بعد از اشغال ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ روایتهای بسیاری درباره اهمال و غفلت مقامهای نظامی و سیاسی بیان شده است و برخی از واژه خیانت برای تحلیل و چرایی اشغال ایران در سوم شهریور استفاده کردند.
نگارنده با رجوع به اسناد دوره سه ساله ۱۳۱۸ تا ۱۳۲۰ و با بررسی صدها برگ سند درباره چگونگی اشغال به نتایج متفاوتی رسید.
اولین سؤالی که به ذهن متبادر میشود این است که آیا نهادهای رسمی کشور مانند ارتش و وزارت خارجه که حافظ منافع، مصالح و تمامیت ارضی ایران هستند به وظایف خودشان به خوبی عمل کردند؟ بررسی اسناد نشان میدهد که تجمع و تهدید نیروهای روسی در خطوط مرزی ایران مورد توجه مسئولان بوده و آنان گزارشهای متعدد به مقامهای بالادست و درنهایت به دفتر مخصوص شاهنشاهی ارسال کردند و حاشیه اسناد با جمله «گزارش به شرفعرض ملوکانه رسیده است.» مزین است.
در سندی آمده است کلانتر مرزی بجنورد در دی ماه ۱۳۱۹ در گزارشی به ستاد ارتش مینویسد: رفتار کلانتر مرزی شوروی تغییر یافت و بسیار تهدیدآمیز سخن میگوید. کلانتر روسی به کلانتر ایرانی میگوید بزودی نبردی بین ایران و روسیه رخ خواهد داد و ما از گوشت ترکمنهای مهاجری که به ایران آمدند خوراک درست میکنیم.
کلانتر ایرانی از این تغییر گفتار و رفتار کلانتر روسی نگران است و به مقامهای بالاتر گزارش کرده و این گزارش به نظر شاه میرسد و شاه میگوید: «شاید اینها را در حالت مستی اظهار کرده است.» و موضوع را برای بررسی بیشتر به وزارت خارجه احاله میدهد. صفینیا کنسول ایران در باکو از حضور هزاران زندانی جهت احداث راهآهن و راه و تجمع هزاران نیروی نظامی در خطوط مرزی ایران و تخلیه نواحی مرزی شوروی از مردم عادی سخن میگوید. پروازهای مداوم هواپیماهای روسی در خطوط مرزی از دیگر موارد تجاوزات مکرر روسها در این بازه زمانی بوده است.
حتی منابع ژاپنی با قاطعیت از برنامه حمله نظامی شوروی در اردیبهشت ۱۳۲۰ سخن گفتند و این گزارشهای نشریات ژاپنی در مطبوعات ترکیه و عربی منعکس شد اما دولت ایران فقط به دولت ژاپن اعتراض و خواستار جلوگیری نشر چنین اطلاعاتی از سوی مطبوعات ژاپنی گردید.
در نواحی مرزی غربی یعنی مرزهای ایران و عراق از بصره تا حاج عمران کنسولها و نمایندگیهای ایران افزایش روزافزون نیروهای انگلیسی و سنگرسازی مستحکم و تردد صدها خودرو و زرهپوش نظامی را گزارش نمودند. تجاوزات هواپیماهای انگلیسی از حد متعارف گذشته و به شرفعرض ملوکانه میرسید و رضا شاه میگوید: «به وزارت خارجه اعلام شود که اینها آیا تجاوز نیست.» او تنها از طریق وزارت خارجه خواستار پاسخگویی عراقیها و جلوگیری از این تجاوزات بود.
