ایرانیها اصولا مردمانی اهل پند و اندرز بودهاند به قول فردوسی «زبان بزرگان پُر از پند بود» آن هم پندهایی که احتمالا در جان وُ گوش وُ دل مردم مینشست و در اصطلاح علمیاش تبدیل به «رفتار» میشد، آن هم رفتاری که نمود بیرونی هم داشت، اما ایرانیان امروز انگار چندان دلخوشی از شنیدن نصیحت ندارند.
مثلا فرض بفرمایید این همه پزشک و کارشناس محترم تغذیه درباره مصرف چیپس و پُفک هشدار میدهند، چقدر در کاهش تولید و مصرف این مواد غذایی تاثیر داشته است؟ همین الان که دارم این یادداشت را مینویسم و از پشت مونیتور نیمخیز میشوم و میز همکارانم را نگاهی میاندازم، متوجه میشوم با تلاشی تحسین برانگیز مشغول صرف پفک و چیپس و دیگر خوراکیها و نوشیدنیهای مجاز هستند، مصرف نوشابههای گازدار را هم بیفزایید!
اصلا از صبح تا شب میگویند بحران آب جدی است، صرفهجویی در مصرف آن ضروری است و حتی گفتهاند اگر هر نفر، ده درصد هم صرفهجویی کند، مشکل کم آبی مملکت برطرف میشود، اما چقدر این هشدارها و نصیحتها را جدی میگیریم، چقدر در دوُر و بَر خودمان مردمی را دیدهایم که شیلنگ آب به دست حیاط و خودروشان را آبیاری میکنند؟!
برعکس آن را هم داریم، این همه بزرگان، رسانهها و اهل قلم و فرهنگ سفارش میکنند که کتاب بخوانید، سرانه مطالعه پایین است، خانوادهها لطفا جوانها و نوجوانها و کودکانشان را به مطالعه عادت دهند و تشویق کنند و... چقدر این اتفاق میافتد؟
انگار ما ایرانیها دیگر گوشهایمان پُر از پند و نصیحت شده است، این سفارشها در گوشمان فرو نمیرود. حالا حکایت یادداشت آخر سالی همین شده است، میخواستم اول بگویم و بنویسم که در گوشهای از تعطیلاتتان برای کتاب هم جایی بگذارید، دقایقی از بازارگردیها و مراکز خرید رفتنهایتان را هم بگذارید برای یک کتابفروشی مظلوم و مهجور و میان انواع عیدیها و هدیههای نوروزی یک کتاب لاغر و کوچک هم جا دهید، شعری بخوانید، داستانی هدیه دهید تا خاطرهاش سالها بماند، میخواستم همه اینها را بنویسم که یاد سطرهای بالا افتادم و این که گوشتان از این پندهای بزرگان پُر است، پس با اجازه آقای فردوسی، به قول غربیها شیفت میکنیم روی حافظ و از زبان جنابشان برایتان کلی عُمر دراز وُ همراه با سلامتی آرزو میکنیم:
حافظ گرت ز پند حکیمان ملالت است
کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد
سینا علیمحمدی
- 17
- 1