انصافنیوز نوشت: کالاهای فرهنگی از سبد خرید خانوارهای ایرانی خارج شده است. این گزاره شاید در شرایط لجامگسیختگی تورم و گران شدن همه ملزومات زندگی چندان توجهی جلب نکند اما از آنجا که به شکل مستقیم بر کیفیت زندگی شهروندان تاثیر میگذارد، اهمیت دارد و نگرانیآفرین است.
چرخه شوم افول اخلاق در صعود قیمتها، به انحا گوناگون خود را به زندگی آحاد جامعه تحمیل میکند. سادهترینش اینکه بسیاری از مردم دیگر امکان تهیه کالاهای فرهنگی که کیفیت زندگیشان را ارتقا میدهد، ندارند و به این ترتیب، آن چرخه شوم افول اخلاق و اقتصاد خود را بازتولید میکند و به حیاتش ادامه میدهد.
این روزها کسان زیادی را میتوان سراغ گرفت که تا همین چندی پیش، مشتریان ثابت سینماها و سالنهای تئاتر، کنسرتهای موسیقی و گالریها، دکههای مطبوعاتی و کتابفروشیها بودهاند و حالا از این بازار کناره گرفتهاند. کالاهای فرهنگی به سرعت از سبد مصرفی خانوارهای ایرانی خارج میشوند و این یعنی نسلهای آینده این سرزمین، پرورشیافته فضای مجازیای خواهند بود که به هزار و یک دلیل، مرجعیت تولید و توزیع محتوایش خارج از مرزهاست.
در میان همه اقلام فرهنگی، رشد قیمتها در بازار کتاب از همه محسوستر و تکاندهندهتر بوده است چه آنکه نه مانند سینما به شیر نفت متصل بوده و برای کلانسرمایههای شبههناک جذاب، نه مانند تئاتر و موسیقی و هنرهای تجسمی، کرونا به محاقش برده و تعطیلی نه چندان ناخواستهاش را موجب شده است. بازار کتاب همه این سالها افتان و خیزان فعالیت داشته و با قیمتهای جدید خود را هماهنگ کرده و مزه تورم چند برابری را چشیده است.
برای نمونه، متوسط قیمت هر صفحه کتاب از ۱۰۰ تا ۱۲۰ تومان در ابتدای سال ۹۸، به ۳۵۰ تا ۴۰۰ تومان در اواخر سال ۱۴۰۰ رسید که رشد ۳۰۰ درصدی را نشان میدهد. نکته اینجاست که با توجه به نوع غالب مشتریان این بازار، دانشآموزان و دانشجویان در درجه اول و بازنشستگان و خانهدارها در درجه دوم، میتوان کتاب را «کالای پرکشش» دانست به این معنا که به ازای هر واحد افزایش قیمت، بیش از یک واحد از تقاضای آن کاسته میشود.
به اعتبار این معادله، میتوان بستهشدن کتابفروشیهای کوچک سطح شهر را توضیح داد؛ کتاب گران شده، مشتریان از بازار خارج شدهاند و کتابفروشی (به ویژه در ملک اجارهای) دیگر توجیه اقتصادی ندارد.
بر خلاف اغلب کسب و کارها، فروردین برای نشر، ماه پررونقی بوده است. رویداد بزرگ و مهمی چون نمایشگاه کتاب در میانه بهار، بسیاری از فعالیتها در این حوزه را تقویم میکرد. نویسندگان و مترجمان آثار خود را به افق اردیبهشت آماده و ناشران تکاپوی تولید عناوین جدید و تجدید چاپ آثار پیشین را از فروردین آغاز میکردند. تهیه فهرست نیاز کتابخانهها و نامهنگاری برای تهیه بن کتاب، تدارک ویژهنامههای معرفی تازههای نشر و برنامهریزی برای دیدار با اهل قلم هم از دیگر عناصر آشنای این سنت تقریبا ۴۰ ساله بود که همگی را همهگیری کرونا به تعطیلی کشاند.
به این اعتبار، شاید نتوان برای اهل کتاب، نویسندگان و مترجمان و ناشران و فروشندگان و خبرنگاران و… این حوزه خبری خوشتر از برگزاری نمایشگاه کتاب تهران پس از وقفهای دو ساله متصور شد. جریانیافتن دوباره سازکار نشر و نمایشگاه، میتوانست خبر خوبی باشد اگر دیگر اخبار ناگوار، کل موجودیت آن را تهدید نمیکرد.
نایابی و گرانی کاغذ و مقوا کافی نبود، شوک دستمزدها هم به آن اضافه شده، قیمت مرکب مرغوب خارجی، اگر پیدا شود، سر به فلک گذاشته، نرخ صحافی تقریبا دو برابر قیمت زمستان شده و حمل و نقل هم تقریبا همین مقدار بالا رفته؛ یعنی در بازهای کمتر از ۴ ماه، قیمت تمام شده کتاب بیش از ۶۰ درصد رشد کرده است.
بنا به این ملاحظات و از آنجا که دستمزد هیچ شغلی تکافوی مقابله با چنین رشدی را نمیکند، انتظار میرود در سال جاری، عده بیشتری از بازار کتاب خارج شوند.
معنای این گزاره، کاهش معنادار مشتریان کتاب، آن است که کیفیت زندگی عده بیشتری کاهش خواهد یافت. گرچه ممکن است گفته شود در شرایط حاضر، حکومت تعهدی نسبت به کیفیت زندگی تبعهاش ندارد و همین که بتواند شکمشان را سیر کند، کارستان کرده، اما باید توجه مسئولان را به این نکته مهم جلب کرد که ماجرا فقط افت کیفیت زندگی مردم نیست.
کاهش مشتری در هر بازاری، به معنای کوچکشدن اندازه آن بازار است و کوچکشدن بازار به معنای برخاستن موج تازهای از اخراج و بیکاری و تنشهای حقوقی و… است. به بیان دیگر، تبدیل شدن کالاهای فرهنگی و مهمتر از همه کتاب به کالاهای لوکس خارج از دسترس جامعه، فقط مسألهای فرهنگی و مشکل صرف فعالان این حوزه نیست، بلکه مسألهای اقتصادی با ابعاد نگرانکننده اجتماعی است که غفلت از آن، ما را از مدار توسعه دورتر و دورتر میکند.
- 13
- 1