
به گزارش ایران،سال ۱۳۴۰ در دزفول و در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد به سبب عشق و علاقه پدرش به پیامبر اکرم(ص) او را محمد نام نهادند. در عنفوان جوانی به نهضت امام خمینی(ره) پیوست و در راهپیماییها و تظاهرات روزهای انقلاب در دزفول حضور فعال داشت و اعلامیههای حضرت امام را توزیع و روشنگری میکرد. در فروردین ماه سال ۱۳۵۹ به خدمت مقدس سربازی رفت و در اسفندماه سال ۱۳۶۰ خدمتش پایان یافت. سپس به عضویت بسیج درآمد و بعداً کادر سپاه پاسداران شوش دانیال(ع) شد و در عملیاتهای مختلف شرکت کرد. در عملیات فتح المبین بهعلت رشادت، او را بهعنوان فرمانده گروهان و سپس فرمانده گردان انتخاب کردند. در عملیاتهای الی بیت المقدس، رمضان، محرم و والفجر مقدماتی شرکت داشت. سرانجام در بهمن سال ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی در منطقه شیب میسان عراق به فیض عظیم شهادت نائل آمد و۱۱ سال بعد پیکر مطهرش تفحص و شناسایی و در تاریخ ۲۸ تیرماه سال ۱۳۷۲ در گلزار شهدای شوش دانیال(ع) به خاک سپرده شد.
شکارچی تانک
با آغاز جنگ تحمیلی، محمد زهرابی در روزهای اول جنگ بهعنوان یک نیروی رزمنده در مناطق اندیمشک، شوش و کرخه به دفاع از میهن اسلامی میپردازد و در عملیات لشکر ۲۱ حمزه سید الشهدا(ع) در منطقه غرب کرخه، که منجر به زمینگیر شدن و مانع پیشروی دشمن شد، شرکت می کند. در این عملیات محمد زهرابی بهعنوان آر پی جی زن توانست خوش بدرخشد و گلولههای آرپیجی زیادی شلیک کند به نحوی که از شدت موج انفجار خون از گوشهایش سرازیر شده و اغلب گلولهها را به هدف می زند، از آن به بعد به علت دقت بسیار بالا در پرتاب آرپیجی و شلیک دقیق به تانکهای دشمن لقب شکارچی تانک به او داده شد.پس از آن در عملیات فتحالمبین و الی بیتالمقدس، اقدامات و رشادتهای کم نظیرتری از خود بروز داد و سوار بر موتورسیکلت بههمراه دوستش جلوتر از خاکریز نیروهای خودی به دل تانکهای دشمن زده و با متوقف کردن آنها نقش بسیار مهمی در پیروزی رزمندگان اسلام ایفا می نماید.
اعتماد به مجاهدین عراقی
بهعلت تسلط به زبان عربی، مجاهدین عراقی با او انس خاصی داشتند که منجر به اعتماد دوجانبه شد. این حسن اعتماد موجب استفاده بیشترمجاهدین عراقی در جهت پیشبرد اهداف جمهوری اسلامی در دوران دفاع مقدس شد و عدهای از آنها به عضویت قرارگاه به کلی سری نصرت درآمدند و تحت نظر سرلشکر شهید علی هاشمی بهکار گرفته شدند.
فرمانده منظم
شهید زهرایی در دوران زندگی خود بسیار به نظم و ترتیب در کارها اهمیت میداد و همیشه برای امورات خود برنامهریزی داشت، همچنین لباسهایش همیشه مرتب بودند و هیچگاه با لباس نامناسب و چروکیده بیرون نمیرفت. مدام به بستگان و خانوادهاش میگفت: مسلمان بایستی مرتب و با نظم باشد و بیبرنامه نباشد، شما هم در جمع که میروید ظاهرتان خوش و نیکو باشد. در دوران فرماندهی نیز تمام کارهای روزانهاش را در دفتر یادداشت مینوشت و براساس آنها عمل میکرد، هیچگاه اهل بد قولی نبود و اگر قرار ملاقاتی با کسی داشت منظم بود و چند دقیقه قبل از زمان ملاقات در محل حاضر میشد.
