دوم آبانماه سال ١٣٥٨ امام خمینی(س) در حکمی آیتالله حاج سیدجلالالدین طاهریحسینآبادی اصفهانی را به عنوان امام جمعه اصفهان منصوب کردند. به همین مناسبت حجتالاسلام محمدحسن طاهری، فرزند آیتالله طاهریاصفهانی، در گفتوگو با «جماران» از سابقه اقامه نمازجمعه به وسيله ایشان و اولین اجازهای که حضرت امام سالها پیش از انقلاب به ایشان برای اقامه نمازجمعه در اصفهان دادند سخن گفت، خلاصه این گفتوگو در ادامه میآید.
مرحوم حضرت آیتالله طاهری در سال ١٣٤٣ بعد از تحصیل در حوزه علمیه قم به اصفهان برگشتند. انتظار از ایشان این بود که در حوزه بمانند اما از مهمترین دلایل تصمیمشان این بود که معتقد بودند در آن مقطع وظیفه مهمتر مبارزه و پیگیری اهداف حضرت امام(س) را بر عهده دارند؛ بنابراین ایشان به اصفهان بازگشتند و مشغول تبلیغ و برنامهریزی برای پیگیری اهداف انقلاب شدند.
ایشان در سال ١٣٤٧ هنگامیکه در نجفآباد اصفهان مشغول اقامه نمازجمعه بودند، در سفری که به نجف داشتند نزد امام رسیدند و به ایشان گفتند پیشنهادی از طرف حضرت آیتالله منتظری به من شده است مبنی بر اینکه بنده در اصفهان هم نمازجمعه را اقامه کنم. حضرت امام فرموده بودند، اگر شما میتوانید جمعیت درخور توجهی را گرد هم بیاورید و نماز باشکوهی را برگزار کنید، اقامه نماز درست است و اشکالی ندارد اما اگر امکان حضور جمعیت زیادی نیست، اقامه نماز یک شکست محسوب میشود. آیتالله طاهری به امام اطمینان دادند که از جهت جمعیت شما نگران نباشید اما ممکن است که بعد از این اتفاق ساواک نمازجمعه را تعطیل کند، اما اگر اجازه بفرمایید من نمازجمعه را در اصفهان اقامه میکنم.
آیتالله طاهری بعد از بازگشت از نجف اعلام کردند در جمعه آینده نمازجمعه در مسجد اعظم اصفهان که محل و پایگاه تبلیغی و اصلی ایشان بود، برگزار میشود. این خبر بهسرعت در شهر اصفهان پیچید و در اول فروردین سال ١٣٤٨ اولین نمازجمعه خود را در شهر اصفهان اقامه کردند. این نماز اولین نمازی بود که به صورت غیررسمی، از سوي شخصی غیر از ائمه جمعهای که منصوب شاه بودند و بدون اجازه دستگاه حکومتی برگزار شد و بسیار هم شلوغ شد.
آیتالله طاهری پنج هفته نماز را برگزار کردند تا اینکه ساواک با بستن مسجد نماز را تعطیل کرد. ایشان چند بار خواستند که نماز را در خیابان برپا کنند که ساواک مانع این کار شد. بههمین دليل یک وقفه طولانی در نمازهای جمعه ایشان پیش آمد و نماز حدود یکسالونیم متوقف شد، تا اینکه ایشان یک بار دیگر اعلام کردند به هر شکلی شده، چه در مسجد و چه در خیابان نمازجمعه را برگزار میکنم، چراکه نمازجمعه را احتیاط واجب میدانم. این اتفاق افتاد، مردم آمدند و در مسجد و خیابان پشت سر ایشان نماز خواندند. دو هفته نمازجمعه ایشان ادامه پیدا کرد تا اینکه ایشان را دستگیر کردند.
*قرار بود بعد از این نماز ایشان دستگیر شوند که همانجا پای منبر لباسشان را عوض کردند و با عبور از لابهلای جمعیت، سوار یک ماشین معمولی شدند و به یکی از باغستانهای اطراف اصفهان رفتند. چند روز بعد به منزل برگشتند و بعد ساواک متوجه شد و ایشان را دستگیر کرد. این تأخیر به دلیل این بود که روزی که ایشان احضار شد به دلیل خشمی که مأمورین ساواک از ایشان داشتند بسیار با خشونت با ایشان رفتار میکردند، بهطوریکه بعضا آنقدر شدت شکنجه شدید بود که تا مدتها ایشان قدرت تکلم نداشتند؛ بنابراین این وقفه باعث میشد که یک مقدار خشم مأمورین کمتر شود و شکنجهها ملایمتر اعمال شود. این دستگیریها چند بار تکرار شد.
