به گزارش داتیکان، نماینده کلیمیان در مجلس شورای اسلامی درباره حقوق اقلیت های دینی گفت وگو کرده ایم. مره صدق استاد دانشگاه و متخصص جراحی عمومی است. او سه دوره متوالی است که در مجلس حضور دارد و درکنار کار نمایندگی در" بیمارستان خیریه دکتر سپیر" نیز مشغول کار است و ریاست این بیمارستان را بر عهده دارد.
با توجه به اینکه در یک کشور اسلامی زندگی میکنیم و در کنار آن یکسری از مولفههای زیست مدرن مانند برابری، عدم تبعیض، حقوق بشر و... را پذیرفته ایم. آیا بازهم میتوانیم از ویژگی "اقلیت" سخن بگوییم؟ آیا هنوز سخن گفتن از اقلیت و مساله اقلیتها موضوعیت دارد؟
به نظر من آنچه که اهمیت دارد مسئله "وضعیت" است و نه کلمات و اصطلاحات. من بارها گفتهام ما را به هر نام مودبانهای که می خواهند، صدا کنند. از نظر من ایرادی ندارد. مهم این است حقوق ما به عنوان یک شهروند درجه اول ایران حفظ شود. من سر لفظ دعوایی نداریم؛ بحث اساسی و خواسته اساسی ما رعایت حقوق شهروندی است. بدون هرگونه تبعیض و البته در چهارچوب قانون اساسی.
اما باز هم اقلیت در قانون اساسی ما تعریف شده است و وجود دارد. خود لفظ اقلیت نشان دهنده تمایزی است که بین یک کل با بخشی از جامعه وجود دارد.
بله اقلیت در قانون اساسی ما تعریف شده است و این تمایز هم وجود دارد و ما آن را انکار نمی کنیم. اساسا نوع tolerance (مدارا، رواداری) در جوامع شرقی با tolerance در جوامع غربی متفاوت است. در جوامع غربی این مدارا ریشه در سکولاریسم و لائیسیته دارد. یعنی از زمانی که لامذهبها آمدند به مرور عادت کردند همدیگر را تحمل کنند. در جوامع شرقی و به ویژه ایران، ما پایبندی به مذهب را همراه با tolerance داریم.
اینجا ما عادت داریم که به عقاید و تفاوتهای هم احترام بگذاریم. قبول داریم که ما پیرو دو روش متفاوت برای پرستش خدا و ارتباط با او و به صورت کلی متافیزیک هستیم. منتهی در عین حال حقوق همدیگر را رعایت میکنیم. و این به نظر من تفاوت اصلی tolerance در دموکراسی های دینی با دموکراسیهای لیبرال است.
با توجه به وجود این تمایز در حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... این تفاوت کجا خود را نشان میدهد. حداقل بعد از انقلاب و با توجه به شاخصهای اصلی؛ یعنی قانون اساسی، حقوق بشر و حقوق شهروندی؛ ما در چه بخشهایی توانستیم در رابطه با حقوق اقلیتهای دینی موفق عمل کنیم و کجاها نتوانستیم؟
من به این مساله به عنوان یک فرایند داینامیک نگاه میکنم نه استاتیک. بنابراین مهمترین نکته روند کلی امور است. برخورد حقوقی که در قانون اساسی ما در خصوص حقوق اقلیتها وجود دارد بسیار انسانیتر و حقوق بشریتر از قانون اساسی زمان پهلوی است. در قانون اساسی دوران مشروطه اشاره به اقلیتهای دینی به نام مسیحیان، کلیمیان و زرتشتیان مقیم ایران شده بود. این مفهوم شهروندی کامل را در بر نداشت.
منتهی در قانون اساسی جمهوری اسلامی از لفظ "ایرانیان" کلیمی، زردشتی و مسیحی استفاده شده است. که به نظر من بار حقوق شهروندی کامل تری به صورت مستتر در خود دارد. وضعیت ما از نظر تئوری حقوقی، باتوجه به اینکه مهمترین سند قانون اساسی است مناسبتر میباشد.
همچنین در نظام خاص ایران که محوریت ویژهای برای ولایت فقیه قائل است، بیانات بنیانگذار جمهوری اسلامی هم بسیار مثبت و سازنده بوده است. دیدگاه ایشان که ایران کشور همه ماست و این بیان که "توحید مذهب همه ماست" نشان دهنده همان حالت رواداری و همزیستی است که ما میتوانیم در چهارچوب قانون اساسی منتظرش باشیم.
