همین چند وقت پیش جواد مجابی ٧٨ ساله شد. شاعر، نویسنده، منتقد ادبی و هنرهای تجسمی، نقاش، طنزپرداز و روزنامهنگار همه فن حریف قزوینی که در هر عرصهای به فعالیت پرداخته، قلل موجود در آن حیطه را در دسترس یافته است.
جواد مجابی را میتوان یکی از شناختهشدهترین روشنفکران و هنرمندان معاصر ایران دانست که نامش همیشه در میان بزرگان آمده. از این روشنفکر تأثیرگذار تا به حال دهها کتاب تأثیرگذار و پرطرفدار در زمینه داستان منتشر شده و میشود گفت عموما کتابهای او با اقبال خوبی از سمت خوانندگان -بهخصوص خوانندگان حرفهای- مواجه میشوند. مجابی همچنین بارها و بارها از سوی مجامع اروپایی و آمریکایی برای سخنرانی درباره هنر و ادبیات ایران دعوت شده و یکی از نمایندگان شاخص ادبیات معاصر ایران در مجامع بینالمللی محسوب میشود.
جواد مجابی که اوایل دهه ٤٠ لیسانس حقوق و دکترای اقتصاد را از دانشگاه تهران گرفت، همزمان روزنامهنگاری حرفهای را نیز در فاصله بین سالهای ۱۳٥٨-۱۳٤٧ در روزنامه اطلاعات پی گرفت. این روزنامهنگار باسابقه بعدها با مجلات ادبی ایران ازجمله فردوسی، جهان نو، خوشه، آدینه و دنیای سخن همکاری داشت...
در ۴۰ سالی که از فعالیت ادبی مجابی میگذرد، او ۲۰سال اخیر را بهطور حرفهای و فارغ از دغدغههای شغلی صرف نوشتن رمان، شعرها و تحقیقاتش کردهاست. نوشتههای او بیش از ٥٠ اثر چاپ شدهاست که عمدتا شامل مجموعههای پرشمار شعر، مجموعه داستان کوتاه، چندین و چند رمان، نمایشنامه، فیلمنامه، داستان کودکان، نوشتههای طنز و طرحهای هجایی، چند مجموعه مقالات و البته چند شناختنامه ادبی درباره نویسندگان و شاعران ایران است.
علاوه بر انتشار شعر، رمان و داستان کار عمده او در این سالها تحقیق درباره نوپردازان هنرهای تجسمی ایران است که بالغ بر ٦ جلد میشود که تاریخ تحلیلی زندگی و آثار نقاشان و مجسمهسازان ٥٠سال اخیر است. همچنین پژوهش مفصلی در زمینه تاریخ طنز در متون ادبی ایران را ادامه میدهد که سیر شوخیهای ادبی را در کتابهای نظم و نثر ایران طی هزارواندیسال بر پایه تحولات اجتماعی ترسیم میکند. او همسر و دو فرزند دارد و اکنون در کوی نویسندگان زندگی میکند و اوقات به خواندن و نوشتن میگذراند...
این شاعر و نویسنده محبوب گفتههایی چند درباره شعر و ادبیات دارد. جایی گفته که من هر روز چند ساعتی را برای شعر نوشتن وقت میگذارم و در مدت نوشتن بارها کلمات را بالا پایین میکنم تا آنچه در ذهنم است، شکل بگیرد و شعرها موسیقی بیرونی و درونی خود را بیابند. برای مثال اگر امروز چهار شعر بنویسم، تمام تلاشم این است که با تغییرات موجود شعرها دارای یک ساختار مشخص باشند.
همچنین من شعرها را چند ماه بعد دوباره مورد بازبینی قرار میدهم تا تغییرات مورد نیاز انجام شود. بعد از آن در زمان انتشار نیز مجددا بررسی میکنم، یعنی ویراست نهایی نمونه چاپی کتاب را نیز مورد بررسی قرار میدهم تا ایرادی وجود نداشته باشد. یا در جایی دیگر: به اعتقاد من انسان همواره باید علیه هر چیزی، حتی خودش طغیان کند. این فکر انسان را نجات میدهد.
