زننده می‌پرسند که چقدر جمعیت در صحرای عرفات است؟ او جواب می‌دهد: چهارمیلیون نفر؛ یعنی جمعیتی بیش از جمعیتی که الان به مکه می‌روند! لذا مظاهری که در جامعه‌ای که دین در آن کاسبی است، دین فقط درمظاهری نمود پیدا می‌کند که کسب و معامله در آن وجود دارد.

 

* یعنی حکومت ‌اموی با ظواهری سطحی از دین، مردم را  تخدیر می‌کرده است؟

من نمی‌گویم تخدیر؛ چون نمودهای ظاهری را هم تخدیر نمی‌دانم. حتا اگر صرفا برای کاسبی هم اگر باشد، مخدر نمی‌دانم. نمودهای ظاهری هم جزئی از احکام‌اند. درچنین جامعه‌ای آبروی مومن ارزش ندارد. در یک جمله، شاخص جامعه‌ای که دین در آن دین کاسبی است این است که تنها آن دسته از احکام دین در آن رشد پیدا می‌کند که برای مبلغینش وسیله کسب قدرت یا پول یا منزلت اجتماعی باشد.

 

* چه اتفاقی در آن جامعه افتاده و چه شیوه زندگی در آن جامعه رواج یافته که به این‌جا رسیده‌اند که به این شکل رفتار می‌کنند؟

در جامعه‌ای مثل جامعه اموی و عباسی، ملاک، حق نیست؛ بلکه ملاک برایشان حفظ خودشان است و اگر اتفاقی می‌افتد، متولیان تبلیغ دین در خدمت این درمی‌آیند و کارکرد اصلی خودشان را از دست می‌دهند؛ هم در عمل و هم در گفتار پوک می شوند. کسی که قرار است دیانت جامعه را نگه دارد عالمان یک جامعه هستند؛ آن عالم اگر اهل عمل نشد و گفتارش هم در خدمت قدرت بود، سکان هدایت جامعه عوضی می‌رود. این وضعیت سرایت می‌کند از بالا به پایین. مردم به علمایشان نگاه می‌کنند، وقتی ببینند اینها دین ندارند، در اصل دین‌داری شک می‌کنند؛ همه چیز به طرف نمود ظاهری می‌رود، می‌بینی فرد ریش دارد، دگمه‌هایش را هم تا بالا بسته ولی در خانه‌اش چیز دیگری است. یکی از شاخصه‌های چنین جامعه‌ای رشد نفاق است و ویترینش با داخلش یکی نیست.

 

* تا چه مقطعی در چنین جامعه­ای کاسبان دین می­توانند با استفاده ابزاری از  دین به اهداف­شان دست یابند؟ آیا زمانی می­رسد که افراد منافق ریاکاری­شان برملا شود؟

چون بنای دین بر فطرت است، نفاق این افراد از همان روز اول برملاست. یعنی مردم در دلشان متوجه هستند. به­محضی که سکان­ داران دین به صدق در گفتار و راستی در عمل برگردند، اصلاح جامعه آغاز خواهد شد. حکومت­هایی مثل بنی­امیه و بنی­عباس و سایر حکومت­های دیگری که عالمان منحرف کنارشان بوده، در طول تاریخ زیاد داریم. حکومت سعودی نمونه بسیار روشنی برای دین درخدمت قدرت و دنیاست. پادشاه عربستان اگر بگوید فلان پدیده اجتماعی اتفاق بیفتد، همه علمایشان شروع می­کنند برایش آیه و حدیث آوردن؛ فردا هم اگر ضد آن را بگوید، این بار آیه و حدیث بر ضد آن می­آورند. جامعه سعودی پوک شده است وقتی پای صحبت مردمش بنشینی اعتقاد قلبی به دیانت ندارند. ممکن است قشری باشد که اعتقاد داشته باشند، ولی عموم مردم این­طور نیستند.

 

* امام حسین در روز واقعه به یارانشان می­فرماید این قوم با من مشکل دارند و اگر شما مایل به ماندن نیستید، می­توانید بروید. این رفتار امام با یارانش چگونه قابل توضیح است؟ آیا رفتار ایشان پیام خاصی می­تواند برای ما داشته باشد؟

اینکه تکلیف شرعی برداشته شده باشد، نیست؛ همه­ آنها تکلیف شرعی داشته­اند. مگر حضرت نفرمودند از جدم شنیدم نمی­شود کسی صدای کمک ما اهل­بیت را بشنود و نیاید. تکلیف است، ولی منافاتی با اختیار ندارد. حضرت تاکید می­کنند بر اختیار یارانش. هرتکلیفی همین­طور است. از یک طرف واجب است ولی از یک طرف اختیار داری و جبر نیست. اصلا ملاک ثواب و عقاب همین است. کلمات سیدالشهدا تاکید روی همین نکته است که آگاهانه و با اختیار تکلیف­تان را انجام دهید.

