ویدا اسلامیه مترجمی که وقت ترجمه هری پاتر، خودش را قدر دانش ما کوچک میکرده، به همان اندازه ساده دل میشده، از مردن شخصیتهای محبوب غمگین می شده و برایشان اشک میریخته و به شکوه پایان ماجرا به دیده تحسین نگاه میکرده. ترجمه هری پاتر برای اسلامیه فقط یک کار حرفهای نبود. هری اگر دوست ما است، برای اسلامیه عضوی از خانوادهاش محسوب میشود!
هری پاتر، شاید برای خیلیها یک داستان محسوب شود، یک سرگرمی یا اثر ادبی اما برای ما نه. ما چند ده میلیون نفری که زمانی برای خریدن نخستین نسخههای این کتاب ساعتها صف ایستادن را به جان خریدهایم و بیتابانه چشمها را از روی واژه به واژهای دیگر بردهایم، لحظاتی از ترس و نگرانی قلبهایمان به تپش افتاده، کتاب و چشممان را بستهایم و خودمان را مثل یکی از شاگردان همیشه در حاشیه جا دادهایم انتهای تالار اصلی و در دلمان برای قهرمان آرزوی شانس کردهایم. نوجوانان و کودکان ایرانی اما نه با آنچه که رولینگ نوشته بود، که با ترجمههای مسحورکننده و روان و خوش خوان ویدا اسلامیه به این جریان جهانی پیوستند.
ویدا اسلامیه مترجمی که وقت ترجمه هری پاتر، خودش را قدر دانش ما کوچک میکرده، به همان اندازه ساده دل میشده، از مردن شخصیتهای محبوب غمگین می شده و برایشان اشک میریخته و به شکوه پایان ماجرا به دیده تحسین نگاه میکرده. قطعاً همین سیالیت احساسات و همراه شدن است که توانست در فضای رقابتی شدید که بر بازار نشر و ترجمههای هری پاتر حاکم بود، کار ویدا اسلامیه را متمایز کند و امضای او پشت کتاب برای خوانندگان ایرانی قدر نام خود رولینگ اعتبار داشته باشد جشن امضای کتابهای او هنوز شلوغترینها باشد. ترجمه هری پاتر برای اسلامیه فقط یک کار حرفهای نبود. هری اگر دوست ما است، برای اسلامیه عضوی از خانوادهاش محسوب میشود! به مناسبت بیستمین سالگرد انتشار نخستین داستان از مجموعه هفتگانه هری پاتر به گفتوگویی متفاوت با این مترجم خوش ذوق نشستهایم و از روند این ماندگاری و موفقیت کم سابقه در حوزه ترجمه آثار کودک و نوجوان نشستهایم و البته ناگفتههایی از این مسیر بیست ساله.
شاید ابتدا بشود اسمش را گذاشت خوششانسی. سال ۷۹ زمانی که ترجمه هری پاتر به ویدا پیشنهاد شد او ابتدای راه حرفهای شدن قرار داشت. با اینکه کتاب ویژه نوجوانان بود، آنقدر برایش جذاب شد که نمیتوانست تا پایانش آن را زمین بگذارد! همین نشان می داد که این کتاب چیز متفاوتی است، با این حال او به استقبال از این کتاب مطمئن نبود. اگر دقیقتر بخواهیم بگوییم او بعد از ترجمه یک رمان از آگاتا کریستی، دومین تجربهاش را در کار ترجمه پشت سر میگذاشت، تازه کار محسوب میشد و اصلاً به پرفروش بودن فکر نمیکرد؛ هرچند هری پاتر در اروپا و امریکا نیز از ابتدا کتاب پرفروشی بود اما بعید به نظر نمیرسید به سرنوشت پرفروشهای دیگری گرفتار شود و به زودی فراموش شود. حداقل در ایران کسی فکرش را هم نمیکرد تا بیست سال بعد همچنان طولانیترین صف ها برای خرید یک کتاب، مربوط به هری پاتر باشد.