یک مسئله دیگری وجود دارد، آن هم جنبه تاریخی ملت ایران است. در طول تاریخ ایران هیچگاه کشور تکزبان، تک مذهبی، تکقومی، تکنژادی نبوده است. همواره ایران حالت موزاییکی داشته است. در کل خاورمیانه ما دو کشور را میتوانیم متمایز از سایر کشورها بدانیم، آن هم ایران و مصر است. دو ملتی که هر دو ریشههای تاریخی طولانی دارند و این حالت موزاییکی در هر دو کشور یافت میشود.
در طول تاریخ ما نمیبینیم که یکسری رفتارهای فرمگرفته Antisemitism (یهودستیزی، ضد یهود) شکل گرفته باشد. اصلا من معتقدم که Antisemitism یک فرآیند غربی است. بنای تفکر آن بر مبنای تفکر هلنیستی، یونانی و رومی است بعد هم با داستانی که در خصوص شرکت یهودیان در قتل عیسی، وجود داشته در دنیای مسیحیت تولد دوباره پیدا کرده است. ما در کشورهای اسلامی کمتر چنین نگاهی را میبینیم.
با توجه به اینکه به لحاظ قومی مسلمانان نیز از اقوام سامی هستند بنابراین هر Antisemitism در ذات خود ضد اسلامی هم هست. در دوران جنگ دوم جهانی در آلمان نازی Antisemitism وجه یهودستیزی آن غالب میشود منتهی امروزه در کشورهای اروپایی ما میبینیم جنبشهای نونازی بیشتر از آنکه گرایشات ضد یهود داشته باشند ضداسلامی هستند. جالب ترین مورد پراگماتیک در این مسئله قاتل "مروه شربینی" است.
این قاتل دو سال قبل از این مسئله بخاطر حمله به یک کنیسه در آلمان دستگیر شده بود. یعنی در حقیقت Antisemitism به همان اندازه که ضد یهود است ضد مسلمان و ضدعرب نیز هست. حتی در بسیاری از همنشینیهای حزب نازی در آن دوران بدترین توهین به یک نفر "مسلمان"بوده است. و در آن ساخت نژادی که هیتلر تعریف میکند اعراب را در درجه فروتر از حتی یهودیان قرار میدهد.
امروزه هم فرزندان هیتلر بیشتر از اینکه دیدگاهی ضد یهود داشته باشند ضد اسلام و عرب هستند. بنابراین با تمام این تفاسیر از نظر تاریخی و ملی هم، رابطه ایرانیان با یهودیان همواره رابطه مناسب و مطلوبی بوده است. در طول تاریخ یهودیان همواره به عنوان بخشی از تاریخ ایران مطرح بوده اند. امروزه اگر از یک یهودی اروپایی بپرسی که ملیتت چیست احتمالا پاسخ خواهد داد که من یک یهودی هستم. اما اگر از یک یهودی ایرانی؛ حتی آنان که در اروپا و امریکا زندگی میکنند بپرسیم؛ پاسخشان "ایرانی" خواهد بود.
در مسافرتی که با آقای دکتر روحانی به نیویورک داشتم یک زوج حقوقدان ایرانی_یهودی را دیدم که حاضر بودند تمام دعاوی ایران در دادگاههای امریکا را به صورت رایگان انجام دهند. زوجی که در زمان خروج از ایران هردو طفل بودند. نکته دیگر نامگذاری یهودیان ایران در امریکاست که بیشتر یهودیان نسل دوم و سوم اسامی فرزندان خود را از شاهنامه انتخاب میکنند. و این نشانگر هویت پررنگ ایرانیان یهودی است.
و این روابط بخاطر همان رواداری تاریخی ماست. بدترین دوران برای یهودیان در زمان ساسانیان اتفاق افتاد. زمانی که حکومت موبدان زرتشتی جایی برای تساهل و مدارا باقی نگذاشتند. حتی این مسئله باعث این شد که تفکرات شوونیستی که در اوایل حکومت پهلوی وجود داشت جنبه ضد یهودی پیدا کند. از آن نظر که آنان یهودیان را در هجوم و تسخیر ایران توسط اعراب همدست میدانستند. این رگهها را در آثار صادق هدایت به وضوح میتوان دید.