 

* چرا حضرت در واقعه کربلا به­جای اینکه صرفا به فکراین باشد که درحد توان لشکر ۷۲ نفری­اشان با دشمن بجنگد، درس اخلاق به یارانشان می­دهد و می­فرماید آزاد هستید در این مسیر که با من بمانید و یا صحنه را ترک کنید؟

اسلام و کربلا و امام حسین معجونی از مسائل مختلف است. دیده­اید یک عده به­شدت تاکید می­کنند روی جهات مبارزه و مقابله و از یک طرف عده­ای تاکید می­کنند که اسلام دین اخلاق و دین رحمانی است. هیچ­کدام از این­ها اشتباه نمی­گویند و هرکدام وجهه­ای از دین را می­بینند. عده­ای از ما هم واقعا از وجوه مختلف دین خبر نداریم. اسلام، هم اسلام رحمانی است هم از آن طرف اشداعلی الکفار رحماء بینهم است. مگر حضرت موقع خروج از مدینه نفرمودند که من معروف را دوست دارم و از منکر بدم می­آید، آدم لغوگو نیستم و دنبال امر به معروف و نهی از منکرم. اما از طرف دیگر امربه­معروف و نهی ازمنکر و تکلیف دینی به­ منظور حفظ شریعت یک جهت کار است و نباید مغلوب  جهات اخلاقی دین شود لذا در رودربایستی گذاشتن دین کار خوبی نیست.

 

* حتی در انجام واجبات مردم را در رودروایسی و اجبار قرار دادن را اشتباه می­دانید؟

نباید رودربایسی باشد، دین حدود و تعزیرات هم دارد. برخوردهای سیدالشهدا الگو است. چهار نفر از کوفه آمدند با ترماح بن عدی. حضرت با آنها صحبت کرد و در ضمن صحبت پرسیدند که یا ابن رسول­الله بزرگان کوفه با عالی­ترین و سنگین­ترین رشوه­های ابن زیاد را گرفته­اند. مردم قلبشان با شما و شمشیرشان علیه شماست. تا این لحظه خبر شهادت قیس بن مسهر، نامه رسان امام را به امام نرسیده بود و خبر شهادت قیس را هم دادند. ترماح می­گوید وقتی می­خواستم از کوفه خارج شوم در کنار شهر جمعیت بزرگی را دیدم که برای مقابله با حسین بن­علی آماده می­شوند. ترماح به حضرت پیشنهاد می­دهد به منطقه سکونت قبیله ما برویم چراکه آن­جا آن­قدر امنیت دارد که در طول تاریخ، قبیله ما به خاطر وضع جغرافیایی خود توانسته در مقابل سلاطین مختلف مقاومت کند و تا به­حال دشمنی دستش به آن منطقه نرسیده. امام به او فرمود: ما با اهل کوفه عهد بستیم. من ابتدا عهدشکنی نمی­کنم. همان فردی که تکلیف گراست، سر وفای به عهدش ایستاده است.

 

* چرا امام تا این حد به اختیار و انتخاب یارانش اهمیت می­دهد و به آنها حکم نمی­دهد؟

همان دینی که تکلیف داده، نمی­خواهد مردم در رودربایستی بمانند؛ همان دین می­خواهد مردم با اختیار انتخاب کنند. تفکری الان در جامعه است به نام انسان محوری که فکر می­کنند همه چیز حول انسانیت است و دین را تافته جدا بافته می­دانند. این­طور نیست. تمام چیزی که در وجود انسان به­عنوان فطرت خدادادی نهفته است، در دستورات دینی قابل مشاهده است. عیب ما این است که به بخشی از دستورات دین توجه می­کنیم و به بخش­های دیگر توجهی نداریم. در مورد مخیر ساختن امام که یارانش بمانند یا بروند، می­توان گفت اگر برخوردتان با جامعه فقط دستوری و از بالا باشد موفق نخواهید بود؛ جامعه شما را پس می­زند. تمام فقه پر از نگاه دستوری و تکلیف­گرا نسبت به مکلف است، اما تمام اسلام که فقه نیست. اسلام یک منظومه است و فقه مهره­ای از آن منظومه است. اعتقادات و اخلاق هم مهره­های دیگر آن هستند، اما در حال حاضر در مسائل رسمی جامعه ما بسیاری امور با سنجه فقه سنجیده می­شود.

 

سنجه فقه یکی از سنجه های صددرصد درست است، ولی فقط یکی از سنجه­هاست. انتخاب ما از مهره­ها اشتباه است ما صد مهره داریم که باید از همه استفاده کنیم ولی فقط از ۱۰ تا استفاده می­کنیم. امام حسین همان­طوری که از مهره دستور استفاده می­کند، از مهره تاثیرگذاری بر روان افراد هم استفاده می­کند.

