اندیشمندان اجتماعی نقش مهمی برای ادبیات به عنوان ابزار انتقال پیام در جامعه قائل شده اند. اندیشمندان متأثر از مارکسیسم به ویژه مکتب انتقادی در این زمینه از جایگاه برجسته ای برخوردار بوده اند. لوکاچ و گلدمن را بزرگ ترین جامعه شناسان ادبیات در مارکسیسم می شناسند. در این زمینه گلدمن (۱۹۷۳) معتقد به توجه به ساخت در بررسی های جامعه شناختی آثار ادبی است.
گلدمن با کاربرد ساخت گرایی تکوینی در ادبیات پیشنهاد می کند که «جامعه شناسی باید به کار هنری از طریق جهان بینی که در آن بیان شده توجه کند.»، البته «این روش تنها در مورد آثار هنری بزرگ گذشته معتبر است، زیرا تنها در آثار هنری بزرگ است که نظام منسجم و یکپارچه ای از جهان بینی گروه یا طبقه اجتماعی قابل تشخیص است.»
لوکاچ معتقد به تاثیر شرایط وجودی زندگی بر آثار هنری معاصر است. وی بر این باور است که پذیرش عینیت جهان خارجی، اساس فهم درست از واقعیت است. آثار هنری از نظر لوکاچ بازتاب واقعیت اند. لوکاچ از سبک ادبی رئالیسم به عنوان ادبیاتی که هدفش بازتاب حقیقی واقعیت است، حمایت می کند. تلاش وی در مباحث جامعه شناختی اش در حوزه ادبیات، ربط دادن محتوای آثار به ساخت اجتماعی معاصرشان است.
پس از پیروزی جنبش ملی شدن صنعت نفت؛ عناصر داخلی و خراجی مخالف این جنبش برای شکست آن و بازگشت به شرایط پیش از آن همنوا و همدست شدند. مجموعه ویژگی های سیاسی آن دوره و اتحادهای گذرا بین مخالفان رژیم سیاسی وقت در آن برهه در کنار برنامه های سازمان یافته کشورهای انگلیس و آمریکا، زمینه کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ را فراهم ساخت.
مشکل جامعه ایران در آن زمان تنها کودتا علیه دولت مردمی و ملّی دکتر مصدق نبود، بلکه فضای اختناق و استبداد پس از کودتا بود. در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ خورشیدی که استبداد سیاسی و نظامی در کشور حاکمیت پیدا کرده بود، در حوزه هنر و ادبیات؛ برخی از آزادیخواهان و شاعران مستقل از ساختار سیاسی حاکم، به شکل انتقادی؛ شرایط ناخوشایند آن دوره را به ترسیم در آوردند.
این مقاله به بررسی جامعه شناختی بازتاب اندیشه های سیاسی آزادیخواهانه مهدی اخوان ثالث پرداخته است. مطالعه به روش اسنادی و تحلیل متن انجام شده است و بدین منظور، مهم ترین نمودها و گزاره های انتقادی با رویکرد آزادیخواهی در آثار اخوان ثالث مورد تحلیل قرار گرفته است.
در دوران استیلای نظام سیاسی گونه های مختلفی از واکنش ها نسبت به آن می تواند وجود داشته باشد. در چنین جامعه ای کنشگری به شیوه های مختلف انجام می شود. بسته به قدرت و ابزارهای نظام استبدادی، کنش ها و واکنش ها می تواند متفاوت باشد. در نظام سیاسی استبدادی مانند رژیم گذشته که کوچک ترین روزنه ای برای فعالیت مخالفان و حتی منتقدان باقی نمی گذارد و رویه تبلیغات مسخ ساز همراه با تهدید و ارعاب اجرا می شود، تسلیم و مماشات مرسوم ترین گونه کنشگری است.
محققان حاکم معمولا گونه ای از وحدت رویه ناشی از ترس را در بین شهروندان به وجود می آورد؛ ترسی که به تعبیر منتسکیو نیازی به تعریف ندارد و همه مردم به واسطه آن وضعیت یکسانی در برابر نظام استبدادی پیدا می کنند.۳
در گذشته انتقاد در قالب های مختلف نسبت به شرایط استبدادی یکی از گونه های مردم در جوامع استبدادی بود. «مبارزه» سخت ترین واکنش در برابر حکومت های استبدادی بود و گاه پیامدهای خونینی دارد. انتقاد با ابزارها و روش های مختلفی انجام می شود که بهره گیری از ادبیات نظم و نثر از رایج ترین آنهاست. زنده یاد مهدی اخوان ثالث در دوران تنگنای سیاسی و محدودیت آزادی کنش و رفتار سیاسی در رژیم گذشته، رویه شعر و ادبیات را برای انتقادات خود به نظام حاکم سیاسی پس از کودتا به کار گرفت.
