دیروز تهران حسابی ادبیاتی شده بود. شهری که بوی اورهان پاموک میداد. بوی نوبل، بوی کوچهپسکوچههای استانبول، بوی عصر معصومیت. گفته شده بود که علاقهمندان این جذابترین نویسنده قرن بیستویکم صبح را با نشست خبری اورهان بزرگ در مجموعه فرهنگی کاخ نیاوران آغاز خواهند کرد و شامگاهان هم پای صحبتهای او خواهند نشست در مراسم «شب اورهان پاموک»؛ که بزرگداشتی بود که با همکاری مجله بخارا و انتشارات ققنوس ترتیب داده شده بود و قرار بود آیدین آغداشلو، فریبا وفی، زهره حسینزادگان و علی دهباشی پیش چشمان نویسنده مطرح ترک از او و آثارش بگویند.
مراسم صبح به خوبی و خوشی برگزار شد و خبرنگاران سحرخیزی که توانسته بودند خود را به نیاوران برسانند، از شیرینصحبتی پاموک لذت بردند؛ اما شب اورهان پاموک مثل هر مراسم دیگری در ایران که با هزار خطر دیده و نادیده مواجه است، به ناگاه لغو شد؛تا پاموک هم بداند زندگی در کشوری که در جلسه صبح آن را «مثل وطن خودم» خوانده بود، چگونه است...
یک نویسنده فطری
اورهان پاموک یک نویسنده درجه یک است. نویسندهای که از همان سطر اول کتاب یقه خواننده را میچسبد و تا آن دم که او را به نقطه پایان نرسانده، ولش نمیکند. نشست خبری اورهان بزرگ در وهله نخست برای کسی که تاکنون پای منبر پاموک ننشسته بود، نشان از این داشت که او یک نویسنده فطری است. نویسندهای که کلمات از درونش میجوشند. نویسندهای که به همان جذابیت رمانهای جذابش حرف میزند و این او را جذابترین نویسندهای میکند که تاکنون پا به تهران گذاشته...
پاموک که نخستین و تاکنون تنها نویسنده نوبل بردهای است که به ایران آمده؛ در صحبتهایش فراموش نکرد از عشق و علاقهاش به سرزمینی گربهشکل بگوید که حداقل ساکنان گوش چپ این گربه میتوانند آثار او را به همان زبانی که نوشته است، بخوانندیا حداقل گوش کنند. در سفری که چندی پیش به آذربایجان داشتم، به گوش خود حداقل رمانهای عصر معصومیت، استانبول، زندگی مدرن و چیز غریبی در سرم را شنیدم که ضبط شده بود و بین علاقهمندان نویسنده دستبهدست میشد. پاموک شاید تحتتأثیر چنین علاقهمندیهایی بود که بودن در تهران را لذتبخش توصیف کرد و گفت: وقتی به ایران میآیم انگار وطن خودم است.
این اورهان پاموک ایرانی!
اورهان پاموک درباره آمیختگی فرهنگ ترکیه و ایران سخن گفت. او که در اوایل نشست گفته بود «با اینکه کتابهایم به ٦٠ زبان دنیا ترجمه شده است، اما وقتی در ایران و به فارسی ترجمه و چاپ میشوند شادی مضاعفی به من دست میدهد»؛ آمدن به ایران را احساسی شبیه آمدن به وطن خود نامید. او گفت: خیلیها رمان نام من قرمز را بیشتر از آنکه ترکی بدانند ایرانی میدانند، زیرا در آن درباره ایران و مینیاتور ایرانی نوشته شده است. کتاب سیاه هم تحتتأثیر منطقالطیر عطار و در قالب رمان پستمدرن نوشته شده است.
اورهان پاموک که بارها به علایق ایرانی خود اشاره کرده بود؛ اما فراموش نکرد از ناراحتی و نارضایتی خود بابت نوع رفتار با آثار ادبی در ایران پرده بردارد. او گفت: گفتم که خوشحالم آثارم به فارسی ترجمه میشوند. اما نارضایتی هم دارم. دوست دارم با توجه به معاهده برن و کپیرأیت، کتابهایم به شکل منظم با اجازه خودم و دقیق، در یک مجموعه و از طرف یک انتشارات شاید توسط فردی مثل آقای فصیحی منتشر شود.
اورهان پاموک درباره نویسندههای ایرانی نیز اظهارنظر کرد: نویسندههای روشنفکر، مخاطبان خاص خود را دارند. برای مثال دکتر شایگان دیدگاه مدرن، سیدحسین نصر دیدگاه محافظهکارانه و دکتر شریعتی دیدگاه انقلابی دارد. من نیز هنگامی که کتاب برف را مینوشتم کتاب شریعتی را خواندم.
