حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن نبوی، معاون تبلیغ و امور فرهنگی حوزههای علمیه کشور می گوید: ضروری است که در ارتباط با رویداد کربلا جریان شناسی صورت گیرد و بررسی شود که اگر همان جریانات امروز نیز در بین مردم هستند چه کسانی را شامل می شوند؛ ما معمولا یزید غیابی را بسیار راحت تر محکوم و لعن می کنیم ولی خیلی علاقه نداریم به یزیدهای زمان بپردازیم چون برای ما هزینه دارد.
نبوی به استفاده ابزاری برخی از مردم از دین اشاره و اظهار می کند: استفاده ابزاری از دین به این دلیل است که در جامعه مسلمانان مورد مذمت قرار نگیرند و بتوانند دنیای خود را بگذرانند؛ اگر اظهار دین می کنند، این اظهار برای دنیاست نه برای خداوند؛ دین برای این افراد تنها لقلقه زبان است، اگر کسی به خاطر خدا دین داشته باشد، فارغ از منفعتی که برای او دارد یا ندارد، دست از دین خدا بر نمی دارد.
او در مورد اختیار و آزادی که امام حسین(ع) به یاران خود برای ماندن یا ترک جنگ دادند، می گوید: اول اینکه حضرت نمی خواستند افرادی که برای دنیا دنبال ایشان آمدند، بمانند بلکه می خواستند افرادی که برای آخرت آمدند، در کنار ایشان و در میدان بمانند؛ دوم اینکه ارزش شهادت به اختیار است وگرنه شهادت نیست. در حقیقت حضرت می خواستند نا خالصی ها از میان برود و تبدیل به یک جمعیت خالص شوند چرا که رویداد کربلا در قله زندگی بشریت است نه در قله تاریخ اسلام.
* امام حسین(ع) فرمودند: “به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا جایى که دین وسیله زندگى آنهاست، دین دارند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران کم مىشوند” این فرمایش امام حسین(ع) برای دنیای امروز چگونه قابل تفسیر است؟
به طور کلی انسان موجودی مختار بین دو طریق کلی است و از بین موجودات هم فقط انسان و جن هستند که اختیار دارند و می توانند در مسیر صحیح یا مسیر باطل حرکت کنند؛ قرآن می فرماید: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ نَجْد؛ ما دو مسیر در مقابل انسان قرار دادیم، فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها؛ یکی راه گناه و فساد و دیگری راه تقوا» به طور کلی آنچه که برای انسان ها ملموس و راحت هست، ظواهر دنیوی است، جاذبه های ظواهر دنیایی انسان ها را فریب می دهد و انسان هایی که تحت تأثیر این جاذبه ها قرار می گیرند، کم نیستند؛ اینکه امام حسین(ع) می فرمایند: «النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا؛ مردم بنده دنیا هستند»، واقعیت این است که در طول تاریخ اینگونه است، وقتی انسان بررسی می کند، می بیند که معمولاً انسان ها به دنبال حل مشکلات و جذب امکانات دنیایی خود و ظواهر دنیا هستند، مگر انسان های دیندار و متدین که می توانند فاصله بگیرند، به عنوان مثال قرآن مجید می فرماید: «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ؛ تمام انسان ها در حال ضرر کردن هستند چون همه به دنیا مشغول هستند و جاذبه های دنیا آنها را به سوی خود جذب می کند، إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ، مگر کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند.
کسانی که ایمان و عمل صالح داشته باشند، آن افراد نجات پیدا می کنند وگرنه تمام انسان ها ضرر می کنند. در واقعه عاشورا مصداق عملی این موضوع کامل واضح است، وقتی مسلم به عنوان نماینده امام حسین(ع) وارد کوفه می شود و آنها باخبر می شوند که امام حسین(ع) به سمت کوفه می آیند، همگی دور مسلم را می گیرند چون احساسشان بر این است که حکومت آینده دست آنهاست و دنیای آنها در این حکومت است، اما وقتی ابن زیاد آمد و آنها را تهدید کرد و گفت: سپاه شام به طرف کوفه می آید و دنیای شما تخریب می شود،
در واقع وقتی دیدند که دنیای شان در مرز خطر قرار گرفت، در مدت کوتاهی تمام یاران مسلم از ایشان جدا می شوند و مسلم تنها در کوچه های کوفه حرکت می کند. از سوی دیگر عده ای با امام حسین(ع) در حال حرکت هستند و به سوی کوفه می آیند، تصور آنان این بود که امام حسین(ع) به کوفه می رود و حکومتی تشکیل می دهد و دنیای آنها آباد می شود، وقتی تهدیدها زیاد می شود، کم کم از اطراف امام حسین(ع) فاصله می گیرند، در شب عاشورا امام حسین(ع) فرمودند: «آزاد هستید و هر کسی خواست به خانه و کاشانه خود بازگردد» عده ای که با نگاه های دنیوی آمده بودند، فاصله گرفتند، همه اظهار دینداری می کردند، ولی دین لقلقه زبان آنان بود. امام حسین(ع) سخنی دارند که در حقیقت یک تحلیل رویکردی مردم زمان خودشان هست، ایشان می فرمایند: «النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا، مردم بنده دنیا هستند، از دین هم صحبت می کنند و دین تنها لقلقه زبان آنهاست» امروز هم همینطور است، امروز هم بسیاری دیندار هستند و تا زمینه خطر پیش می آید، افراد آخرت را بر دنیای خود ترجیح می دهند، ما انسان هایی مانند شهید حججی را داریم که واقعا عجیب هستند و کم هم نیستند، ولی انسان هایی که متدین هستند، حاضر نیستند که از مال و جان خود در راه دین خدا بگذرند و در حقیقت کسانی هستند که دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند.
* مشخصاً چه مکتب و چه کسانی دین را لقلقه زبان می کنند، مخاطب امام حسین(ع) چه کسی است؟
گاهی فرد شناسی و گاهی جریان شناسی می کنیم، به نظر من در ارتباط با رویداد کربلا باید جریان شناسی شود که اگر همان جریانات امروز نیز در بین مردم بودند، آنها را هم بشناسیم. ما معمولا یزید غیابی را بسیار راحت تر محکوم و لعن می کنیم ولی خیلی علاقه نداریم به یزیدهای زمان بپردازیم چون برای ما هزینه دارد، امروز چقدر حاضر هستیم به بحث آمریکا و اسرائیل به عنوان تبلور و عناصر اصلی ظلم و ستم در جهان بپردازیم!؟ بسیار کم؛ اما شمر و عمر بن سعدِ گذشته را لعن می کنیم چون خیلی خطر ندارد، بنابراین پیداست که انسان های دیندار واقعی کسانی هستند که خطرپذیرند، اگر برای دین خطر پذیر نباشند.