 

* حضرت خطاب به دشمنان فرمودند که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. این جمله در چه فضایی گفته می­شود و پیام آن چگونه قابل تحلیل است؟

حضرت مشاهده فرمودند که در بین دشمنان از شاخصه­های دینداری چیزی باقی نمانده است. وقتی حضرت با جماعتی روبرو هستند که الدین لعق علی السنتهم، می­فرماید اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.

 

* در بین افراد دشمن حتی عده­ای بودند با علقه­های دینی آمده بودندتا با کشتن نوه پیامبر به بهشت بروند. چه شده که این جامعه به این حد از انحراف رسیده است؟

بعضی­هایشان می­گفتند بهشت، ولی دنبال پول بودند. مگر همان کسی­که به­خاطر بهشت چنین کرد، همانی نبود که سرمقدس را به دربار ابن زیاد برد تا زر و سیم بستاند. مگر ما خیلی از کارهایی که می­کنیم نمی­گوییم قربت الی الله، اما در دلمان می­دانیم خدا با این کارها موافق نیست. این یک بخش است بخش دوم که خیلی مهم است عالمان دین فروش است. اینها اعتقادات مردم را خراب کردند؛ فضایل سیدالشهدا و امام علی را پوشاندند. خیلی از سرلشکرها قاری قرآن بودند.

 

* آیا جذب شدن شخصی مثل حر و یا وهب بن عبدالله کلبی که تاچند روز قبل شهادتش مسیحی بوده، به سپاه حضرت امام حسین می­تواند نشان دهند نگاه غیرسلبی و غیر دافع و بلکه جاذب امام نسبت به کسانی که دین وتفکر همسانی با ما ندارند باشد؟

حتما همین­طور است ولی جاذبه بخشی از شخصیت حضرت است. برای فطرت­های پاک جاذبه دارند. نگاه ایجابی جذبی فقط نگاه اباعبدالله در آن موقعیت تاریخی نیست؛ بلکه این نگاه غالب دین است. نگاه جذب در کنار اشدا علی الکفار هم جزو دین است. دین یک منظومه است و نباید فقط به بخشی از آن توجه کرد. دین برای هدایت آمده نه کشت و کشتار؛ ولی جهاد و قصاص هم جزو دین است. درد فعلی اجتماع ما این است که جناح­های مختلف به میل خودشان بخش هایی از دین را می­چسبند.

 

* آیا سایه افکندن جناح­بندی­ها و منازعات سیاسی بر مسائل دینی، می­تواند جزو آسیب­های دین­داری و عزاداری­ها محسوب شود؟

بله! به جای این­که دین شاخص اصلی باشد، سیاست­مداران دنبال اهداف خودشان باشند. نتیجه­اش بدترجمه کردن آموزه­های دینی و بدفهمی آنهاست و در نهایت خراب شدن عمل جامعه.

 

* ما به­عنوان شیعیان امام حسین چطور رفتار کنیم که عزاداری هایمان با مولفه­های دینی منافات نداشته باشد؟

دین را باید از علمای ربانی بگیریم؛ کسانی که می­توانند دین را از منابع اصلی استخراج کنند و در اختیار دیگران قرار دهند.

 

این یعنی عزاداری­ها را عرفی نکنیم و از منبع آن بگیریم؟

عزادری امرعرفی است، اما برای اینکه شعائر مبادا آلوده به پیرایه­ها شود، مردم باید علمای اصیل را تشخیص بدهند، جنس اصلی را از جنس بدلی تشخیص بدهند. کار سختی هم نیست مشخص است چه کسی واقعا حوزه خوانده، درس خوانده. مردم جامعه که لزوما نمی­دانند چه کسی در حوزه درسس­هایش را خوب خوانده و به صرف داشتن لباس روحانیت او چه بسا به او اعتماد کنند.

 

درست است که همه روحانیون در قم و نجف بوده­اند ولی همه که آیت­الله خمینی و آیت­الله خویی نیستند. این را می­شود با مراجعه به متخصصین میانی فهمید و تشخیص داد مگر این که انسان خودش را به نفهمی بزند. لذا باید برگردیم به دامن علمای ربانی؛ باید اعتقاداتمان را عرضه کنیم به علمای ربانی. این روش یکی از رویه­های شیعه در طول تاریخ بوده است.

 

* چه می­شود که گاهی عزاداری­هایمان فقط برای عزاداری کردن است نه اینکه امام حسین را بشناسیم و طبق مشی او عمل کنیم؟

عزاداری برای عزاداری هم تعظیم شعائر و مستحب است و ثواب دارد. اما یکی از دلایل اینکه چه اتفاقی می­افتد که عزادرای فقط برای عزاداری می­شود، دخالت نفسانیات است. انسان­ها از عمل به دستوراتی که برایشان دست و پاگیر است، فراری اند.

