نهضت مبارزه برای حقوق زن، عمدتا ریشه در انقلاب مشروطه دارد. نقش سیاسی زنان در جامعه، با فرآیند انقلاب مشروطه، از زوایای اندرونیها خارج شد و در بطن جامعه جریان یافت. اگرچه نقش سیاسی پررنگ زنان را پیش از انقلاب مشروطه، در واقعه تنباکو یا قحطی بزرگ سال ۱۲۷۷ق بهخوبی شاهد هستیم اما روند مشروطهخواهی بود که زنان را وا داشت تا فرصتی برای ابراز خواستهها و بروز هرچه بیشتر توانمندیهایشان فراهم آورند.
از همان ابتدا، زنان نهتنها در تظاهرات که در صف نخست مبارزات انقلابیون قرار داشتند. بهگونهای که جریده حبلالمتین مینویسد: «در یکی از زد و خوردهای بین اردوی انقلابی معروف ستارخان با لشکریان شاه، بین کشتهشدگان، جنازه بیست زن مشروطهطلب در لباس مردانه پیدا شده است.»
همچنین در بسیاری از موارد، وظیفه حمایت از علمای سخنران معترض در مساجد بر عهده زنان بود که برای نمونه میتوان به همسر حیدرخان تبریزی، یکی از سرکردگان اصلی این گونه جنبشها اشاره کرد. از سوی دیگر در میانه شکلگیری نهضت مشروطه، مردان به نام ناموس و غیرت برانگیخته میشدند تا علیه فساد، استبداد و فقر و بیقانونی جامعه به نهضت بپیوندند.
سه نمونه برای فساد زمانه مطرح شد که هر سه نمونه به ناموس و آبروی زنان مربوط میشد.اگرچه مردان مشروطهخواه در پی آن بودند تا با صحبت از وضعیت زنان به اهداف ملی و کاملا مردمحورانه خود برسند، اما همین سیاسی شدن زنان و مشارکتشان در نهضت ملی، به سرعت، ابعاد دیگری یافت و زنان، خود مسائل جدیدی را طرح کردند. بنا بر باور زنان، تعلیم و تربیت، کلیدی بود برای پیشرفت زنان و تلاش آنان در جهت مهار مردسالاری. در این راستا شماری از این زنان دگراندیش تصمیم به تاسیس مدارس خود برای دختران گرفتند.
هیچ سازمان آموزشی برای زنان مسلمان ایرانی وجود نداشت. اگرچه پیشتر، اقلیتهای گوناگون مذهبی، فعالیتهایی را در این زمینه آغاز کرده بودند. میسیونرهای خارجی در ایران از جمله این اقلیتها محسوب میشدند که به ساخت مدارسی به سبک جدید در ایران پرداختند. محمدشاه اجازه رسمی فعالیت این مدارس را صادر کرد. نخستین مدرسه دخترانه در سال ۱۲۵۴ق/ ۱۲۱۷ش و در ارومیه، توسط میسیونرهای آمریکایی و در سال ۱۲۸۲ ق/ ۱۲۴۵ ش، در تهران توسط خواهران سن ونسان دوپل تاسیس شد اما با وجود چنین مدارسی در ایران، هنوز هم امکان تحصیل برای تمامی دختران ایرانی وجود نداشت، چراکه در ابتدا از پذیرش دختران مسلمان در این مدارس و به دستور دولت جلوگیری میشد و از سوی دیگر از آنجایی که این مدارس، متعلق به اقلیتهای مذهبی بود، بیشتر در مناطقی ایجاد میشد که ساکنان آن را غیر مسلمانان تشکیل میدادند و دختران مسلمان ایرانی امکان کمتری برای ورود به آنها در اختیار داشتند.
همچنین از آنجایی که این مدارس، توسط مذاهب دیگر اداره میشد، خانوادههای ایرانی مسلمان، چندان علاقهای به نامنویسی فرزندان و بهویژه دخترانشان در این مدارس نداشتند. از همین روی، زنان روشنفکر ایرانی بر آن شدند تا خود، دست به تاسیس مدارسی مطابق با شریعت اسلام برای دختران ایرانی بزنند. بیبی خانم استرآبادی از جمله نخستین زنانی است که میتوان در این زمینه به آنها اشاره کرد.
منبع: ماندان کزازی و دیگران، « نقش زنان در شکلگیری آموزش و پروش جدید دختران ایران»، پژوهش تاریخ، ۱۳۹۲.
- 16
- 4