تا جایی که سفیر ایران در بغداد در ملاقاتی با رئیس اداره شرقیه وزارت خارجه عراق اعتراض ایران را نسبت به تجاوزات مکرر ابلاغ میکنند، مقام عراقی در پاسخ میگوید: «در چند سال اخیر دولت ایران بجا و به موقع نسبت به تجاوزات هواپیماهای عراق اعتراض کرده و ما همیشه در مقام تکذیب برمیآمدیم درحالی که حقیقت این است این تجاوزات هوایی از سوی هواپیماهای انگلیسی صورت گرفته و ربطی به دولت عراق ندارد، ایران باید با انگلیسیها مذاکرات کنند.» یا نوری سعید نخستوزیر وقت عراق در ملاقاتی با علیاکبر بهمن دیپلمات ایرانی در آذر ۱۳۲۰ بیان میکند: من از یک سال به این طرف چندین پیام به اعلیحضرت پادشاه سابق فرستاده و سفارش کردم که با انگلیسیها راه کنار آمدن را پیدا نمایند.» اما رضاشاه تهدیدات مسلم را جدی نگرفت.
بنابراین نهادهای رسمی گزارشها و پیامها و خطرات را به دفتر مخصوص و شرفعرض ملوکانه رساندند، ولی رضاشاه قادر به تجزیه و تحلیل و تصمیمگیری نبود. در چرایی اشغال ایران عدم اطلاع او از سیاستهای جهانی و بینالمللی یکی از موارد نقصان اعلام میشود و یا عدم وجود عقل جمعی و تصمیمسازی و قائم به فرد بودن سیستم حکومتی. اما از دید نگارنده با بررسی اسناد میتوان به نکته دیگری دست یافت و آن هم حک شدن اصل مقدس و خدشهناپذیر بیطرفی در ذهن رضاشاه و اکثریت رجال ایرانی، که تنها تمسک به این اصل را حافظ منافع و تمامیت ارضی میدانستند به گونهای که تخطی از آن اساساً غیرقابل باور و قبول جلوه میکرد.
در لابهلای اسناد تعهد به اصل خدشهناپذیر بیطرفی را میتوان دریافت. شهربانی و وزارت خارجه اقدامات سفارتخانهها و نمایندگیهای دول محور و متفقین در ایران را زیرنظر داشتند. در یک سندی گزارش شده وابسته نظامی آلمان در شوروی دوبار به بندر پهلوی سفر میکند و گزارش آن به نظر رضاشاه میرسد و او فوراً واکنش نشان داده و میگوید: «این، اینجا چه کار دارد.
چرا دوباره آمده؟» و به وزارت خارجه دستور میدهد که دیگر به آن شخص روادید ندهند و یا در مورد دیگری کنسولگری انگلستان در کرمانشاه عکسهایی در مورد پیروزیهای ارتش بریتانیا در مقابل ایتالیا به نمایش میگذارد، رضاشاه بلافاصله آن را نقض میکند که کنسولگری بریتانیا در کرمانشاه نمایندگی عکس را برچیند. با اینکه آلمانها میخواستند فیلمی را در ایران درخصوص پیروزیهای ارتش آلمان در لهستان به نمایش بگذارند که رضاشاه آن را نقض بیطرفی دانسته و از اکران آن جلوگیری به عملآورد. شاه در تمام دوران شروع جنگ جهانی دوم تا اشغال ایران تأکید به حفظ اصل بیطرفی داشته و با قاطعیت تمام آن را اعمال میکرده است.
بنابراین مسئولان و رضاشاه در پناه این اصل نتوانستند علیرغم وجود ادله فراوان در حمله متفقین به ایران تصمیمگیری واقعبینانه بگیرند. دهها هزار سرباز تا دندان مسلح به همراه آلات و ادوات نظامی برای گردش در کنار مرزهای ایران مستقر شده بودند.
غفلت صورت گرفته و نادیده گرفتن خطرات مسلم، ناشی از باور سفت و سخت به اصل مقدس بیطرفی است.
این اصل حتی هنوز هم برای ما ایرانیان حائزاهمیت است. به نظر میرسد امروز نیاز است مورخین و پژوهشگران علوم سیاسی به نقد و بررسی آن بپردازند.
رضاآذری شهرضایی
- 18
- 2