سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳
۱۸:۵۴ - ۱۸ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۴۲۵۵
علما و مراجع تقلید

حجت الاسلام مهریزی:

حکومتی که باعث تربیت و رشد انسان ها نشود، مفید نیست

حجت الاسلام مهریزی,اخبار مذهبی,خبرهای مذهبی,علما
خروجی حکومت بهتر است ابوذر و سلمان باشد یا برج میلاد!؟ حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی مهریزی، استاد و پژوهشگر علوم دینی در پاسخ به این سوال به سه رویکرد سیاسی، تمدنی و انسانی نسبت به حکومت در طول تاریخ اشاره کرد و گفت: “حکومت سیاسی” همان حکومت های استبدادی است که حاکم و شخص در رأس، آن را ابزاری برای مقاصد خود می داند، “حکومت های تمدنی” می خواهند کشور را آباد کنند و توسعه دهند، علوم و دانش را بالا ببرند، ارتش قوی و راه های بزرگ داشته باشند و تونل بسازند، اما “نگاه انسانی به حکومت” باید اصل قرار گیرد، اگر یک کشور توسعه یافته داشته باشید، اما انسان ها بزرگ نشوند، آن حکومت به درد نمی خورد.

او اولویت استفاده از آموزه های نهج البلاغه را در عرصه های مسایل انسانی – اجتماعی دانست و اظهار کرد: امروز مسایل انسانی و اجتماعی میان همه انسان ها با هر دین و مذهبی مشترک است و در بخشی که می خواهیم شیعه را معرفی کنیم باید از مسایل مشترک شروع کنیم.

 

حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی مهریزی در گفت وگو با شفقنا ، نهج‌البلاغه را با توجه به ویژگی های این کتاب شریف،‌ دارای سه تعبیر دانست و گفت: ۱- نهج البلاغه کتاب طراز شیعه، ۲- نهج البلاغه قرائت انسانی از حکومت و ۳- نهج البلاغه تفسیر اهل بیت(ع) از قرآن و اسلام است؛ در توضیح این تعابیر و وصف ها باید بگویم که امام علی(ع) در بحبوحه قدرت و سیاست این سخنان را گفتند، یعنی زمانی که درگیر کار سیاسی هستند، مخالفان مختلفی دارند و گروه های مختلف با ایشان درگیر هستند، از حقوق شهروندان و جامعه صحبت می کنند و قرائتی انسانی از حکومت دارند؛ تفسیر و قرائتی که اهل بیت(ع) یعنی امام علی(ع) و این مکتب از قرآن و اسلام دارند، این است که در زندگی انسان، عبادت و عقلانیت چیست.

 

او در پاسخ به اینکه چرا برای نهج البلاغه ارزش ویژه ای قائل است؟ گفت: به این دلیل که کتاب نهج البلاغه در مقایسه با سایر کتاب های حدیثی ما امتیازی دارد که نمره نهج البلاغه را بالا می برد، بخش اول و دوم نهج البلاغه خطبه ها و نامه هاست در واقع سخنرانی ها یا نامه های امام علی(ع) این ویژگی را دارد که متن های به هم پیوسته در اختیار ما گذاشته است.

 

سایر کتاب های حدیثی را که نگاه می کنیم، متن ها بریده، بریده و مانند ضرب المثل هستند، اما اینگونه نبوده که امام صادق(ع) مدام برای مردم ضرب المثل بگویند، حتما جلسه درس، صحبت و نامه ای بوده است، اما آن قالب پیوسته به دست ما نرسیده است، ولی در زمان امام علی(ع) شرایط تاریخی اینگونه بوده که عمده سخنان حضرت که به دست ما رسیده، یک متن است و ابتدا و انتها دارد.

 

سخنرانی حضرت امام(ره) در یک جلد با عنوان “صحیفه امام” به چاپ رسیده است و از بسم الله تا انتهای سخنان امام(ره) در مورد موضوعات مختلف وجود دارد؛ از این کتاب در موضوعات مشخصی مثلاً “زن در کلام امام” متن هایی نوشته شده بدین صورت که سخنان و نظرات امام را جمله به جمله در کنار هم قرار دادند و خیلی گویا نیست، چون جملات در متن اصلی و با در نظر گرفتن زمان و مکان ایراد جمله، گویاست، اما در کتاب نهج البلاغه با یک متن پیوسته ای مواجه هستیم که در آنها حضرت قدم به قدم، انسان را در موضوعات مختلف راهنمایی می کند لذا ما را به مقصود گوینده نزدیک تر می کند،    این امتیاز در بیشتر روایات دیگر نیست؛ در کتاب های حدیثی شیعه دو کتاب است که این امتیاز را دارد، یکی نهج البلاغه و دیگری صحیفه سجادیه یعنی ابتدا و انتهای آنها مشخص است؛ مثلاً متن بخشنامه مالیاتی حضرت علی(غ) یا نامه مالک اشتر از ابتدا تا انتها در دسترس ماست و در حقیقت منقطع نیست لذا شما می توانید این بخش نامه را تحلیل و ارزیابی کنید و به دست بیاورید که گوینده این سخنان چه قصد و تفکری از سخن داشته و دنبال چه القای مفاهیمی بوده است. به نظرم این ویژگی برجسته نهج البلاغه است البته در کنار چند مطلب دیگری که معمولا گفته می شود امام علی(ع) این سخنان را در متن و بحبوحه حکومت، سیاست و درگیری های نظامی گفته اند، یعنی در عین حال که در جنگ درگیر هستند، می گوید که مراقب باشید به دشمن آسیب نرسد! زمانی کسی در خانه می نشیند و کتاب می نویسد و مطالب بسیار خوبی می گوید، ولی شاید همین فرد در میدان جنگ بسیاری از سخنان خود را فراموش کند.

 

رویکردهای سیاسی، تمدنی و انسانی به حکومت

مهریزی در تقسیم رویکردها به حکومت تصریح کرد: در طول تاریخ رویکردها و دیدگاه ها نسبت به حکومت قابل تقسیم بندی در سه رویکرد است، رویکردهای سیاسی، تمدنی و انسانی. در واقع حاکمان و حکومت ها با یکی از این سه نگاه به حکومت و مجموعه تحت حاکمیت خود نگاه می کردند. منظورم از حکومت سیاسی” همان حکومت های استبدادی است در واقع آن حاکم و شخص در رأس، تمام آنها را ابزاری برای مقاصد خود می دانسته، “حکومت های تمدنی” کمی از این جلوتر است، می خواهند کشور را آباد کنند و توسعه دهند، علوم و دانش را بالا ببرند، ارتش قوی و راه های بزرگ داشته باشند و برج میلاد و تونل بسازند در واقع مانند دوره صفویه که در هر جایی کاروانسراهای شاه عباسی و رباط ساختند، البته این اقدامات خوبی هست و به نوعی آبادانی است، شاید در حال حاضر یعنی در دوره مدرن بسیاری از حکومت ها این راه را دنبال می کنند لذا سعی می کنند دانشگاه های زیادی ساخته شود، تعداد دانشجویان را بالا ببرند، راه های بزرگ، مرزهای قوی، ارتش نیرومند و ابزار و وسایل دفاعی در اختیار بگیرند؛ من از این نوع نگاه و رویکرد به حکومت به نگاه و رویکرد “تمدنی به حکومت” تعبیر می کنم.

