حجت الاسلام مجید شاکر سلماسی، دکترای شیعه شناسی و معاون پژوهشی موسسه امام موسی کاظم(ع) در مورد ویژگی های شخص اعتراض کننده و آداب اعتراض در اندیشه امام موسی کاظم(ع) می گوید: شخص اعتراض کننده لازم نیست ویژگی منحصر به فردی داشته باشد، همین که انسان و شهروند یک جامعه است، حق اعتراض دارد، ولی دو نکته را باید همیشه مدنظر داشت، اول اینکه در اعتراض هیچ وقت از دایره ادب خارج نشویم یعنی اعتراض به معنای پرخاشگری و بی ادبی و زیر پا گذاشتن ارزش های اسلامی و انسانی نیست، ما اعتراض می کنیم تا یک ارزش انسانی و اخلاقی را پایدار نگه داریم، پایداری یک ارزش انسانی و اخلاقی با زیر پا گذاشتن منافات دارد، بحث دوم اینکه در اعتراض باید عادل و ظالم زمان خود را به خوبی بشناسیم.
متن گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام شاکر سلماسی را می خوانید:
* در دوران امام موسی کاظم(ع) جامعه شیعه به دلیل سخت گیری ها و حصرهایی که بر امام(ع) و شیعیان روا می شد، از نظر روحی و روانی دچار آسیب جدی شده بودند. در این میان قیام هایی که صورت پذیرفت با شدیدترین نوع ممکن سرکوب می شد. امام کاظم(ع) برای نبرد با ستمگران چه شیوه اعتراضی را در پیش گرفتند و موجب اصلاح امور شدند؟
در شیوه اعتراضی امام موسی کاظم(ع)، اعتراض به معنای پرخاشگری یا اعتراض بی ادبانه نیست، اما متاسفانه امروز در بسیاری از جوامع به این شیوه اعتراض می شود؛ امام کاظم(ع) قرآن ناطق هستند و می فرمایند: «وَجادِلهُم بِالَّتی هِیَ أَحسَنُ» اعتراض باید در چارچوب ادب و تربیت اسلامی و بالاتر از آن انسانی باشد و طبق آیه تمام اعتراضاتی که امام کاظم(ع) داشتند در چارچوب اخلاق بوده است. اخلاق بحثی فرا دینی است، دین هم نداشته باشیم، موظف هستیم که اخلاقی باشیم. نکته دیگر اینکه امام موسی کاظم(ع) خیلی نتیجه را در کار خود دخالت نمی دادند و وظیفه خود را انجام می دادند، لذا وقتی موظف به کاری می شویم هیچ وقت نباید به نتیجه کار توجهی داشته باشیم بلکه به وظیفه خود عمل کنیم و راه خود را بریم؛ به عنوان مثال وقتی امام خمینی(ره) حرکت خود را انجام دادند چه کسی باور می کرد با این حرکت، انقلاب و تحولی آن چنینی به وجود آید حتی من معتقدم که خود حضرت امام خمینی(ره) هم از سال ۴۲ تا ۵۷ باور نمی کرد که به زودی این نهضت به نتیجه برسد، اما ایشان مسیر خود را طی کردند و به پیروزی رسیدند.
امام موسی کاظم(ع) با چهار خلیفه منصور، محمد، هادی و هارون الرشید هم عصر بودند، قتل بسیاری از شیعیان و مسلمانان به دست منصور انجام شد، در عصر امام کاظم(ع) که شروع آن با خلیفه گری منصور و شهادت ایشان با خلیفه گری هارون الرشید بود، یک خفقاتی به وجود آمد که در این فضا نیز امام اعتراض می کردند، یکی از راه هایی که امام با آن شروع به اعتراض کرد، برگزاری مناظره با هارون رشید بود، بسیار مهم است شخصی که امام بوده و از سوی خدا منصوب شده به یک نحوی حرکت می کند که می تواند با شخص خلیفه مناظره کند. خلیفه مشاورینی برای خود داشت، امام نیز وجهه داشتند و دوستداران اهل بیت(ع) کم نبودند، روزی هارون الرشید برای اینکه دوستداران امام را به سوی خود جذب کند، تصمیمی گرفت و گفت: “یکی از موضوعاتی که شیعه مطرح می کند، بحث فدک است، در جمعی به امام کاظم بگوییم که شما فدک را از ما طلبکار هستید، فدک را ببرید، ما با شما دشمنی نداریم شما هستید که ما را قبول ندارید”، هارون الرشید این نکته را طی مناظره ای به امام کاظم می گوید، حضرت می فرمایند: “واقعا می خواهید فدک را به ما بدهید، ما مشکلی نداریم و می گیریم ولی به شرط اینکه محدوده فدک را مشخص کنم”، هارون الرشید می گوید: “محدوده را مشخص کنید”، سپس امام کل محدوده حکومت اسلامی را علامت گذاری می کنند و هارون الرشید فدک را نمی دهد و در مقابل جمعی از علما و مسئولین رسوا می شود؛ در حقیقت این حالت اعتراضی در قالب مناظره بسیار معرفت زا بوده است چرا که این عملکرد امام موسی کاظم باعث شد که امروز مسلمان و شیعه بداند مساله فدک قصه یک ملک، سند و قباله نبوده بلکه فدک، بحث ولایت و امامت بوده امام کاظم با این کارشان نشان دادند که ما به دنبال یک قطعه زمین نیستیم. امام علی(ع) نیز در نهج البلاغه می فرمایند: زمین و آسمان برای ماست، کاری به فدک نداریم، ما دنبال هدایت و امامت برای مردم از طرف خداوند هستیم.