در رژیم سابق که خفقان سیاسی در کل کشور گرفته بود، اخوان ثالث با ابزار شعر و بهره گیری از تشبهات، استعارات و تمثیل های ادبی و الهام از عناصر طبیعی به تبیین این خفقان پرداخت. در این دوران بود که تجمع اعتراضی دانشجویان دانشگاه تهران نسبت به سفر نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران، به خاک و خون کشیده شد و همین خشونت برای تشریح وضعیت خفقان سیاسی و میزان آزادی بیان در جامعه آن روز کافی است. بدیهی است در چنین بستر سیاسی و اجتماعی، شِکوِه و انتقاد از وضعیت غمبار و بسته سیاسی جز با ابزار ادبیات ممکن نبود و همین اقدام نیز به دور از عذاب و تنبیه نبوده است.
در اینجا نمونه هایی از اشعار مهدی اخوان ثالث، که در نقد و نکوهش شرایط سیاسی زمانه خویش و در رثای وضعیت آزادی سیاسی جامعه ایرانی آن زمان سروده شده بود مورد تحلیل قرار می گیرند:
تاریکی و خفقان سال های پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، در شعر «زمستان» به روشنی گزارش شده است. بدیهی است که در آن دوران امکان انتقاد و ابراز عقیده در قالب و فرم رفتار سیاسی وجود نداشت و زنده یاد مهدی اخوان ثالث، با امکان پذیرترین شیوه در آن دوران، که شعر بود، به بیان شرایط فکری و سیاسی جامعه آن روز و نگرانی خود از آنها پرداخت و همین کار نیز به زندانی شدن وی انجامید.
اخوان ثالث با پرداختی موشکافانه، که نشانگر هم ژرفای شناخت وی از جامعه و هم دغدغه های درونی وی نسبت بدان شرایط است، هم ساختار و ویژگی جامعه ایرانی در سال های پس از کودتا و هم شرایط روانی حاکم بر تعاملات بین افراد جامعه و بین شهروندان و حاکمیت را نشان داده است. «زمستان» را اخوان دو سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد سرود: «هوا بس ناجوانمردانه سرد است...»
او در این شعر با توصیف دقیق و البته شاعرانه یک روز برفی در یکی از زمستان های زادگاهش – مشهد – فضای کلی ناخوشایند و آمیخته با اختناق سیاسی آن روزگار را به تصویر کشید: «هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دست ها پنهان/ نفس ها ابر، دل ها خسته و غمگین...» این شعر باعث زیدان رفتن شاعرش شد.
بهره گیری از شناسه های دقیق مربوط به فصل زمستان همچون «تاریک و لغزان بودن راه» و ندیدن راه پیش رو در کنار «سرمای سخت سوزان» که انسان ها را به پستوی خانه ها می کشاند، فضای آن دوره را برای انسان های نسل های بعدی مجسم می سازد. شاعر بی اطمینانی به «دیگر»ی و فاصله اجتماعی و سیاسی ناشی از این فضای ترسناک و بی اطمینان را در قالب فاصله فرد با «نفس بر آمده از گرمگاه سینه خود» نشان داده تا نسل های بعد دریابند که چه تلخکامی و «بگیر و ببندی» بر جامعه استبداد زده آن دوران حاکم بوده است که فرد حتی به نزدیک ترین دوستان و آشنایان خود نیز نمی توانسته اطمینان و اعتماد پیدا کند.
به تعبیر اخوان ثالث در جامعه استبداد زده، انسان ها و به ویژه انسان های آگاه و دردمند جامعه تبدیل به «سنگ تیپا خورده رنجور» می شود و برخی از انسان ها چنان مسخ و الینه می شوند که در «بی رنگی» کامل به سر می برند. در چنین جامعه ای، صدای واقعی که از دل و فکر بر آمده باشد، وجود ندارد بلکه صدای رنجوری است که ناشی از سرمای استبدادی است، به گونه ای که سوز سرما او را محکوم به لرزش کرده است. به تعبیر اخوان ثالث، استبداد از ابزار فریب و تبلیغات دروغین بهره می گیرد تا انسان «سرخی ناشی از سرمای زمستان» را به عنوان نشانه آغاز سحرگاه بداند:
«چه می گویی که بیگه شد/ سحر شد/ بامداد آمد؟ / فریبت می دهد/ بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست»، گویی که استبداد بلایی بر سر جامعه می آورد که «شب با روز یکسان است.» آنهم با «ظُلمتِ نُه تویِ مرگ اندود».