 

حضرت علی(ع) نگاهی انسانی به حکومت داشتند

او به نگاه و رویکرد سوم که نسبت به دو رویکرد قبلی، متفاوت است، اشاره و بیان کرد: عقیده من بر این است که یک نگاه سومی نیز به حکومت وجود دارد که از دو نگاه و رویکرد قبل، بالاتر است و آن “نگاه انسانی به حکومت” است یعنی تمدن اگر در خدمت انسان نباشد، به درد نمی خورد، شما یک کشور توسعه یافته داشته باشید، اما انسان ها بزرگ نشوند و به تعبیر ساده تر می خواهم بگویم که خروجی حکومت بهتر است ابوذر و سلمان باشد یا برج میلاد!؟

 

این تفاوت در دو نوع نگاه است، به گمان من در نهج البلاغه دو تا از این رویکردها توصیف شده، یکی رویکرد سیاسی که خواسته آن را نفی کند و دیگری رویکرد انسانی که خواسته آن را پیاده کند.

 

مهریزی در مورد نفی رویکرد سیاسی و پیاده سازی رویکرد انسانی توسط حضرت علی(ع)، نمونه ای ذکر کرد و گفت: در قسمت تلقی های استبدادی و سیاسی از حکومت، موارد زیادی است که حضرت می فرماید: «حکومت برای شما طعمه نیست، امانت است، حکومت به اندازه کفش وصله دار می ارزد، حکومت به اندازه آب بینی بز می ارزد» حضرت با همه این سخنان در واقع می خواهد نوع حکومت را نفی کند، یا ایشان تعبیرهایی دارند و می فرمایند: در مقابل حاکمان خود کرنش نکنید، اینگونه حرف نزنید، مانند جباران با من حرف نزنید، فَلاَ تُکَلِّمُونِی بِمَا تُکَلَّمُ بِهِ اَلْجَبَابِرَهُ؛ مانند پادشاهان با من حرف نزنید؛ مشخص می شود که حضرت این نوع حکومت را نمی پسندند، یا مثلاً وقتی حضرت وارد منطقه انبار در شام شده بودند، دیدند که همه کنار اسب ایشان می روند و تعظیم می کنند، پرسیدند: چه کار می کنید!؟ مردم گفتند: ما پادشاهان را اینگونه تعظیم می کردیم، حضرت فرمود: «این به سود آن حاکم نیست و به ضرر شماست» یا مثلا در جای دیگر پشت سر آن حضرت حرکت می‌کرد و امام سوار بر مرکب بود، حضرت فرمود: بازگرد، زیرا «فَإِنَّ مَشْیَ مِثْلِکَ مَعَ مِثْلِی فِتْنَهٌ لِلْوَالِی وَ مَذَلَّهٌ لِلْمُؤْمِن؛ راه رفتن فردی مثل تو، پشت سر فردی همچون من، فتنه ای برای حاکم و سبب ذلت و خواری مؤمن است» یا اینکه حضرت حکومت را زرق و برق می داند یا می فرماید: مَا قِیمَهُ هَذَا النَّعْلِ ابنِ عبّاسٍ، ابن عباس این کفش چقدر می ارزد؟ می گوید: هیچ قیمتی ندارد، حضرت می فرماید: اگر نتوانم حقی را ادا کنم، حکومت از این پست تر است، یا مثلا می فرماید: مَتَاعُ أَیَّامٍ قَلَائِلَ؛ حکومت مطاعی است که زمان آن می گذرد. به طور کلی تعبیرهای از این قبیل در نهج البلاغه بسیار است و همه این موارد نشان می دهد که حضرت حکومت از نوع سیاسی – استبدادی را نمی خواهد و این نوع نگاه را نفی می کند.

 

مهریزی در مورد جنبه ایجابی نگاه و رویکرد حضرت علی(ع) به حکومت، گفت: امام علی(ع) نگاه و رویکردی انسانی نسبت به حکومت داشتند، ایشان در نامه ۲۵ نهج البلاغه وقتی بخشنامه زکات را می دهند، می فرمایند: وقتی می خواهید زکات بگیرید، اولاً سرزده به آن آبادی وارد نشوید، بیرون بایستید و اعلام کنید، حق و حقوق حیوانات و احترام انسان ها را رعایت کنید و… سپس حضرت می فرماید: «فَإِنَّ ذَلِکَ أَعْظَمُ لِأَجْرِکَ وَ أَقْرَبُ لِرُشْدِکَ عمل به دستورات یاد شده مایه بزرگى پاداش و نیز هدایت و رشد تو خواهد شد» این رشد و بزرگی در واقع یک کلید است.

 

او ادامه داد: در سوره مبارکه کهف دو داستان نقل شده، یک داستان مربوط به آموزش علم و دانش و داستان دیگر مربوط به مبارزه، مهاجرت و اقداماتی از این دست است، در هر دو مورد، به رشد انسان ها اشاره دارد؛ داستان اول مربوط به موسی و خضر است، قرآن می گوید: موسی نزد خضر می رود و می گوید: «هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰٓ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا؛ اجازه می دهی همراهت شوم و از تجربه هایی که یاد گرفتی، یاد بگیرم؟» از نظر عربی می گویند که موسی باید بگوید «هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰٓ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ علما؛ مقداری از علم های خود را به من یاد بده»؛ اما تأکید حضرت بر رُشْدًا نشان می دهد، دانشی که انسان را بزرگ نکند، به درد نمی خورد یعنی اگر کل سیستم تعلیم و تربیت به رشد و بزرگ شدن انسان ها منتهی نشود، مفید نخواهد بود و انسان مانند کامپیوتری می ماند که پر از مطلب است، اما بزرگ نیست، مثل اینکه گاه گفته می شود، شعور تو از سوادت کمتر است، تو مدرک دکتری داری، ولی به اندازه مدرک خود بزرگ نشده ای.

 

در داستان اصحاب کهف نیز وقتی آنها برای مبارزه هجرت کردند، گفتند: «رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا؛ پروردگارا این مبارزه به رشد ما منتهی شود» نه اینکه مبارزه کنیم تا جای گروه قبلی حاکم و رئیس شویم و موقعیت پیدا کنیم بلکه مبارزه می کنیم تا بزرگ شویم.

بنابر توصیه ها، دستورات و راهنمایی های امام علی(ع) در موارد مختلف، حکومت باید انسان ها را بزرگ کند، اگر در حکومت، انسان ها بزرگ نشوند و رشد پیدا نکنند، آن حکومت مفید نخواهد بود.