در گزارشی روایی آمده که امام موسی کاظم(ع) به شدت رفتار، کردار و تصرفات حاکم غاصب را نکوهش و سرزنش می کردند در این حد که در روایت داریم امام کاظم(ع) به اصحاب خود می فرماید: حتی شما نباید در دلتان هم به فعل، کردار و رفتار حاکمان غاصب راضی باشید؛ هر کسی حتی در دلش به فعل ظالمی راضی باشد، در آن ظلم مشارکت دارد.
* اگر بخواهیم سیره و شیوه امام موسی کاظم(ع) را در عصر امروز به روز رسانی کنیم و در برابر ظالمان این شیوه را در پیش بگیریم، آیا شخص اعتراض کننده باید ویژگی های خاصی داشته باشد یا در مقام و سمت ویژه ای باشد؟ در دیدگاه امام موسی کاظم(ع) چه کسانی حق اعتراض دارند؟
شخص اعتراض کننده لازم نیست ویژگی منحصر به فردی داشته باشد، همین که انسان و شهروند یک جامعه است، حق اعتراض دارد، ولی دو نکته را باید همیشه مدنظر داشت، اول اینکه در اعتراض هیچ وقت از دایره ادب خارج نشویم یعنی اعتراض به معنای پرخاشگری و بی ادبی و زیر پا گذاشتن ارزش های اسلامی و انسانی نیست، ما اعتراض می کنیم تا یک ارزش انسانی و اخلاقی را پایدار نگه داریم، پایداری یک ارزش انسانی و اخلاقی با زیر پا گذاشتن منافات دارد، بحث دوم اینکه در اعتراض نکته خیلی مهمی که وجود دارد، این است که ما عادل و ظالم زمان خود را به خوبی بشناسیم. به عنوان مثال در مورد عملکرد عربستان سعودی یا مسلمانان میانمار، ظلم هایی است که فارغ از آداب و تشریفات دیپلماتیک که دولت ها با هم دارند، اما حداقل لازم است بر طبق فرمایش امام کاظم راضی به فعل این گروه ها نباشیم و اگر کاری از ما بر می آید و اگر تریبون و رسانه ای داریم، ظلم آنان را در حد توان نشر دهیم، خون همیشه و در همه حال محترم است، فرقی نمی کند که صاحب خون کیست، صرف اینکه خداوند به او جان داده، این جان محترم است و هیچ کسی حق ندارد جان کسی را بگیرد، وقتی کسی در پاریس کشته می شود چقدر واکنش ها شدید است! در برابر کشتار مردم در میانمار و یمن یا مسلمانان مظلومی که در اقصی نقاط دنیا کشته می شوند، هم فارغ از اینکه چه دینی دارند و به کدام دولت وابسته هستند باید اعتراض شود؛ این مکتب اهل بیت(ع) و امام موسی کاظم(ع) است.