به صورت کلی به نظر شما نظام حقوقی ایران نسبت به امور اقلیتها کافی است یا نیازمند تحول و اصلاح میباشد؟
همواره نیاز به تغییر وجود دارد. غیر از متون مقدس که آنهم حاصل اراده الهی است. هر فرآیند زمینی ناقص است و باید به صورت داینامیک تغییر کند. در چهارچوب قانون اساسی تمامی مشکلات اقلیتها قابل حل است همانطور که در بعد از پیروزی انقلاب برخی از این مشکلات حل شده است و برخی دیگر هم ما در چهارچوب قانون اساسی راهکارهایی داریم که در تلاش برای حل آنها هم هستیم.
وضعیت مدنی اقلیتهای دینی چگونه است؟ آیا امکان تشکیل نهادهای مدنی برای آنه وجود دارد؟ ارزیابی شما از واقعت موجود چیست؟
امروزه تعداد قابل توجهی NGO در ارتباط با اقلیتها در ایران درحال فعالیت است ما یک NGO مرکزی داریم که نقش ارگان چترگونه را ایفا میکند. علاوه بر آن در شهرهایی مانند اصفهان، شیراز و کرمانشاه که جمعیت قابل توجهی از کلیمیان را دارد یکسری NGO ها وجود دارد. در تهران ما بیش از پنج NGO در رابطه با جوانان داریم همچنین NGOهایی در ارتباط با بانوان کلیمی و مواردی دیگر همچون NGOهای فرهنگی و ادبی.
شاید شاخص ترین نهاد خیریه کلیمیان همین بیمارستان دکتر سپیر میباشد. که با حدود بیش از هشتاد سال فعالیت تنها بیمارستان خیریه متعلق به کلیمیان در کل آسیا و خاورمیانه است و تنها ارگان خیریه کلیمی شاید در سطح دنیاست که فعالیت خیریه آن متوجه همه مردم است نه فقط کلیمیان.
در اروپا بیمارستانهای خاص کلیمیان را داریم که فقط بیماران کلیمی را میپذیرند. ما کمتر از سه درصد بیمارانمان کلیمی هستند و اکثر بیمارانمان مسلمانان هستند و حتی بر اساس اساسنامه بیمارستان سوال در خصوص دین ممنوع است و ما فقط حق داریم در خصوص بیماری بیمارانمان سوال کنیم و این شکل از خیریه تجلی کامل همکاری و همزیستی بین پیروان ادیان است.
من معتقدم که تنها گفتگوی ادیان کافی نیست و باید به شکل پراگماتیک و عملی این همکاری صورت بگیرد. بنابراین ما به لحاظ تشکیل نهادهای مدنی محدودیتی نداریم.
شما در مصاحبهای از وضعیت کودکان و نوجوانانتان در مدارس گله مند بودید. و درخواست داشتید که مدارس جداگانه ای داشته باشید. به صورت کلی وضعیت تحصیلی اقلیتهای دینی در مدارس و دانشگاهها چگونه است؟
چنین نبوده است. ما همین الان هم مدارس جدا داریم و کودکان ما کاملا آزادند که در مدارس یهودی درس بخوانند یا مدارس دیگر. آنهایی هم که در مدارس غیر یهودی حضور دارند در روزهای پنجشنبه آموزههای دین یهود را میبینند و به عنوان نمره درس دین و زندگی برای آنان وارد میشود.
ما درخواستی را سالیان طولانی در رابطه با تعطیلی روزهای شنبه مدارس یهودی داشتیم که چندسالی است این مشکل رفع شده است. ما از نظر آموزش یهودیت مشکل چندانی نداریم حتی تا عالی ترین سطح، تعالیم یهودی هم در کنیسههای ما در حال انجام است.
اما در خصوص کتابها که با عنوان کتاب مشترک دینی مطرح میشود به نظر من بهتر است برای هرکدام از اقلیتها جدا ارائه شود. چون فلسفه شناخت و نوع نگرش ادیان متفاوت باهم متفاوت دارد.