مهریزی به نمونه دیگری از سخنان امام علی(ع) که نشان از سعی حضرت بر رشد انسان ها بود، اشاره و خاطرنشان کرد: خطبه ۲۰۶ نهج البلاغه در مورد برخورد حضرت با دشمن است و نشان می دهد که انسان ها دنبال چه می گردند؛ در این خطبه آمده که در جنگ صفین عده ای از اصحاب حضرت یَسُبُّونَ أهلَ الشّامِ، به شامیان دشنام می دادند، حضرت فرمود: «إنّی أکرَهُ لکمْ أنْ تکونوا سَبّابین؛ من خوشم نمی آید که اهل فحش دادن باشید»، «ولکنّکم لو وَصَفْتم أعمالَهم، وذَکَرْتم حالَهم کانَ أصْوَبَ فی القَول، وأبْلَغَ فی العُذْر، وقلتم مکانَ سَبِّکم إیّاهم، اللّهمَّ احْقِنْ دِماءَنا ودِماءَهم، وأصلِحْ ذاتَ بیننا وبینِهم ، وَاهْدِهم مِنْ ضَلالتهم، حتّی یَعْرِفَ الحقَّ مَنْ جَهِلَهُ ، ویَرْعَویَ عنِ الغَیِّ والعُدوانِ مَنْ لَهِجَ به؛ ولیکن چنانچه کارهایشان را بیان کنید، و حال و روزشان را یادآوری کنید، در سخن گفتن درست تر است، و در پوزش خواستن رساتر و به جای دشنام دادن به ایشان، بگویید: خدایا خون های ما وخون های ایشان را نگهدار و اختلاف میان ما و آنان را اصلاح کن و آنان را از گمراهیشان هدایت کن تا بشناسد حق را کسی که آن را ندانسته است و بازگردد از گمراهی و تجاوزکاری کسی که شیفته آن شده است» در این صورت رشد می کنید و بزرگ و  اصلاح می شوید و عذرتان نزد خداوند هم مقبول است.

 

او ادامه داد: نمونه سومی که به نظرم بسیار مهم هست در خطبه اول نهج البلاغه است که داستان موسی و فرعون را که ذکر می کند و می گوید: موسی و برادرش نزد فرعون رفتند، وقتی به فرعون رسیدند، گفتند: «فَشَرَطَا لَهُ إِنْ أَسْلَمَ بَقَاءَ مُلْکِهِ وَ دَوَامَ عِزِّهِ؛ تو رئیس باش، اما چرا به انسان ها ظلم می کنی، ما به تو قول می دهیم که نمی خواهیم جای تو را بگیریم تو حاکم باش اما دست از ظلم بردار» این نگاه انسانی به حکومت است، یعنی چه کسی حاکم باشد برای او مهم نیست و اینکه به شخصی ظلم نشود و انسان ها ارزش پیدا کنند، برای او مهم است.

 

مهریزی نمونه چهارمی که هدف از حکومت را رشد انسان ها می داند، عنوان کرد و گفت: در نامه ۵۳ نهج البلاغه آمده است که وقتی حضرت مالک اشتر را به مصر می فرستد، در نامه ای برای او می نویسد، «هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللهِ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مَالِکَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِی عَهْدِهِ إِلَیْهِ حِینَ وَلَّاهُ مِصْرَ جِبَایَهَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَهَ بِلَادِهَا؛ این فرمانى است از بنده خدا، على امیر المؤمنین، به مالک بن الحارث الاشتر(حضرت ابتدا می گوید که بنده خدا هستم و سپس می گوید امیرالمومنین هستم) هنگامى که او را فرمانروایى مصر داد تا خراج آنجا را گرد آورد و با دشمنانش پیکار کند و کار مردمش را به صلاح آورد و شهرهایش را آباد سازد.» در حقیقت حضرت وقتی مالک اشتر را والی مصر قرار داد، به او سفارش می کند که به امور مالی سر و سامان دهد و جلوی ظلم دشمن را بگیرد، امور اصلاح شود و کشور آباد گردد یعنی رفاه متعارف، این رفاه متعارف، تمدنی که به آن اشاره کردم، نیست چون تمدن ۷ مؤلفه دارد و رفاه جزو تمدن نیست، رفاه یعنی انسان ها برخوردار باشند و راحت زندگی کنند.

 

به گمان من در میان سه نوع رویکرد به حکومت دو رویکرد در نهج البلاغه منعکس شده، حضرت نسبت به رویکرد اول نگاه منفی و مذمت آمیز دارند و نسبت به رویکرد انسانی به حکومت نگاهی مثبت دارند و هدف از حکومت را تربیت و رشد انسان ها می دانند و این امر را در عمل و سخن خود بیان فرمودند.

 

برای حل مسایل روز در نهج البلاغه ایده و راهکار هست

مهریزی در پاسخ به اینکه چگونه می توانیم از آموزه های نهج البلاغه در معرفی تشیع حقیقی استفاده کنیم؟ گفت: به نظر من آنچه مساله انسان امروز است، در نهج البلاغه قابل بازیافت یا به تعبیری قابل ایده گرفتن است، مرحوم مطهری کتاب “سیری در نهج البلاغه” را نوشتند و چندین موضوع از نهج البلاغه که آن زمان متداول بود مانند بحث عبادت، ولایت و خلافت در نهج البلاغه را مورد بررسی قرار دادند. امروزه نهج البلاغه را از منظر آن مطالبی که درگیری زندگی انسان امروز مثلا بحث محیط زیست، بحث حقوق حیوانات، بحث معنویت، بحث عقلانیت، بحث تفاهم مذهبی، رابطه اقلیت های مذهبی، همه این مفاهیم زنده در نهج البلاغه منعکس است چون کتاب شامل سخنرانی ها و نامه هاست و در متن زندگی بوده است منتها با توجه به اقتضائات زمان گاهی مساله ای برجسته تر می شود لذا به گمان من برای بسیاری از مطالبی که امروز جزو مسایل فکری و دغدغه جامعه انسان های مسلمان و غیر مسلمان است، در نهج البلاغه و آموزه های حضرت، ایده هایی هست که می توانیم براساس آن برنامه، تکلیف و و روابطمان را تنظیم کنیم، قطعاً موضوعات بسیاری که دغدغه امروز جامعه هست از نهج البلاغه قابل استنباط مستقیم یا قابل استنباط غیر مستقیم است.