* امام موسی کاظم(ع) علی رغم اینکه بسیاری از روزها در زندان به سر بردند، اما اعتراض و جهاد ایشان علیه حاکمان ستمگر خاموش نشد و امیدها در میان مسلمانان متعهد و مبارز به یأس تبدیل نگردید، ایشان در آن شرایط سخت در برابر ۴ خلیفه ای که ستمگری های بسیاری داشتند، چگونه و بیشتر نسبت به چه مسایلی اعتراض می کردند؟
فرض کنید شخصی از فرقه مقابل یا تفکر مخالف به مقدس ترین مقدسات شما توهین و لعن کند و بیراه بگوید، چه نوع برخوردی می کنیم؟! همانند همین مساله در زمان امام کاظم اتفاق افتاده، امام علی(ع) در گذشته و امروز خط قرمز نه تنها شیعیان بلکه همه مسلمانان است، جمعی از اصحاب امام کاظم تصمیم گرفته بودند یکی از افرادی که به امام علی توهین و لعن و ناسزا می گفتند را از بین ببرند، نزد امام موسی کاظم آمدند تا امضای تأیید را از ایشان بگیرند و تصمیم خود را اجرایی کنند، وقتی امام کاظم مطلع شدند به شدت آنها را سرزنش کردند و گفتند: چرا باید این حرف را بزنید، او را هدایت کنید و اعتراض سالم و در چارچوب اخلاق داشته باشید، روا نیست که این اعتراض کننده را از بین ببرید یا با او مقابله به مثل کنید. مثال دیگر اینکه در جنگ صفین یکی از اصحاب امام علی به معاویه ناسزا گفت، حضرت علی به شدت او را سرزنش کرد و فرمود: من نفرت دارم که کسی بد دهان باشد و زبان به پرخاش و ناسزا باز کند، معاویه هم که باشد حق ندارید به او ناسزا بگویید، به جای ناسزا گزارشی از واقع با داوری عادلانه ارایه کنید. تاریخ در این مورد نمونه های بسیار از ائمه دارد، ولی متاسفانه ما به سمتی حرکت کردیم که معمولا کسانی که اعتراضی در قالب پرخاش و خارج از ادب دارند، پر رنگ شدند؛ ما به بُعد مدارای اهل بیت و بُعد اخلاق اهل بیت و اینکه اهل بیت چه اخلاقی با مخالفان داشتند، کمتر پرداختیم و الگوبرداری نکردیم.
در مورد زندگی انسان ۲۵۰ ساله کتاب جامعی نوشته شده، این کتاب و اصطلاحات به ظاهر جدید هستند، اما ما هیچ چیز جدیدی نداریم چرا که اسلام جامع است و همه چیز در تعالیم اسلام وارد شده است. در روایتی آمده است: همه اهل بیت نور واحدی هستند، تفسیر این روایت انسان ۲۵۰ ساله است؛ از ظهور امام معصوم تا آغاز غیبت کبری، ۲۵۰ سال فاصله زمانی است که شخص حضرت رسول و امامان در این سال ها عمر کردند و هر یک تفاوت هایی داشتند، اما همه آنها یک انسان بودند؛ با توجه به مقتضیات زمان و شرایطی که در جامعه پدید می آمد، هر یک از این امامان که نور واحدی بودند، اما تجلی آنان در افراد مختلف متفاوت بود و عکس العمل متفاوتی داشتند، به عنوان مثال امام سجاد(ع) در آن برهه از تاریخ دید که برای ترویج معارف اهل بیت(ع) و برای اینکه امام پنجم، دانشگاهی تاسیس کند باید مسیر را به مسیر معرفتی ببرد، یا امام حسین ۲۰ سال از امامت خود که شامل ۱۰ سال در زمان حیات امام حسن(ع) و ۱۰ سال بعد از شهادت امام حسن(ع) و اواخر عمر معاویه بود؛ مدارا و صلح کرد؛ امام حسین(ع) روحیه خشنی نداشتند تا اینکه بعد از ۲۰ سال معاویه از دنیا می رود و یزید بر سر کار می آید و ایشان و قیام می کنند یعنی همان امام است، اما شرایط تفاوت می کند.
شرایط زمانی امام کاظم جدای از سایر اهل بیت(ع) نبوده، همان انسان و راه، اهداف، سیاست ها و راهبردها بوده است، اما شرایط به اقتضاء زمان تفاوت می کند، جالب است که بدانید بعد از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بیشترین روایاتی که در کتب روایی جمع و نقل شده از امام کاظم(ع) است؛ در حقیقت امام کاظم برخلاف آنچه از ایشان سراغ داریم که همیشه زندان و ساکت بوده، اقتدار سیاسی و اعتراضات مدنی بسیاری داشتند، شخصی نبودند که تقیه کنند و گوشه ای بایستند و چیزی نگویند، اتفاقا آرام نمی نشستند و اقتدار سیاسی داشتند و به شدت به تقیه اعتقاد داشتند و به آن عمل می کردند، اما نه نسبت به تقیه خوفی بلکه به تقیه مداراتی؛ ایشان بسیار با مردم مدارا می کردند لذا لقب فرو برنده خشم را به خود اختصاص دادند.