دین لقلقه زبان آنهاست، قرآن می فرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ؛ یک دسته از مردم برای خدا شریک قائل می شوند، این شریک های خدا گاهی همسر، گاهی منزل، گاهی پول و گاهی فرزندانشان هستند، این افراد این شریک ها را مانند و به اندازه خداوند دوست دارد، الَّذینَ ءامَنوا اَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ؛ تفاوت انسان های با ایمان این است که آنها هم فرزندانشان را دوست دارند ولی محبت خدا بالاتر از همسر و فرزند است، اگر کسی به این نتیجه رسید که دین خدا و علاقه او به دین خدا بیشتر از علاقه او به همسر، فرزندانش، مال و خودش است، اگر دید که علاقه اش نسبت به دین خدا بیشتر از علاقه به جان خودش است بدانند که آن لقلقه لسان نیست و دین، دین حقیقی است، اما انسان هایی که می گویند جان و مال و داشته های خود را به دین خدا ترجیح می دهند و مثلاً در جایی که لازم است از مال خود بگذرد، مال خود را حفظ می کند، دین تنها لقلقه زبان آنهاست؛ شهدای مدافع حرم برای ما حجت هستند و می گویند که ما برای دین خدا از همه جاذبه های زندگی خود عبور کردیم.
* وقتی در جوامع یا حکومت ها دین فقط لقلقه زبان باشد و در عمل معیارها و شاخصه های دینی دیده نشود، چه نشانه هایی در میان مردم و حکام در ابعاد رفتاری و عملی ظهور و بروز می کند؟
میزان و ملاک ما قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت است، کسی که اهتمامش به ارزش های دینی که شامل ارزش های قرآنی و اهل بیت عصمت و طهارت است، بیشتر از ریاست، دنیا، پول، همسر و فرزندش باشد، دین او واقعی است و دین او لقلقه زبان نیست، ولی اگر من گاهی اوقات برای رسیدن به یک پست و کرسی راحت از ارزش های دینی عبور کنم و راحت امتیاز به کفار و نا مسلمانان دهم برای اینکه به آن کرسی برسم، پیداست که خدای چنین فردی همان پست اوست، ولی کسی که خداپرست واقعی باشد ملاک و ارزش های دینی که اقتباس از قرآن و اهل بیت است برای او اولویت دارد و از آن عبور نمی کند؛ در مسایل روزمره دنیوی هم همینگونه است، دسته ای می گویند که ما انسان های بسیار متدینی هستیم، ولی چقدر خمس خود را پرداخت می کنید!؟ چقدر به نماز حساس هستید!؟ چقدر مراقب هستید مال حرام نخورید!؟، چقدر غش در معامله و رشوه خواری نمی کنید!؟ اما انسان متدین که در وجود آنان محبت خدا بیشتر از دنیا باشد به خاطر آن محبت بزرگتر از محبت کوچکتر عبور می کند.
* چه اتفاقی می افتد یا چه شیوه ای بر زندگی ها غلبه می کند که موجب می شود از دین استفاده ابزاری شود؟
برخی از مردم از دین استفاده ابزاری می کنند به این دلیل که در جامعه مسلمانان مورد مذمت قرار نگیرند و بتوانند دنیای خود را بگذرانند یعنی باز هم اگر اظهار دین می کنند، این اظهار برای دنیاست نه برای خداوند؛ دین برای این افراد تنها لقلقه زبان است، اگر در بازار بگوید که من کافر هستم بسیاری به او پشت می کنند لذا خود را انسان خوبی نشان می دهد، برخی که خود را به دروغ متدین نشان می دهند به خاطر مواهب دنیاست نه به خاطر خدا؛ ولی اگر کسی به خاطر خدا دین داشته باشد، چه برای او منفعت داشته باشد و چه نداشته باشد، دست از دین خدا بر نمی دارد.
* به نظر شما تا چه زمانی عده ای می توانند از دین برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند؟ آیا زمانی خواهد رسید که ریاکاری ریاکاران برملا شود؟
خیر! انسان تا انسان است و موجود مختار است، این وضعیت ادامه دارد؛ دسته ای از این موجود مختار مومن، دسته ای کافر و دسته ای منافق هستند و به شکل های مختلف سعی می کنند خود را به این دسته ها نزدیک کنند، این وضعیت همیشه بوده و خواهد بود، حتی زمان امام زمان(عج) هم حکومت های جائر کنار می روند ولی انسان های پست همچنان هستند، اگر نبودند چه کسی امام زمان(عج) را شهید می کند!؟؛ حکومت های ستمگر از بین می روند، قلدرهای بین المللی از بین می روند ولی اینطور نیست که انسان ها مختار نباشند، همچنان مختارند و از همین جهت ممکن است که گناه کنند و دستورات دینی هم راجع به آنها اجرا شود.
* حضرت امام حسین (ع) سه فراز مهم در جریان کربلا دارند که نوع نگاه حضرت به اختیار و آزادی انسان ها در تصمیم و تکلیف را نشان می دهد. این سه فراز مهم چنین است: “من تکلیف دارم و این دشمنان با من سروکار دارند و اگر شما هم بمانید،کشته خواهید شد. هیچ تکلیفی بر شما نیست.” “هر کس که می خواهد از همین راه که آمده است، بازگردد.” “من بیعت خودم را از شما برمی دارم”؛ چرا امام این کلام را می فرمودند و مخاطب این کلام حضرت چه افرادی هستند؟
این مساله از دو جهت قابل تأمل است، یک جهت اینکه حضرت نمی خواهند افرادی که برای دنیا دنبال ایشان آمدند، بمانند بلکه می خواهند افرادی که برای آخرت آمدند، بمانند؛ یعنی یک دسته از اینها هستند که لیاقت شهادت ندارند، کسانی که در کربلا شهید شدند بسیار خالص بودند و درجات عالی داشتند، می خواستند که ناخالص ها در میان آنها نباشد از این جهت حضرت فرمودند که اگر کسی بدهکار است در جمع ما نباشد، اگر حق الناس به گردن اوست باید برود و حق الناس را بدهد.
