همزمان با ۱۷مرداد یا همان روز خبرنگار، موجی از تبریک و شادباش است که به سمت ما خبرنگاران و روزنامهنگاران از جانب اقشار مختلف روانه میشود که بیشتر آن نشانه لطف و بزرگواری فرستندههای پیام است ولی من دلم میخواهد روز خبرنگار را تسلیت بگویم.
اول به خودم که عاشق این حرفه شدم؛ آنهم در جامعهای که ارزش کار من را آنگونه که باید درک نمیکند و در اصل معنی و مفهوم این حرفه را نمیداند و نمیتواند با خود حساب و کتاب کند که رکن چهارم دموکراسی یعنی چه!
دوم به مسئولانی تسلیت بگویم که مجبور هستند خبرنگاران را تحمل و در طول سال با رفتارهای خود به اهالی قلم توهین کنند و سالی فقط یک روز ژست توجه به اهالی رسانه را به خود بگیرند و بعد از گرفتن عکس یادگادی، بیخیال از همه مشکلات این قشر، اقدامات لازم برای بهبود وضعیت معیشت خبرنگاران را در پیش نمیگیرند.
سوم تسلیت بگویم به یک دسته دیگر از مسئولان که مجبور هستند خط به خط نوشتههای مارا بخوانند تا شاید کلمه، عبارت یا جملهای پیدا کنند و آن را به اهرمی برای زدن اتهام تشویشگر یا تهدیدگر تبدیل کنند و در آخر هم به نتیجهای که در رویا دارند نرسند.
چهارم به آن دسته از بزرگوارانی تسلیت بگویم که پروندههای ساخته شده با نظر دوستان را مجبور به بررسی هستند و گاهی نیز باید اتهامها را به جرم تبدیل کنند و ما که عنصر اقدام علیه این و آن یا تشویشگر میشویم را گوشمالی دهند که اگر منصف باشیم کار این دسته بسیار سختتر است زیرا نه پروندهسازیها تمام میشود و نه جویندگان حقیقت از پا مینشینند؛ برای همین رویه، قشر مذکور مدام باید قلم فرسایی کنند و زحمت بکشند و میان شاکی و متهم در تردد باشند و گاهی نیز بر خلاف قانون حکم توقیفهای طولانی دهند.
دسته پنجمی که باید به آنها تسلیت گفت بخشی از مردم هستند که حیات و ممات رسانهها و مطبوعات برای آنها از رنگ لاک یک سلبریتی تفلون هم کم ارزشتر است؛ آنهایی که فقط و فقط از روی ناآگاهی نمیدانند که مرگ تدریجی رسانهها میتوانند اندکاندک آینده یک جامعه را دچار فسادهایی کند که جز رنگ لجن، رنگ دیگری به چشم نیاید چه برسد به رنگ لاک فلان پلنگ اینستاگرامی.
دسته ششم نیز برخی درختان هستند. باید به همان درختانی تسلیت گفت که قطع میشوند تا کاغذ شوند و عدهای کاسب مسلک در پوسته خبرنگار دروغ، تهمت، افترا و سفارشنویسی را روی آنها درج کنند. آدمکهایی که برای پول و قدرت همه کار میکنند و زالووار خون این حرفه را میمکند تا آن را تبدیل به لاشهای متعفن کنند. اقدامی که با شرافت خبرنگاری در تعارض است.
دسته هفتمی نیز که باید به آن تسلیت گفت خود شما هستید!بله خود شمایی که حتی نخواستید چند دقیقه این متن را بخوانید و تامل کنید یا حتی اگر به صورت اجمالی و گذرا خواندید هم ناسزایی روانه روح نگارنده کردید.
در آخر دوباره این روز را تسلیت میگویم به همه! به من و تو؛ به ما و شمایی که سخنگفتن و نوشتنمان جانسوز است و سر سبز بر باد میدهد. امیدوار میمانم تا روزی برسد که غم نان و نگرانی نامردمیها خبرنگاران و روزنامهنگاران را آزار ندهد که آن روز فقط مبارک و شایسته تبریک است نه روزگاری که بر ما میگذرد.
سامان صابریان
- 15
- 4