* در مورد تقیه بیشترین معنایی که در ذهن ها وجود دارد، تقیه از خوف است، تقیه مداراتی که امام موسی کاظم(ع) از آن استفاده کردند، به چه صورت بود و در چه شرایطی امام از این نوع تقیه استفاده می کردند؟
اولین کسی که از تقیه سخن گفت، آیه قرآن بود؛ صحابی حضرت رسول دست کفار و مشرکین بود و بسیار او را اذیت کردند؛ حرف هایی گفته بود و از سخنان خود بسیار شرمنده و ناراحت بود، نزد رسول خدا می آید و ابراز شرمندگی می کند، آیه نازل می شود، إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإیمانِ؛ یعنی هیچ کسی نباید کفر بگوید و حرف ناسزایی در مورد مقدسات بزند إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ مگر کسی را مجبور کنند لذا تقیه خوفی تحت شرایط خاصی در اینجا مطرح شد.
در کنار تقیه خوفی، تقیه مدارا داریم یعنی مدارا کردن، به عنوان مثال در حال حاضر بخش عظیمی از جامعه اسلامی را اهل سنت تشکیل می دهند، نمی توان مدام با آنها بحث کرد و آنها را نادیده گرفت، آنها به هر حال واقعیت های جامعه هستند و چاره ای نیست جز مدارا، این عملکرد و رویکرد از نوع تقیه مداراتی است. امام موسی کاظم هم همین سیاست را در پیش داشتند و یکی از ابداعات تاریخ جهان اسلام را انجام دادند. هارون الرشید و خلفا حسابشان جدا بود و قتل هایی انجام می دادند و به هیچ قانون و اخلاق انسانی پایبند نبودند، اما یکی از اصحاب خاص امام صادق(ع) کاتب خلیفه بود، وقتی این موضوع پیش آمد که یکی از نزدیکان امام کاظم در دستگاه خلافت نفوذ کند، امام او را تشویق کرد که حتما این مسئولیت را قبول کند، این یک سیاست ورزی آگاهانه، یک رهبری خردمندانه و یک تقیه مداراتی است؛ این شخص در دستگاه خلافت نفوذ کرد و به سری ترین نامه ها و مکاتباتی که خلیفه داشتند، دسترسی یافت و از این طریق خدمات بسیاری به شیعیان و محبین اهل بیت شد چرا که یکسری از رفتارهای محرمانه و سری علیه ایشان در دستور کار دستگاه خلافت قرار می گرفت و از طریق نفوذ کننده این دست از اخبار به امام کاظم می رسید.
* میان اعتراض و تقیه مداراتی تناقض و تضادی وجود ندارد؟
تضاد هنر است که امامی در اوج أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ، اعتراض می کند، میان اعتراض و تقیه مداراتی تعارضی وجود ندارد چون تقیه به معنای خوف نیست، مدارا با مخالف مذهبی و اعتراض به حاکم ظالم است. زمانی بخش عظیمی از جامعه اسلامی غیر شیعه هستند، نباید اعتراض کنیم باید با آنها مدارا کنیم و اگر بحث دعوت به حق هم باشد از همین راه مدارا باید آنها را دعوت کنیم؛ اما با برخی نمی توان مدارا کرد، به عنوان مثال در حال حاضر باید به برخی از کشورها که به کشورهای دیگر تجاوز می کنند، اعتراض کرد، مردم فارغ از مذهب، انسان هستند و بی گناهی نباید کشته شود، نسبت به این افراد نباید تقیه مداراتی داشت بلکه باید به آنها اعتراض کنیم، اما با همان چارچوبی که اشاره کردم یعنی اعتراض همیشه مرگ گفتن و نسنجیده سخن گفتن نیست، اعتراض به معنای پرخاش، حمله و یورش نیست، اعتراض در چارچوب اخلاق و ادب و با هدف معین که همان حفظ ارزش هاست، باید صورت گیرد.