دوم اینکه ارزش شهادت به اختیار است وگرنه شهادت نیست؛ یعنی اگر انسان آزادانه خودش انتخاب کند که برود از حرم امام حسین(ع) در کربلا دفاع کند، و اگر رفت و به هر دلیلی فوت کرد، شهادت است به همین دلیل ارزش شهادت به اختیار است؛ رویداد کربلا چون یک رویداد استثنایی در تاریخ اسلام است همه انسان هایی که هرس شدند، انسان های پاکی هستند و توفیق شهادت پیدا کردند.
* چرا امام حسین (ع) در واقعه کربلا، به جای اینکه صرفا به فکر غلبه بر دشمن باشد و از یارانش بخواهد تا آخرین لحظه در میدان جنگ با او بمانند تا پیروز شوند، درس اخلاق می دهد و به آنها می آموزد که آزاد باشند و اختیار داشته باشند و در آزادی و اختیار کامل مسیر و هدف خود را انتخاب کنند؟
نکته اخلاقی در این جریان نمی بینم، یعنی اینگونه نیست که حضرت در رو در بایستی گیر کرده باشند، حضرت اصلا نمی خواهند، انسان هایی که برای شهادت نیامدند، بمانند؛ از این جهت وقتی جایگاه شهدا را نشان دادند، گفتند که هر کسی می خواهد برود و جایگاه کسانی که مانده بودند را در بهشت نشان دادند؛ حضرت می خواستند نا خالصی ها بروند و تبدیل به یک جمعیت خالص شود، انسان هایی برای رویداد کربلا باید می ماندند که می گفتند اگر ما بارها و بارها کشته شویم و اجساد ما را بسوزانند و خاکستر آن را به باد دهند و دو مرتبه زنده شویم، باز هم از شما دفاع می کنیم، چنین انسان هایی باید برای رویداد کربلا بمانند چون رویداد کربلا در قله زندگی بشریت است نه در قله تاریخ اسلام؛ از همین جهت پیامبران بسیاری برای امام حسین(ع) عزاداری و گریه کردند؛ مسایل و روایاتی که راجع به کربلا داریم، راجع به هیچ امام معصوم دیگری نداریم و راجع به کربلا استثنایی است، تربت امام حسین(ع) مقام خاصی دارد، امام حسین(ع) یک موضوع استثنایی در طول تاریخ بشریت است.
* چرا امام ورای از دین، تا این حد به انسانیت انسان و حق اختیار آنان اهمیت داد و برای انسان ارزش قائل بود و به آنان حکم نکرد و دستور نداد؟ انسانیت زیربنای دینداریست؟
اگر می خواستیم به عنوان دین حکم صادر کنیم، نباید تنها این قسمت از تاریخ را در نظر بگیریم بلکه باید کل تاریخ را در نظر بگیریم، زمان پیامبر در جریان تبوک وقتی منافقین توطئه کردند، پیامبر دستور دادند که خودشان و خانه هایشان را آتش بزنند، و آنها هم از خانه هایشان فرار می کردند، رویداد کربلا رویدادی است که نباید در آن ناخالصی باشد؛ عده ای مقابل امیرالمومنین به نام خوارج ایستادند، امیرالمومنین هم گفت که این افراد مختارند و به آنها کاری نداشته باشید، اما وقتی توطئه کردند، حضرت دستور اعدام آنها را دادند و فرمودند: هر کجا آنها را پیدا کردید، بُکُشید، وقتی عده ای از آنها را کشتند، حضرت فرمودند: من چشم فتنه را در آوردم؛ از همین جهت اختیار و آزادی در جایگاه خود است ولی توطئه بحث دیگری است و نمی توان گفت افراد چون مختار هستند، بمانند و علیه حکومت اسلامی توطئه کنند، امیرالمومنین و پیامبر در برابر توطئه گران خشن برخورد می کردند.
انسان اختیار دارد، اما این آزادی و اختیار بدین معنا نیست که می توانید برای براندازی نظام، توطئه داشته باشید، آمریکایی ها وقتی احتمال توطئه دهند، طرف را نابود می کنند، چقدر شخصیت ها در تاریخ آمریکا و انگلیس و اروپا بودند که هیچ کسی نفهمید چطور کشته شدند، بسیار از این افراد داریم؛ با یک دسته زیادی تحت عنوان جاسوس رسماً برخورد و آنها را اعدام می کنند؛ گفته می شود آزادی در آمریکا بسیار است، همین که پیچید برخی از نزدیکان ترامپ با روسیه ارتباط داشتند، به عنوان یک فاجعه سیاسی برای آنان مطرح شد، ما نمی تواننیم بگوییم که یک کسی که جاسوس انگلیس است، به کشور بیاید و آزاد باشد و به دلیل آزادی هر کاری خواست، انجام دهد؛ اتفاقا به نظرم شدیدتر از آنچه امروز با این افراد برخورد می کنند، باید برخورد شود؛ چه کسی جاسوس و عوامل بیگانه را در بدنه نظام خود جای می دهد؟! اختیار هست، ولی اگر از این اختیار علیه منویات ملی سوء استفاده شد، همه کشورها با آن برخورد می کنند.
* آموزه های این سه فراز مهم برای دنیای امروز به ویژه دست اندرکاران و تصمیم گیرندگان و رهبران جوامع در ارتباط با مردمانشان چیست؟
به نظرم می رسد که در ایران آزادی بیشتر از معدل دنیاست، اگر در حال حاضر بخواهید به آلمان یا انگلیس بروید، بسیار سوابق شما را بررسی می کنند و اگر احتمال دهند که شما آنجا مشکلی ایجاد می کنید، به شما ویزا نمی دهند و به جزء این سختگیری های بسیار زیادی هم دارند برای اینکه در کشورشان یک وقت یک کسی مشکلی ایجاد نکند. من آلمان بودم و روز قدس راهپیمایی بود، می گفتند از راهپیمایی در حال عکسبرداری هستند و ممکن است که شما را در این راهپیمایی که دارای مجوز بوده و علیه اسرائیل است، ببیندند و برای ویزای سال آینده دچار مشکل شوید. در عین حال که این کشورها تا این حد محدودیت دارند، در ایران شخصی علیه رهبری در روزنامه ها می نویسد و کسی به او کاری ندارد و گاهی رسما از سوی عوامل بیگانه تایید می شوند و به آنها پول می دهند ولی باز هم در کشور آزاد هستند، به نظرم در ایران آزادی بیش از حد است و هیچ جای دنیا این آزادی را نمی پذیرند، چون در آزادی فرد نمی تواند علیه منافع ملی اقدام کند، مثلا بگوید که من آزاد هستم و بمب بگذارد یا جایی را منجفر کند و بگوید از آزادی خود استفاده کردم، این چه آزادی است! ولی به نظرم من نسبت به معدل جهانی آزادی در ایران اگر زیاد نباشد، کمتر نیست، اما این آزادی را مشروع می دانیم و می گوییم که باید باشد ولو اینکه در دنیا نباشد، اما اگر کسی توطئه، فریب کاری، دروغ پراکنی و شایعه پراکنی کرد و در خدمت اجانب بود و با کفار هم دستی داشت نباید این افراد را آزاد بگذاریم، این آزادی نیست، آزادی یعنی اگر من یک مطلبی به نظرم رسید که به ملصحت کشور است به راحتی این سخن را بگویم نه اینکه آزاد باشم که جاسوس اسرائیل در داخل کشور باشم و به نفع آنها کار کنم.