عاشق امام حسین(ع)
از کودکی علاقه زیادی به امام حسین(ع) داشت و از ایام نوجوانی و جوانی به هیأت عزاداری میرفت. از مؤسسان و خادمان هیأت زنجیر زنی موسی بن جعفر(ع) بود. در خط مقدم جبهه شبها مراسم روضه را برپا میکرد و خودش بانی و پیش قدم میشد. به دوستانش همیشه میگفت: برادرها، در لحظات سخت نبرد با دشمن از امام حسین(ع) استمداد و طلب یاری کنیم که خداوند به ما نصرت و یاری را عنایت کند. هنگامی که از جبهه به مرخصی برمیگشت به مسجد میرفت و پس از اقامه نماز جماعت چند نفر از دوستانش را با خود به منزل میبرد و مراسم روضه خانگی را برپا میکرد، این رسمش تا لحظه شهادت ترک نشد.
لباس خاکی
در تمام دوران جنگ تحمیلی همیشه لباس نظامی به تن داشت حتی وقتی به مرخصی می رفت نیز لباسهای نظامی را از تن خود خارج نمیکرد و میگفت که امام فرموده: جبهه و جنگ در اولویت کارها است و من هم تا زمانی که دشمن در خاک ما است این لباسهای رزم را از تنم بیرون نمیکنم و با این لباسها به عروسی پسر عموی خود رفت، حاضران در عروسی از او پرسیدند: آقا محمد لباس دیگری نداری بپوشی؟ این لباس خاکی و پوتین مال جبهه و خط مقدم است، ما الان در عروسی هستیم. محمد در پاسخ می گوید: من از بابت انجام وظیفه به عروسی پسرعمویم آمدهام و شرکت کردهام اما هنوز جنگ تمام نشده و تا وقتی که دشمن در خاک ما هست من لباس رزم را بر تن دارم و آن را هرگز از تنم بیرون نمیکنم که وجود دشمن را فراموش نکنم و از او غافل نباشم.
زیارت امام رضا(ع)
به محضر امام رضا(ع) ارادت ویژهای داشت و هرگاه که برایش موقعیت فراهم میشد به زیارت مرقد مطهر رضوی میرفت و هرگاه که بهدلیل بُعد مسافت نمیتوانست به مشهد برود به زیارت برادران حضرت امام رضا(ع)، حضرت احمد بن موسی الکاظم(ع) معروف به شاهچراغ و شاهزاده احمد(ع) میرفت. آخرین باری که به زیارت حضرت رضا(ع) رفت در دوران خدمت سربازی او بود، دهه آخر ماه صفر سال ۱۳۵۹ در پیش رو بود و میخواست برای شهادت حضرت امام رضا(ع) و عرض تسلیت، به حرم مطهرش شرف یاب شود در نتیجه با اصرار فراوان توانست از فرماندهاش ۵ روز مرخصی بگیرد و برای آخرین بار به پابوسی حرم امام رضا(ع) نائل شود.
تفحص پیکر
در روز ۲۶ اردیبهشت ماه ۱۳۷۲ که مصادف با ۲۳ ماه ذیقعده روز زیارت مخصوص حضرت امام رضا(ع) و بنا به روایتی شهادت حضرت امام رضا(ع) است، گروه تفحص به منطقه شیب میسان عراق اعزام شدند پس از قرائت زیارت پرفیض عاشورا، ذکر مصیبت و توسلی به حضرت امام رضا(ع) کار تفحص شهدا را با مدد امام رضا(ع) آغاز کردند، در آن روز تا غروب آفتاب فقط پیکر مطهر هشت شهید به دست آمد که یکی از این شهدا، محمد زهرابی بود، پس از انجام تحقیقات و آزمایشات لازم و شناسایی و ابراز هویت قطعی به خانوادهاش اعلام شد که پیکر مطهرش پیدا شده است، اما نکته جالب برای نیروهای تفحص این بود که با نام حضرت امام رضا(ع) کار را آغاز کردند و فقط هشت شهید را در این روز پیدا کردند، جالب تر و مهم تر اینکه تمام این شهدا به پابوسی حضرت امام رضا(ع) رفته بودند و تذکره شهادتشان را از حضرت امام رضا(ع) گرفته بودند.
محمد زهرابی، لاله شهید زهرایی
این شهید عزیز در عملیات والفجر مقدماتی بهعنوان فرمانده گردان شهید دانش به همراه ۲۹۵ نفر نیروی رزمنده وارد عمل میشوند و پس از گذشت چند روز از عملیات و ابلاغ دستور عقب نشینی، خودش به همراه ۱۷۰ نفر ازنیروهایش مفقود الاثر میشوند که بعدها پیکرشان در سال ۱۳۷۲ شناسایی و به آغوش میهن برگشت.
علی تاجدی
- 13
- 4