 

 زمینه­های برخی تندروی­ها در عزاداری­ها چیست؟

من متوجه تندروی نمی­شوم. آنچه تعظیم شعائر حسینی باشد، مستحب است؛ اگر نهی نداشته باشد مستحب است. بلکه گاهی واجب کفایی هم می­شود.

 

* برخی حرکات در عزاداری­ها ممکن است چهره نارحمانی و خشن از تشیع به سایر مردم نشان بدهند. آیا انجام این­گونه اعمال مشکلی ندارد؟

قصاص هم در ظاهر چهره نارحمانی دارد. ما بناست جای پیغمبر بنشینیم یا احکام پیغمبر را عمل کنیم؟ این از مواردی می شود که آدم سوار دین شده است و به دین می­گوید تو باید اینگونه باشی که من می­خواهم. دین را همان طور که هست باید پذیرفت نه آن­طور که می­پسندیم.

 

 در جامعه‌ای که دین وسیله کاسبی است، فقط آن دسته از احکام دین رشد پیدا می‌کند که برای مبلغین آن وسیله کسب قدرت یا پول یا منزلت اجتماعی باشد؛ در چنین جامعه­ای شعائری که مخالف میل ارباب قدرت است رواج ندارد.

 

نائینی می ­افزاید:کسی که قرار است دیانت جامعه را نگه دارد عالمان یک جامعه هستند؛ آن عالم اگر اهل عمل نشد و گفتارش هم درخدمت قدرت بود، سکان هدایت جامعه عوضی می‌رود و مردم به اصل دین‌داری شک می‌کنند؛ یکی از شاخصه‌های چنین جامعه‌ای رشد نفاق است و ویترینش با داخلش یکی نیست.

 

او معتقد است: تمام اسلام، فقه نیست و اسلام یک منظومه است و فقه مهره­ای از آن منظومه است. اعتقادات و اخلاق هم مهره­های دیگرش هستند. درد فعلی اجتماع ما این است که جناح­های مختلف به میل خودشان بخش هایی از دین را می­چسبند.

 

 

* این فرمایش امام حسین که دین را لقلقه زبان قرار ندهید، در چه فضایی ذکر شده و چگونه می‌شود که در یک جامعه دینی و با حاکمان به ظاهر مسلمان، دین لقلقه زبان باشد؟ آیا در چنین جامعه‌ای دین، یک ابزار برای پیش‌برد اهداف غیر مربوط به دین است؟

این کلام امام در دوم محرم و زمانی که در مسیر کربلا بودند گفته شده و قبل و بعد دارد. مشخص است که حضرت در فضایی صحبت می‌کنند که حق، معیار نیست و از باطل نهی نمی‌شود. و وضع دنیا تغییر کرده و تعالیم پیغمبر وارونه شده است. در چنین موقعیتی حضرت شاخص می‌دهند. وقتی می‌بینید به معروف عمل و از منکر نهی نمی‌شود، در چنین اوضاعی مرگ سعادت است. یعنی وقتی که دو راه داری یا زیر یوغ ظالم زندگی کنی و تغییر شریعت پیغمبر اتفاق بیفتد و تو سکوت کنی، معروف منکر و منکر معروف شود؛ یا بمیری و دین را احیا کنی.

 

سیدالشهدا راه دوم را انتخاب می‌کند. در این فضا می‌فرماید مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان است؛ وقتی بلا و گرفتاری پیش بیاید دین‌دار کم می‌شود؛ همه صحبت دین می‌کنند و شعار دین می‌دهند ولی شاخص‌های دینی اعم از عمل به دین، عدالت‌ورزی، رفتار عادلانه با زیردست، غیرت درمقابل شعائر دینی، غیرت درمقابل حفظ خط کش‌های دینی چقدر هست؟ این یک عیار و سنجه دین‌داری است. در آستانه محرم که شعائر حسینی بیشتر می‌شود، افراد مختلفی به سلیقه خودشان ممکن است عمل کنند. چه بسا شخص معمم هم باشد ولی جایگاه خودش را عوض کرده؛ یعنی به جای اینکه مبین شریعت باشد، جایگاه مشرع به‌خودش داده است؛ جای خودش را با جای پیغمبر عوض کرده است؛ قرار بوده بلندگوی پیغمبر باشد ولی جای پیغمبر و امام نشسته است؛ حرف‌های سلیقه‌ای می‌زند.

