کوششی بیهوده است اگر به جبران مافات بخواهیم نیما را از جایگاهش بهعنوان پدر شعر نو به زیر بکشیم و تندر کیا را که همزمان با نیما و حتی به استنادِ نشانههایی شاید زودتر از نیما با انتشار نخستین «شاهین» خود داعیه نوآوری در شعر فارسی را داشت بر صدرِ شعر نو بنشانیم. گناه زمانه و مردم زمانه و فرهیختگان آن روزگار – حتی فرهیختگان پیشرو - هم نیست که شعر تندر کیا را بهجا نیاوردند و به جد نگرفتند و به طعنه و تمسخر از آن یاد کردند. حقیقت این است که کارهایی از جنس آنچه تندر کیا در شعر فارسی کرد در گذر خطی زمانه بهجا آورده نمیشوند.
برای درک کارهایی از این دست باید آنها را پشتسر گذاشت، فرسنگها از آنها فاصله گرفت و بعد در وقفهای به عقب برگشت و بهجا آوردشان. کار تندر کیا را باید در جایی که واقعا هست شناخت و بهجا آورد. او در تاریخ خطی و رسمی شعر نو جای نمیگیرد. «شاهین»های او – نامی که خود او بر شعرهای نامتعارفاش که در آنها انواع اصوات و ژانرها و زبان ادبی و عامیانه را بههم آمیخت، نهاده بود –
بیرون از سیر خطی و تقویمی تاریخ ادبیات ایران پدید آمدند و ازهمینرو در روایت غالب از این تاریخ که ادبیات معاصر را محصول تحولات مشروطه بهبعد میداند قرار نمیگیرند؛ بیدلیل نیست که پدیدآورنده آنها با نقطه عطف این تاریخ که همان مشروطه بود سرِ سازگاری نداشت١ او جزو از مدار بیرونافتادگان تاریخ خطی تحول ادبی است، هرچند شاید امروزه، درست بهدلیل همین بیرونافتادگی، با حذف نام او از پای شعرهایش و همچنین حذف تاریخ پای این شعرها اینطور بهنظر آید که مقلد ناشی شاعران آوانگارد سالهای اخیر است و فرزند خلف آنها، چراکه او را انگار جز در گذر از تجربههای به لحاظ زمانی تازهتری از شعر آوانگارد و جریانگریز و در پرتو این تجربههای متأخر نمیتوانیم بهجا آوریم، حتی اگر برخی سرایندگان این شعرها بر «تندر کیاییانه»بودن شعر خود صحه نگذارند یا اصلا بیخبر اینکه روزگاری تندر کیایی بوده و چنین کرده از مجرایی دیگر به چنین تجربههای فرمی در شعر رسیده باشند.
این را هم از یاد نبریم که بیرونکشیدن تندر کیا از تاریکی و گذاشتنش در ردیف شاعران معاصر هنوز هم میتواند صدای خیلیها را درآورد، مخصوصا وقتی بدانیم همچنان هستند تکوتوک افرادی بازمانده از نسل ادبای قدیم، که نیما و کلا شعر نو را هم جزو ادبیات به حساب نمیآورند، چه رسد به تندر کیا که بسیاری از نیماییها هم قبولش ندارند و گذشته از این، جریانهای آوانگارد سالهای اخیر هم که درک تندر کیا را آسانتر کردهاند هنوز از سوی عده زیادی از اهل فن به رسمیت شناخته نمیشوند.
با همه این حرفها فرشاد سنبلدل، نویسنده و گردآورنده کتاب «گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین»، هرچند با حزم و احتیاط بسیار، به این ریسک تن داده است و با گردآوری گزیدهای از «شاهین»ها و دیگر آثار تندر کیا و معرفی او، امکانی فراهم آورده است برای درک و دریافت این پاره جاافتاده از تاریخ شعر نو.
«گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین» بعد از کتاب «شورشگر بیآشتی» از کامیار عابدی که سال گذشته منتشر شد، دومین کتاب درباره تندر کیاست. سنبلدل در این کتاب، هم به زندگی تندر کیا – تا آنجا که اندک منابع موجود درباره زندگی او اجازه داده – پرداخته است و هم به معرفی و مرور آثار او و برشمردن ویژگیهای این آثار و همچنین معرفی دیدگاههای او و دیدگاههای دیگران دربارهاش. تندر کیا جزو شاعرانی بود که منزوی زیست.