هنرمندی که طغیاننگر نباشد و دایما از خودش تعریف کند، از خودش جا میماند. یکی از جدیدترین گفتههای مجابی هم میتواند در شرایط امروز ادبیات داستانی ایران مهم و تاثیرگذار باشد؛ او گفته: من متوجه برخی نگرانیهای دوستان شاعر و نویسنده درباره انتشار آثار ضعیف نمیشوم و نمیدانم که چطور انتشار یک کتاب ضعیف میتواند به ادبیات لطمه بزند. به اعتقاد من انتشار انبوهی از آثار پرتوپلا در یک دوره نمیتواند لطمهای به ادبیات بزند.
در زمینه شعر؛ همچنین، جواد مجابی از پرکارترینهای زمانهاش بوده است. شاعری که شاهد دعواهای ادبی دهههای ٣٠ و ٤٠ بوده، قدکشیدن شعر نیمایی را در دهه ٤٠ دیده و خود در آن دوره در کنار شاعران بزرگی مانند شاملو سراغ تجربههای جدید رفته است. او در همان سالهای ابتدایی فعالیتهای ادبیاش تلاش کرد تا نگاه رمانتیک حاکم در شعرهای آن دوره را کنار بگذارد و سراغ تجربههای جدید برود؛ تجربههایی که روزبهروز پختهتر شد و باعث شد نامش در میان افراد تأثیرگذار ادبیات معاصر ثبت شود. انتشار مجموعههای شعر روز جشن کلمات و شعر ٢٦ در نشر بوتیمار بهعنوان ٢٦امین مجموعه شعر او بهانهای شد بنشینیم پای صحبتهای این چهره مطرح ادبیات درباره دنیای شعر و شاعری...
روز جشن کلمات در چه زمان و شرایطی سروده شده؟
این مجموعه شعرهایی است که من در سال ٩١ سرودهام. مجموعه دوم یا همان شعر ٢٦ هم شعرهایی است که در سالهای ٩٣ و ٩٤ سروده شده است.
چرا شعر ٢٦؟
دلیل نامگذاری این مجموعه به نام شعر ٢٦ این است که این مجموعه ٢٦امین مجموعه شعر من است. البته این نکته را باید یادآورم شوم که این ٢٦امین مجموعه شعر منتشرشده از من نیست، چراکه برخی از این مجموعهها هنوز منتشر نشدهاند، یعنی درحال حاضر که مجموعه ٢٧ام من برای انتشار در دست ناشر است، هنوز مجموعه ١٢ام وارد بازار نشده و این وقفه بیشتر به دلیل پروسه طولانی چاپ کتاب در کشور ما است که مشکلاتی را نیز برای مولف و مخاطب ایجاد میکند.
چه مشکلاتی؟
وقتی باور داریم که شاعر یا نویسنده یک مسیر تکاملی را طی میکند و در عین حال مخاطبی که طرفدار یک شاعر است نیز معمولا این مسیر را دنبال میکند، آن وقت ناچار باید بپذیریم وقوع یک وقفه در انتشار اثر مولف پرشهایی به وجود میآورد که باعث بدفهمی کارش شده و مخاطب را دچار سردرگمی میکند. برای مثال مخاطب با خوانش اثر میبیند که به یکباره شاعر بهجای ادامه حالوهوای غنایی پیشین، سراغ فضایی گزارشی، فلسفی یا حماسی رفته است و در چنین شرایطی از خودش سوال میکند که چرا مولف دچار چنین نوساناتی شده است؛ همین اتفاق گاهی باعث میشود میزان علاقه مخاطب به نویسنده یا شاعر اثر کم شود و دیگر آن فرد را دنبال نکند. درکل میتوان گفت انتشار نامرتب اثر مخاطب را بیاعتماد میکند، زیرا شیوه گفتن مولف تغییر کرده است.