 

مثلا بزگواری می‌گفت اطعام در ده شب عزاداری محرم چقدر اسراف و تبذیر است فقط بگذارید شب تاسوعا و عاشورا؛ یا اظهار ارادتی که با لطمه زدن، علاقه‌مندان سیدالشهدا در مجالس حسینی انجام می‌دهند و به سروصورت خود می‌زنند. صریحا می‌گوید این عامدانه و به قصد اختلاف‌افکنی بین شیعه است. دیگری می‌گوید نگویید عبدالحسین، عبدالعلی. چون شبهه بندگی امام حسین و امام علی را دارد. یا می گوید اشک به تنهایی کارساز نیست؛ اشک  با احساس، دارای معرفت نیست. یک کلکسیونی از این شبهاتی که اول محرم هرسال دیده می‌شود.

 

دینی که لقلقه زبان است، سرجایش حرکت نمی‌کند و مقابل شبهه نمی‌ایستد. من این موارد را مثال زدم که چون شبهات مبتلا در ایام محرم و صفر است و در فضای مجازی پخش می‌شود. مقصودم هم فقط ایران نیست، همه دنیاست. دین وقتی لقلقه زبان شد در اختیار صاحبان قدرت در می‌آید. کشور مصر را ببینید وضعش چطور است، آخرین گروهی که با انقلاب مصر همراهی کردند الازهر بود و اولین گروهی که به محض اینکه اوضاع برگشت جدا شدند همان الازهر بود. الازهر، محل تجمع عالمان دینی است که کتاب‌های خوبی هم نوشته‌اند. اما به قول امام حسین، لعق علی السنتهم؛ دین برای آنها وسیله دنیاداری است؛ گاهی فردی تجارت طلا و نقره می‌کند، گاهی هم فردی تجارت دین می کند؛ سرمایه اش حدیث است.

 

* ویژگی تاجران دین چیست؟

ویژگی تاجران دین این است که به حدیث، سنت پیغمبر و قرآن سرمایه‌ای نگاه می‌کند. بقیه تاجرها چطور با سرمایه‌ خود کاسبی می‌کنند؟ این سرمایه را جایی مصرف می‌کند که برایش سود دنیایی دارد. سر حدیث و آیه قرآن را هرطرفی که بخواهد می‌برد. می‌بینید در طول عمرش پنج رقم حرف زده است، نه پنج رقم تبدیل فتوا. تاکید می‌کنم این مربوط به کل عالم اسلام است و مختص یک کشور نیست. هر زمانی ارباب قدرت هر جوری که خوششان آمده، همان جور فتوا داده است؛ این می شود کاسب دین. نمونه های زیادی در ذهنم است اسم نمی برم تا به افراد تطبیق نشود اما میزان و سنجه دین‌دار واقعی، قرآن و حدیث و سنت پیغمبر است. آن یکی، سنجه‌اش دنیا است و حدیث پیغمبر وقرآن را با دنیای خودش تنظیم می‌کند. این یکی سنجه‌اش چیست؟ کتاب و سنت است و چون سنجه‌اش این است، در تمام تندبادها برایش فرقی نمی‌کند که ارباب قدرت چه کسانی هستند؛ وقتی می‌بیند به دین شبهه وارد می‌شود، درمیدان حاضر است. دین اگر دین واقعی باشد، انسان را احاطه کرده اما دین کاسبی، برعکس است و آدم‌ها دور آن هستند.

 

* جامعه‌ای که به این بلیه دچار شود و دین در آن دین کاسبی باشد، چه مولفه‌ای دارد و مردم و حکّام آن، چه مشخصاتی دارند؟

نمود رفتاری آن این است که تنها شعائری از دین رواج دارد که ارباب قدرت آن شعائر را می‌پسندند و شعائری که مخالف میل ارباب قدرت است رواج ندارد. مثال مشخص و بارز آن، جامعه اموی است. درجامعه اموی و بعد از پیغمبر خدا نمادهایی که حکومت دنبالش است تعطیل نمی‌شود و حکومت دنبال زنده نگه‌داشتن مظاهری همچون حج است. روزی امام سجاد از مُخمن و تخمین‌زننده می‌پرسند که چقدر جمعیت در صحرای عرفات است؟ او جواب می‌دهد: چهارمیلیون نفر؛ یعنی جمعیتی بیش از جمعیتی که الان به مکه می‌روند! لذا مظاهری که در جامعه‌ای که دین در آن کاسبی است، دین فقط درمظاهری نمود پیدا می‌کند که کسب و معامله در آن وجود دارد.

 

* یعنی حکومت ‌اموی با ظواهری سطحی از دین، مردم را  تخدیر می‌کرده است؟

من نمی‌گویم تخدیر؛ چون نمودهای ظاهری را هم تخدیر نمی‌دانم. حتا اگر صرفا برای کاسبی هم اگر باشد، مخدر نمی‌دانم. نمودهای ظاهری هم جزئی از احکام‌اند. درچنین جامعه‌ای آبروی مومن ارزش ندارد. در یک جمله، شاخص جامعه‌ای که دین در آن دین کاسبی است این است که تنها آن دسته از احکام دین در آن رشد پیدا می‌کند که برای مبلغینش وسیله کسب قدرت یا پول یا منزلت اجتماعی باشد.