* امام حسین (ع) می فرمایند: “اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید” امام حسین(ع) در چه زمانی این موضوع را مطرح کردند؟
وقتی دشمنان قصد کردند که به خیمه های امام حسین(ع) تعرض کنند، در آن شرایط حضرت سعی کردند روی زانو خود به کمک شمشیر بایستند و فرمودند: اگر دین ندارید و از قیامت نمی ترسید، لااقل آزاد مرد باشید، ابتدا مرا بُکُشید و تا من زنده هستم به خیمه ها حمله نکنید؛ یک غیرت است.
* درخواست نیست؟
اگر درخواست هم باشد به این معناست که تا زنده هستم به خیمه ها حمله نکنید، این یک فرهنگ غیرت و مردانگی را نشان می دهد، فرهنگ حمایت و دفاع از ناموس، همه اینها در وجود امام حسین(ع) در حد اعلاست، البته این خطاب به مومنین و اصحاب نیست بلکه به افرادی می گویند که مقابل حضرت می جنگند و می گویند که اگر خدا و قیامت را قبول ندارید، لااقل آزاد مرد و آزاده باشید و بر روی یکسری از شاخصه های اخلاقی و مردانگی بایستید.
* در برخی منابع نقل شده است که برخی از این افراد به چنان بدفهمی از دین مبتلا شده بودند که برای تقرب به خدا و رفتن به بهشت به جنگ با امام حسین (ع) آمدند یعنی به خاطر تعلقات دینی این کار را کردند. انسان ها چگونه به چنین انحرافی می افتند؟
جاذبه های دنیا بسیار است، اینکه قرآن می فرماید: زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّهِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا؛ برای مردم محبت زن، فرزند، مال، مال اندوزی و چهارپایان برای مردم زینت شده است، سپس می فرمایند: مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا؛ اینها دنیا هستند، ولی یک چیز دیگری است که آنها ارزشمندتر هستند و باید به آن توجه کرد، دنیا برای عده ای جاذبه دارد و تا وقتی که از چارچوب هوای نفسانی انسان آزاد نشود، دنیا برای او پر جاذبه است و آن موجب انحراف می شود.
* روزانه شبهات بسیاری مطرح می شود و اکنون هم آستانه محرم است و عده ای شبهاتی پیرامون عاشورا و قیام امام حسین(ع) برای وقایع آن روز وارد می کند، مبلغینی که به سراسر کشور اعزام می کنیم باید به چه موضوعات و مواردی تسلط داشته باشند و برای اینکه بتوانند این شبهات را پاسخ دهند باید چه ابزاری را به کار بگیرند؟
غالب شبهاتی که مطرح می کنند به نحوی به دنیا برمی گردد، اما امام حسین(ع) تبلور جدا شدن از منویات دنیوی است، به عنوان مثال می گویند که چرا برای امام حسین(ع) خرج می کنید، چرا این پول ها را به فقرا نمی دهید، این افراد در حقیقت به دنبال پول هستند و نگاه آنها مادی است و نمی دانند که ارزش هایی هست که پول و جان باید فدای آنها شود، این دسته از افراد به هزینه مادی برای امام حسین(ع) اعتراض می کنند، اما یک بار نمی گویند که چرا این همه پول در آنتالیا ترکیه خرج می کنند، یک بار بحث نمی کنند که چقدر دلار از این کشور خارج می شود و در کشورهای مختلف اروپایی هزینه می شود، یک بار نمی گویند که چرا انقدر پورشه به داخل کشور وارد می شود؛ خمیر مایه این سخنان شبهه نیست، کفر است، یعنی این افراد با دستگاه امام حسین(ع)، دین و با خود امام حسین(ع) مخالف هستند لذا مدام شبهه درست می کند؛ اما نگاه دیگری هست که می گوید، کل مال، زندگی، جان و فرزند فدای امام حسین(ع)، کسی که از مردم پول با زور نمی گیرد، مردم با عشق این کار را می کنند و این برای آنها درد آور است به خاطر اینکه در تمام فراز و نشیب های زندگی سیاسی آنکه به فریاد مردم می رسد، فرهنگ عاشورا بوده، آنها می خواهند این فرهنگ و موتور محرکی که مقابل آمریکا و اسرائیل ایستاده را از بین ببرند و ظاهر بحث آنها پول و فقراست؛ اگر امام حسین(ع) تأثیری در مقاومت نداشته باشد، این گروه شبهه افکن می گویند برویم و برای امام حسین(ع) سینه بزنیم، ولی وقتی می بیند که با فرهنگ امام حسین(ع) شهید حججی به وجود می آید که بسیار راحت جان خود را در مسیر حق می دهد و هیچ قدرتی نمی تواند با این نوع انسان ها مقابله کند، شروع به ایجاد شبهه و تخریب اعتقادات دینی می کنند، مشکل این دسته از افراد اعتقاد است و قصد دارند اعتقادات را تخریب کنند. ما از زیارت ها یاد گرفتیم اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ؛ با کسانی که مقابل اهل بیت(ع) هستند، بجنگیم و با کسانی که یار امام هستند، دوست باشیم و این مسایل تا قیامت هست یعنی مربوط به یک عصر و مربوط به عصر امام حسین(ع) هم نیست، تا وقتی که قیامت برپا شود ما همه عاشق، عاشقان امام حسین(ع) و دشمن، دشمنان امام حسین(ع) خواهیم بود.