الان در این موقعیت سنی و زمانی و در جایگاهی که در دنیای شعر دارید، در آثار جدیدتان به دنبال چه چیزی میگردید و از چه دریچهای به حوزه شعر نگاه میکنید؟
شعرهای من از ١٥سال پیش حالت خاصی پیدا کردهاند. شاید بتوان گفت در این شعرها به بیان تجربههای شخصی و روزنوشتهایم میپردازم و این دو مجموعه نیز از همین قاعده پیروی میکنند. به عبارت سادهتر من هر روز مقابل کامپیوترم مینشینم و ذهنیتم را در قالب شعر تایپ میکنم. در اصل این شعرها یادداشتهای روزانه من است که در آن دنبال هنرنمایی نیستم، بلکه هر آنچه درباره خودم، فضای هستی و اطرافیانم میبینم، در صفحه مانیتور نمایان میشود.
پس میتوان گفت وقایع روز به خوبی در شعرهای شما نمایان است؛ درواقع یعنی شما بیهیچ ذهنیتی از گذشته این شعرها را مینویسید...
با بخشی از صحبت شما موافقم و با بخشی مخالف. من برای نوشتن این شعرها هیچ شکل از پیش اندیشیدهای ندارم و به بیان وقایع رخداده در جهان نمیپردازم، چراکه دغدغه اصلی من از سرودن شعرهایم، پرداختن به این موارد نیست. البته گاهی اتفاقاتی مثل آوارگانی که در بنگلادش هستند یا کودکانی که درگیر بیرحمی ما انسانها شدهاند، روی ذهن من اثر میگذارد و باعث میشود از این موضوعات نیز سخن بگویم.
میتوانید بگویید در روز چند ساعت از زندگی شما صرف شعر و شاعری میشود؟ بهخصوص از این نظر که گفتهاید همواره در زمان انتشار با حجم زیادی از شعرها روبهرو هستید و احتمالا برای ویرایش آن باید وسواس زیادی هم به خرج دهید...
من هر روز چند ساعتی را برای شعر نوشتن وقت میگذارم و در مدت نوشتن بارها کلمات را بالا پایین میکنم تا آنچه در ذهنم است، شکل بگیرد و شعرها موسیقی بیرونی و درونی خود را بیابند. برای مثال اگر امروز چهار شعر بنویسم، تمام تلاشم این است که با تغییرات موجود شعرها دارای یک ساختار مشخص باشند. همچنین من شعرها را چند ماه بعد دوباره مورد بازبینی قرار میدهم تا تغییرات مورد نیاز انجام شود. بعد از آن در زمان انتشار نیز مجددا بررسی میکنم، یعنی ویراست نهایی نمونه چاپی کتاب را نیز مورد بررسی قرار میدهم تا ایرادی وجود نداشته باشد.
از شما میتوان بهعنوان نویسنده، نمایشنامهنویس، نویسنده کودک، طنزپرداز، منتقد و پژوهشگر نیز نام برد، اما بیشترین آثارتان در حوزه شعر است. شعر در زندگی شما چه جایگاهی دارد؟
شعر برای من مهمترین هنر است، چراکه هنر ملی ما محسوب میشود و سایر هنرها مانند تئاتر و سینما برای ما وارداتی هستند. اما شعر سابقهای ٣هزار ساله در کشور ما دارد. من و امثال من سالهاست که مشغول شعر سرودن هستیم، اما بهراستی در سرزمینی که مولوی، حافظ، سعدی و صائب شاعران آن بودهاند، چطور یک نفر میتواند ادعای شاعربودن داشته باشد. واقعیت این است که در کنار چنین بزرگانی ادعای شاعری جرأت میخواهد، اما به هر صورت اگر عدهای دوست دارند نوشتههایشان را شعر بنامند و نام شاعربودن را یدک بکشند، هیچ ایرادی ندارد و باید اجازه داد به مسیر خود ادامه دهند.
پس شما با دوستانی که با انتشار یک مجموعه یا سرودن چند شعر توهم شاعربودن دارند، مشکلی ندارید؟
اصلا. به اعتقاد من اگر آدمی کمی ذوق داشته باشد و ادبیات را مطالعه کند، متوجه میشود که هیچ حرف تازهای برای گفتن ندارد و همه حرفها را گذشتگان زدهاند. گاهی برای خود من اتفاق میافتد که متوجه میشوم مفهومی که در ٣٠ بیت بیان کردم، در یک بیت، سعدی به آن پرداخته است. به نظر من کسانی که با ادبیات در ارتباط هستند، خیلی زود متوجه میشوند هرچه میگذرد باید فروتنتر باشند.
