جنگ پلاته
به جنگ میان ارتش ایران و یونانیان، نبرد پلاته می گویند که شروع آن به زمان خشایارشا برمی گردد و در ادامه با ماجرای این جنگ اشنا شوید:
بعد از این که نیروی دریایی ایران در سالامیس شکست خورد، سردار ایرانی خشایارشا به نام مردونیه( ماردینیوس) بنا به درخواست خودش برای ماندن در یونان بهمراه ۳۰۰ هزار تن نیرو در اروپا ماند و بحدی به خشایارشا اصرار کرد که وی قانع شد به ایران برگردد و فتح تمام یونان را به او قول داد و به خشایارشا خبر داد که بزودی ، یونان را تصرف می کند و بعد از برگشت خشایارشا به آسیا، به فرماندهی ماردینیوس، نیروی زمینی ایران در یونان ماند.
یکی از خصوصیات اخلاقی ماردینیوس، این بود که از وی به عنوان یک مرد بی فکر یاد میشد. عقیده و باور ماردینیوس چنین بود که اگر از اندیشه و سیاست جنگی در کار جنگ استفاده کنید، بهتر از اینست که در جنگ، عجله کنید. او برای آسودن و طی کردن زمستان دشوار اروپا، سپاه ایران را به منظور طی کردن زمستان به سمت دشت های تسالی برد و از طریق پادشاه زمان مقدونیه به نام الکساندر برای اتمام جنگ به روش سازگاری، با یونانیان مذاکره کرد و درخواستش از یونانیان چنین بود که یونان را جزء امپراتوری ایران بدانند و فرمانبردار ایران شوند. ماردینیوس در قبال پذیرفتن این پیشنهاد توسط یونانیان، این قانون را تعیین کرد که آن ها در امور داخلی از آزادی برخوردار می شوند و علاوه بر آن معبد هایشان را مورد بازسازی قرار می دهند.
در نهایت ماردینیوس با عدم پذیرفتن از درخواست از جانب آتنی ها رو به رو شد؛ به این صورت که آن ها گفتند که قادر به معامله ی آزادی خود با چیز دیگری نیستند. مردونیه پس از دریافت پیام آتن از جانب آلکساندر، دستور داد تا سپاهش به سمت آتن حرکت کنند درحالیکه آلکساندر بر این عقیده بود که باید افرادی را نزد یونانیان بهمراه طلا فرستاد تا از این طریق با آنها مذاکره کرد و رضایتشان را جلب کرد.
تصرف آتن
بعد از این که سپاه بزرگ ایران بمدت چند روز یک راه پیمایی داشتند؛ سرانجام به آتن رفتند ولی درکمال حیرت دیدند که هیچ کس در آتن نیست. از این رو آن جا را مانند ده ماه پیش به آتش کشیدند. آتنیان پس از پناه آوردن به جزیره سالامین، انتظار داشتند که قشون لاسدمون به آن ها کمک کند ولی لادسمونی ها بدون این که به درخواست های آتن، توجهی نشان دهد؛ در کرنت، دیوار های دفاعی اش را استوار کرد. بعد از این که عصبانیت آتنی ها به خاطر خیانت لادسمونی ها برانگیخته شد؛ نزد اسپارتیان یک نامه ی دیگر فرستادند و متذکر شدند که درصورت عدم ارسال نیروی کمکی توسط لادسمونی ها و اسپارت، با شاه پارس هم پیمان می شوند و به غارت و چپاول اسپارت می پردازند.
وقتی که اسپارت ها این نامه را خواندند؛ متوجه شدند که شرایط، وخیم شده است، از این رو برای کمک به آتن به فرماندهی پوزانیاس، ۵ هزار تن پیاده نظام سنگین اسلحه را با ۵ هزار تن از میلیشاهای لادسمونی فرستادند و سپاه آتن با پیوستن نیروی کمکی، خاطرجمع شدند و به طرف ارتش ایران حرکت کردند تا با مردونیه بجنگند ولی متحدان ایران، حرکت و پیوستن سپاهیان یونانی را در اهالی آرگس، به مردونیه گوشزد کردند. به این ترتیب مردونیه به سمت تب، سپاهش را فرستاد تا بتواند از این طریق سپاه یونان را در دشت گسترده تب از بین ببرد.
