هفتهنامه همشهری جوان/ با اشاره به افسانههایی که ما درباره چهرههای مشهور ساختهایم، نوشت: گفته میشود بعد از حمله اتمی آمریکا به ژاپن عدهای در ایران از شهریار خواستند شعری بگوید و برای انیشتین بفرستد تا او را از اختراع مهیبش آگاه کند. این ماجرا به این شکل آورده شده: «عدهای به سرپرستی دخترش (خانم مریم یا شهرزاد بهجت) مامور میشوند که شعر را به انیشتین برسانند. از مدیر دفترش در اقامتگاهش وقت میگیرند. روز موعود فرامیرسد.
ترجمه فصیح انگلیسی شعر را در اقامتگاه انیشتین برایش میخوانند. طوری که حاضران نقل کردهاند، آن بزرگمرد عالم دانش دو بار از جای خود برمیخیزد. دو دستش را بر صورتش مینهد و میفشارد. قطرات اشک بر شیشه عینکش نمایان میشود.
با چهرهای اندوهگین یکباره با صدایی بلند فریاد میزند: «به دادم برسید!» بعد سکوت میکند و صورتش را در میان دو دستش میگیرد و غرق در بحر تفکر میگردد. سکوت غمانگیزی فضای اقامتگاهش را پر میکند. دقایقی بعد میخواهد که شعر بار دیگر خوانده شود. این بار پس از شنیدن آن به خارج از اتاقش میرود و با وضعیتی مغموم در باغش قدم میزند. گویا تا آخر عمر هم همیشه غمگین بوده است! گفته میشود بعد از این نامه انیشتین به مبارزی علیه سلاحهای اتمی تبدیل میشود.»
اما اصل ماجرا چیست؟ داستان خودش آنقدر طنز است که نیازی به اصل نیست اما ذکر این موارد خالی از لطف نیست. انیشتین نقشی در ساخت بمب اتم نداشت. پدر بمب اتمی «رابرت اپنهایمر» است، نه انیشتین. انیشتین برای درک خطر بمب اتم به نامه شهریار نیازی نداشت. یک سال پیش از جنگ، او و «نیلز بور» نسبت به این خطر هشدار داده بودند. انیشتین، یک سال پیش از ارسال چنین نامهای، در روزنامه نیویورکتایمز حمله اتمی آمریکا به ژاپن را محکوم کرده بود!
- 15
- 5