در چنین جامعه ای، از تعاملات و همفکری انسان ها خبری نیست زیرا «هوا دلگیر؛ درها بسته؛ سرها در گریبان؛ دست ها پنهان؛ نفس ها ابر؛ دل ها خسته و غمگین» است. این بی رمقی از آن نوع بی رمقی هایی است که طبیعت را در بر می گیرد تا جایی که «درختان تبدیل به اسکلت های بلورآجین» می شوند و حتی آسمان با پایین آمدنش، خورشید و ماه را «غبار آلود» می سازد و بدین گونه هیچ نوری به ساکنان زمین نمی رسد، نوری که نماد آزادی و آگاهی است.
در واکنش به شرایط پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، اخوان ثالث در پی فعالیت های ادبی – انتقادی خود به زندان افتاد و در سال ۱۳۳۳ در زندان با سرودن شعر فریاد، شرایط ناگوار نابودی خانه منظور جامعه ایران – به دست دشمنان، در حالی که همسایگان مهربان – منظور شهروندان ایرانی – با شادی در بسترشان خفته اند، استیلای استبداد بر جامعه ایران و انفعال بخش زیادی از افراد جامعه را روایت کرد: «خانه ام آتش گرفته ست، آتشی بی رحم/ ... همچنان می سوزد این آتش/ از فراز بامهاشان، دشمنانم شاد/ دشمنانم موذیانه، خنده های فتحشان بر لب/ بر منِ آتش به جان، ناظر/ در پناهِ این مشبَک شب...».
نابودی داشته ها، غفلت همسایگان و فریاد شاعر نمایانگر غم بزرگ و جانسوز شاعر آگاه است: «وای بر من/ همچنان می سوزد این آتش/ آنچه دارم یادگارِ دفتر و ایوان/ و آنچه دارد منظر و ایوان/ ... خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر/ صبح از من مانده بر جا مشتِ خاکستر/ ... می کنم فریاد، ای فریاد، ای فریاد» (زمستان ص ۷۸-۷۷).
اخوان ثالث در شعر «خفته»، مصائب ناآگاهی مردم جامعه و مَسخ شدن آنها به شکل جامعه توده وار یا گاه وار را که زمینه بیدادهای شوم را پدید می آورد معرفی می کند: «کاخی قشنگ، مظهر بیدادهای شوم/ مهتابرنگ و دلکش و جان پرور و رفیع/ مردی اسیر دوزخ این کهنه مرز و بوم/ چون بره ای که گم شده از گله ای وسیع» (زمستان، ص ۲۳).
به باور اخوان ثالث، در جامعه استبدادزده، بی عدالتی به صورت آشکار وجود دارد، دارندگان قدرت به قهقهه و فرودستانی که آزادی شان به یغما رفته با آه زندگی می گذرانند. آرایه ادبی در قالب تضاد، نابرابری این دو دسته از انسان ها را توصیف می کند: «تعبیر آه و قهقهه خاطرنشان کند/ مفهوم بی عدالتی و نیش و نوش را/ وین پرده فصیح مجسم، عیان کند/ دنیای ظلم و جور سباع و وحوش را».
در شعر «پرنده ای در دوزخ»، اخوان ثالث شرایط انسان های آزادیخواه در جامعه استبدادی را به تمثیل بیان می دارد. در این شعر نیز همچون شعر زمستان برای روایت شرایط سخت و اندوهناک آزادیخواهان در جامعه استبدادی از عناصر طبیعی همچون پرنده و محیط پیرامونش بهره می گیرد. پرنده ای که پس از تولد، چون سر از زادگاهش بیرون می برد، با «آتش و دود» روبرو می شود؛ جایی که «نوازش نیست، صحرا نیست، دریا نیست؛ همه رنج است و رنجی غربت آلود است/... پرید از جان پناهش مرغک معصوم/ در این مسموم شهرِ شوم».