ماجرای جنگ پلاته
دو سپاه در فردای همان روز به صف آرایی دربرابر هم پرداختند و بنابر دستور مردونیه به فرماندهی ماسیس تیوس، سواره نظام ایران به یونانیان حمله کرد. ماسیس تیوس در ایران از فرماندهان بزرگ ارتش به شمار می رفت و خصوصیات ظاهری او به این صورت بود که یک سر و گردن از نظر هیکل، بلند تر از همه بود و با پوشیدن یک زره طلا و شنل ارغوانی رنگ در شمشیر زنی از شهرت خاصی برخوردار بود.
شروع جنگ با حمله ی ماسیس تیوس بهمراه سواره ی نظام پارسی بود و سواره نظام ایران بر یونانیان در این جنگ، تلفات بسیار سنگینی وارد کرد ولی اسب ماسیس تیوس در حین نبرد، زخمی شد و سوارش بر روی زمین افتاد و یونانیان با دیدن سردار ایران در آن شرایط، با هجوم به سمتش، او را کشتند و وقتی که سپاه ایران دیدند که سردارشان کشته شده ، اعتماد به نفسشان را از دست دادند و سست شدند. در این زمان یونانیان به آن ها حمله کردند و سواره نظام ایران ناچارا عقب نشینی کرد. این نبرد در روز نخست، بدون نتیجه قطعی با عقب نشینی ایرانیان تمام شد.
یونانیان در روز دوم جنگ، پیش از این که مبارزه شروع شود بسوی پلاته رفتند؛ بدین دلیل که پلاته از نظر آن ها برای جنگیدن، مکان مناسب تری بود. وقتی که سپاه ایران چنین شرایطی را دید به پلاته رفت. دو سپاه در پلاته، بدون این که با هم بجنگند حدود یک هفته در آن جا اردو زدند. مردونیه پس از گذشت یک هفته، دیگر جایز نمی دانست که برای جنگیدن صبر کند، بدین دلیل که تعداد یونانیان با گذشت هر روزی زیادتر می شد و آذوقه ی سپاه ایران، خیلی کم بود؛ به همین علت گذرگاه آذوقه ی یونانیان توسط مردونیه بهمراه سپاه نخبه اش تصرف شد و آذوقه یونانیان غارت شد و بدون هیچ جنگی، دو روز دیگر گذشت ولی سواره نظام ایران در این زمان ، یونانیان را با شیوه جنگ و گریز به جنگ تحریک می کردند در حالی که یونانیان بی توجه در مواضعشان سنگر گرفته بودند.
سپاهیان بسیاری در روز یازدهم بر جمع یونانیان افزوده شدند و پیشنهاد ارته( یکی از بزرگان سپاه ایران) به مردونیه این بود که به تب، عقب نشینی کند. وی همچنین به مردونیه گفت که اگر با مقدار زیادی طلا به تب برویم؛ میتوانیم یونانیان را مطیع کنیم. چون این اقدام به دور از شان مردونیه بود؛ آن را نپذیرفت و تصمیمش این بود که کار سپاه یونان را تا فردای آن روز، یکسره کند.
