راسته خیابان انقلاب همانطور که بورس کتابفروشیها است، پاتوق دستفروشهای کتاب هم هست، دستفروشهایی که در بساطشان از کتابهای نایاب و ممنوعه تا کتابهای هزارتومنی پیدا میشود. شاید فروش کتابهای نایاب و دست دوم مشکل جدیای برای حوزه نشر نباشد ولی مشکل از آنجایی آغاز میشود که سر و کله کتابهای روز و مجوزدار در بساط این دستفروشها پیدا میشود، کتابهایی که به صورت غیرقانونی کپی شدهاند و در نتیجه فروششان هیچ سهمی به نویسنده و ناشر اثر نمیرسد. اما به تازگی اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران با همکاری نیروی انتظامی سعی دارند تا با پدیده قاچاق کتاب مبارزه کنند.
چند هفته پیش بود که محمود آموزگار، رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران در نشستی خبری از امضای تفاهمنامهای درباره قاچاق کتاب بین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، قوه قضائیه و نیروی انتظامی خبر داد. بعد از این نشست، معاون فرهنگی قوه قضائیه هم در بازدید از نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران که در اردیبهشت ماه برگزار شد با تاکید بر اهمیت مبارزه با قاچاق کتاب، همکاری نیروی انتظامی برای برخورد با قاچاقچیان حوزه کتاب را ضروری دانست.
ضبط ۱۰ وانت کتاب قاچاق
چند روز پیش خبری منتشر شد که بر طبق آن چیزی حدود ۱۰ وانت کتاب قاچاق توسط پلیس تهران پس از وصول دستور مقام قضائی برای ضبط و جمعآوری تعداد زیادی کتاب که به صورت غیرقانونی توسط عوامل یک باند متخلف در این حوزه منتشر شده بود، در هماهنگی با اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، این کتابها را توقیف و برای انجام مراحل قضائی بعدی به انبار اتحادیه ناشران فرستاده شد. کتابهایی که جزوی آثار ناشرانی چون امیرکبیر، خوارزمی، فرهنگ معاصر، ققنوس، نشر قطره، نیلوفر، علمی، سخن، علم، پیکان، جاویدان چشمه، مازیار، آگاه، بهجت، آموت، اختران، آبی، جامی، پیام و انتشاراتیهای زمان و نیل (که البته هر دو آنها تعطیل شدهاند) بودند.
ناشران شکایت نمیکنند
در آخرین نشستی که درباره قاچاق کتاب در اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران برگزار شد، آموزگار با اشاره به زیانی که ناشران از قاچاق کتاب میبینند، گفت: چند سالی است ناشران با چاپ غیرقانونی آثار دارای مجوز خود مواجه هستند. ناشرانی که کتاب پرفروش داشتند به ناگهان فروش کتابهایشان به ثلث حتی ربع کاهش پیدا کرد زیرا عدهای سودجود کتابهای آنها را با هزینه کمتری منتشر میکنند. معمولا ۱۰ درصد کتابهای ناشران حرفهای اقبال پیدا میکند و با درآمدی این ۱۰ درصد برایشان ایجاد میکند معیشتشان را تامین میکنند. زمانی که شمارگان این کتابها کاهش پیدا میکند وضعیت معیشتی ناشران دچار مشکل میشود.
این پدیده بهقدری افزایش پیدا کرده که در نمایشگاه کتاب تهران، نمایشگاههای استانی و فروشگاههای مجازی هم با آنها مواجه میشویم.
سرقت ادبی در قانون کشور ما به عنوان یک جرم تعریف شده و برای آن مجازاتی از شش ماه تا سه سال تعریف شده است. اما چرا معمولا خبری درباره مجازات قاچاقچیان کتاب نمیشنویم؟ به گفته آموزگار براساس قانون جرم قاچاق و کپی غیرقانونی، جرمی خصوصی است و باید شاکی خصوصی داشته باشد که معمولا یا ناشران پول یا وقت ندارند و همین موضوع باعث میشود ناشران پا پیش نگذارند. اما چاپ کتابهای فاقد مجوز وزارت ارشاد مصداق جرم عمومی است و نیاز به شکایت ندارد. ما این موضوع را به وزارت ارشاد و قوه قضاییه تذکر دادیم تا اقدامات لازم را انجام داده و کتابها را جمعآوری کند.
رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران همچنین درباره نتایج این اقدامات با توجه به اینکه هنوز دستفروشان در کنار خیابان، کتابهای قاچاق را میفروشند، گفت: سیاستهای اتحادیه ناشران اقدامات موضعی و موقت نیست بلکه برنامههای مشخصی دارد تا جلوی این قبیل اقدامات گرفته شود. ما سعی در گسترش اتحادیه ناشران از یک اتحادیه شهرستان به اتحادیه استانی و حتی اتحادیه سراسری هستیم. اگر اتحادیه تقویت و حمایت شود بازوی اجرایی قوی برای پیش بردن اهداف حوزه نشر است.
وقتی جرمی، جرم نیست!
اما دستفروشان چه میگویند؟ اگر ماجرای غیرقانونی بودن فروش کپی کتابها را کنار بگذاریم، با توجه به پایین بودن سرانه مطالعه در کشور و کمتر کتاب خواندن مردم آیا درآمد این کار ارزش دزد و پلیسبازیهای گاه و بیگاه آن را دارد؟ هنرآنلاین به سراغ یکی از این دستفروشها رفته و کمی با او گفتوگو کرده است. این خبرنگار از فردی روایت میکند که دیگران مهندس صدایش میزنند و در میان کتابهایی که برای فروش روی زمین پهن کردهاند اثری از کتابهای ممنوعه نیست اما کتابهای شعرِ شاعران معاصر، داستان و تئوری زیاد است و همین طور افست کتابهایی که دیگر به آسانی در کتابفروشیها پیدا نمیشود.
در بخشی از این گزارش آمده است: «میگوییم فروششان چطور است؟ که میگوید شکر. میپرسم:«شکر، یعنی چقدر؟» و اصرار میکنم اما پاسخ روشنی دستم را نمیگیرد. میپرسم کتابها را از کجا تهیه میکند. توضیح میدهد که بخش عمده کتابهایش را از اشخاص میخرد. به این صورت که یا دیگرانی هستند که کتابهای شخصیشان را میآورند سر بساط تا قیمتی رویش بگذارند و بخرند یا خودش میرود به سراغ مشتری و کتابخانهشان را میخرد. این دفعه صداقت به خرج میدهد و میگوید سود خوبی هم دارد اگر بتوانیم چنین معاملههایی بکنیم.»
اما بخش عمدهای از کتابهای دستفروشان را کتابهای افست تشکیل میدهند. اما خود دستفروشها که اقدام به چاپ این کتابهای افست نمیکنند، پس آنها این کتابها را از کجا تهیه میکنند؟ بنا به گفته این دستفروش منابع اصلی این کتابها مغازههایی هستند که دیگر برای فروشندگان کتابهای بساطی شناخته شده به حساب میآیند و در خیابان انقلاب هم کم نیستند.
اما آیا بساط کردن کتاب به راحتی ممکن است و کسی با آنها برخورد نمیکند؟ مهندس میگوید به همین راحتیها هم نیست و توضیح میدهد که سد معبر شهرداری دشمن شماره یکشان به حساب میآید که گویا سرزدنهایشان به صورت منظم نیست و خود بساطیها هم دقیقا نمیدانند چه موقع باید گوش به زنگ باشند. اما از آنجا که باز پس گرفتن کتابهایشان از شهرداری دیگر به راحتی قابل انجام نیست؛ حتی الامکان بساطیها خودشان را از کارمندان شهرداری دور نگه میدارند. رفیق مهندس هم میگوید: همین موضوع باعث شده خیلیها دیگر بی خیال این کار شوند!
گفتههای این بساطی حاکی از آن است که تا به حال چندان با فروش کتاب قاچاق به عنوان یک جرم برخورد نمیشده و مشکل تنها سد معبر کردن آنها بوده است. حالا با امضای تفاهمنامهها و برخوردهای قضائی میشود امیدوار بود که حداقل در این بخش با یک آسیب در حوزه کتاب برخورد شود، گرچه قبل از برخورد با دستفروشان باید کسانی را یافت که اقدام به چاپ گسترده غیرقانونی کتابها میکنند.
- 12
- 5