 

* چه اتفاقی در آن جامعه افتاده و چه شیوه زندگی در آن جامعه رواج یافته که به این‌جا رسیده‌اند که به این شکل رفتار می‌کنند؟

در جامعه‌ای مثل جامعه اموی و عباسی، ملاک، حق نیست؛ بلکه ملاک برایشان حفظ خودشان است و اگر اتفاقی می‌افتد، متولیان تبلیغ دین در خدمت این درمی‌آیند و کارکرد اصلی خودشان را از دست می‌دهند؛ هم در عمل و هم در گفتار پوک می شوند. کسی که قرار است دیانت جامعه را نگه دارد عالمان یک جامعه هستند؛ آن عالم اگر اهل عمل نشد و گفتارش هم در خدمت قدرت بود، سکان هدایت جامعه عوضی می‌رود. این وضعیت سرایت می‌کند از بالا به پایین. مردم به علمایشان نگاه می‌کنند، وقتی ببینند اینها دین ندارند، در اصل دین‌داری شک می‌کنند؛ همه چیز به طرف نمود ظاهری می‌رود، می‌بینی فرد ریش دارد، دگمه‌هایش را هم تا بالا بسته ولی در خانه‌اش چیز دیگری است. یکی از شاخصه‌های چنین جامعه‌ای رشد نفاق است و ویترینش با داخلش یکی نیست.

 

* تا چه مقطعی در چنین جامعه­ای کاسبان دین می­توانند با استفاده ابزاری از  دین به اهداف­شان دست یابند؟ آیا زمانی می­رسد که افراد منافق ریاکاری­شان برملا شود؟

چون بنای دین بر فطرت است، نفاق این افراد از همان روز اول برملاست. یعنی مردم در دلشان متوجه هستند. به­محضی که سکان­ داران دین به صدق در گفتار و راستی در عمل برگردند، اصلاح جامعه آغاز خواهد شد. حکومت­هایی مثل بنی­امیه و بنی­عباس و سایر حکومت­های دیگری که عالمان منحرف کنارشان بوده، در طول تاریخ زیاد داریم. حکومت سعودی نمونه بسیار روشنی برای دین درخدمت قدرت و دنیاست. پادشاه عربستان اگر بگوید فلان پدیده اجتماعی اتفاق بیفتد، همه علمایشان شروع می­کنند برایش آیه و حدیث آوردن؛ فردا هم اگر ضد آن را بگوید، این بار آیه و حدیث بر ضد آن می­آورند. جامعه سعودی پوک شده است وقتی پای صحبت مردمش بنشینی اعتقاد قلبی به دیانت ندارند. ممکن است قشری باشد که اعتقاد داشته باشند، ولی عموم مردم این­طور نیستند.

 

* امام حسین در روز واقعه به یارانشان می­فرماید این قوم با من مشکل دارند و اگر شما مایل به ماندن نیستید، می­توانید بروید. این رفتار امام با یارانش چگونه قابل توضیح است؟ آیا رفتار ایشان پیام خاصی می­تواند برای ما داشته باشد؟

اینکه تکلیف شرعی برداشته شده باشد، نیست؛ همه­ آنها تکلیف شرعی داشته­اند. مگر حضرت نفرمودند از جدم شنیدم نمی­شود کسی صدای کمک ما اهل­بیت را بشنود و نیاید. تکلیف است، ولی منافاتی با اختیار ندارد. حضرت تاکید می­کنند بر اختیار یارانش. هرتکلیفی همین­طور است. از یک طرف واجب است ولی از یک طرف اختیار داری و جبر نیست. اصلا ملاک ثواب و عقاب همین است. کلمات سیدالشهدا تاکید روی همین نکته است که آگاهانه و با اختیار تکلیف­تان را انجام دهید.

 

* چرا حضرت در واقعه کربلا به­جای اینکه صرفا به فکراین باشد که درحد توان لشکر ۷۲ نفری­اشان با دشمن بجنگد، درس اخلاق به یارانشان می­دهد و می­فرماید آزاد هستید در این مسیر که با من بمانید و یا صحنه را ترک کنید؟

اسلام و کربلا و امام حسین معجونی از مسائل مختلف است. دیده­اید یک عده به­شدت تاکید می­کنند روی جهات مبارزه و مقابله و از یک طرف عده­ای تاکید می­کنند که اسلام دین اخلاق و دین رحمانی است. هیچ­کدام از این­ها اشتباه نمی­گویند و هرکدام وجهه­ای از دین را می­بینند. عده­ای از ما هم واقعا از وجوه مختلف دین خبر نداریم. اسلام، هم اسلام رحمانی است هم از آن طرف اشداعلی الکفار رحماء بینهم است. مگر حضرت موقع خروج از مدینه نفرمودند که من معروف را دوست دارم و از منکر بدم می­آید، آدم لغوگو نیستم و دنبال امر به معروف و نهی از منکرم. اما از طرف دیگر امربه­معروف و نهی ازمنکر و تکلیف دینی به­ منظور حفظ شریعت یک جهت کار است و نباید مغلوب  جهات اخلاقی دین شود لذا در رودربایستی گذاشتن دین کار خوبی نیست.