«آن موقع خرید اینترنتی و نسخه دیجیتال کتاب که وجود نداشت. از همان «جام آتش» بود که این صف ها شکل گرفت، دوست من در انگلستان در روز اول انتشار برای خرید و ارسال یک نسخه از آن ساعت ها درصف ایستاده بود. در ایران واقعاً بیسابقه بود، کسی باورش نمیشد چنین صفهایی برای کتاب تشکیل شده باشد.» اما این صف ها تا همین سال پیش که نمایشنامهای از این مجموعه منتشر شد ادامه داشت. کودکان و نوجوانان ایرانی آن روزها حالا جوانان بیست و چند سالهای هستند که از همان کودکی هری پاتر را به عنوان دوست خود پذیرفتهاند، «هنوز که هنوز است وقتی من را میبینند میگویند ما با هری پاتر کتاب خوان شدیم و این اتفاق کمی نیست! غنیمت است.»
برای مرگ دامبلدور گریه کردم
نخستین قسمت از مجموعه هری پاتر یعنی هری پاتر و سنگ جادو را اسلامیه ترجمه نکرده بود و تنها ویراستاریاش را برعهده داشت. بعد از آن اول قسمت سوم را ترجمه کرد و بعد قسمت دوم! کتابی که به گفته خودش تأثیر عاطفی عمیقی بر او گذاشت «هری پاتر و زندانی آزکابان را بیش از بقیه دوست دارم چرا که نخستین کتابی بود که خواندم و بعد از ترجمه هم به دخترم تقدیمش کردم. این کتاب من را خیلی تحت تأثیر عاطفی قرار داد و بار عاطفیاش زیاد بود. حس نبودِ پدر و مادر برای یک بچه ۱۲-۱۰ ساله را واقعاً میتوانستم لمس کنم و بعد وقتی فهمیدم یک پدرخوانده دارد هر چند جای پدر را نمیگرفت اما خوشحال شدم! فکر میکنم همه مان خوشحال شدیم!»
اسلامیه ازدواج و تولد دخترش را از مهم ترین اتفاقات زندگیاش میداند، اما اگر موضوعی نقطه عطف باشد آن هری پاتر است. هریپاتر مسیر زندگی حرفهای او را به قبل و بعد خودش تقسیم کرد؛ «این شهرت نقطه عطفی بود، وقتی ناگهانی سر و صدا کرد و نام من با هری پاتر سر زبانها افتاد، معذب شدم، باعث شد خیلی خیلی بیشتر از قبل دقت کنم چون احساس میکردم زیر ذره بین هستم و باید کمترین اشکال در کارم باشد» وقتی از تأثیر کتابها بر زندگیاش میپرسیم به مسأله مقابله خیر و شر اشاره میکند.
خیر و شر درون مایه اصلی داستانهای فانتزی است و هرچند اسلامیه زمانی که این کتاب را ترجمه میکرد بیش از مخاطبان اصلی بر تخیلی بودن ماجرا واقف بود و مثل هر بزرگسال دیگری از بیرون به ماجرا نگاه میکرد با این حال این مقابله خیر و شر برای او هم اهمیت و جذابیت خاص خودش را داشت و همیشه در تیم خیر بود و موفقیت آنها برایش مهم بود.
آنقدر که از مردن شخصیتهای محبوب به اندازه مخاطبان ناراحت میشد، اما چارهای نداشت جز ترجمه همانی که خانم رولینگ نوشته بود «زمانی که دامبلدور مرد اصلاً باورم نمیشد انگار یک آدم زنده، یک آدم آشنا و کسی که میشناختمش مرده، باورتان نمیشود ولی وقتی بار اول خواندم گریهام گرفت و میگفتم این رولینگ دارد چه کار میکند؟ یعنی چه؟ تا آخر کتاب هفتم منتظر بودم این یک شوخی یا کلک باشد و دامبلدور برگردد! با اینکه آخر آب پاکی را با مراسم خاکسپاری روی دستمان ریخت من باز باور نمیکردم یا حتی اسنیپ که از اول داستان ما را حرص داد از دستش لجمان میگرفت موقع مردن آنقدر خانم رولینگ عزیزش کرد که میگفتیم ای کاش نمیمرد!.»