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن نبوی، معاون تبلیغ و امور فرهنگی حوزههای علمیه کشور می گوید: ضروری است که در ارتباط با رویداد کربلا جریان شناسی صورت گیرد و بررسی شود که اگر همان جریانات امروز نیز در بین مردم هستند چه کسانی را شامل می شوند؛ ما معمولا یزید غیابی را بسیار راحت تر محکوم و لعن می کنیم ولی خیلی علاقه نداریم به یزیدهای زمان بپردازیم چون برای ما هزینه دارد.نبوی به استفاده ابزاری برخی از مردم از دین اشاره و اظهار می کند: استفاده ابزاری از دین به این دلیل است که در جامعه مسلمانان مورد مذمت قرار نگیرند و بتوانند دنیای خود را بگذرانند؛ اگر اظهار دین می کنند، این اظهار برای دنیاست نه برای خداوند؛ دین برای این افراد تنها لقلقه زبان است، اگر کسی به خاطر خدا دین داشته باشد، فارغ از منفعتی که برای او دارد یا ندارد، دست از دین خدا بر نمی دارد.
او در مورد اختیار و آزادی که امام حسین(ع) به یاران خود برای ماندن یا ترک جنگ دادند، می گوید: اول اینکه حضرت نمی خواستند افرادی که برای دنیا دنبال ایشان آمدند، بمانند بلکه می خواستند افرادی که برای آخرت آمدند، در کنار ایشان و در میدان بمانند؛ دوم اینکه ارزش شهادت به اختیار است وگرنه شهادت نیست. در حقیقت حضرت می خواستند نا خالصی ها از میان برود و تبدیل به یک جمعیت خالص شوند چرا که رویداد کربلا در قله زندگی بشریت است نه در قله تاریخ اسلام.
* امام حسین(ع) فرمودند: “به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا جایى که دین وسیله زندگى آنهاست، دین دارند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران کم مىشوند” این فرمایش امام حسین(ع) برای دنیای امروز چگونه قابل تفسیر است؟
به طور کلی انسان موجودی مختار بین دو طریق کلی است و از بین موجودات هم فقط انسان و جن هستند که اختیار دارند و می توانند در مسیر صحیح یا مسیر باطل حرکت کنند؛ قرآن می فرماید: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ نَجْد؛ ما دو مسیر در مقابل انسان قرار دادیم، فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها؛ یکی راه گناه و فساد و دیگری راه تقوا» به طور کلی آنچه که برای انسان ها ملموس و راحت هست، ظواهر دنیوی است، جاذبه های ظواهر دنیایی انسان ها را فریب می دهد و انسان هایی که تحت تأثیر این جاذبه ها قرار می گیرند، کم نیستند؛ اینکه امام حسین(ع) می فرمایند: «النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا؛ مردم بنده دنیا هستند»، واقعیت این است که در طول تاریخ اینگونه است، وقتی انسان بررسی می کند، می بیند که معمولاً انسان ها به دنبال حل مشکلات و جذب امکانات دنیایی خود و ظواهر دنیا هستند، مگر انسان های دیندار و متدین که می توانند فاصله بگیرند، به عنوان مثال قرآن مجید می فرماید: «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ؛ تمام انسان ها در حال ضرر کردن هستند چون همه به دنیا مشغول هستند و جاذبه های دنیا آنها را به سوی خود جذب می کند، إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ، مگر کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند.
کسانی که ایمان و عمل صالح داشته باشند، آن افراد نجات پیدا می کنند وگرنه تمام انسان ها ضرر می کنند. در واقعه عاشورا مصداق عملی این موضوع کامل واضح است، وقتی مسلم به عنوان نماینده امام حسین(ع) وارد کوفه می شود و آنها باخبر می شوند که امام حسین(ع) به سمت کوفه می آیند، همگی دور مسلم را می گیرند چون احساسشان بر این است که حکومت آینده دست آنهاست و دنیای آنها در این حکومت است، اما وقتی ابن زیاد آمد و آنها را تهدید کرد و گفت: سپاه شام به طرف کوفه می آید و دنیای شما تخریب می شود،
در واقع وقتی دیدند که دنیای شان در مرز خطر قرار گرفت، در مدت کوتاهی تمام یاران مسلم از ایشان جدا می شوند و مسلم تنها در کوچه های کوفه حرکت می کند. از سوی دیگر عده ای با امام حسین(ع) در حال حرکت هستند و به سوی کوفه می آیند، تصور آنان این بود که امام حسین(ع) به کوفه می رود و حکومتی تشکیل می دهد و دنیای آنها آباد می شود، وقتی تهدیدها زیاد می شود، کم کم از اطراف امام حسین(ع) فاصله می گیرند، در شب عاشورا امام حسین(ع) فرمودند: «آزاد هستید و هر کسی خواست به خانه و کاشانه خود بازگردد» عده ای که با نگاه های دنیوی آمده بودند، فاصله گرفتند، همه اظهار دینداری می کردند، ولی دین لقلقه زبان آنان بود. امام حسین(ع) سخنی دارند که در حقیقت یک تحلیل رویکردی مردم زمان خودشان هست، ایشان می فرمایند: «النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا، مردم بنده دنیا هستند، از دین هم صحبت می کنند و دین تنها لقلقه زبان آنهاست» امروز هم همینطور است، امروز هم بسیاری دیندار هستند و تا زمینه خطر پیش می آید، افراد آخرت را بر دنیای خود ترجیح می دهند، ما انسان هایی مانند شهید حججی را داریم که واقعا عجیب هستند و کم هم نیستند، ولی انسان هایی که متدین هستند، حاضر نیستند که از مال و جان خود در راه دین خدا بگذرند و در حقیقت کسانی هستند که دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند.
* مشخصاً چه مکتب و چه کسانی دین را لقلقه زبان می کنند، مخاطب امام حسین(ع) چه کسی است؟
گاهی فرد شناسی و گاهی جریان شناسی می کنیم، به نظر من در ارتباط با رویداد کربلا باید جریان شناسی شود که اگر همان جریانات امروز نیز در بین مردم بودند، آنها را هم بشناسیم. ما معمولا یزید غیابی را بسیار راحت تر محکوم و لعن می کنیم ولی خیلی علاقه نداریم به یزیدهای زمان بپردازیم چون برای ما هزینه دارد، امروز چقدر حاضر هستیم به بحث آمریکا و اسرائیل به عنوان تبلور و عناصر اصلی ظلم و ستم در جهان بپردازیم!؟ بسیار کم؛ اما شمر و عمر بن سعدِ گذشته را لعن می کنیم چون خیلی خطر ندارد، بنابراین پیداست که انسان های دیندار واقعی کسانی هستند که خطرپذیرند، اگر برای دین خطر پذیر نباشند.
