در نگاه اول وقتی دربارۀ دشوارنویسی صحبت میشود، ناخودآگاه همه یاد نثر بیهقی و کشفالاسرار و نوشتههای جامی میافتند؛ اما واقعیت این است که این نثرها واقعاً نثرهای سختی نیستند. در این مطلب میخواهیم دربارۀ پیچیدهنویسی صحبت کنیم. پیچیدهنویسی اتفاقیاست که قبل از تولد ادبیات داستانی میافتد.
میخواهیم بگوییم پیچیده نویسی چیست؟ فکر میکردیم که مثلاً سعدی خیلی سخت مینویسد و این کاملاً اشتباه است؛ اتفاقاً امثال سعدی نویسندههایی بودند که به زبان عام مینوشتند و شاید به همین دلیل ماندگار شدند.
آوانگاردیسک
آوانگارد بودن از نگاه یک فرد عادی، یک عمل بسیار ساده است؛ در صورتی که اصلاً اینطور نیست. یک هنرمند آوانگارد که میتواند داستاننویس، نقاش یا... باشد، در اوج عجیبوغریب بودن، کارش بسیار پیچیده و سخت است. چون همیشه تنها چیزی که مهم است، همین است؛ یعنی اینکه دنبال نوآوری باشد و راههای جدید را امتحان کند. شاید اصلاً قرار نباشد سبک این نویسندهها یا شاعرها را دیگران دنبال کنند ولی جاده صاف کنی میشوند برای بقیه.
مثل «تریستان تزارا» که بنیانگذار مکتب داداییسم بود. اگرچه هم اکنون هیچ اثر ادبی از او باقی نمانده، ولی همچنان یکی از تأثیرگذارترین جریانهای ادبی مدرن است یا مثلاً «جیمز جویس» معروف نویسندۀ بزرگ ایرلندی، با این که بعد از او هیچ نویسنده ای نتوانست به سبک او داستان بنویسد، ولی یکی از بزرگترین داستاننویسهای قرن است و بارها دیگران سبک نگارش او را به شیوههای گوناگون تکرار کردهاند. گرچه شمار این نویسندهها اندک است، ولی نویسندههایی هم بودند که سالها به عنوان آوانگارد شناخته میشدند و داستانهای شان بارها خوانده میشد اما مدتی بعد از مرگ شان، دیگر خبری از آنها نبود.
دنیای قشنگ نو
تمام سبکهایی که گفتم یک طرف، رمان نو یک طرف. رمان نو، جریانی ادبی است که در فرانسه شکل گرفت. اتفاقاً این جریان نه به صورت آوانگارد بود و نه بیانیههای عجیب و غریب مثل سوررئالیستها میداد. اینها دقیقاً دنبال همین موضوع بودند، یعنی اینکه سخت بنویسند.
نویسندههای هستۀ اولیه این گروه، عبارت بودند از «ناتالی ساروت»، «کلود سیمون»، «مارگریت دوراس»، «آلن روب گریه» و «میشل بوتور». مثلاً همین کلود سیمون در یکی از مصاحبههایش به سختی بیش از حد داستانهایش اشاره میکند و میگوید بعضی رمانهایی را که نوشته، حتی همسرش هم آن ها را نصفهکاره رها کرده است. کلود سیمون برندۀ جایزۀ نوبل است که رمان «جادۀ فلاندر» او به فارسی هم ترجمه شده است. این داستان، خواندنش واقعاً دشوار است. تصور کنید یک صفحهونیم از داستان را میخوانید و هنوز جمله تمام نشده و نقطه دقیقاً در صفحۀ بعدی گذاشته شده است.
نقطۀ صفر دنیا
وقتی به تاریخ هنر نگاه میکنید، میبینید چقدرشاخههای هنری به هم نزدیک هستند. یعنی غیر ممکن است اگر بخواهید ادبیات را درک کنید، نقاشی نبینید یا اینکه سینما بدون تئاتر یا عکاسی اصلاً معنا ندارد.
این دقیقاً اتفاقی است که میخواهیم دربارهاش صحبت کنیم، دربارۀ سه دوستی که یک جورهایی دنیای هنر را در یک برهۀ زمانی، حسابی تحت تأثیر خود قرار دادند. «لویس بونوئل» فیلمساز، «سالوادور دالی» نقاش و «لورکا» شاعر.
این سه نفر معروف بودند به اینکه زیاد به کارهایی که میکردند، فکر نمیکنند. بونوئل سازندۀ اولین فیلم صامت تاریخ سینما بود؛ فیلمی که اصلاً معنی مشخصی نداشت.
دقیقاً به همین دلیل به آن سوررئالیسم گفتند، یعنی ورای واقعیت. این جریان، اول از همه در ادبیات بوده است، به همین دلیل میخواهیم دربارۀ سختنویسی صحبت کنیم.
این سوررئالیستها یعنی آندره برتون، لویس آراگون، پل الوار و گیوم آپولیز برای نوشتن اصلاً کار عجیبوغریبی انجام نمیدادند.
در بیانیههای اولشان تنها چیزی که مهم نیست، همین نگارش و ادبیات است. یک شیوۀ نوشتن دارد که خوراک انشانویسی در دوران مکتب است.
اینکه قلم را بهدست گیرید و بدون اینکه فکر کنید، بگذارید دستتان هرچه میخواهد در هر فونتی و در هر اندازهای با هر شکلی، با هر گونه جملهبندی بنویسد. کلی از شعرهای معروف این شاعر، به همین شیوه شروع شد. به گزارش مجله ادبی « آوانگارد»، این جریان بعد از مدتی از بین رفت، ولی واژهای را به هنر اضافه کرد که می توان گفت یکی از مهمترین اتفاقات هنری این دو قرن بود، یعنی هنر آوانگارد.
سفرهای گالیله
بخشی از این دشوارنویسی به تاریخ برمیگردد. مثلاً در قرون وسطی در اروپا، نوشتن کتابهای درسی و علمی به نوعی ممنوع بوده است. به همین دلیل خیلی از دانشمندان، آثار علمیِ خود را به صورت نمایشنامه مینوشتند.
همین گالیلۀ معروف که آخر هم گفت زمین دور خورشید نمیچرخد، کتابی دارد که یکی از مهمترین بحثهای ریاضی آن دوران و یکی از مهمترین بحثهای پایۀ ریاضی حال را مطرح میکند.
تمام این کتاب به صورت دیالوگ بین دو نفر است و وقتی شروع به خواندن این اثر میکنید، شکلش به همهچیز میخورد غیر از رمان! زمانی هم دشوارنویسی خودش بخشی از سواد به شمار میآمده، چون به نوعی زبان شما با زبان مردم عادی فرق میکرده و هرکسی نوشتههایتان را متوجه نمیشده است. خیلی از آثار از بین رفتۀ قرن ۱۷ به این شکل نوشته شده است.
اعظم عاملنیک
- 15
- 2