گاهی اوقات ما فکر میکنیم که شعر یا داستان خیلی خاصی نوشتهایم، اما اگر میتوانستیم ادبیات جهان را کامل مطالعه کنیم، قطعا متوجه میشدیم که قبل از ما یک نفر در این کره خاکی به این موضوع پرداخته است و بعد از ما نیز کسی به این موضوع میپردازد. به عبارتی ما درحال تجربهکردن، تجربههای گذشتگان به زبان امروزی هستیم. من مخالف نظر دادن درباره فعالیتهای یک نفر هستم، زیرا توهمات موجود تنها مختص شاعران نیست و در سینما، تئاتر، موسیقی و حتی حوزه داستان نیز شاهد چنین افرادی هستیم.
بهنظر من باید اجازه دهیم که این دوستان در مسیر خود ادامه دهند و با تایید ٥٠نفر در اینستاگرام و فیسبوک خوشحال باشند. من واقعا متوجه برخی نگرانیهای دوستان شاعر و نویسنده نمیشوم. به اعتقاد من انتشار انبوهی از آثار پرتوپلا در یک دوره نمیتواند لطمهای به ادبیات بزند. این توهمی است که در هر دوره تکرار و موجب نگرانی اهل ادب میشود، چراکه از بین ١٦هزار شاعری که درحالحاضر کتاب منتشر کردهاند، شاید نام پنج نفر ماندگار شود.
اگر میبینید که شخصی مثل من در این سنوسال هر روز به شعر نوشتن مشغول است، به دلیل مطرحکردن خود در جامعه نیست، بلکه تنها دلیلش این است که افرادی مثل من عاشق گفتن هستند، به همین دلیل دغدغههایشان را در شعرهایشان بیان میکنند. ما نمیتوانیم شعر نگوییم، یک نیرویی در ما است که به ما اجازه نمیدهد دست به قلم نبریم. باور کنید فروغ نمیتوانست فروغ نباشد و سهراب هم همینطور. باید به این دیدگاه برسیم که یک سهراب برای جامعه کافی است و دوستان باید خودشان را به جامعه ادبی معرفی کنند.
شاعران جوان چطور این کار را انجام دهند یا به عبارتی چگونه خودشان را پیدا کنند؟
برای شاعربودن باید با هستی شاعرانه در ارتباط بود، یعنی ارتباط داشتن با دیگران، سفر کردن، آموختن، تفریح کردن و همه مواردی که باعث ذخیره ذهنی میشود و دریچههای جدیدی را به روی شاعر باز میکند. متاسفانه در جامعه ادبی عدهای هستند که عاشق کار خودشان میشوند و به تعریف از آن میپردازند. به اعتقاد من انسان همواره باید علیه هر چیزی، حتی خودش طغیان کند. این فکر انسان را نجات میدهد. هنرمندی که طغیاننگر نباشد و دایما از خودش تعریف کند، از خودش جا میماند. من گاهی هنگام شعر نوشتن به این نتیجه میرسم که الان زمان مناسبی برای شعر نوشتن نیست، به همین دلیل آن را کنار میگذارم و سراغ رمان نوشتن، نقاشیکردن یا سفر میروم.