 

او در مورد میزان بهره مندی مسلمانان و حتی شیعیان از کتاب نهج البلاغه و آموزه های حضرت علی(ع) گفت: به نظرم نسبت به نهج البلاغه توجه کمی شده است، با اینکه رشته های نهج البلاغه چند سالی است که در مراکز آموزشی دانشکده های الهیات یا دانشگاه هایی که در این زمینه ها فعالیت دارند، وجود دارد، اما به گمانم هنوز آن جایگاه را پیدا نکرده یعنی هنوز که هنوز است برخی از کتاب های مذهبی ما بیشتر در میان مردم مطرح است، مثلا از جهت صوری و کمی تعداد چاپ قرآن و مفاتیح را با چاپ نهج البلاغه را مقایسه کنید! نشان می دهد که نوع نگاه و رویکردها چگونه است، به نظر من توجه به نهج البلاغه در سطح و جایگاه این کتاب با این امتیازها نیست، در سفارشاتی که از حضرت آیت الله العظمی سیستانی به جوانان منتشر شد، ایشان سه چیز را معرفی کردند که به نظرم بسیار حساب شده بود، قرآن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه؛ در این سه کتاب مباحثی مطرح است که در بطن زندگی انسان وجود دارد لذا قابل فهم است به عنوان مثال صحیفه سجادیه راز و نیاش انسانی است و هر انسانی این مطالب را می فهمد و با آنها درگیر است؛ اگر کتب روایی را به سازمان ملل ببرید برای بسیاری قابل فهم نیست لذا مثلت قرآن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه اگر در متن زندگی ها باشد و در فرهنگ و رفتار مردم عملیاتی گردد، بسیاری از این عیب، ایرادها، دشمنی ها و نزاع ها کاسته می شود.

 

مهریزی در مورد اینکه چرا ادیان دیگر مانند مسیحیت، به نهج البلاغه پرداختند و از آموزه های این کتاب در سازمان ملل سخن به میان می آید، اما همین کتاب در میان شیعیان آنطور که باید و شاید محسوس نیست، گفت: شاید این مساله علل و عوامل تاریخی – سیاسی داشته باشد، از یک جهت در دوره های گذشته تاریخی شاید به این جهت که جوامع شیعی در حاشیه بودند و در مسایل اجتماعی و سیاسی نبودند، بر این موضوع تأثیر داشته است که کمتر این صنف بحث ها مطرح شود، بیشتر در بحث های شیعیان مباحثی که می خواست یک نوع هویت بخشی برای شیعه درست کند، مطرح بود و از آن منظر به قضایا پرداختند با اینکه به گمان من هویت بخشی شیعه اگر بر مبنای نهج البلاغه باشد، بسیار قابل توسعه و تعمیق است یعنی شما اگر بخواهید شیعه را با نهج البلاغه معرفی کنید، بهتر می توانید این اقدام را انجام دهید چون همانطور که گفتید نهج البلاغه برای یک مسیحی یا یک مارکسیست جاذبه دارد، گل سرخی جمله نهج البلاغه را در دفاعیه خود می خواند، جرج جرداق مسیحی از جملات نهج البلاغه می گوید، عالم سنی شیخ محمد عبده شاید در دوره معاصر از اولین کسانی است که بر نهج البلاغه توضیحات می نویسد؛ این اقدامات بهتر می تواند شیعه را همگانی و جهانی کند، و شاید در این مورد غفلت شده باشد.

 

او درباره میزان مهجوریت نهج البلاغه در حوزه علمیه گفت: در گذشته حوزه های علمیه احادیث و بحث های فقهی و فردی و عبادی را بیشتر مدنظر داشتند و نهج البلاغه راجع به غسل، وضو و تیمم بحث ندارد، یک کتاب زندگی اجتماعی و فرهنگی است و شاید یکی از جنبه هایی که خیلی به این کتاب در گذشته پرداخته نشد، همین مساله بوده است؛ دلیل دیگر اینکه چون سیدرضی در نهج البلاغه سندها را اول نیاورده لذا یک تصور عمومی بود که نهج البلاغه روایات مرسل است به همین دلیل کمتر به دنبال این بحث می رفتند در صورتی که آنچه سیدرضی آورده و سند آن را نیاورده در کتاب های دیگر حدیثی و تاریخی و کتب اهل سنت آمده و برخی آن را استخراج کردند. نکته دیگر اینکه در دوره ای که سیدرضی این کتاب را نوشت،  جامعه مسلمان بغداد شیعه و سنی در کنار هم بودند، گاهی هم دعواهایی داشتند، در آن جامعه سیدرضی با نهج البلاغه می خوهد امام علی(ع) و شیعه را معرفی کند، اولاً امام علی(ع) برای همه مسلمانان از صحابه برتر پیامبر است، داماد پیامبر است و کسی است که چند سال حاکمیت داشته و کسی در حاکمیت نقطه ضعفی از ایشان معرفی نکرده است لذا کاری که سیدرضی در آن دوره کرد، به نظر می رسد که با یک زیرکی و یک نگاه واقع بینانه در جامعه آن روز انجام داد، چون سیدرضی و سیدمرتضی دو شخصیتی هستند که در جامعه چند صدایی بغداد زندگی می کنند، این برای آن جوامع قابل فهم و درک است لذا بلافاصله از دوره سیدرضی انتقادهایی از جانب برخی از اهل سنت که روحیه های تعصبی داشتند، شروع می شود که سیدرضی نویسنده آن نبوده و سید مرتضی نویسنده اصلی است یا اینکه می گفتند برخی از سخنان، سخنان امام علی(ع) نیست، مشخص می شود که می خواستند ایرادی به این کتاب وارد کنند.

 

مفصل ترین شرح نهج البلاغه را ابن ابی الحدید نوشته و در دوره معاصر هم عبده اولین نفری است که به این وادی گام می گذارد، این مسایل شان می دهد که ما مقداری کوتاهی کردیم.

 

مهریزی در پاسخ به اینکه امروز هم چند صدایی وجود دارد، آیا امثال سیدرضی نداریم که بخواهد تحقیقی نو انجام دهد و با نهج البلاغه شیعه را معرفی کند؟ گفت: این مساله اولویت قرار نمی گیرد یا تحت مسایل و اقدامات دیگری که انجام می شود، پنهان می شود و برجسته نمی گردد، به طور کلی فعالیت هایی انجام می شود، ولی در سطح بالایی نیست؛ مثلاً درس نهج البلاغه که شروع می شود، به بحث های بسیار خاص توحیدی پرداخته می شود، این بحث ها خوب هستند، ولی گاهی جنبه های اجتماعی و انسانی آن در حاشیه یا کمرنگ تر است در صورتی که آموزه های امام علی(ع) دست نیافتنی نیست و حضرت همه آنچه بیان کردند را در زمان خود ولو در میان یک جمع کمی پیاده می کردند بنابراین آنچه در نهج البلاغه آمده به این دلیل که مربوط به اوضاع و احوال زندگی مردم هست، قابل پیاده شدن است.