 

* حتی در انجام واجبات مردم را در رودروایسی و اجبار قرار دادن را اشتباه می­دانید؟

نباید رودربایسی باشد، دین حدود و تعزیرات هم دارد. برخوردهای سیدالشهدا الگو است. چهار نفر از کوفه آمدند با ترماح بن عدی. حضرت با آنها صحبت کرد و در ضمن صحبت پرسیدند که یا ابن رسول­الله بزرگان کوفه با عالی­ترین و سنگین­ترین رشوه­های ابن زیاد را گرفته­اند. مردم قلبشان با شما و شمشیرشان علیه شماست. تا این لحظه خبر شهادت قیس بن مسهر، نامه رسان امام را به امام نرسیده بود و خبر شهادت قیس را هم دادند. ترماح می­گوید وقتی می­خواستم از کوفه خارج شوم در کنار شهر جمعیت بزرگی را دیدم که برای مقابله با حسین بن­علی آماده می­شوند. ترماح به حضرت پیشنهاد می­دهد به منطقه سکونت قبیله ما برویم چراکه آن­جا آن­قدر امنیت دارد که در طول تاریخ، قبیله ما به خاطر وضع جغرافیایی خود توانسته در مقابل سلاطین مختلف مقاومت کند و تا به­حال دشمنی دستش به آن منطقه نرسیده. امام به او فرمود: ما با اهل کوفه عهد بستیم. من ابتدا عهدشکنی نمی­کنم. همان فردی که تکلیف گراست، سر وفای به عهدش ایستاده است.

 

* چرا امام تا این حد به اختیار و انتخاب یارانش اهمیت می­دهد و به آنها حکم نمی­دهد؟

همان دینی که تکلیف داده، نمی­خواهد مردم در رودربایستی بمانند؛ همان دین می­خواهد مردم با اختیار انتخاب کنند. تفکری الان در جامعه است به نام انسان محوری که فکر می­کنند همه چیز حول انسانیت است و دین را تافته جدا بافته می­دانند. این­طور نیست. تمام چیزی که در وجود انسان به­عنوان فطرت خدادادی نهفته است، در دستورات دینی قابل مشاهده است. عیب ما این است که به بخشی از دستورات دین توجه می­کنیم و به بخش­های دیگر توجهی نداریم. در مورد مخیر ساختن امام که یارانش بمانند یا بروند، می­توان گفت اگر برخوردتان با جامعه فقط دستوری و از بالا باشد موفق نخواهید بود؛ جامعه شما را پس می­زند. تمام فقه پر از نگاه دستوری و تکلیف­گرا نسبت به مکلف است، اما تمام اسلام که فقه نیست. اسلام یک منظومه است و فقه مهره­ای از آن منظومه است. اعتقادات و اخلاق هم مهره­های دیگر آن هستند، اما در حال حاضر در مسائل رسمی جامعه ما بسیاری امور با سنجه فقه سنجیده می­شود.

 

سنجه فقه یکی از سنجه های صددرصد درست است، ولی فقط یکی از سنجه­هاست. انتخاب ما از مهره­ها اشتباه است ما صد مهره داریم که باید از همه استفاده کنیم ولی فقط از ۱۰ تا استفاده می­کنیم. امام حسین همان­طوری که از مهره دستور استفاده می­کند، از مهره تاثیرگذاری بر روان افراد هم استفاده می­کند.

 

* حضرت خطاب به دشمنان فرمودند که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. این جمله در چه فضایی گفته می­شود و پیام آن چگونه قابل تحلیل است؟

حضرت مشاهده فرمودند که در بین دشمنان از شاخصه­های دینداری چیزی باقی نمانده است. وقتی حضرت با جماعتی روبرو هستند که الدین لعق علی السنتهم، می­فرماید اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.

 

* در بین افراد دشمن حتی عده­ای بودند با علقه­های دینی آمده بودندتا با کشتن نوه پیامبر به بهشت بروند. چه شده که این جامعه به این حد از انحراف رسیده است؟

بعضی­هایشان می­گفتند بهشت، ولی دنبال پول بودند. مگر همان کسی­که به­خاطر بهشت چنین کرد، همانی نبود که سرمقدس را به دربار ابن زیاد برد تا زر و سیم بستاند. مگر ما خیلی از کارهایی که می­کنیم نمی­گوییم قربت الی الله، اما در دلمان می­دانیم خدا با این کارها موافق نیست. این یک بخش است بخش دوم که خیلی مهم است عالمان دین فروش است. اینها اعتقادات مردم را خراب کردند؛ فضایل سیدالشهدا و امام علی را پوشاندند. خیلی از سرلشکرها قاری قرآن بودند.