او با بیان اینکه همه ائمه ما به ظاهر شهروند بودند، اما هیچ کدام شهروندی به معنای امروزی انجام ندادند اینها رهبران جامعه بودند، گفت: تاکنون شاید زندگی امام کاظم در ذهن بسیاری بر این باشد که ایشان در زندان بودند و یک زندان بانی به نام هارون الرشید داشتند، اما اینگونه نیست، الدُّنیا سِجنُ المُؤمِنِ همه انسان ها حتی خلیفه و زندان بان ایشان، زندانی بودند و امام می خواستند آنها را از زندان گناه و اسارت و هوای نفس بیرون کنند، ما باید با این دید به مقام امامت نگاه کنیم نه اینکه مقام امامت به بحث یک زندانی که معذب بوده و اذیت می شده تنزل پیدا کند.
* در کنار اقتدار سیاسی، تقیه مداراتی، مدارا با مخالفان چه سیاسی و چه مذهبی، امام موسی کاظم(ع) از نظر اخلاقی چه ویژگی های بارزی داشتند؟
امام موسی کاظم به شدت خشم خود را فرو می بردند، حتی وقتی بسیاری از شیعیان نافرمانی کردند و مذاهب مختلفی به وجود آمدند مانند مذهب فتحی، امام کاظم مانند یک پدری که نه تنها برای شیعیان بلکه برای تمام مسلمانان بودند و با اخلاق و منشی که از این بزرگان در تاریخ بر جای مانده الگویی همیشگی برای همه انسان ها هستند.
همه اهل بیت(ع) یک انسان و یک نفر بودند، اما با توجه به ظرفیت جامعه در موقعیت ها و زمان های مختلف، ویژگی های اخلاقی و عملکرد آنان به شکلی متفاوت بروز و نمود داشت؛ امام کاظم مانند سایر ائمه در برخورد با دیگران برخورد و رفتاری انسانی و اسلامی داشتند، در زمان ایشان دسته ای از افراد غیر شیعه، دسته ای مثل شخص خلفا و مسئولین و کارگزاران حکومتی و دسته ای هم شیعیان بودند، چون زمان حضرت مصادف شد با ظهور و بروز فرق شیعی، برخی از افراد با امام موسی کاظم همراه نشدند، امام هیچ وقت از باب بی اخلاقی وارد نشد، هر امامی با یک عنوان و صفتی شناخته می شود و کاظم یعنی فرو برده خشم؛ هیچ کسی در هیچ حالی ایشان را خشمگین ندید، من معتقدم امروز حلقه مفقوده جامعه ما بی اخلاقی است، عوامل هر چه هست، بی اخلاقی بسیار است.
* چگونه می توانیم با الگوبرداری از اخلاق اسلامی و انسانی ائمه به خصوص امام موسی کاظم الگو برداری کنیم و با مشکل اخلاقی جامعه مقابله کنیم؟
فقط می توانیم منش و سیره اهل بیت را پیاده کنیم و از خودمان شروع کنیم نه اینکه یک تریبونی داشته باشیم و بگوییم که مردم اخلاقی شویم بلکه خودمان باید اخلاق را شروع کنیم به این ترتیبت که تمام ساعت ها و ابعاد زندگی خود اگر من مسئولی هستم اگر مدرس هستم اگر من هر شغلی که دارم و در همه ساحت ها از خانواده تا همسایه ها، محل کار و … اخلاق باید فراگیر شود، امام کاظم نمود و تجلی و مظهر اخلاق اسلامی – انسانی هستند.
اخلاق فرا دینی است، اگر خداوند هیچ دینی نمی فرستاد باز هم ارزشی های اخلاقی وجود داشتند. حضرت محمد(ص) قبل از آوردن دین اسلام، به امین بودن شناخته می شدند و مشخص می شود که اخلاق شاخصه ای فرا دینی و انسانی است، از این جهت تاکید می کنم که ائمه ما به خصوص امام کاظم مظهر و تجسم اخلاق انسانی – اسلامی بودند. امام کاظم در مدارا و تعامل، از خانواده خود گرفته تا اصحاب، یاران، شاگردان، دشمنان و مخالفین تفاوتی قائل نبودند.
متأسفانه امروز میان مخالف و دشمن تفاوتی قائل نیستیم، با دشمن باید چارچوب اخلاقی رعایت شود و مخالف هم جای خود را دارد، اما ما همه را با یک چوب می رانیم و با مشت های گره کرده بی اخلاقی می کنیم. نباید به مخالف اعتراض کرد، مخالف باعث رشد و تعالی انسان است؛ امروز لازم است که صعه صدر و ظرفیت خود را بالا ببریم و سخن مخالف را بشنویم.
- 11
- 1