 

در جامعه ارزشی ضعیف حق خود را از قوی می گیرد

او در پاسخ به اینکه بعد از سال ها غفلت از نهج البلاغه اگر بخواهیم، باید چه مساله ای را اولویت قرار دهیم و ابتدا وارد  چه عرصه ای شویم؟ به نظرم عرصه های اولویت دار عرصه های مسایل انسانی – اجتماعی است، چون امروز این مسایل میان همه انسان ها با هر دین و مذهبی مشترک است، در بخشی که می خواهیم شیعه را معرفی کنیم باید از مسایل مشترک شروع کنیم. در بخش داخلی شیعه که حکومت و جامعه دینی نیز باید آنچه بدان درگیر هستیم را مطرح کنیم، مثلا یک بحث این است که شاخصه های جامعه دینی چیست، امام علی(ع) در خطبه سوم از قول پیامبر نقل می کنند که پیغمبر بارها و بارها فرمود: جامعه ای ارزشی است که ضعیف به آسانی بتواند حق خود را از قوی بگیرد، این شاخص است و جامعه اسلامی یعنی همین! پیامبر جا به جا فرمودند: «جامعه ای مقدس، ارزشی و دینی نیست که در آن این اتفاق نیفتد» این آموزه ها در نهج البلاغه کلید است، باید در جامعه و در عمل کارگزاران حکومت و متولیان دین این بخش های نهج البلاغه را عملیاتی کنیم. حضرت می فرماید: کسی که خود را امام قرار داده و والی است، قبل از اینکه دیگران را آموزش دهد، باید خودش یاد بگیرد، قبل از اینکه برای دیگران سخنرانی کند، خودش را اصلاح کند، در حقیقت باید این مسایل در عمل برجسته و پیاده شود تا انسان ها پرورش یابند منتها ما به جای عمل به نصب بنر و چاپ تراکت بسنده می کنیم.

 

مهریزی در پاسخ به اینکه تحقیق و پژوهش و آنچه از آموزه های حضرت علی(ع) استخراج شده، کافی و قوی است؟ گفت:

 

ما در برجسته کردن و اولویت بندی در انتخاب و استخراج ایده ها و سوژه های نو ضعیف هستیم؛ بخش بعدی این است که با این آموزه ها زندگی کنیم و مقید باشیم که پیاده شوند، حضرت وقتی می بیند یک جای کار ایراد دارد، انتقاد و اعتراض می کند و تذکر می دهد، در نهج البلاغه آمده که ۲۴ والی در سلسله تحت فرمان ایشان بود که حضرت از ۱۶ نفر ایرادات جزئی و بزرگ گرفتند، اما ما معمولاً از سلسله های زیرمجموعه هایمان چشم پوشی می کنیم مگر اینکه دعوای سیاسی پیدا شود و عیب یکدیگر را بگویند؛ این رویه و مدلی برای حکومت انسانی و مراقبت و پیگیری پیوسته و مسایلی از این قبیل است.

 

وی با بیان اینکه در همان دوره این نگاه در قم وجود نداشت،‌ تصریح کرد: سیدرضی در این فضا برخی سخنان و کلمات امام علی(ع) را در بغداد گردآوری کرد و شیخ صدوق هم در همان زمان کتاب‌های حدیثی شیعه را در قم تدوین کرد.

 

نهج‌البلاغه یک اسلام پیاده شده در عمل است و نه یک دینی که گفت‌وگو و صحبت، در یک عالم جدا و کنار از جامعه و مسائل عمومی و مبتلابه  باشد

وی با اشاره به اینکه نهج‌البلاغه کتابی است که نامه‌ها و خطبه‌های امام علی(ع) در چهار سال حکومت ایشان است، خاطرنشان کرد: ایشان در مقام کسی است که حاکم بوده، خلیفه مسلمین است و امام معصومی است که بالفعل حاکم می‌باشد. رفتار سیاسی امیرالمومنین(ع) در مجموع نامه‌ها و خطبه‌ها منعکس شده و سیدرضی هم آنها را گرد آوری کرده است. لذا در یک فضا و یک موقعیت خاص نبوده که تصور کنیم به یکباره حرفهای قشنگ و زیبا از رفتار حکومت با مردم زده شود.

 

مهریزی با تاکید بر اینکه نهج‌البلاغه کتابی است که یک مرد الهی حاضر در صحنه عمل و اجتماع را از منظر رفتار دینی نشان می‌دهد، گفت: نهج‌البلاغه یک اسلام پیاده شده در عمل است و نه یک دینی که گفت‌وگو و صحبت، در یک عالم جدا و کنار از جامعه و مسائل عمومی و مبتلابه  باشد.

 

وی ویژگی سوم نهج‌البلاغه که این کتاب را حائز اهمیت کرده است را نیز این دانست که امام علی در این نامه‌ها و خطبه‌ها گزارشی از دوره جاهلی تا عصر پیامبر (ص) و زمان خود ارائه کرده‌اند. یعنی تصویری از دوره جاهلی است که پیش از بعثت، دوره بعثت و آن ۲۳ سال، پس از ۲۳ سال تا زمان حکومت حضرت علی(ع) و بعد هم اتفاقاتی که در آن ۴ سال می‌افتد را نشان می‌دهد. بدین معنی که تاریخ یک قرن جزیره‌العرب را به اجماع می‌توان در این کتاب دید.

 

نهج‌البلاغه کتابی است که روانشناسی و جامعه شناسی جامعه دینی آن زمان را در خود نهفته دارد

مهریزی با بیان اینکه نهج‌البلاغه کتابی است که روانشناسی و جامعه شناسی جامعه دینی آن زمان را در خود نهفته دارد، اظهار داشت: امام علی در این خطبه‌ها و نامه‌ها، روانشناسی مردمی را که با آنها در ارتباط بودند، یعنی دوستان و مخالفان را بیان می‌کنند. این ویژگیها از جمله مواردی است که نهج البلاغه را یک مجموعه عینی و در دسترس و قابل الگوگیری عملی می‌کند. به جهت همین تعابیر است که می‌گوییم؛ نهج‌البلاغه کتاب طراز شیعه یا قرائت اهل بیت علیهم السلام از اسلام و یا قرائت انسانی از حکومت است.زیرا یک مرد الهی و یک امام ،به اعتقاد ما معصوم، حکومت را بدست گرفته و رفتار او با گروه‌های مختلف را نشان می‌دهد.

 

وی با اشاره به واژه‌های مهمی که از نهج البلاغه قابل استنتاج است، گفت: شهید مطهری در کتاب سیری در نهج البلاغه خود به مسائلی مانند عبادت و اهل بیت و زهد اشاره داشته است، اما مسائلی مانند؛ انسان، کرامت انسان، بحث‌های حقوق بشر، مذاهب مختلف و تعامل آنها با یکدیگر را که برای انسان معاصر قابل توجه است را برجسته نکرده است. به عنوان مثال؛ امروزه بحثی تحت عنوان اعتماد سرمایه اجتماعی مطرح می‌شود که این مسئله را می‌توان از نامه‌هایی که امام به عاملین ذکات دادند، دریافت. یعنی اگر نامه‌ها و خطبه‌ها که خطاب به عاملین زکات است را کنار هم بگذاریم؛ عنصر اعتماد به عنوان سرمایه اجتماعی کاملا متبلور می‌شود.