پاموک درباره سانسور کتابهایش در ایران نیز گفت: هیچ نویسندهای دوست ندارد حتی یک کلمه از کتابش حذف شود؛ اما در این زمینه دوراهیای وجود دارد که نمیداند باید چه کار کند. از طرفی دوست داری کتابت چاپ شود و از طرف دیگر با سانسور مواجه میشوی. اگر هم من دراینباره هر طور که دوست دارم اظهارنظر کنم، آیا کسی به آن توجه میکند؟
پاموک الیور استون نشد!
مهمترین نکته نشست اورهان پاموک این بود که این نویسنده جهانی الیور استون نشد، یعنی در دامی نیفتاد که پیش از او دیگر میهمان جهانی هنر و فرهنگ ایران در سالجاری در آن افتاده بود و شعارهای طیف خاصی را طوطیوار به تکرار نشسته بود. اورهان پاموک اما هوشمندانه در بزنگاهها از موضعگیریهای سیاسی در رفت و حتی نگاه سیاسی به رفتار نویسندگان را هم تقبیح کرد. او درباره سیاسیبودن جایزه نوبل گفت: نوبل جایزهای است که اگر به نویسندهای بدهند، میگویند سیاسی است و اگر هم آن را ندهند، باز هم میگویند سیاسی است. پاموک در ادامه گفت: نویسنده درباره هر چیزی که در کشور خودش اتفاق میافتد، چه خوب و چه بد مسئول است. در ترکیه من معتقدم دولت بهویژه در سهسال اخیر و بعد از کودتای نظامی آزادیها را محدود کرده است.
خاطرات نوبلی اورهان پاموک
نوبل با سیگاری در دست!
بار قبل که پاموک در سال ٨٢ به دعوت نشر ققنوس به ایران آمد، هنوز نوبل نبرده بود. اما حالا بهعنوان یک نوبلیست به ایران آمده، بنابراین نمیشود ازش نخواست تا در این مورد حرف بزند. او اول درباره تأثیرات نوبل حرف زد: وقتی نوبل گرفتم، کتابهایم به ۴۶زبان زنده دنیا ترجمه شده بود و این اتفاق بعد از نوبل به ۶۳زبان افزایش پیدا کرد. همچنین تاکنون ۱۵میلیون نسخه از کتابهایم در جهان به فروش رفته است. من نیز مثل همه نویسندهها امید داشتم جایزه نوبل بگیرم؛ اما فکر نمیکردم این جایزه در ۵۴سالگی به من تعلق بگیرد. فکر میکردم آن را در ۷۵سالگی و زمانی که سیگار را ترک کردهام، دریافت کنم و بعد از آنکه خبر گرفتن جایزه به من رسید، یک سیگار روشن کنم.
شب اورهان پاموک لغو شد
دیروز عصر شمار زیادی از دوستداران آقای نویسنده مقابل تالار فردوسی خانه اندیشمندان علومانسانی در انتظار اورهان پاموک بودند. باران شدید امان حاضران را بریده؛ اما درهای سالن هنوز باز نشده. کمکم زمزمههایی در میان مردم میپیچد که مراسم شب اورهان پاموک را لغو کردهاند اما کسی نمیداند واقعا این اتفاق افتاده یا اینکه این نیز از شایعاتی است که به گفته مربی آلمانی تیم فوتبال استقلال در کنار نفت و زعفران از مهمترین محصولات ایران به شمار میآید.
ساعت موعود میرسد و در سالن باز نمیشود. کسی پاسخگو نیست. وحید رهنمایی، مسئول دفتر مدیر انتشارات ققنوس نمیداند ماجرا از کجا آب میخورد؛ شیوا کاظمی، مدیر روابط عمومی این انتشاراتی دعوتکننده پاموک نیز همچنین. حتی مدیر انتشاراتی هم از چرایی ماجرا خبر ندارد. تنها صحبتی که در میان است اینکه از سالن فردوسی با انتشارات ققنوس تماس گرفته و گفته شده که مراسم شب اورهان پاموک نباید برگزار شود.
در حالی که مرجع لغوکننده مراسم اورهان پاموک مشخص نشده، حالا تردیدها درباره حضور اورهان پاموک در نمایشگاه کتاب شدت گرفته. تا همین الان قرار بر این بوده که عصر امروز پاموک در نمایشگاه کتاب در غرفه انتشارات ققنوس حاضر شده و پاسخگوی خوانندگان و علاقهمندانش باشد؛ اما با اتفاقی که افتاده، آیا این مراسم برگزار خواهد شد؟ آیا پاموک را در نمایشگاه خواهیم دید؟ پاسخ این پرسش را عصر امروز خواهیم فهمید!
امین فرجپور
- 16
- 5