پنجره را به برق می زنم
ابرها به حرکت در می آیند
سکه ای می اندازم
باران می آید
ما بی آن که حس کنیم
وارد جهان دیگری شده ایم
مجید سعیدآبادی
زمین از ظلم انسان زخمی و مبهوت می ماند
زمان تا اطلاع ثانوی مسکوت می ماند
قطار روح هم از ریل خارج می شود بی تو
اسیر شیب تند عالم ناسوت می ماند
عباس احمدی
رویاندن آب است
سرودن از تو
در سرزمین بی باران
نامت
رستاخیز آبسالی است
محمدعلی بهمنی
میان این همه بلبل
میان این همه گل
میان این همه سبز و سفید و قرمز و زرد
تنها
تبر است
که می تواند درخت را بخنداند!
عبدالصابر کاکایی
- 17
- 7