 

این استاد حوزه افزود: حضرت می‌گویند؛ وقتی برای گردآوری زکات می‌روید؛ ابتدا بیرون شهر بایستید و اعلام کنید که ما برای گردآوری مالیات آمده‌ایم. هر کس گفت به مال و حیوانات من زکات تعلق می‌گیرد، می‌توانید از او بگیرید. در غیر این صورت حق ورود ندارید و حتی وقتی مالشان را تقدیم می‌کنند، نمی‌توانید بگویید که کم آوردید و یامتهم کنید لاغرها و مریض‌ها را انتخاب کرده و آورده‌اید. این مسئله‌ای که امروزه به عنوان یافته‌های جدید در روابط انسانی، روابط حکومت با مردم و رابطه مردم با مردم مطرح می‌شود و ضایعات هم ندارد که بگوییم چون به خواست مردم واگذار شده، مردم کم می‌گذارند. زیرا ارزشی که از اعتماد بین مردم و بین مردم با حکومت شکل می‌گیرد، بسیار بالاتر از این است که دو نفر هم تخلف کنند.

 

وی با بیان اینکه در حوزه‌های علمیه هم این اعتماد به روشنی نمایان است، تصریح کرد: در حوزه رسم خوبی وجود دارد و آن اینکه ۴۰ هزار یا ۶۰ هزار طلبه سر هر ماه حقوق می‌گیرند، بدون اینکه عکسی از آنها داشته باشند. لذا میزان تخلف بسیار پایین است، زیرا اعتماد مراجع به طلبه‌ها، طلبه‌ها به مراجع و طلبه‌ها به طلبه‌ها وجود دارد و این مسئله آنقدر ارزشمند است که اگر در سال دو مورد هم تخلف صورت گیرد، نیاز به برچیدن این سیستم و یا سیستم مراقبت‌های ویژه، سیستم پلیسی، سیستمی که همه افراد را به آنها بدبین کنیم که اینها می‌خواهند از حدود خود تجاوز کنند و حالا چطور باید جلوی آنها گرفته شود، نیست.

 

این محقق علوم اسلامی با تاکید بر اینکه اینگونه‌ اعتماد‌ها و رفتارها را می‌توان به راحتی از نهج‌البلاغه استنباط کرد، گفت: اینگونه رفتارها در ادبیات امروز و در رابطه با انسان و کرامت انسان کاملا قابل پیاده شدن است. در عین حال در همان نامه‌ها هم آمده است که می‌فرمایند؛ وقتی اموال را گرفتید و آوردید، مراقب باشید. اگر حیوانی بچه شیر می‌دهد، به خاطر دوشیدن شیر، به بچه ضرر نخورد و یا می‌فرمایند که حیوانات را در گرما حرکت ندهید. اینها شعار نیست، بلکه عمل است. یعنی کسی که حکومت می‌کند، دستورالعمل می‌دهد.

 

مهریزی با بیان اینکه رفتار امام علی(ع) با کارگزاران خود به نحوی نیست که روی اعمال و رفتار آنها سرپوش بگذارد، اظهار کرد: در نهج‌البلاغه نام حدود بیست و اندی کارگزار و فرمانده جنگی آمده است که به ۱۶ نفر از آنها تخلف و تذکر داده شده است. لذا اینطور نیست که چون ایشان حاکم است،‌ بر کار کارگزاران سرپوش بگذارد. چرا که قداست حکومت بهم می‌خورد. بعضا دیده می‌شود که یک اتفاق ناگواری می‌افتد و بعد می‌روند یک سرباز را می‌گیرند و می‌گویند او ماشین ریش تراشی را دزدیده و مسئله تمام می‌شود. نه امام اینطور نیست، بلکه نامه می‌نویسد،‌تذکر می‌دهد و عزل می‌کند

 

بعضی آمده‌اند و نهج‌البلاغه ثانی نوشته‌اند

وی این نوع رفتار را همان قرائت انسانی از حکومت دانست و گفت: مشابه این مسئله در دیگر جاهای کتاب هم هست. البته همه رفتارهای امام نیامده است. زیرا سیدرضی بنا داشت تا در کتاب، نامه‌ها و خطبه‌هایی را که سبقه فصاحت و بلاغت بالایی دارد، انتخاب کند. لذا همه آنچه از حضرت در حکومت بوده را نیاورده است. البته بعضی آمده‌اند و نهج‌البلاغه ثانی نوشته‌اند و تمامی مطالب را از سیره و رفتار حضرت تا نامه‌ها و کلمات و خطبه‌های ایشان را گردآوری کرده‌اند، اما نهج‌البلاغه شاخص حکومت امام(ع) است.

 

وی با بیان اینکه نمونه‌های دیگری هم از عملکرد و رفتار امام علی(ع) وجود دارد که در نهج‌البلاغه نیست، اما می‌تواند سرمشق باشد، گفت: ابوالاسود جعاله قاضی حضرت بوده و حضرت ایشان را عزل می‌کند. وقتی از امام سوال می‌کند که چرا من را عزل کردید، من که خیانت و جنایتی مرتکب نشده بودم، امام می‌فرمایند؛ دیدم که در مقام قضاوت صدای خود را بر متهم بلند کردی. و یا حضرت در گزارش آخرین سال حکومت خود به ساخت مسجد و حسینیه و زیارت و نماز خواندن مردم اشاره نمی‌کنند، بلکه می‌گویند؛ ما ۴ سال حکومت کردیم و امروز همه در کوفه برخوردار هستند. می‌توانند نان گندم بخورند و به آب شیرین دسترسی دارند. یعنی گزارش کار، یک کار انسانی است و انسان و شخصیت آن و حیثیت آن به حساب می‌آید.

 

جامعه عقلانی، جامعه‌ای است که صداهای متعدد دارد

وی با تاکید بر اینکه نهج‌البلاغه درعرصه مسائل معارفی مانند معرفی پیامبر(ص)، توحید، صفات خدا، فلسفه نبوت و انبیاء گذشته هم حرفهای بسیاری دارد، گفت: یعنی ایشان در عرصه مسائل معارفی هم تاکید می‌کنند که خدا دور از ذهن و غیرقابل شناخت نیست، بلکه خدایی قابل شناخت و درک است و انسان می‌تواند با عقل خود مسائل را بفهمد و درک کند. یا وقتی حضرت فلسفه بعثت را ذکر می‌کنند، می‌فرمایند؛ خداوند پیامبران را یکی پس ازدیگری فرستاد تا عقلانیت مردم را به فعلیت برسانند. لذا بر عقلانیت مردم و جامعه به عنوان فلسفه بعثت اشاره می‌شود. یعنی مردم می‌توانند قدرت تشخیص بین صداها و افراد را داشته باشند. زیرا ممکن است عده‌ای اطلاعات داشته باشند اما قدرت تشخیص نداشته باشند، یعنی عالم هستند اما عاقل نیستند.