دین لقلقه زبان آنهاست، قرآن می فرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ؛ یک دسته از مردم برای خدا شریک قائل می شوند، این شریک های خدا گاهی همسر، گاهی منزل، گاهی پول و گاهی فرزندانشان هستند، این افراد این شریک ها را مانند و به اندازه خداوند دوست دارد، الَّذینَ ءامَنوا اَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ؛ تفاوت انسان های با ایمان این است که آنها هم فرزندانشان را دوست دارند ولی محبت خدا بالاتر از همسر و فرزند است، اگر کسی به این نتیجه رسید که دین خدا و علاقه او به دین خدا بیشتر از علاقه او به همسر، فرزندانش، مال و خودش است، اگر دید که علاقه اش نسبت به دین خدا بیشتر از علاقه به جان خودش است بدانند که آن لقلقه لسان نیست و دین، دین حقیقی است، اما انسان هایی که می گویند جان و مال و داشته های خود را به دین خدا ترجیح می دهند و مثلاً در جایی که لازم است از مال خود بگذرد، مال خود را حفظ می کند، دین تنها لقلقه زبان آنهاست؛ شهدای مدافع حرم برای ما حجت هستند و می گویند که ما برای دین خدا از همه جاذبه های زندگی خود عبور کردیم.
* وقتی در جوامع یا حکومت ها دین فقط لقلقه زبان باشد و در عمل معیارها و شاخصه های دینی دیده نشود، چه نشانه هایی در میان مردم و حکام در ابعاد رفتاری و عملی ظهور و بروز می کند؟
میزان و ملاک ما قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت است، کسی که اهتمامش به ارزش های دینی که شامل ارزش های قرآنی و اهل بیت عصمت و طهارت است، بیشتر از ریاست، دنیا، پول، همسر و فرزندش باشد، دین او واقعی است و دین او لقلقه زبان نیست، ولی اگر من گاهی اوقات برای رسیدن به یک پست و کرسی راحت از ارزش های دینی عبور کنم و راحت امتیاز به کفار و نا مسلمانان دهم برای اینکه به آن کرسی برسم، پیداست که خدای چنین فردی همان پست اوست، ولی کسی که خداپرست واقعی باشد ملاک و ارزش های دینی که اقتباس از قرآن و اهل بیت است برای او اولویت دارد و از آن عبور نمی کند؛ در مسایل روزمره دنیوی هم همینگونه است، دسته ای می گویند که ما انسان های بسیار متدینی هستیم، ولی چقدر خمس خود را پرداخت می کنید!؟ چقدر به نماز حساس هستید!؟ چقدر مراقب هستید مال حرام نخورید!؟، چقدر غش در معامله و رشوه خواری نمی کنید!؟ اما انسان متدین که در وجود آنان محبت خدا بیشتر از دنیا باشد به خاطر آن محبت بزرگتر از محبت کوچکتر عبور می کند.
* چه اتفاقی می افتد یا چه شیوه ای بر زندگی ها غلبه می کند که موجب می شود از دین استفاده ابزاری شود؟
برخی از مردم از دین استفاده ابزاری می کنند به این دلیل که در جامعه مسلمانان مورد مذمت قرار نگیرند و بتوانند دنیای خود را بگذرانند یعنی باز هم اگر اظهار دین می کنند، این اظهار برای دنیاست نه برای خداوند؛ دین برای این افراد تنها لقلقه زبان است، اگر در بازار بگوید که من کافر هستم بسیاری به او پشت می کنند لذا خود را انسان خوبی نشان می دهد، برخی که خود را به دروغ متدین نشان می دهند به خاطر مواهب دنیاست نه به خاطر خدا؛ ولی اگر کسی به خاطر خدا دین داشته باشد، چه برای او منفعت داشته باشد و چه نداشته باشد، دست از دین خدا بر نمی دارد.
* به نظر شما تا چه زمانی عده ای می توانند از دین برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند؟ آیا زمانی خواهد رسید که ریاکاری ریاکاران برملا شود؟
خیر! انسان تا انسان است و موجود مختار است، این وضعیت ادامه دارد؛ دسته ای از این موجود مختار مومن، دسته ای کافر و دسته ای منافق هستند و به شکل های مختلف سعی می کنند خود را به این دسته ها نزدیک کنند، این وضعیت همیشه بوده و خواهد بود، حتی زمان امام زمان(عج) هم حکومت های جائر کنار می روند ولی انسان های پست همچنان هستند، اگر نبودند چه کسی امام زمان(عج) را شهید می کند!؟؛ حکومت های ستمگر از بین می روند، قلدرهای بین المللی از بین می روند ولی اینطور نیست که انسان ها مختار نباشند، همچنان مختارند و از همین جهت ممکن است که گناه کنند و دستورات دینی هم راجع به آنها اجرا شود.
* حضرت امام حسین (ع) سه فراز مهم در جریان کربلا دارند که نوع نگاه حضرت به اختیار و آزادی انسان ها در تصمیم و تکلیف را نشان می دهد. این سه فراز مهم چنین است: “من تکلیف دارم و این دشمنان با من سروکار دارند و اگر شما هم بمانید،کشته خواهید شد. هیچ تکلیفی بر شما نیست.” “هر کس که می خواهد از همین راه که آمده است، بازگردد.” “من بیعت خودم را از شما برمی دارم”؛ چرا امام این کلام را می فرمودند و مخاطب این کلام حضرت چه افرادی هستند؟
این مساله از دو جهت قابل تأمل است، یک جهت اینکه حضرت نمی خواهند افرادی که برای دنیا دنبال ایشان آمدند، بمانند بلکه می خواهند افرادی که برای آخرت آمدند، بمانند؛ یعنی یک دسته از اینها هستند که لیاقت شهادت ندارند، کسانی که در کربلا شهید شدند بسیار خالص بودند و درجات عالی داشتند، می خواستند که ناخالص ها در میان آنها نباشد از این جهت حضرت فرمودند که اگر کسی بدهکار است در جمع ما نباشد، اگر حق الناس به گردن اوست باید برود و حق الناس را بدهد.