جز مصاحبهای که مجله «اندیشه و هنر» با او انجام داد، مصاحبه دیگری از او موجود نیست. حتی، آنطور که نویسنده کتاب «گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین» میگوید، تاریخ دقیق فوت او هم معلوم نیست,٢ او را از منظری میتوان سلف شاعران و نویسندگانی دانست که حلقه نامرئی ادبیات ایران را تشکیل دادهاند و هیچکدام به جریان غالب شعر ایران در دهههای چهل و پنجاه، که شعر سیاسی و اجتماعی بود و ادامه منطقی شعر مشروطه، تعلق نداشتند.
کسانی چون بیژن الهی و قاسم هاشمینژاد و بهرام اردبیلی و ... و جالب اینکه بیژن الهی از معدود شاعرانی است که اهمیت تندر کیا را دریافته است. ٣ از سویی با خواندن صحبتهای قاسم هاشمینژاد درباره مشروطه در کتاب «راه ننوشته» (گفتوگوی علیاکبر شیروانی با هاشمینژاد) و مقایسه آنها با آنچه در کتاب سنبلدل از مصاحبه تندر کیا با «اندیشه و هنر» نقل شده اشتراکاتی بین دیدگاه این دو مییابیم.
هم هاشمینژاد و هم تندر کیا به تحولی که بهواسطه مشروطه در فرهنگ و ادبیات ایران پدید آمد بدبین بودند و به آن نگاهی انتقادی داشتند و فحوای کلامشان این بود که مشروطه انحرافی در روند طبیعی ادبیات و فرهنگ ما پدید آورده است. جالب اینکه بسیاری از شاعرانِ بیرون از جریان شعر اجتماعی – سیاسی که به تجربههایی نامتعارف در فرم و زبان شعر دست زدند، با شاخه عارفانه ادبیات کلاسیک پیوندی تنگاتنگ داشتند که به این موضوع جا دارد در مجالی دیگر بهطور مفصل پرداخته شود.
اما بازگردیم به کتاب گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین: کتاب شامل دو بخش است. در بخش اول، نویسنده ابتدا در پیشگفتار ضرورت نگارش و گردآوری این کتاب را توضیح داده و نوشته است: «نویسنده ضرورت طرح قضیه نهیب جنبش ادبی شاهین را در این میداند که میبایست لااقل تعدادی از آثار، هرچند محدود، و گزارش جامعی از آنها به دست مخاطب و صاحبنظر برسد تا اصلا امکان طرح بحث و سنجیدن پیشنهادها و دستاوردهای تندر کیا برای شعر فارسی ایجاد شود.
همچنین باید توجه داشت عبور از هر دوره تاریخ ادبی، و تجدد در ادبیات، نیاز مبرم به ارائه قرائتی بر مبنای تصورات روزگار جدید از تاریخ ادبیِ پیش از خود دارد؛ یعنی بههیچوجه نمیتوان برای آینده شعر فارسی نسخهای نوشت بیآنکه نقاط تاریک تاریخ شعر معاصر روشن شده باشد.» نویسنده «کشف تاثرات شعر نوِ فارسی از تندر کیا، چه نهان و چه آشکار» را ضرورت دیگر نگارش و گردآوری این کتاب عنوان میکند. پس از این پیشگفتار زندگینامه تندر کیا با عنوان «تاریخ انزوا» آمده است. نویسنده پس از این زندگینامه، در مقالهای با عنوان «نقطه پایان سنت یا دادای بزرگ فرزانه» به «ظرفیتهای بالقوه» شاهینهای تندر کیا پرداخته است و همچنین به دیدگاههای نظری او درباره شعر.
در جایی از این مقاله درباره وجه تمایز «شاهین»های تندر کیا با آثار دیگر نوآوران همدوره او آمده است: «تندر کیا چه در شاهینهای نمایشگونه و چه در چیزکهای تلفیقشده با نقاشی و کلاژ و سایر هنرهای تجسمی یا حتی در ایده تولید شاهین گویا (شعر و موسیقی ضبطشده) نسبت به سایر نوگرایان دوره خود بیشترین حد خروج از ژانر را تجربه کرده است. درواقع مفهوم موزیک سخن به صورت کلیتی اعم از شعر و سایر هنرها او را به تلفیق ژانر شعر با دیگر ژانرها و درنتیجه خروج از ژانر معمول و مالوف سابق وادار میکند.»
البته نویسنده کتاب «گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین» چنانکه پیش از این اشاره شد در پرداختن به تندر کیا جانب احتیاط را رها نمیکند و با نهایت حزم و فروتنی به موضوع نزدیک میشود و خود نیز در پیشگفتار کتاب متذکر میشود که «این سطرها در رد یا قبول تئوری و عمل(نگار و کردار) تندر کیا نوشته نمیشوند، بلکه تنها خواهان تولید بستری برای نیل به مقصود مذکور و فهم درستتری از تاریخ شعر نو فارسی هستند.»
نویسنده از تندر کیا به مثابه بخش تاریک تاریخ شعر نو سخن میگوید، اما شاید بتوان بهواسطه دسترسپذیرشدن اشعار تندر کیا فراتر از این نیز رفت و این فرض را پیش کشید که بیرونآوردن تندر کیا از چراغ جادوی شعر معاصر، تاریخ دیگری را برای شعر نو رقم زند. «گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین» اگر خود نیز داعیهدار ترسیم چنین تاریخی نباشد، میتواند مقدمهای باشد برای نگارش تاریخ دیگری از شعر نو که مسیری دیگر را به موازات مسیر قبلی برای شعر معاصر ایران ترسیم میکند.
مسیری که آن حلقه نامرئی شعر ایران نیز که به آن اشاره شد میتواند جایی از آن قرار بگیرد. اما مبداء و درواقع زمینهسازِ این تاریخِ «دیگر»، نه دیگر ادبیات مشروطه، که قرنها پیش از آن است؛ یعنی همان دورهای که تندر کیا از آن به عنوان «دوران طلایی ادبیات فارسی یاد میکند و محدوده آن را از نخستین اشعار به فارسی دری تا عصر حافظ، یعنی حدود پنج قرن تعیین میکند.» ٤
بخش پایانی کتاب «گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین»، با عنوان «در چشم دیگران»، به قضاوتهای شاعران، منتقدان و پژوهشگران معاصر درباره تندر کیا اختصاص دارد و از نقل قول سعید نفیسی از مطلبی که در همان زمان انتشار اولین «شاهین» تندر کیا نوشته شده آغاز و با نقل قول مهدی اخوان ثالث از کتاب «بدعتها و بدایع نیما» تمام میشود. از برخی بیش از یک نقل قول آمده است، از جمله از براهنی که در سال ١٣٥٠ تندر کیا را «محکوم به فنا» دانسته و کسی که «لج میکند در برابر گذشته» و در سال ١٣٧٤ درباره او نوشته است:
«در شعر تندر کیا تصادف و طنز در هم آمیخته شد و فضای شاعرانه با واقعیتهای خندهدار ترکیب شد.» ٥ آنچه براهنی در این نقل قول دوم، بهدرستی به آن اشاره میکند، یعنی «ترکیب فضای شاعرانه با واقعیتهای خندهدار» در شعر تندر کیا، از یکسو همان عاملی است که باعث میشود بسیاری با تحقیر و تمسخر از شعر او یاد کنند و از سوی دیگر دقیقا جان و جوهر تجربه مواجهه او با تلقی اثیری و اسطورهای از عشق در بخشی از شعر کلاسیک فارسی، به ویژه از حدود قرن ششم به بعد، است. نوآوری او بیش از هرچیز معشوق اثیری شعر عاشقانه کلاسیک را هدف گرفته است. «شاهین»های تندر کیا مواجههای کمیک با گفتمانی از عشق هستند که هدایت در «بوف کور» به شیوهای تراژیک با آن مواجه شده بود.
تصادم زبان عامیانه با زبان ادیبانه در شعر تندر کیا را از منظر اسطورهزدایی از جنبه اثیری عشق باید دریافت که از این منظر اگر به این تصادم بنگریم، برخلاف دکتر شفیعیکدکنی، تفاوتی عمده مییابیم بین «آمیختن زبان عامه و زبان رسمی» در شعر «خاک به سرم بچه به هوش آمده»٦ علیاکبر دهخدا و «شاهین»های تندر کیا، چرا که تصادم زبانها در «شاهین»ها خبر از تصادم و تداخل عشق اثیری پیچیده در هاله مویه و تغزل با عشق زمینی میدهند، گیریم «شاهین»ها در عمل یا به تعبیر خود تندر کیا، در «کردار»، خام و نخراشیده بنمایند و دریافت تندر کیا نیز از این تصادم و تداخل در روزگار معاصر، هنوز عمق لازم را نیافته بوده باشد.
پینوشت:
١.گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین، ص٢١/ ٢.همان، ص١٧/ ٣.همان، ص٥٠/ ٤.همان، ص٢٠/ ٥.همان، ص٨٨/ ٦.همان، ص٩١
- 17
- 1