 

وی با بیان اینکه پیامبران آمده‌اند تا گنجینه‌هایی که در درون انسانها بصورت بالقوه نهفته است را به فعلیت برسانند، خاطرنشان کرد: آدم باید عاقل و جامعه نباید جامعه جاهلی باشد. زیرا جامعه جاهلی، جامعه‌ای است که یک صدا بیشتر به گوشش آشنا نیست. لذا نمی‌تواند چیز دیگری را تشخیص دهد. به عنوان نمونه؛ دوره معاویه در شام اینگونه بوده است. زیرا جامعه شام یک جامعه جاهلی بودند و چون با معاویه مانده بودند، هیچ صدای دیگری را غیر از معاویه نمی‌شنیدند. اما جامعه عقلانی، جامعه‌ای است که صداهای متعدد دارد، آدم‌ها می‌توانند بین صداها انتخاب کنند و قدرت تشخیص پیدا کنند. لذا انسان را محور قرار می‌دهد و بحث برانگیختن و به فعلیت رسیدن عقل در فلسفه نبوت مورد تاکید قرار می‌گیرد.

 

استاد حوزه علیمه قم افزود: در خطبه‌ای دیگر هم آمده است؛ وقتی موسی رفت تا جامعه را دعوت کند، می‌گفت من مدعی حکومت نیستم، بلکه معتقدم و تضمین می‌کنم حکومت برای شما، فقط بگذارید مردم انسان باشند. لذا اینگونه نگاه‌ها در نهج‌البلاغه است که اگر برجسته شوند، بسیار مفید خواهند بود.

 

امام علی(ع) هیچ کجا به اصحاب پیامبر توهین نمی‌کند

وی با تاکید بر اینکه در بحث معامله و تعامل با مذاهب هم نکات قابل توجهی در نهج‌البلاغه دیده می‌شود، تصریح کرد: امام علی(ع) هیچ کجا به اصحاب پیامبر توهین نمی‌کند. یک جا گلایه می‌کند که می‌گوید این هم شد و در حد گلایه می‌گذارد. و یا نامه‌هایی که از عثمان وجود دارد و پا در میانی می‌کند که علیه عثمان شورشی صورت نگیرد. موارد بسیار دیگری وجود دارد که نمونه دیگر آن تعامل با شیخین و وضع رفتار آنهاست که برخورد امام از منظر جامعه اسلامی را نشان می‌دهد. اوج دیگر این رفتار به نامه مالک اشتر باز می‌گردد که حضرت به وی می‌گویند؛ مردم یا برادر دینی تو هستند و یا انسان.

 

نباید شهروندان را به درجه یک و دو مرزبندی کرد

مهریزی با بیان اینکه حاکم باید چنین نگاهی به جامعه داشته باشد، و نباید شهروندان را به درجه یک و دو مرزبندی نماید،گفت: امام به مالک اشتر تاکید می‌کنند که بسیاری از چیزهایی که در آنجا هست را نباید در ابتدای کار خراب کنی و از نو بسازی. جوامع انسانی نکات مثبتی دارند که آنها را حفظ کن و سنت‌های صالحه‌ای را که پیش از تو بودند را نگه‌دار. سپس اگر جاهایی خراب بود، آنها را اصلاح کن. بنابراین چون عمده نهج‌البلاغه مجموعه نامه‌ها و خطابه‌های امام در دوره درگیری با حکومت صادر شده، لذا نمایانگر یک قرائت از اسلام است که در جاهای دیگر کمتر دیده می‌شود. تمام آنچه می‌گوییم این است که یک پیام جاودانی در رفتار امام علی(ع) هست که این پیام برای امروز هم زنده است.

باید به جای حقوق بشر،‌کرامت انسانی در نظر گرفته شود

این پژوهشگر علوم اسلامی با بیان اینکه آنچه از نهج‌البلاغه بیان شد، تنها یک وجه از امام است، گفت: وجه دیگر این است که وقتی می‌گوییم امروز دنیا به حقوق بشر رسیده است، به تعبیر بنده باید به جای حقوق بشر،‌کرامت انسانی در نظر گرفته شود. این کرامت از جهت عمقی و افقی بسیار مهم است. زیرا وقتی می‌گوییم بشر عمدتا به شاکله زندگی مادی و رفاهی توجه می‌شود. اما انسان بالاتر از آنچه هست باید برای آن توجه شود. لذا اینکه گفته می‌شود؛ قرائت قرآنی اهل بیت، زیرا قرآن کرامت انسان را گفته و کرامت انسان تجلی آن و نمونه‌های آن در زندگی، حکومت و رفتار امام علی(ع) نشان داده شده است.

 

وی با اشاره به اینکه امروزه کارکرد دین، کارکرد یادآوری است و نه تعلیم، گفت: قرآن ذکر و پیامبر مذکر است . این اسوه‌ها و الگوها یادآوری می‌کنند تا آنچه دردرون انسانهاست به فعلیت برسند. و وقتی این مسئله با عالم غیب ارتباط پیدا می‌کند، عمق می‌یابد. لذا تصور نمی‌کنم که دین در مقام تعلیم است و بشر به آن نمی‌رسد و یا امتیاز ما بر دیگران چنین و چنان است. البته جهت را نشان می‌دهد و ایده‌های کلی را که از آنها نظام و برنامه بسازیم.

 

نهج‌البلاغه جهت دین را نشان می‌دهد

مهریزی با بیان اینکه از نهج‌البلاغه می‌فهمیم که انسان در بعد مادی و معنوی و حتی فراتر از آن است، تصریح کرد: نهج‌البلاغه جهت دین را نشان می‌دهد، از آنجا که عقلانیت مردم را بالا می‌برد. به عنوان مثال؛ وقتی به ایشان اعتراض می‌کنند، ایشان بحث می‌کند و جواب می‌دهد و با مردم تعامل برقرار می‌کند و اجازه می‌دهد تا مردم حرف بزنند. چرا که علی(ع) به جامعه چند صدایی اعتقاد دارد. معاویه وقتی به راحتی می‌گوید که شما می‌توانید تخلف کنید، مردم شام گوش می‌کنند زیرا آنها صدای دیگری را نمی‌شنوند. اما علی(ع) سنبل رفتار انسانی است و دیگران را وادار نمی‌کند. به عنوان مثال؛ ایشان در جنگ صفین می‌فرمایند که من دوست ندارم شما را وادار به کاری کنم که دوست ندارید انجام دهید. و یا به ابوالاسود می‌گوید که آن شخص متهم است، مجرم نیست که تو با او چنین و چنان صحبت می‌کنی. بلکه باید از یک رفتار انسانی با ایشان برخوردار باشید. هم‌چنین وقتی حضرت حکومت را قبول کردند؛ مردم آمدند و گفتند که ما می‌خواهیم با شما بیعت کنیم، حتی دختران جوان هم آمدند. ایشان هم فرمودند؛ شخصی که مسوول است وقتی نیرو برای او فراهم است مجبور به قبول است.