طبیعتا ما یکسری مشابهتها بین الهیات یهود و الهیات اسلام داریم همانطور که در تفکرات ابن رشد و ابن میمون که دو فیلسوف بزرگ اسلام و یهودیت هستند تشابهاتی می بینیم، منتهی تفاوتهایی هم وجود دارد واگر قرار است کتابی درباره دین خاصی تالیف شود بهتر است توسط مراجع دینی خودِ آنها طراحی شود. کتابی که امروزه وجود دارد مورد رضایت اکثریت اقلیتهای دینی نیست چون طبیعیتا نگرشهای الهیاتی مثلا در میان زردشتیان با یهودیان متفاوت است.
در خصوص دانشگاهها هم بچههای ما مشکلی ندارند و بالاترین آمار قبولی بر اساس دین، متعلق به یهودیان است. اما گلایهای که در مورد کنکور بچه ها داریم این است که توقع داریم سوالات بیشتر از اینکه از متون مشترک باشد از متون خاص مربوط به دین خودمان باشد.
در مورد سهم اقلیت ها از سمت های مدیریتی چه طور؟ مثلا هیچ وقت خواسته یا مطلوب شماست که ما وزرایی از اقلیتهای دینی داشته باشیم؟
از نظر قانونی منعی برای وزیر شدن اقلیتهای دینی وجود ندارد. تنها موردی که منعی از نظر قانون دارد در خصوص ریاست جمهوری است که مصرح به دین و مذهب او اشاره شده است. منتهی در خصوص وزیر چنین محدودیتی نداریم و به نظر من اگر یکی از پیروان اقلیتهای دینی توانایی رسیدن به مناسب وزارت را داشته باشد؛ که قطعا هستند، منع قانونی برای آن وجود ندارد و از نظر ما هم بسیار سازنده میتواند باشد.
اخیرا یکی دیگر از نمایندگان اقلیتها(اقلیت مذهبی و قومی) پیشنهادی در خصوص معاونت اقلیتها به رییس جمهور دادند. نظر شما در این خصوص چیست؟
از دو زاویه میتوان به این مسئله نگاه کرد. هم میتواند مثبت باشد هم نه. اعتقاد کلی من این است که ما باید به نحوی عمل کنیم که حقوق شهروندی اقلیتها کاملا رعایت شود. آن زمان ما نیازی به اداره خاصی برای رسیدگی به امور اقلیتها نداریم.
وجود این نهاد یعنی اقرار به اینکه مشکلات خاصی در ارتباط با اقلیتها وجود دارد که یک اداره خاصی برای این مشکلات لازم است. آن شکلی که دولت دکتر روحانی پیش گرفته است(به صورت دستیار ویژه) بهترین روش است بدون اینکه نهاد خاصی برای آن در نظر گرفته شود.اگر به همین شکل ادامه پیدا کند قطعا بهتر از این است که بخواهیم نهادی عریض و طویل بسازیم.
این نهاد قطعا این سوال را ایجاد میکند که مگر چه مشکلی در خصوص اقلیتها وجود دارد که این نهاد را ساخته اید؟ در تاریخ هم میبینیم هرجا نهادی با این عنوان وجود داشته معمولا اینها ابزار حل مشکلات اقلیتها نبوده اند و استفادههای دیگری از آنها شده است. این تفکر به گونهای تفرقه انگیز هم هست که میخواهد اقلیتها را از سایر مردم جدا کند و عوارض مختلفی هم به دنبال دارد. در کل من با تشکیل چنین معاونتی چندان موافق نیستم!
به نظر می مسئله اقلیتهای دینی پرداخته شود، آیا اقلیتهای دینی تحتالشعاع اقلیتهای قومی و مذهبی قرار نگرفته اند و مهجور نمانده اند؟
ما از رسانه ملی شدیدا گلهمند هستیم. در واقع خیلی به مسائل ما توجه نمیکنند و حتی درخواستهایی هم که برای آنان ارسال میکنیم با بیتوجهی روبه میشود، با تعویض مدیریت هم وضع تغییری نکرده است. حتی سالهاست که هیچکدام از اعیاد ما را هم به ما تبریک نگفته است.