شما از دهه ٤٠ در حوزه شعر فعالیت دارید و بالا و پایینهای شعر معاصر را دیدهاید. به نظر شما شعر امروز ما در چه جایگاهی قرار دارد؟
من تصور میکنم در دورههای مختلف، ادبیات روند تکاملی خودش را طی کرده و به همین دلیل به دهه درخشان اعتقاد ندارم، چراکه شرایط اجتماعی بر صورتبندیهای ادبی تاثیرگذار است. برای مثال قبل از انقلاب روشنفکران برای بیان دیدگاهشان سراغ شعر آزاد میرفتند و همین قشر بعد از انقلاب تفکراتشان را در قالب رمان به جامعه عرضه کردند. این امکان نیز وجود دارد که تفکرات این افراد بهزودی در قالب سینما مطرح شود. هدف از گفتن این حرفها این بود که بگویم شعر از بین نمیرود و در هنرهای دیگر خودش را نشان میدهد. برای مثال عباس کیارستمی،
شاعری است که به سینما پرداخته و مطمئن باشید که اگر در دورهای زندگی میکرد که سینما نبود، بدونشک او همان اندازه که در سینما چهره شناخته شدهای است، در حوزه شعر نیز چنین وضعیتی پیدا میکرد. البته این موضوع مثال تاریخی هم دارد. برای مثال بعد از حافظ تا صائب شاعر بزرگی نداریم. علت این است که شعر در این دوره حامی بزرگی ندارد و هنرمندان ما ذوق شعری خود را در عرصه مینیاتور آزمودهاند؛ چراکه شاهان مغول حامی مینیاتور بودهاند. برای همین قبل از انقلاب روشنفکران برای بیان دیدگاهشان سراغ شعر آزاد رفتند و همین قشر بعد از انقلاب تفکراتشان را در قالب رمان به جامعه عرضه کردند. این امکان نیز وجود دارد که تفکرات این افراد بهزودی در قالب سینما مطرح شود.
این صحبتها در دهه ٤٠ نیز مطرح بود و عدهای اعتقاد داشتند که شاعران نیمایی درحال تخریب ادبیات هستند. برای مثال شاملو درسال ١٣٣٤ مجموعه شعر «هوای تازه» را وارد بازار میکند و نخستین گفتوگوی رسانهها با او مربوط به سال ١٣٤٢ است. این حرف به این معناست که ٨سال درباره یکی از آثار بینظیر شاملو سکوت شد، چراکه پذیرش این نوع ادبیات برای جامعه قابل هضم نبود. درحال حاضر تصور من این است که شاعران خوبی در کشور فعالیت میکنند و هنر رو به رشد است. من چنین ذهنیتی ندارم که شعر خوب برای دوره خاص است و بعد از ما تمام خواهد شد.
با توجه به شرایط موجود آیا استقبال از کتابهای شعر رضایتبخش است؟
اینکه از کتابهای شعر، استقبال میشود یا نمیشود ربطی به شعر خوب و بد ندارد و باید نگاه ما نسبت به حوزه کتاب عوض شود، چراکه مشکلات موجود دستوپای همه ما را بسته است.
دوستی میگفت که ما چند هزار کتابخانه عمومی در سطح کشور داریم و اگر دولت برای هرکدام از این کتابخانهها تنها دو نسخه از کتابهای منتشرشده را خریداری کند، هر کتاب حداقل در شمارگان ٦هزار نسخه منتشر میشود. در کشور سوئد دولت به ناشر پول میدهد تا کتابهایی را به زبانهای مختلف مثلا فارسی منتشر کند.
از طرفی کتابهای منتشرشده به زبانهای خارجی توسط دولت از ناشران برای کتابخانههای عمومی خریداری میشود و به این شکل دولت هم در پروسه تولید و هم در پروسه فروش به حمایت از ناشر میپردازد. از طرفی وقتی فردی به کتابخانه مراجعه میکند و کتاب نویسندهای را به امانت میبرد، مقداری پول به حساب نویسنده اثر واریز میشود و به این شکل از نویسنده نیز حمایت میشود.
و کلام آخر...
در شرایط فعلی حوزه کتاب نیاز به تبلیغات و اطلاعرسانی دارد. اگر به دهههای ٤٠ و ٥٠ دقت کنید، متوجه میشوید که در این دوره به دلیل وجود نشریات ادبی متنوع و حضور منتقدان و بازار پررونق هنر و ادبیات، دادوستد کالاهای هنری بهتر و بیشتر انجام گرفته و کتاب رونق بسیار خوبی داشته است، بنابراین باید مکانیزم نشر تغییر کند. نشر ایران، نشر ضعیف و بینوایی است و دولت باید برای کمک به آن، خودش را از این حوزه کنار بکشد، چراکه تا زمانی که نشر ما خصوصی نشود، اتفاق خاصی برای آن رخ نمیدهد.
- 13
- 3