 

وی با تاکید براینکه وقتی می‌خواهیم آموزه‌های دینی را با یافته‌های بشری و انسانی مقایسه کنیم، چند نکته را به عنوان مقدمه و پیش فرض باید قبول کنیم، گفت: وقتی ما این حرفها را به عنوان دین بیان می‌کنیم، چند اصل را قبل از آن پذیرفته‌ایم که شاید در دستاوردهای بشری یا مورد قبول نیست و یا مورد غفلت است و یا مسکوت گذاشته می‌شود. اول اینکه در آموزه‌های دینی پذیرفته‌ایم که انسان یک موجود با لایه‌های مختلف مادی و معنوی و توانمندیهای معنوی بالاست که با سیر و سلوک این توانمندیها به فعلیت می‌رسند.

 

وی افزود: دوم اینکه پذیرفته ایم زندگی و نشئات حیات انسان منحصر به همین دنیا و زندگی مادی نیست. بلکه باطن، عقبی و آخرتی دارد که یک اصل است. سومین مسئله این است که پذیرفته ایم در آموزه‌های دینی انسان می‌خواهد به یک رهایی و عرفان برسد و در مرحله چهارم هم اینکه؛ در آموزه‌های دینی حقیقت، علم و عدالت ارزشهای ذاتی هستند. به عنوان مثال؛ وقتی بحث محیط زیست، حقوق بشر، حقوق حیوانات و یا کرامات بشر را در آموزه‌های امام علی مطرح می‌کنیم، باید توجه کنیم که در این فضاست. یعنی فضایی که انسان را به عنوان موجود مادی و معنوی، انسانی که حیات مادی و اخروی دارد و انسانی که رهایی و عرفان برای آن متصور است، می‌بینیم.

 

مهریزی به توضیح تعبیر نهج‌البلاغه به قرائت انسانی از حکومت پرداخت و به شفقنا گفت: بشر امروز به این مسائل رسیده است، اما ما می‌گوییم؛ قرائت انسانی از حکومت باید با این فضا باشد که برای انسان نشئه دنیا و آخرت و نشئه مادی و معنوی قائل است. هم‌چنین برای انسان حقیقت یک ارزش است. بنابراین در شش بند این مسئله قرائت انسانی از حکومت را مطرح می‌کنیم:

 

بند اول اینکه در این تلقی، قدرت و حکومت ابزار است، هدف نیست. به عنوان مثال؛ وقتی امیرالمومنین در جنگ بودند، ابن عباس دید که حضرت در حال وصله زدن به کفهایشان هستند،‌به ایشان گفت که شما نباید این کار را کنید و ایشان هم در جواب فرمودند که به خدا قسم حکومت کردن بر شما برای من از این کار کم‌ ارزش‌تر است مگر اینکه حقی احقاق شود. یا شبیه می‌کنند که حکومت کردن بر شما از آب بینی بز هم برای من کم ارزش‌تر است مگر اینکه حقی احقاق شود. لذا اولین اصل در این فضا این است که حکومت ابزار و وسیله برای احقاق حق، احیاء عدالت و احیاء ارزشهای انسانی است. بنابراین حکومت خود آن مقصد نیست. البته در مورد قدرت و حکومت هم همینطور است.

 

مهریزی با اشاره به اصل دوم یعنی اخلاقی کردن سیاست، اظهار کرد: امام در آموزه‌های خود می‌خواهد بگوید؛ اینکه از قدیم تا کنون می‌گویند سیاست پدر و مادر ندارد،‌ در سیاست دروغ گفتن یک اصل است،‌ نمی‌توان بدون دروغ سیاست و حکومت کرد، اینگونه نیست. وقتی سوال می‌کنند که معاویه از شما بهتر می‌تواند حکومت کند، ایشان می‌فرمایند؛ معاویه از من سیاستمدارتر نیست، او حیله می‌کند. لذا اخلاقی کردن سیاست مهم است. زیرا اخلاق فقط در زندگی فردی دارای ارزش نیست،اگر بتوان اخلاق را در متن سیاست از راس هرم حاکمیت تا پایین قرار داد، حیله کرد و کلاه گذاشتن و دورویی کردن در این حکومت منفور خواهد بود.

 

وی تصریح کرد: حضرت هم‌چنین می‌فرمایند؛ آن کس که بخواهد با بدی به جایی برسد، مغلوب است و پیروز نمی‌شود. هم‌چنین می‌فرمایند؛ شما از من می‌خواهید که با ستم کار کنم و به حق برسم، اما بدانید که هدف وسیله را توجیه نمی‌کند. بنابراین اینها نمونه‌هایی از اخلاقی‌ کردن سیاست است.

 

وی با بیان اینکه در بند سوم امام علی(ع) می‌خواهد حقوق شهروندان را (مسلمان و غیرمسلمان) به عنوان یک اصل حکومتی مطرح کند، گفت: در یکی از نامه‌ها ایشان بیان می‌کنند که حق شما بر من این است که شما را از همه امور مطلع کنم مگر اینکه اسناد جنگی و نظامی باشد. لذا اگر چنین کردم اطاعت من بر شما واجب است. یعنی دانستن امور اجتماعی را حق مردم می‌دانند. یا اینکه می‌فرمایند؛ مجاز نیستم شما را بر کاری که نمی‌خواهید اجبار کنم و یا از پیامبر نقل می‌کنند که پیامبر بارها می‌فرمودند؛ جامعه‌ای ارزشی است که ضعیف به آسانی بتواند به حقوق خود برسد.

 

وی بحث چهارم را بحث حقوق مخالفان عنوان کرد و گفت: اصل چهارم همان حکایتی است که روزی ابن عباس نزد امام می‌رفت که طلحه و زبیر را می‌بیند و به او می‌گویند که ما به مکه می‌رویم. ابن عباس به امام می‌گوید که آنها قصد توطئه دارند و شما باید جلوی رفتن آنها را بگیرید. اما امام می‌فرمایند؛ آنها هنوز کاری نکرده‌اند که من اجازه رفتن به آنها ندهم. در حالیکه حضرت از همان موقع موضع آنها را می‌دانستند. این رفتار نشان می‌دهد که قبل از اقدام نمی‌توان کسی را مواخذه کرد.

 

وی با اشاره به اصل پنجم، به بحث اعتماد بین حاکمیت و مردم اشاره و خاطرنشان کرد: بحثی که پیش از این مطرح شد و امام تاکید کردند که در گرفتن مالیات هر چه مردم می‌گویند، باید حجت باشد، نمونه اعتماد بین حاکمیت و مردم است.

 

 

 

  • 13
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش