امام هادی(ع) در دوران امامت خود، با پنج نفر از خلفای عباسی معاصر بود؛ معتصم، واثق(پسر معتصم)، متوکل(برادر معتصم)، منتصر(پسر متوکل)، مستعین(پسرعموی منتصر) و معتز(پسر متوکل). به جز دوره کوتاهِ شش ماهه خلافت منتصر که ظاهراً سختی و شدت عمل نسبت به شیعیان کاهش یافت، در زمان زمامداری دیگر خلفا، شرایط حاکم بر جامعه به طور اعم و شیعیان به طور اخص، توام با خفقان شدید و اختناق گسترده بود. نکته قابل توجه و تأمل این است که با وجود آغاز دوران زوال قدرت عباسیان و افول قدرت آنها از دوره معتصم به بعد، هیچ تغییری در سیاست ضدشیعی آنها و اعمال محدودیت و فشار بر امام هادی(ع) به وجود نیامد.
مبارزه در جامعهای بحران زده
آن حضرت که ابتدا در مدینه سکونت داشت، به دستور متوکل به سامرا، مرکز خلافت عباسی در آن دوره، تبعید شد و تحت نظر قرار گرفت. ظاهراً در همین دوران پرمشقت و رنج بود که متوکل، دستور تخریب حرم مطهر امام حسین(ع) را صادر کرد؛ اقدامی که با واکنش شدید عموم مسلمانان روبهرو شد و از این خلیفه خونخوار، تصویری مدهش در حافظه تاریخ باقی گذاشت. همزمان، در دوره متوکل، اشعریان با مشرب فکری خاص خود که مبتنی بر طرد عقلانیت از عرصه مذهب بود، مورد حمایت دستگاه خلافت قرار گرفتند و با استفاده از این موقعیت، مخالفان خود را تحت فشار قرار دادند. در چنین فضای مسمومی، مدیریت کردن امور شیعیان از یک سو و از سوی دیگر، پاسخدادن به شبهات و ابهاماتی که باعث تشویش اذهان عمومی جامعه اسلامی میشد، موضوعی بسیار حساس بود.
در همین هنگام، بازار طرفداران غلو نیز داغ شد و امام هادی(ع)، برای جلوگیری از اشاعه تفکرات منحرفانه آنها و نیز، ممانعت از فریب خوردن شیعیان، مبارزهای مداوم را با غُلاتی مانند علی بن حسکه آغاز کرد.این اقدامات همزمان و فشرده، در حالی انجام میشد که جو پراختناق آن دوره، مجال هر گونه اعتراضی را از مخالفان میگرفت. دستگاه خلافت، به ویژه در عصر متوکل، رویهای کاملاً وحشیانه را برای برخورد با مخالفان و معترضان در پیش گرفته بود. متوکل که به نوشته «یعقوبی»، معتقد بود «حیا موجب شکست و مهربانی سبب زبونی است و باید سخاوت را حماقت شمرد[!]»، برای توحش خود حدی نمیشناخت و حتی از کشتن نزدیکانش نیز ابایی نداشت.
مدیریت تقابل با دستگاه خلافت عباسی
با این حال و با وجود همه محدودیتها، امام هادی(ع) توانست شیعیان را از یک پیچ تاریخی حساس بگذراند و ضمن آماده کردن آنها برای ورود به عصر غیبت، فریاد رس مسلمانانی باشد که در میان امواج پرتلاطم شبهات گرفتار آمده بودند. آن حضرت در گام نخست و با توجه به شرایط حاکم بر جامعه اسلامی، فعالیتهای سیاسی خود را به شدت محدود کرد و در لفافه «تقیه» قرار داد. اما این رویکرد، مانع از فعالیتهای گسترده امام هادی(ع) برای زیر سوال بردن مشروعیت ظاهری خلفای بیدادگر عباسی نشد.
امام هادی(ع) همکاری با دستگاه خلافت را تنها برای اصلاح امور شیعیان و خدمت به مسلمانان مجاز میدانست. رویکرد دیگر امام(ع) برای رویارویی با دستگاه خلافت، پاسخ دادن به ادعاهای فقهای درباری بود وبه طور خلاصه باید گفت که راهبرد آن حضرت در تقابل و مبارزه با دستگاه ستمپیشه خلافت، راهبردی مبتنی بر ترویج علم و اخلاق در جامعه بود؛ روشی که توانست پردههای غفلت را از مقابل چشمان مسلمانان کنار بزند و حقیقت اسلام ناب را در برابر دیدگان آنها جلوهگر کند.
جواد نوائیان رودسری
- 13
- 1