دوم اینکه ارزش شهادت به اختیار است وگرنه شهادت نیست؛ یعنی اگر انسان آزادانه خودش انتخاب کند که برود از حرم امام حسین(ع) در کربلا دفاع کند، و اگر رفت و به هر دلیلی فوت کرد، شهادت است به همین دلیل ارزش شهادت به اختیار است؛ رویداد کربلا چون یک رویداد استثنایی در تاریخ اسلام است همه انسان هایی که هرس شدند، انسان های پاکی هستند و توفیق شهادت پیدا کردند.
* چرا امام حسین (ع) در واقعه کربلا، به جای اینکه صرفا به فکر غلبه بر دشمن باشد و از یارانش بخواهد تا آخرین لحظه در میدان جنگ با او بمانند تا پیروز شوند، درس اخلاق می دهد و به آنها می آموزد که آزاد باشند و اختیار داشته باشند و در آزادی و اختیار کامل مسیر و هدف خود را انتخاب کنند؟
نکته اخلاقی در این جریان نمی بینم، یعنی اینگونه نیست که حضرت در رو در بایستی گیر کرده باشند، حضرت اصلا نمی خواهند، انسان هایی که برای شهادت نیامدند، بمانند؛ از این جهت وقتی جایگاه شهدا را نشان دادند، گفتند که هر کسی می خواهد برود و جایگاه کسانی که مانده بودند را در بهشت نشان دادند؛ حضرت می خواستند نا خالصی ها بروند و تبدیل به یک جمعیت خالص شود، انسان هایی برای رویداد کربلا باید می ماندند که می گفتند اگر ما بارها و بارها کشته شویم و اجساد ما را بسوزانند و خاکستر آن را به باد دهند و دو مرتبه زنده شویم، باز هم از شما دفاع می کنیم، چنین انسان هایی باید برای رویداد کربلا بمانند چون رویداد کربلا در قله زندگی بشریت است نه در قله تاریخ اسلام؛ از همین جهت پیامبران بسیاری برای امام حسین(ع) عزاداری و گریه کردند؛ مسایل و روایاتی که راجع به کربلا داریم، راجع به هیچ امام معصوم دیگری نداریم و راجع به کربلا استثنایی است، تربت امام حسین(ع) مقام خاصی دارد، امام حسین(ع) یک موضوع استثنایی در طول تاریخ بشریت است.
* چرا امام ورای از دین، تا این حد به انسانیت انسان و حق اختیار آنان اهمیت داد و برای انسان ارزش قائل بود و به آنان حکم نکرد و دستور نداد؟ انسانیت زیربنای دینداریست؟
اگر می خواستیم به عنوان دین حکم صادر کنیم، نباید تنها این قسمت از تاریخ را در نظر بگیریم بلکه باید کل تاریخ را در نظر بگیریم، زمان پیامبر در جریان تبوک وقتی منافقین توطئه کردند، پیامبر دستور دادند که خودشان و خانه هایشان را آتش بزنند، و آنها هم از خانه هایشان فرار می کردند، رویداد کربلا رویدادی است که نباید در آن ناخالصی باشد؛ عده ای مقابل امیرالمومنین به نام خوارج ایستادند، امیرالمومنین هم گفت که این افراد مختارند و به آنها کاری نداشته باشید، اما وقتی توطئه کردند، حضرت دستور اعدام آنها را دادند و فرمودند: هر کجا آنها را پیدا کردید، بُکُشید، وقتی عده ای از آنها را کشتند، حضرت فرمودند: من چشم فتنه را در آوردم؛ از همین جهت اختیار و آزادی در جایگاه خود است ولی توطئه بحث دیگری است و نمی توان گفت افراد چون مختار هستند، بمانند و علیه حکومت اسلامی توطئه کنند، امیرالمومنین و پیامبر در برابر توطئه گران خشن برخورد می کردند.
انسان اختیار دارد، اما این آزادی و اختیار بدین معنا نیست که می توانید برای براندازی نظام، توطئه داشته باشید، آمریکایی ها وقتی احتمال توطئه دهند، طرف را نابود می کنند، چقدر شخصیت ها در تاریخ آمریکا و انگلیس و اروپا بودند که هیچ کسی نفهمید چطور کشته شدند، بسیار از این افراد داریم؛ با یک دسته زیادی تحت عنوان جاسوس رسماً برخورد و آنها را اعدام می کنند؛ گفته می شود آزادی در آمریکا بسیار است، همین که پیچید برخی از نزدیکان ترامپ با روسیه ارتباط داشتند، به عنوان یک فاجعه سیاسی برای آنان مطرح شد، ما نمی تواننیم بگوییم که یک کسی که جاسوس انگلیس است، به کشور بیاید و آزاد باشد و به دلیل آزادی هر کاری خواست، انجام دهد؛ اتفاقا به نظرم شدیدتر از آنچه امروز با این افراد برخورد می کنند، باید برخورد شود؛ چه کسی جاسوس و عوامل بیگانه را در بدنه نظام خود جای می دهد؟! اختیار هست، ولی اگر از این اختیار علیه منویات ملی سوء استفاده شد، همه کشورها با آن برخورد می کنند.
* آموزه های این سه فراز مهم برای دنیای امروز به ویژه دست اندرکاران و تصمیم گیرندگان و رهبران جوامع در ارتباط با مردمانشان چیست؟
به نظرم می رسد که در ایران آزادی بیشتر از معدل دنیاست، اگر در حال حاضر بخواهید به آلمان یا انگلیس بروید، بسیار سوابق شما را بررسی می کنند و اگر احتمال دهند که شما آنجا مشکلی ایجاد می کنید، به شما ویزا نمی دهند و به جزء این سختگیری های بسیار زیادی هم دارند برای اینکه در کشورشان یک وقت یک کسی مشکلی ایجاد نکند. من آلمان بودم و روز قدس راهپیمایی بود، می گفتند از راهپیمایی در حال عکسبرداری هستند و ممکن است که شما را در این راهپیمایی که دارای مجوز بوده و علیه اسرائیل است، ببیندند و برای ویزای سال آینده دچار مشکل شوید. در عین حال که این کشورها تا این حد محدودیت دارند، در ایران شخصی علیه رهبری در روزنامه ها می نویسد و کسی به او کاری ندارد و گاهی رسما از سوی عوامل بیگانه تایید می شوند و به آنها پول می دهند ولی باز هم در کشور آزاد هستند، به نظرم در ایران آزادی بیش از حد است و هیچ جای دنیا این آزادی را نمی پذیرند، چون در آزادی فرد نمی تواند علیه منافع ملی اقدام کند، مثلا بگوید که من آزاد هستم و بمب بگذارد یا جایی را منجفر کند و بگوید از آزادی خود استفاده کردم، این چه آزادی است! ولی به نظرم من نسبت به معدل جهانی آزادی در ایران اگر زیاد نباشد، کمتر نیست، اما این آزادی را مشروع می دانیم و می گوییم که باید باشد ولو اینکه در دنیا نباشد، اما اگر کسی توطئه، فریب کاری، دروغ پراکنی و شایعه پراکنی کرد و در خدمت اجانب بود و با کفار هم دستی داشت نباید این افراد را آزاد بگذاریم، این آزادی نیست، آزادی یعنی اگر من یک مطلبی به نظرم رسید که به ملصحت کشور است به راحتی این سخن را بگویم نه اینکه آزاد باشم که جاسوس اسرائیل در داخل کشور باشم و به نفع آنها کار کنم.
