کمی که بنگری نشانهها تو را میبرند به گذشته. صدای رفتوآمد موتورسیکلتها، فریاد باربران، جیغ بوق خودروها نمیگذارد اینجا صدا به صدا برسد. اینها صداهای امروزند، جایگزین آواز پرندگانی شدهاند که دیروز از فراز درختان این محله سرداده میشد. از هیاهوی باربرها و وانتیهایی که یخچال، تلویزیون، کولر و دیگر تجهیزات زندگی امروزی را به دست خریدارانشان میرسانند، اگر بگذری، چند گامی پایینتر پرت میشوی به یکی از قدیمیترین محلههای پایتخت با خانههای قدیمی و کوچههای تنگ و تودرتوی آشتیکنان؛ محله امامزاده یحیی و کوی میرزا محمود وزیر یکی از بخشهای محله عودلاجان قدیم.
تهران این روزگار، نشانههای زیادی از گذشتهاش ندارد؛ شهری دستکم ٤٠٠ساله که ٢٠٠سال آن را در دورههای قاجار و پهلوی و پس از آن تا امروز، پایتخت بوده است. بخشی از این نشانهها، خانههایی از گذشتهاند که با عنوان «تاریخی» میشناسیمشان. بخشی دیگر، اما بناهاییاند که در محلههای گوناگون قدیم پایتخت، هنوز نشانی از آنها میتوان گرفت؛ سقاخانهها!
این سازههای جالب در محلهها از روزگاری نشان دارند که محلهها هریک هویتی داشتند و گلوگاههایی همچون بازارچهها، گذرها، پاتوقها و سقاخانهها بهانههایی میشدند تا اهالی محله را گرد هم آورند. در سفری کوتاه اما خاطرهانگیز به دنیای سقاخانههای تاریخی تهران میرویم تا از پس آنها تاریخ را به تماشا بنشینیم. سفر ما در گردش روزگار برای تماشای سقاخانههای تاریخی از کوی میرزا محمود وزیر، جایی نزدیک سهراه امینحضور آغاز میشود.
بخشیدن آب آیینشان است
«در سرزمينهايي كه مردم زياد تشنه ميشوند و براي رفع عطش نوشابهاي جز آب ندارند چنين كاري [ساخت بناهای عامالمنفعه در حوزه آبرسانی] از اعمال خير و پسنديده است، و اعتقاد مردم بر اينست كه سيراب كردن رهگذران تشنهكام ثواب عظيم و اجر جزيل دارد. از اينرو در شهرهاي بزرگ نهتنها جابهجا تغارهاي بزرگي از گل پخته پر از آب براي استفاده رهگذران در خيابانها و كوچهها ميگذارند بلكه كساني به نام سقا مخصوصا در فصل تابستان مشك بزرگي پر از آب بر دوش ميكشند، و ليواني در دست دارند، و در كوچهها حركت، و تشنهكامان را به نوشيدن آب دعوت ميكنند».
روایتی که ژان شاردن، جهانگرد پرآوازه فرانسوی در روزگار صفوی ارایه میدهد، تصویری آشنا پیشرویمان میگذارد. پیوند میان باورهای مردمان یک سرزمین در زمینه نیکوکاری با کمبود همیشگی آب در این پهنه جغرافیایی. سقاخانهها در شهرهای قدیم از اینرو پدید میآمدند و در مسیر پایبندی ایرانیان به باورهای مذهبی، خود را به یکی از مهمترین آیینهای مذهبی شیعیان یعنی رخداد کربلا پیوند میزدند. سقاخانه در معماری سنتی ایرانی به فضاهای کوچکی در گذرگاهها و کویها گفته میشد که اهالی و کاسبان برای دسترسی رهگذران تشنه به آب سالم ساخته و وقف میکردند. سقاخانه در آغاز بیشتر جنبه خدماتی داشت.
بانی آن بیشتر به منظور ثواب بردن، آنجا را میساخت و وقف میکرد. برخی سقاخانهها همیشگی بودند و برخی دیگر در زمانهایی ویژه همچون عزاداری محرم برپا میشدند. برای آگاهیدادن به رهگذران در شب، شمعهایی در اطراف سقاخانه تعبیه و روشن میشد که بعدها جنبهای مذهبی پیدا کرد و کسانی که نذر و نیازی داشتند هر شب جمعه، شمعهایی را در سقاخانهها روشن میکردند.
سقاخانه چگونه جایی بود؟
جهانگردانی که در دورههای تاریخی بهویژه روزگار قاجار به ایران آمدهاند، درباره وجود سقاخانهها در شهرها گاه سخن راندهاند. هانري رونه دالماني، جهانگرد فرانسوی در «سفرنامه از خراسان تا بختياري» هنگام توصیف شهر اصفهان و مسجدهای آن، از سقاخانهای در جنب جلوخان مسجدی یاد میکند «سقاخانهايست كه دور آن نرده چوبي شبيه به مشربيهاي مصري كشيده شده است». تاریخنگاران ایرانی نیز در نوشتههای خود به سقاخانهها اشاره داشتهاند.