دخترم هری را رقیب خود میدانست!
اینکه میگوییم هری و همه معلمان و همکلاسیهایش در هاگوارتز سالها بخشی از خانواده ویدا در ایران بودند فقط به خاطر این حس آشنایی و علاقه به شخصیتهایی که این چنین قوی ساخته و پرداخته شدند نیست؛ حتی دختر کوچک ویدا هم تا مدتها به هری به چشم یک برادر کوچکتر که رقیب او در حس مادری و فرزندی شده است نگاه میکرد و به هری که مادر وقت زیادی را با او میگذراند حسودی می کرد. «دخترم خیلی کوچک بود که ترجمه را شروع کردم، البته زمانی که به دنیا آمد مدتی کار را کنار گذاشتم. وقتی سه چهار ساله بود مدام سؤال میکرد که چه می کنی و من داستان را برایش تعریف میکردم اما سردرنمیآورد، کم کم از هری پاتر لجش گرفت؛ اما بعدتر که بزرگ شد و خودش شروع کرد به خواندن مجموعه علاقهمند شد.»
البته اینطور هم نبود که محبوبیت هری پاتر و به تبع آن اسلامیه در ایران تمام ماجرا باشد. روی دیگر این سکه چالشهای فراوانی بود که برای یک مترجم تازه کار سخت هم مینمایاند. اول از همه انتقادها و نظراتی که میرفت او را دلسرد کند یا انرژی و وقتش را بگیرد. «اوایل که تجربه کمتری داشتم نقدها بهم برمیخورد و در واقع منتقدان ایرانی، بد می گفتند. وقتی ازشان می پرسیدم، کتاب را نخوانده بودند؛ وقتی چیزی را نخواندید چه طور در موردش نظر میدهید. برخی به صرف اینکه در این کتاب جادو مطرح بود میگفتند خرافات است. خب اساساً ادبیات تخیل است. جادو هم بخشی از این تخیل و یکی از ابزارهای ادبیات است.
انتقاد اگر از کار ترجمه و بجا باشد خیلی خوب است و باعث میشود کار صیقل بخورد و همیشه از آن استقبال کردم. » اما موانع بر سر راه ویدا به نقدها محدود نشد؛ بعد از کتاب سوم و مشخص شدن میزان استقبال مخاطب ایرانی ما شاهد رقیبان متعددی برای اسلامیه در بازار نشر بودیم و هری پاتر با چندین و چند ترجمه در کتابفروشیها موجود شد. اما همچنان انتخاب اول هری پاتر دوستان، ترجمههای اسلامیه بود و او با اینکه در این فضای رقابتی مجبور بود سرعت را بسیار بالا ببرد و کتاب چند صد صفحهای را در کمتر از یک ماه و پیش از رقبا به اتمام برساند، در کیفیت و کسب رضایت خوانندگان هم موفق بود. «رقابت آنقدر شدید بود که خود من اگر آن وسط نبودم هرگز وارد این گود نمیشدم. به هر حال وقتی چند سال در طول زمان یک کاری را پیش می بری اشکالات کم میشود من خودم وقتی ترجمههای اولیهام را میخوانم و ایرادات را می بینم ؛ اصلاً نمیخواهم آن را بخوانم و امیدوارم این اشکالات تا حد زیادی کم شده باشد.»