* امام حسین (ع) می فرمایند: “اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید” امام حسین(ع) در چه زمانی این موضوع را مطرح کردند؟
وقتی دشمنان قصد کردند که به خیمه های امام حسین(ع) تعرض کنند، در آن شرایط حضرت سعی کردند روی زانو خود به کمک شمشیر بایستند و فرمودند: اگر دین ندارید و از قیامت نمی ترسید، لااقل آزاد مرد باشید، ابتدا مرا بُکُشید و تا من زنده هستم به خیمه ها حمله نکنید؛ یک غیرت است.
* درخواست نیست؟
اگر درخواست هم باشد به این معناست که تا زنده هستم به خیمه ها حمله نکنید، این یک فرهنگ غیرت و مردانگی را نشان می دهد، فرهنگ حمایت و دفاع از ناموس، همه اینها در وجود امام حسین(ع) در حد اعلاست، البته این خطاب به مومنین و اصحاب نیست بلکه به افرادی می گویند که مقابل حضرت می جنگند و می گویند که اگر خدا و قیامت را قبول ندارید، لااقل آزاد مرد و آزاده باشید و بر روی یکسری از شاخصه های اخلاقی و مردانگی بایستید.
* در برخی منابع نقل شده است که برخی از این افراد به چنان بدفهمی از دین مبتلا شده بودند که برای تقرب به خدا و رفتن به بهشت به جنگ با امام حسین (ع) آمدند یعنی به خاطر تعلقات دینی این کار را کردند. انسان ها چگونه به چنین انحرافی می افتند؟
جاذبه های دنیا بسیار است، اینکه قرآن می فرماید: زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّهِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا؛ برای مردم محبت زن، فرزند، مال، مال اندوزی و چهارپایان برای مردم زینت شده است، سپس می فرمایند: مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا؛ اینها دنیا هستند، ولی یک چیز دیگری است که آنها ارزشمندتر هستند و باید به آن توجه کرد، دنیا برای عده ای جاذبه دارد و تا وقتی که از چارچوب هوای نفسانی انسان آزاد نشود، دنیا برای او پر جاذبه است و آن موجب انحراف می شود.
* روزانه شبهات بسیاری مطرح می شود و اکنون هم آستانه محرم است و عده ای شبهاتی پیرامون عاشورا و قیام امام حسین(ع) برای وقایع آن روز وارد می کند، مبلغینی که به سراسر کشور اعزام می کنیم باید به چه موضوعات و مواردی تسلط داشته باشند و برای اینکه بتوانند این شبهات را پاسخ دهند باید چه ابزاری را به کار بگیرند؟
غالب شبهاتی که مطرح می کنند به نحوی به دنیا برمی گردد، اما امام حسین(ع) تبلور جدا شدن از منویات دنیوی است، به عنوان مثال می گویند که چرا برای امام حسین(ع) خرج می کنید، چرا این پول ها را به فقرا نمی دهید، این افراد در حقیقت به دنبال پول هستند و نگاه آنها مادی است و نمی دانند که ارزش هایی هست که پول و جان باید فدای آنها شود، این دسته از افراد به هزینه مادی برای امام حسین(ع) اعتراض می کنند، اما یک بار نمی گویند که چرا این همه پول در آنتالیا ترکیه خرج می کنند، یک بار بحث نمی کنند که چقدر دلار از این کشور خارج می شود و در کشورهای مختلف اروپایی هزینه می شود، یک بار نمی گویند که چرا انقدر پورشه به داخل کشور وارد می شود؛ خمیر مایه این سخنان شبهه نیست، کفر است، یعنی این افراد با دستگاه امام حسین(ع)، دین و با خود امام حسین(ع) مخالف هستند لذا مدام شبهه درست می کند؛ اما نگاه دیگری هست که می گوید، کل مال، زندگی، جان و فرزند فدای امام حسین(ع)، کسی که از مردم پول با زور نمی گیرد، مردم با عشق این کار را می کنند و این برای آنها درد آور است به خاطر اینکه در تمام فراز و نشیب های زندگی سیاسی آنکه به فریاد مردم می رسد، فرهنگ عاشورا بوده، آنها می خواهند این فرهنگ و موتور محرکی که مقابل آمریکا و اسرائیل ایستاده را از بین ببرند و ظاهر بحث آنها پول و فقراست؛ اگر امام حسین(ع) تأثیری در مقاومت نداشته باشد، این گروه شبهه افکن می گویند برویم و برای امام حسین(ع) سینه بزنیم، ولی وقتی می بیند که با فرهنگ امام حسین(ع) شهید حججی به وجود می آید که بسیار راحت جان خود را در مسیر حق می دهد و هیچ قدرتی نمی تواند با این نوع انسان ها مقابله کند، شروع به ایجاد شبهه و تخریب اعتقادات دینی می کنند، مشکل این دسته از افراد اعتقاد است و قصد دارند اعتقادات را تخریب کنند. ما از زیارت ها یاد گرفتیم اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ؛ با کسانی که مقابل اهل بیت(ع) هستند، بجنگیم و با کسانی که یار امام هستند، دوست باشیم و این مسایل تا قیامت هست یعنی مربوط به یک عصر و مربوط به عصر امام حسین(ع) هم نیست، تا وقتی که قیامت برپا شود ما همه عاشق، عاشقان امام حسین(ع) و دشمن، دشمنان امام حسین(ع) خواهیم بود.
- 18
- 2