جعفر شهری در کتاب «طهران قدیم» سقاخانهها را اینگونه توصیف میکند «سقاخانه دکان یا نیمبابییی بود که آبگاهی در آن بوجود آورده جام و پیالهای در آن نهاده آب آن در دسترس تشنگان میگذاشتند که در زمره کارهای ثواب بشمار میآمد. این اقدام توسط شیعیان، همزمان با روضهخوانی سیدالشهدا به یاد شهیدان دشت کربلا بوجود میآمده که ابتدا وسیله سطل و کوزه و مشک و کشکول آب به مردم میرساندند و ظرفهای آب که در معابر قرار میدادند و... شبها جهت روشنایی و دید آب بر لبهشان شمع روشن میکنند که عوام آن را نذر و نیاز تصور نموده بر آن عقیده بسته شمعها بر آن نیت میکنند».
او از «سقاخانه نوروزخان و سقاخانه آشیخهادی و سقاخانه آیینه» بهعنوان بناهای پرآوازه در روزگار قاجار در تهران یاد کرده، به توصیف سقاخانه نوروزخان میپردازد «سقاخانه نوروزخان از پررونقترین سقاخانهها بود که سرتاسر گذر را با طاقبندیها و عکس و شمایل آویختنها و علم و بیرق و علامت و سیاهی دایمی طفیل خود ساخته بود و زورخانهای نیز به نام خود داشت که آن نیز از معروفترین زورخانهها بحساب میآمد و دالان ورودی آن از زیر همان سقاخانه میگذشت».
عبدالله مستوفی نیز در کتاب «شرح زندگانی من» هنگام توصیف سقاخانهها، پیدایش و وقف آنها را با باورهای دینی در زمینه آبرسانی به مردم پیوند میزند «از بزرگان دين، روايات بيشمار در فضيلت آب دادن بمردم نقل شده، و ساختن سقاخانه، در معبر عام از اين رهگذر است. همينكه سقاخانه ساخته شد، البته كسي را هم لازم دارد، كه در و پيكر آنرا حفظ كند، و منبعهاي آنرا پرآب، و ادوات آبخوري را تميز نگاهدارد.
اين كار را هم يكي از كسبه گذر، براي كمك بكار خير، عهدهدار ميشود. اگر گاهي سقاخانه حاجتي به تعمير داشته باشد، يا در ادوات آن انكساري پيدا شود، باني اصلي، يا بعضي اهل خير محل، كمكي ميكنند، و نواقص را رفع مينمايند، كه سقاخانه هميشه داير باشد، و عابرين تشنه نمانند... آقاي متولي اين كار خير، يعني نگاهدارنده سقاخانه هم، چون كار خيري انجام ميدهد، البته تا حدي مقدس شناخته ميشود». او سپس شیوه گسترش کارکرد سقاخانهها را تشریح میکند «بابا شمل متولي هم، براي عنوان و اهميت سقاخانه تحت توليت خود، تصوير حضرت عباس و بقول روضهخوانها، سقاي دشت كربلا را، بالاي سقاخانه، نصب ميكند.
شبهاي جمعه، يكي دو تا شمعي هم جهت روشنایي اين سقاخانه از كيسه فتوت خود، در اين مكان مقدس روشن ميكند. كمكم، پيرزنهاي محل جهت برآورده شدن حوائج خود، شمعهایي براي اين سقاخانه نذر ميكنند. اگر اين مكان مقدس سر چهارراهي، يا در ميدانچهاي هم واقع بوده و ممكن باشد كه بساط سينهزني شبهاي جمعه را، در نزديكي آن برپا كنند، كه نور علي نور خواهد شد، زيرا هم سقاخانه شهرت پيدا ميكند، و پاطوق محله ميشود».
مستوفی معتقد است به جز مواردی استثنایی، شهرت سقاخانهها در همان محلههای خودشان باقی میماندهاند «زيرا ساير گذرها و محلههاي شهر هم، سقاخانه و پاطوقهاي خود را دارند. فقط، در تمام تهران يك سقاخانه وجود داشت، كه بواسطه قدمت و تزيينات بنا و مراقبتهاي داشهاي محل، شهرت شهري بهمزده، و از تمام نقاط شهر نذر و نياز براي آن ميآوردند، و آن سقاخانه نوروز خان بود». سقاخانهها در گذشته گاه از عملکرد روزانه خود فراتر رفته، بسیاری از نیکوکاران را به مشارکت در حوزه نیکوکاری برمیانگیختند. جعفر شهری تاکید میکند بسیاری از ثروتمندان شهر در این سقاخانهها «موقوفهها برای اجرت سقا و خرج جام و زنجیر و یخ و تعمیرات آن مقرر میداشتند».
سقاخانه؛ از گذشتههای دور تا امروز
سقاخانهها در گذر زمان، از بناهایی با کارکرد فیزیکی، یعنی آبرسانی به تشنگان، به سازههایی با کاربرد معنوی تبدیل شدند. تصویر زنان و مردانی ایستاده جلوی سقاخانهها، درحالیکه شمعی روشن کرده و به ذکر و دعا مشغولاند، نمایی آشنا در محلههای قدیمی شهر در دورههای بعد به شمار میآمد. هنوز هم در برخی محلههای تهران میتوان از سقاخانههایی نشان گرفت که کارکرد خود را حفظ کرده، در این شهر شلوغ پابرجای ماندهاند.
روزبه رهنما
- 15
- 5