با تمام این سختیها اصرار ایشان بر اقامه نمازجمعه آنقدر زیاد بود که در آخرین دستگیری در سال ١٣٥٦ نیروهای امنیتی ایشان را به مهاباد تبعید کردند. با توجه به شرایط انقلابی که در آن زمان حاکم بود خواسته مردم در همه تظاهرات آزادی ایشان بود و انقلابیون در بیانیهها و سخنرانیها فشار زیادی را برای آزادی ایشان به حکومت وارد کردند تا اینکه در اردیبهشت سال ٥٧ آیتالله طاهری از تبعید آزاد شد.
استقبالی که از ایشان بعد از آزادی در اصفهان شد واقعا بینظیر بود و مردم از محل دانشگاه صنعتی تا مسجد اعظم ایستاده بودند بهطوریکه رئیس پلیس راهنماییورانندگی اصفهان گفت به خاطر این جمعیت، ترافیک تا نزدیکی تهران رسیده است. پسفردای آن روز قرار شد که در محل مصلای امام خمینی فعلی که در آن زمان زمینی متروکه بود نمازجمعه برگزار شود.
ایشان در آن نمازجمعه شاه را مسئول اصلی وقایع و خونهای که ریخته شده بود دانستند؛ بعد از آن هم تظاهراتی شکل گرفت. آن شب را ایشان صلاح ندانستند که در منزل باشند و بهجای دیگری منتقل شدند تا اینکه یک هفته بعد شبانه در منزل دستگیر شدند.
فردای آن شب در اصفهان حکومتنظامی اعلام شد و به دنبال آن تحصنهایی برگزار شد که ماجراهای آن مفصل است.
*بعد از پیروزی انقلاب ایشان خدمت امام رفتند و عنوان کردند: احساس میکنم وظیفه خودم را نسبت به انقلاب انجام دادهام، اگر شما اجازه دهید من به قم برگردم. ایشان فهرستی را از شخصیتهای مختلف آماده کرده بودند که از امام خواستند از میان آنها یک نفر را به عنوان امامجمعه اصفهان انتخاب کنند. امام فرمودند اشکالی ندارد که در قم یک مرجع کمتر باشد اما درحالحاضر تازه اول مشکلات ما در انقلاب است و ما برای تثبیت انقلاب حتما وجود افرادی مانند شما لازم است و بههیچوجه این درخواست را از من نکنید. آیتالله طاهری گفت امام آنقدر محکم و با قاطعیت صحبت کرد که من با وجود اینکه مصمم به بازگشت به قم بودم نتوانستم چیزی بگویم؛ بنابراین نمازجمعه را ایشان طبق روال ادامه دادند تا اینکه حکم رسمیشان را دریافت کردند.
زمانی که در سال ٦٠ ترورها شروع شد، مشکل بزرگی را برای تیم امنیتی در محافظت از ایشان ایجاد کرده بود؛ چون ایشان جزء نفر پنجم فهرست تروری که از طرف منافقین تهیه شده بود، قرار داشت. یک بار گروه حفاظت ایشان در ملاقاتی که با امام در جماران داشتند، گله میکنند که ما در حفاظت از آیتالله طاهری مشکل حفاظتی داریم؛ زیرا ایشان حاضر نیستند از وسایل امنیتی استفاده کند. امام بهشدت به تیم حفاظت تأکید کرده بودند که اگر اتفاقی درباره آیتالله طاهری بیفتد، مقصر شما هستید، چون من جایگزینی برای ایشان ندارم.
در سالهای بعد ایشان تصمیم گرفتند که از نمازجمعه استعفا دهند؛ اما تقریبا همه علمای اصفهان در آن زمان مخالف تصمیم ایشان بودند؛ چراکه معتقد بودند باید خط و مشی و سیره امام حفظ شود و امکان اینکه افراد فرصتطلب بخواهند از فرصت استفاده کنند و حتی بخواهند از جریانات مرتبط با امام انتقامجویی کنند، زیاد است.
دلیل این استعفا این بود که ایشان اعتقاد داشتند بودنشان در مصدر امامجمعه دیگر نمیتواند مانند گذشته در فراغ بال باشد و امکانات گذشته برایشان وجود ندارد. حتی یکبار از مقام رهبری اجازه خواسته بودند در نمازجمعه نباشند؛ ولی ایشان قبول نکردند و گفتند شما باید حتما باشید و دلیلی بر استعفای شما نیست.
اما بعدا کسانی مسائلی را مطرح کردند که موجب آزردگیخاطر ایشان شد. در نمازجمعه روز قدس سال ٧٧ که میتوان به عنوان آخرین نمازجمعهای که ایشان با رغبت برگزار کردند، از آن نام برد، افرادی به سوی ایشان میلههای آهنین پرتاب کردند و در حریم نمازجمعه به شخص آیتالله طاهری تعرض شد. چنین اتفاقاتی آنهم در روز قدس که یک روز جهانی است نامتصور و نادر بود. بعد از این اتفاقات بود که ایشان احساس کردند که بودنشان در نمازجمعه دیگر ضرورتی ندارد و استعفای خود را در ١٧ تیرماه ٨١ اعلام کردند.
- 17
- 4