داستان «لينكلن در باردو» سال ١٨٦٢ و در گورستاني آغاز ميشود كه آبراهام لينكلن محزون از سردابهاي كه جسد ويلي، پسر يازده سالهاش در آن جاي دارد، ديدن ميكند. ويلي بر اثر تب تيفوييد از دنيا رفته است. در محوطه گورستان، روح ويلي به جمعي از ارواح حراف با ويژگيهاي متفاوت كه در مرحله ابتدايي ميان زندگي و مرگ قرار دارند، ميپيوندد. در همين زمان با ديالوگهاي ارواح داستان قالبي شبيه به نمايشنامه يا گزارش تاريخ شفاهي به خود ميگيرد تا يك رمان. ساندرز با زبردستي تكههاي پراكنده تحقيقات تاريخي و گزارشهاي خبري معاصر يا حتي ابداعات خودش را در ديالوگهاي آنها گنجانده است.
از نظر ربهكا جونز، منتقد بيبيسي اين رمان تجربيترين اثر در ميان نامزدهاي اين دوره من بوكر است؛ رماني چندصدايي كه بيشتر شبيه به كلاژي زباني است.
يا به گفته ران چارلز، منتقد كتاب واشنگتنپست، كتاب ساختاري بهشدت غيرمعمول دارد. چرا كه شامل نقلقولهايي كوتاه از نامهها، خاطرات، مطالب روزنامهها و اظهارنامههاي شخصي ميشود. صداي افرادي را ميشنويم كه براي رييسجمهور كار ميكردند، صداي دوستان، همكاران، دشمنانش و زندگينامهنويسهاي قرن نوزدهم در صفحات اين كتاب طنينانداز است. همين ساختار غيرمعمول حتي خود نويسنده را در نيمههاي راه گيج كرده بود؛ او پس از نوشتن يك سوم اين كتاب گفته بود: «كمي شوكه شدهام» و مطمئن نبود كسي بتواند اين كتاب را بخواند.
به همين دليل است كه جايزه من بوكر ساندرز نشانه تاييد رمان غيرقراردادياش از سوي داوران است و شهامت او را دوچندان كرده است. او پس از دريافت جايزهاش گفته است: «به نظر خودم، نكته مثبتي است كه كتاب سختخوان و به نوعي عجيب است و رماني سنتي نيست. رمانم را به اين قالب درنياوردم كه خودنمايي كرده باشم بلكه بدين خاطر بود كه احساس ميكردم اين قالب تنها شيوهاي است كه ميتواند من را به داستانم برساند. »
رمان «لينكلن در باردو» از رمانهاي پل استر نويسنده امريكايي، علي اسميت انگليسي، اميلي فريدلاند امريكايي، فيونا موزلي انگليسي، محسن حميد انگليسي- پاكستاني پيشي گرفت تا به اين جايزه معتبر ادبي دست يابد.
در نشست خبري اين جايزه در لندن، لولا يانگ رييس هيات داوران من بوكر، رمان «لينكلن در باردو» را رماني «منحصربهفرد» ناميد كه «به خاطر بديع بودن و سبك بسيار متفاوتش رماني برجسته است؛ همچنين شيوه پارادوكسواري كه اين ارواح مرده، البته ارواحي كه كاملا نمردهاند، به زندگي و دنيايشان بازميگردنند» اين رمان را از باقي آثار متمايز ميكند.
اما با اهداي اين جايزه به ساندرز، داوران با واكنش شديد منتقداني كه معتقدند من بوكر جايزهاي امريكاييمآب است، مواجه شدند. سال گذشته زماني كه پاول بيتي، نويسنده امريكايي به خاطر خلق رمان «خيانت» -داستان هزلي سياهي كه از نژادپرستيها و ميراث بردهداري و تبعيضنژادي امريكا ميگويد- جايزه من بوكر را به خانه برد، نخستين نويسنده امريكايي برنده اين جايزه نام گرفت.
به گفته الكساندرا آلتر، منتقد نيويورك تايمز، وجه تشابه ساندرز و بيتي اين است كه هر دو براي نگارش كتابهايي كه با درونمايههاي امريكايي و فصلهاي دردناك تاريخ اين كشور سروكار دارند، من بوكر را تصاحب كردهاند. سه نامزد از شش نامزد نهايي امسال امريكايي بودند كه همين مساله دور ديگري از انتقادهايي را پيش ميآورد كه از ناديده گرفتن نويسندههاي بريتانيايي و كشورهاي مشتركالمنافع ميگويد.
اين در حالي است كه يانگ به عنوان نماينده هيات داورانش اشارهاي به اين نكته نكرد كه امريكاييها معتبرترين جايزه ادبي بريتانيا را به صورت مستعمره خود درآوردهاند و گفت: «ما مليت نويسنده را در نظر نميگيريم. تنها دغدغه ما كتاب و آنچه كتاب به ما ميگويد، است. »
من بوكر كه در سال ١٩٦٩ نخستين برنده خود را شناخت، فقط به رمانهاي نويسندگاني تعلق ميگرفت كه اهل بريتانيا، ايرلند و كشورهاي مشتركالمنافع باشند. سال ٢٠١٤ درهاي اين رقابت به روي رماني كه انگليسي نوشته شده و در بريتانيا منتشر شده باشد، باز شد. تصميمي كه بحث و جدالهايي را در دنياي ادبي بريتانيا پيش آورد. همچنين بسط محدوده معيارهاي اين جايزه انتقادهايي را از دنياي ادبيات به آن وارد كرده است؛ منتقداني كه با تهاجم نويسندههاي امريكايي به امكان از دست رفتن كاراكتر بريتانيايي هشدار دادهاند. پس از اينكه بيتي سال گذشته اين جايزه را به دست آورد، گروهي از نويسندگان از جمله جوليان بارنز و اي. اس بيات، از اجازه حضور امريكاييها در اين رقابت انتقاد كردند.
اما در اين ميان منتقدان امريكايي طرفدار توجه من بوكر به نويسندههايشان نيستند؛ ران چارلز، منتقد واشنگتنپست در مقالهاي كه فهرست نامزدهاي نهايي بهشدت امريكايي را به باد انتقاد گرفته و از يكپارچگي فرهنگ امريكا گلهگذاري كرده، از بريتانياييها خواهش كرده «جايزه بوكرتان را به خانه خودتان ببريد.» او مينويسد: «براي هر خواننده جدي ادبيات در اين كشور، امريكاييمآب كردن جايزه بوكر فرصت اطلاع يافتن از وجود كتابهاي بزرگي را كه تا به حال به صورت گسترده معرفي نشدهاند، ميگيرد.»
ساندرز، نويسنده اهل تگزاس كه در نيويورك زندگي ميكند پيش از اين جايزه فوليو و جايزه داستان را براي مجموعه داستان كوتاه «دهم دسامبر» به دست آورده بود و «لينكلن در باردو» نهمين كتاب او محسوب ميشود.
مارگارت اتوود كانادايي، كازوئو ايشيگوروي انگليسي، وي. اس. ناپيل بريتانيايي و هيلاري منتل انگليسي از جمله برندگان پيشين اين جايزه هستند.
بهار سرلك
- 11
- 4