اخوان ثالث در کنار تشریح وضعیت فلاکت زده جامعه آمیخته با بی عدالتی و استبداد به انسان های مسخ شده نهیب می زند و آنها را به بیداری و تلاش برای عبور از تاریکی استبداد فرا می خواند: «همدرد من!، عزیز من!، ای مردِ بینوا/ آخر تو نیز زنده ای، این خواب جهل چیست؟/ مردِ نبرد باش که در این کهن سرا/ کاری محال در برِ مردِ نبر نیست.» (زمستان، ص ۲۴). اخوان ثالث، انسان ها را از فروخُفتن در شرایط غفلت گونه بر حذر می دارد و نقش عاملیتی برای انسان ها در راستای سامان دادن جامعه به دور از استبداد و بی عدالتی قائل است: «زِنهار، خواب غفلت و بیچارگی بس است/ هنگام کوشش است، اگر چشم واکنی/ تا کی بانتظار قیامت توان نشست/ برخیز تا هزار قیامت بپا کنی.» (زمستان، ص ۲۵)
اشعار اخوان ثالث به ویژه شعر «زمستان» وی، به تعبیر جامعه شناختی گونه ای از سنخ آرمانی است که برای تشریح شرایط نامیمون جامعه استبداد زده به کار گرفته شده است، گویی که برخلاف سنخ آرمانی مد نظر ماکس وبستر۴ که واقعیت موجود را به شکل تشدید یافته بازنمایی می کرد؛ در این گونه از سنخ آرمانی، واقعیت به شکل ملموس نشان داده می شوند. در چنین جامعه ای:
۱. زور، اجبار و ستم سخن اول و آخر رایج و حاکم بر جامعه است.
۲. ترس، زبونی و دلمردگی ویژگی غالب روحیه افراد در شیوه تعامل با حاکمیت سیاسی استبدادی است.
۳. بی اطمینانی و بی اعتمادی در روابط شخصی از ویژگی های برجسته مردم است به گونه ای که حتی به نزدیک ترین افراد نیز اعتمادی نیست.
۴. مسخ شدگی با الیناسیون، ادبیات مألوف و مرسوم مردم جامعه استبداد زده است که در پرتوی تبلیغات یک سویه یا مونولوگ قدرت استبدادی بدان گرفتار شده اند. گویی که «سرخی چهره های سرمازده» را نشانه صبحگاه می پندارند.
۵. احساس آنومی و ناامیدی نسبت به آینده از دیگر ویژگی هایی است که اخوان ثالث در مورد مردم جامعه استبداد زده بر می شمارد.
اخوان ثالث با روحیه آزادیخواهی و آزادمنشی خویش؛ ناشایست های نظام های سیاسی، که کمر به نابودی آزادی بسته اند را یادآور می شود. شعر «زمستان» اخوان ثالث، مرثیه ای ادبی به خاطر مرگ آزادی در جامعه استبداد زده است؛ غمنامه ای که پیامدهای نگونبار چیره شدن نظام های سیاسی استبدادی را به افراد جامعه یادآور می شود، همانگونه که پس از سرنگونی دولت مردمی دکتر مصدق، جامعه ایران خفقان سیاسی شدیدی را تجربه کرد.
به طور کلی، اخوان ثالث در آثار خویش، آزادی سیاسی را به شکل محوری مورد توجه قرار داده است و چگونگی پرداخت وی به این آزادی و آزادیخواهی در سه مقوله قرار می گیرد:
الف- آسیب شناسی وضعیت موجود سیاسی دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و فاصله آن با شرایط مطلوب سیاسی و اجتماعی؛ به گونه ای که این دوران همراه با اختناق شدید و سکوت سیاسی و اجتماعی مردم بوده است. شعر «زمستان» نمونه برجسته ای از این دسته اشعار اخوان ثالث است.
یکی از شعرهایی که هم تبلور انتقاد از فضای بسته سیاسی است و هم تا اندازه زیادی می تواند شناسه شعر مهدی اخوان ثالث و مضمون آزادیخواهی و استبدادستیزی او باشد، شعر معروف «زمستان» است. اخوان در این شعر، که همراه با نوعی هیجان و احساس اندوهناک است، با بهره گیری از ویژگی های طبیعی یک روز سرد زمستانی و توصیف تمام جزییات آن، به ترسیم فضای دهشتناک و بس غمگین سیاسی آن دوران جامعه ایران می پردازد.
ب – ترسیم وضعیت مطلوب برای جامعه که این موضوع با روایت انتقادی از شرایط موجود متبلور می شد.
ج – القای امید و انگیزش برای نقش فعال شهروندان به ویژه نخبگان فکری و سیاسی و دوری آنها از رویه انفعال و تسلیم محض در برابر نظام سیاسی مستبد.
- 10
- 5