حتی متاسفانه در سریالها و فیلمها بسیاری از نقشهای منفی برای اقلیتها در نظر گرفته میشود. چرا معمولا از اسامی یهودی برای یکسری شغلهای خاص غیرقانونی استفاده میشود؟ چرا هر رباخواری یک اسم یهودی دارد؟ چرا هر دلال عتیقه باید یهودی باشد؟ علاوه بر این هیچ زمان خاصی در صداوسیما برای طرح مسائل اقلیتها اختصاص داده نمیشود. گاهی حتی یکسری تبلیغات ضد یهودی(ونه ضد صهیونیستی) از تلویزیون پخش میشود و ما بارها به این مسئله اعتراض کردهایم.
البته جمعیت اقلیتهای مذهبی در ایران چند برابر اقلیتهای دینی است و طبیعتا فضا بیشتری هم به آن اختصاص پیدا میکنند. ولی رسانه های خصوصی توجه بسیار بیشتر به موضوع حقوق اقلیت های دینی دارند. حتی نویسنده های مختلفی ز اقلیتهای مذهبی در رسانههای خصوصی وجود دارند. اما متاسفانه در رسانه ملی به هیچ عنوان چنین نیست.
قوه مجریه به صورت کلی چه کارهایی میتواند برای اقلیتهای دینی انجام دهد و به صورت خاصتر دولت آقای روحانی طی این مدت چه کار خاصی برای اقلیتهای مذهبی انجام داده است. چون برخی از نمایندگان(همچون آقای آبرامیان) معتقد بودند که تفاوت محسوسی نداشته است.
من تا حدی با آقای آبرامیان موافقم. ما رویکرد مثبتتری از دولت دکتر روحانی دیده ایم اما در عمل مشکلاتمان فقط به یک قوه برنمیگردد و یکسری از مشکلات ما نیاز به همکاری قوه قضاییه و مقننه دارد و یکسری مسائل هم نیاز به همکاری دولت دارد. منتهی میزان نتیجه بخشی آن زیاد نیست. شاید به این خاطر باشد که به قول آقای آبرامیان مسائل ساختاری هنوز کامل حل نشده است.
به جز بخشهایی که ما مشکل قانونی به لحاظ استخدام اقلیتها داریم، در جاهای دیگر میبینیم که میزان توجه به اقلیتها از آن میزانی که ما انتظار داریم؛ حداقل در بخش استخدامها؛ کمتر است. و نحوه به کارگیری اقلیتها حتی در حوزهای که کاملا تحت نظر نهادهای دولتی است همواره دچار تاخیر است و دستیابی به پستهای متوسط اجرایی در کشور برای اقلیتها بسیار سخت است.
اما ما یک اعتقاد داریم که مشکل اصلی اقلیتها همان مشکلی است که بقیه مردم هم دارند. یعنی اگر دولت تلاش خود را برای حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم بکند بسیاری از مشکلات ما حل میشود و در شرایط فعلی مشکل اصلی اقلیتها یکی اشتغال جوانان است و دیگری مشکلات و مسائل اقتصادی. هرچند در کنار اینها مسائل دیگری هم به خاطر اقلیت بودن داریم.
روند کلی رو به بهبود هست ولی مشکلات اساسی با قوه قضاییه وجود دارد که مهترین آن "قانون ۸۸۱ مکرر ارث" است.
به عنوان سوال آخر حضور نمایندگان در مجلس را تا چه حد تاثیرگذار میبینید؟ چون قانون اساسی به این مسئله پرداخته است و نشانگر این است که یکسری سازوکارهای حمایتی برای آن درنظر گرفته است. خود نمایندههای اقلیتها تا چه از این ظرفیت استفاده کرده است؟
من دیدگاه دیگری درباره حضور نمایندگان اقلیتها در مجلس دارم. ما تنها نمایندگان اقلیتها در مجلس نیستیم. طبق قانون ما نماینده همه مردم هستیم. بنابراین ماهم بیشترین توانمان را صرف منافع ملیمان میکنیم. در کنار آن طبیعتا حساسیت بیشتری در خصوص مسائل اقلیتها داریم.
در بسیاری از موارد هم به صورت موردی پیگیر مسائل مربوط به اقلیتها بودهایم. در رابطه با تصویب قانون هم یکسری کارهایی انجام داده ایم. منتهی مهمترین خواسته ما در حال حاضر حل مشکل مربوط به قانون ارث است. که تلاش میکنیم آن راهم حل کنیم.
- 12
- 6