 

* آیا جذب شدن شخصی مثل حر و یا وهب بن عبدالله کلبی که تاچند روز قبل شهادتش مسیحی بوده، به سپاه حضرت امام حسین می­تواند نشان دهند نگاه غیرسلبی و غیر دافع و بلکه جاذب امام نسبت به کسانی که دین وتفکر همسانی با ما ندارند باشد؟

حتما همین­طور است ولی جاذبه بخشی از شخصیت حضرت است. برای فطرت­های پاک جاذبه دارند. نگاه ایجابی جذبی فقط نگاه اباعبدالله در آن موقعیت تاریخی نیست؛ بلکه این نگاه غالب دین است. نگاه جذب در کنار اشدا علی الکفار هم جزو دین است. دین یک منظومه است و نباید فقط به بخشی از آن توجه کرد. دین برای هدایت آمده نه کشت و کشتار؛ ولی جهاد و قصاص هم جزو دین است. درد فعلی اجتماع ما این است که جناح­های مختلف به میل خودشان بخش هایی از دین را می­چسبند.

 

* آیا سایه افکندن جناح­بندی­ها و منازعات سیاسی بر مسائل دینی، می­تواند جزو آسیب­های دین­داری و عزاداری­ها محسوب شود؟

بله! به جای این­که دین شاخص اصلی باشد، سیاست­مداران دنبال اهداف خودشان باشند. نتیجه­اش بدترجمه کردن آموزه­های دینی و بدفهمی آنهاست و در نهایت خراب شدن عمل جامعه.

 

* ما به­عنوان شیعیان امام حسین چطور رفتار کنیم که عزاداری هایمان با مولفه­های دینی منافات نداشته باشد؟

دین را باید از علمای ربانی بگیریم؛ کسانی که می­توانند دین را از منابع اصلی استخراج کنند و در اختیار دیگران قرار دهند.

 

این یعنی عزاداری­ها را عرفی نکنیم و از منبع آن بگیریم؟

عزادری امرعرفی است، اما برای اینکه شعائر مبادا آلوده به پیرایه­ها شود، مردم باید علمای اصیل را تشخیص بدهند، جنس اصلی را از جنس بدلی تشخیص بدهند. کار سختی هم نیست مشخص است چه کسی واقعا حوزه خوانده، درس خوانده. مردم جامعه که لزوما نمی­دانند چه کسی در حوزه درسس­هایش را خوب خوانده و به صرف داشتن لباس روحانیت او چه بسا به او اعتماد کنند.

 

درست است که همه روحانیون در قم و نجف بوده­اند ولی همه که آیت­الله خمینی و آیت­الله خویی نیستند. این را می­شود با مراجعه به متخصصین میانی فهمید و تشخیص داد مگر این که انسان خودش را به نفهمی بزند. لذا باید برگردیم به دامن علمای ربانی؛ باید اعتقاداتمان را عرضه کنیم به علمای ربانی. این روش یکی از رویه­های شیعه در طول تاریخ بوده است.

 

* چه می­شود که گاهی عزاداری­هایمان فقط برای عزاداری کردن است نه اینکه امام حسین را بشناسیم و طبق مشی او عمل کنیم؟

عزاداری برای عزاداری هم تعظیم شعائر و مستحب است و ثواب دارد. اما یکی از دلایل اینکه چه اتفاقی می­افتد که عزادرای فقط برای عزاداری می­شود، دخالت نفسانیات است. انسان­ها از عمل به دستوراتی که برایشان دست و پاگیر است، فراری اند.

 

 زمینه­های برخی تندروی­ها در عزاداری­ها چیست؟

من متوجه تندروی نمی­شوم. آنچه تعظیم شعائر حسینی باشد، مستحب است؛ اگر نهی نداشته باشد مستحب است. بلکه گاهی واجب کفایی هم می­شود.

 

* برخی حرکات در عزاداری­ها ممکن است چهره نارحمانی و خشن از تشیع به سایر مردم نشان بدهند. آیا انجام این­گونه اعمال مشکلی ندارد؟

قصاص هم در ظاهر چهره نارحمانی دارد. ما بناست جای پیغمبر بنشینیم یا احکام پیغمبر را عمل کنیم؟ این از مواردی می شود که آدم سوار دین شده است و به دین می­گوید تو باید اینگونه باشی که من می­خواهم. دین را همان طور که هست باید پذیرفت نه آن­طور که می­پسندیم.

 

 

 

 

  • 9
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش