به گزارش ایران آنلاین ، کارگاههایی که بیشتر مانند یک کلوپ برگزار میشوند و از مردم هم دعوت میکنند که «در کلاسهای ما شرکت کنید، نویسنده شوید و استعدادهای خود را کشف کنید.» کارگاهها یا بهتر است بگوییم برنامههایی که او برگزار میکرد راهی خوب برای آشنایی با ریزه کاریهای داستاننویسی بود.
بخشی از این کلاسها در اصفهان و بخش دیگری هم در تهران برگزار میشد و من هم تقریباً در هر دو آنها حضور داشتم.در کلاسهایی که برگزار میشد اگر بحث داستاننویسی ایرانی مطرح بود، داستاننویسی ایرانی از جمالزاده شروع میشد و به مرور جلوتر رفته و به نثر داستانی امروزی میرسید. در این کلاسها درباره نویسندگان مشهور ایرانی همچون صادق هدایت، بزرگ علوی و... صحبت میشد، آثار آنان خوانده میشد و حتی درباره شخصیتهای داستانی هر یک بحث میشد.
البته اگر هر یک از حاضران فرصتی برای خواندن داستان هایشان پیدا میکردند، درباره این داستانها هم بحث میشد و حتی نقد میشدند. گاهی اوقات هم فرصتی فراهم میشد تا به شکلی خصوصیتر داستان هایمان را برایش بخوانیم و او هم کمک میکرد تا قلقهای داستاننویسی را یاد بگیریم. از او یاد گرفتم تا هیچ وقت برای موضوعی که انتخاب میکردم ذوق زده دست به قلم نشوم.
از همه مهمتر هیچ تأکیدی نداشت که حتماً مانند او بنویسیم و ترجیح میداد تا هر یک از ما به سبک و سیاق خود نوشته و تنوع نوشتاری داشته باشیم. همیشه میگفت: «شما بعد از نویسندگان دیگر بنویسید، از تجربه آنان استفاده کنید اما در خلق داستان هایتان خودتان باشید.» بسیاری از اوقات، وقتی داستان هایمان را میخواند میگفت:«داستانت را دور بینداز» و به ما یاد میداد اگر داستانی خوب از آب درنیامده نباید تعصبی دربارهاش داشته باشیم. اغلب مسائل را بهطور کامل باز نمیکرد و تنها با یک نشانه ما را به سمت مسیر صحیح هدایت میکرد و مشتاق مان میکرد تا خودمان بهدنبال کشف موضوع مذکور برویم.
توجه وی به نشانهها را حتی میتوان در داستانهایش هم دید؛ نشانههایی که با آنها مخاطبان را بهدنبال هدفی که مد نظر داشت میکشاند و آنان را تا پایان داستان پیگیر نگه میداشت.
از این مباحث که بگذریم گلشیری مردی بسیار مهربان و خوب بود، ولی مهربانیاش را چندان بروز نمیداد، تا زمانی که داستانهای هوشنگ گلشیری در ادبیات داستانیمان زنده است و جریان دارد ما مدیون او و فعالیتهای ادبیاش هستیم
- 9
- 6