سپاه یونان در همان شب، از پیامی که آلکساندر( پادشاه مقدونیه) برایشان فرستاده بود و محتوای آن فاش کردن نقشه های مردونیه بود؛ باخبر شدند. بعد از آن یونانیان برای نبرد، آماده شدند. اسپارتی ها پیش از این که جنگ شروع شود، به آتنی ها گفتند که در جناحی که پارسیان حضور دارند، بجنگند چون که آن ها با پارسیان در ماراتون و ترموپیل، تا به حال جنگیده بودند. مردونیه، ترکیب خود را به خاطر آرایش جنگی یونانیان، تغيير داد و پارسیان با اسپارتی ها جنگیدند و حتی پیشنهادش این بود که اسپارتی ها به تنهایی با پارسی ها جنگ کنند( سپاه ایران چند ملیتی بود و فقط سواره نظام سپاه، پارسی بودند) و در صورتی که هر طرف، پیروز می شدند به عنوان پیروز جنگ، شناخته میشدند ولی این پیشنهاد توسط اسپارتی ها پذیرفته نشد و مجددا جنگ آغاز شد.
پس از اینکه سواره نظام ایران حمله کردند؛ جنگ شروع شد و به تمام جناحین نیز سرایت کرد و سپاه ایران در همان آغاز نبرد، عملکرد بهتری داشت؛ چون سواره نظام ایران به خاطر داشتن مهارت خاص در تیر اندازی، یونانیان را تیرباران میکردند و سربازان یونان به راحتی بدون هیچ اقدامی کشته می شدند ولی مردونیه که شخصا به صفوف مقدم رفته بود در حین نبرد، به قتل رسید و وقتی که سپاهیان ایران، فرمانده خود را در چنین شرایطی دیدند، ناامید شدند و به این ترتیب سپاه ایران شکست خورد.
بعضی از مورخان گفته اند که ارته که مخالف نظر مردونیه بود بدون آنکه با بخشی از سپاه به جنگ برود؛ میدان نبرد را ترک کرد و هرج و مرج عجیبی در سپاه ایران رخ داده بود و آن ها به فرماندهانشان که می گفتند در میدان نبرد بجنگند، توجهی نکردند و عقب نشینی کردند؛ یونانیان آنان را تحت تعقیب خود قرار دادند و به قتل رساندند.
تاثیرات جنگ پلاته
از مهم ترین جنگ های جهان باستان می توان به نبرد پلاته اشاره کرد که درصورت عدم شکست سپاه مردونیه، اتفاق های دیگری در دنیای امروزی رقم خورده بود، ولی اوضاع با پیروزی یونان، شکل دیگری به خود گرفت.
یک مورخ یونانی به نام هرودوت، داستان جنگ پلاته را نوشت که برطبق آن میتوان حدس زد که شمار سپاهیان ایران در تمامی جنگ ها، بطور اغراق آمیزی زیاد بوده درحالیکه شمار سپاه یونان، کم بوده است. تعداد سپاه مردونیه در جنگ پلاته بر طبق عقیده و باور مورخان، حدود ۱۰۰ یا ۶۰ هزار تن بوده درحالیکه تعداد سپاه یونان در این جنگ به ۱۱۰ هزار تن می رسید.
دلایل شکست ارتش ایران در پلاته
- شاید کشته شدن ماسیس تیوس و مردونیه از مهم ترین دلایلی بود که باعث شد سپاه ایران در جنگ پلاته شکست بخورد و کل سپاه، متلاشی شود.
- دومین دلیل شکست سپاه ایران در جنگ پلاته این بود که باتوجه به سهل انگاری مردونیه، او بدون هیچ دلیلی کار جنگ را به تأخیر انداخت، درحالیکه میتوانست یونان را با پرداخت طلا و بدون هیچ جنگی شکست دهد اما به دور از شان و منزلتش بود و مصمم بود که از طریق جنگیدن، یونانیان را شکست دهد.
- در جنگ پلاته، اسلحه و زره ارکان سپاه ایران مناسب نبود و فقط گارد جاویدان و سپاهیان پارسی از زره و اسلحه مناسب برخوردار بودند. ارکان سپاه ایران در این جنگ، ردای گشادی می پوشیدند که در هنگام جنگ مزاحم حرکاتشان شود که همین مسأله باعث میشد که آن ها نتوانند از خودشان در مقابل یونانیان زره پوش و سنگین اسلحه، دفاع کنند.
گردآوری: بخش فرهنگ و اندیشه سرپوش
- 12
- 1