صدای تازه یافت شده سید جلال آل احمد، پس از نیم قرن، وقتی او دارد، داستان بلند «نون و القلم»اش را می خواند. بار دیگر نظرم را به این داستان نویس عطف کرد. آل احمد، در همه سال های پس از درگذشتش، چوب شخصیت چند وجهی، رویکرد سیاسی، نظریات تئوری اسلامی، و مخالفت یکیاره اش با اندیشه چپ و عناوینی از این دست را خورده است، و این گستره تا آنجا پیش می رود که در شهریور سال ١٣٨۶ ضیا موحد در گفت و گویی با مجله فقید «شهروند امروز» او را «هوچی گر» می خواند؛ به هر روی، آل احمد در زیر این چوب خوردن های درست یا غلط، اهمیت نویسندگی اش، یا مخدوش شده و یا به حاشیه کشیده شده است. این حاشیه کشانیها، جریانی منتقد را برای نویسنده ای ساخت که اگر بی رحمانه صادق باشم دستکم، اثرش با عنوان، «سنگی بر گوری» می تواند یکی از آثار چشمگیر ادبیات داستانی ما خوانده شود. البته نه به خاطر فضای اجتماعی - سیاسی آن، بلکه به عنوان نقطه قضاوتی برای نثر، و شیوههای فنی داستان نویسی آل احمد. به باورم باید جلال آل احمد را از سید جلال آل احمد، تمیز داد. وجهه داستانی این نویسنده، نیازمند بازخوانی است. تلاش او با تاثیر پذیری اش از صادق هدایت، آنچنان که از مطالعه نظرات خودش در مباحثه ها و شیوه نوینش بر میآید، اگر چه نویسنده ای در حدود هدایت نیافریده، اما چهرهای مستقل و صدایی تازه را در ادبیات داستانی پرورش داده است. او نخستین کسی است که داستان برون گراى فارسی نوشته، آل احمد از تحلیل ذهن و تفسیر درونیات شخصیت هایش که شیوه ویژه هدایت است، فاصله می گیرد، تا گستره را به نفع برون نگری اجتماعی وسیع کند. شاید همین حرکت تازه او در نثر است، که رضا براهنی را برا آن می دارد تا نثر او را «بهترین نثر معاصر فارسی» بخواند. و شاید همین برونگرایی است که باعث شده جمال میر صادقی نثر او را «گفتاری» بخواند. اما هر چه هست، همه اتفاق نظر دارند که سبک آل احمد، شیوه ویژه و شخصی اش است. اما برون گرایی شخصیت داستانهای آل احمد، اگر چه خود عاملی برای نقد به برخی شیوه های نثری او همچون «مولف محوری اثر» شده است، راهکاری ست برای اجتماعی شدن اثرش، و خارج شدن روایتش از نوعی فرد محوری، نمونه ای که در شاهکار بزرگ علوی یعنی رمان «چشمهایش» اگرچه نه به عنوان یک سبک، اما به شکلی حضور دارد. بدیهی است که یک اثر برون گرا، شیوه عامیانه نویسی را برگزیند، و همین امر با تلاش استعاری، بازگشت غیر مستقیم به گذشته و شیوه رمزی و تمثیلی اش،
اثری همچون «نون والقلم» را به وجود آورد. تا خارج از نقدی که می توان به مفاهیم ایدئولوگ نویسنده اش داشت، نثر او را قابل تامل کند. طرز خوانش همین اثر با صدایی که از نویسنده، از آرشیو فرهنگی مرکز «یدروین» در اتریش، حالا پس از نیم قرن منتشر شده، همین عامه گرایی را متبادر می کند. آل احمد حتی، در یکی از موفق ترین آثارش به زعم نگارنده، یعنی «سنگی بر گوری» که میتوان آن را آخرین اثرش دانست، که یکی از موفق ترین خودزندگی نامه های داستانی نیز هست، در اوج پختگی زبانی اش، از همین مولفه برون گرایی سود جسته، او در این اثر نثرش را از خودسانسوری رهایی بخشیده و حتی تناقضات تفکری اش را خواسته یا ناخواسته، به واسطه همین رویکرد مورد نظر لو داده است. با همه اینها بر این باورم که کار نویسندگی آل احمد نیازمند بازخوانی دوباره است، او اگرچه از تناقضات اندیشگی فراوانی رنج می برد اما، نویسنده ای قابل چند و چون است که تلاشش برای ایجاد سبکی خاص، اگر هم به نتیجه نرسیده باشد، تلاشی راهگشا می نمایاند.
نویسنده:حامد داراب
- 17
- 3