کشف دنیای رازآلود وردها
در طول ۸-۷ سالی که اسلامیه اوایل به طور فشرده و پیوسته و بعد با فاصله یک سال به ترجمه مجموعه هری پاتر میپرداخت یکجا از رولینگ ناامید شد و این تردید در وجودش قوت گرفت که اگر کیفیت داستان پایین آمد دست از ترجمه بکشد. آن هم درست زمانی که آمبریج پایش را به ماجرا باز کرد «این داستان خیلی مستحکم است. آبکی و تکراری نیست و در همه قسمت ها عناصر کلیدی را دارد. اما سر ماجرای آمدن آمبریج هنوز معتقدم آنجا داستان را زیادی کش داده و راحت میتوانست دویست صفحه فاکتور بگیرد واقعاً وقتی آن را خواندم گفتم ای داد و بیداد! اگر همینطور پسرفت کند یا باید کنار بگذارم یا کاری که شروع کردم با بیمیلی تمام کنم.»
ویدا اسلامیه در ترجمه بعضی از الفاظ و حرفهای ناپسند یا رفتارهایی که مطابق با فرهنگ ما و گروه سنی کودک و نوجوان نبود تا حدی تغییر داده، فضا را تعدیل کرده و الفاظ دیگری را جایگزین کرده است و بجز این موارد در روند داستان به متن اصلی پایبند بوده است. اما یکی از معدود دخل و تصرفاتش در ترجمه که حسابی سر و صدای مخاطبان را بلند کرد و به مذاقشان خوش نیامد ترجمه وردهای دنیای جادوگری در جلد چهارم بود. سؤالی که همیشه برای مخاطبان بیپاسخ ماند که چه شد اسلامیه تصمیم گرفت وردهای جادویی را ترجمه و معنیدار کند؟
«در چند جلد اول فرصتی نداشتم که به این چیزها فکر کنم اما در جام آتش احساس عذاب وجدان داشتم که چرا من این وردها را ترجمه نکردم. کم کاری کردهام و باید بروم اینها را ریشهیابی کنم و ببینم هر کدام چه معنایی میدهد و کار درست و کامل انجام شود. اما بازخورد مخاطبان نشان داد که دوست نداشتند. شاید اگر از اول ترجمه میکردم میتوانستند ارتباط برقرار کنند اما بعد از ترجمه آن حالت رازگونگی خودش را از دست داد و آن حالت بیمعنیش را شاید بیشتر دوست داشتند.»
آثار نویسندگان زن در اولویت است
اسلامیه و انتشاراتی که او با آن همکاری میکند برای انتشار جلد شش، هفت و نمایشنامه اجازه قانونی ناشر اصلی را گرفتند و به قولی حق کپی رایت را که معمولاً در ایران نادیده گرفته میشود، رعایت کردهاند. از او پرسیدم که در طول پروسه این مکاتبات با خود رولینگ هم گفتوگویی داشته؟ «با ناشر در ارتباط بودیم اما با خود خانم رولینگ نه! شما هم بودید حق میدادید که خانم رولینگ با آن شهرت و کارهایی که دارد فرصت نداشته باشد که با این همه مترجم از کشورهای مختلف ارتباطی داشته باشد.»
اسلامیه در طول این سالها همچنان به ترجمه برخی کتب مرتبط با مجموعه هریپاتر مشغول است مانند کتب درسی هری پاتر! و آخرینش «هری پاتر و کودک نفرین شده» را که یک نمایشنامه اقتباسی از این داستان است و به نحوی جلد هشتم رمان نیز محسوب میشود سال گذشته و به فاصله دو هفته از انتشار اصلی، ترجمه و منتشر کرد. البته که او سراغ کتب دیگری هم رفته است، رمانهای دیگری در گروه سنی کودکان و نوجوانان و کتب روانشناسی حالا بعد از گذشت نزدیک به ۲۰ سال با تجربه و دیدگاه متفاوتی دست به انتخاب میزند «اوایل اصلاً به این موضوع که نویسنده کیست فکر نمیکردم تا اینکه ترجمه کردم و دیدم با خیلی از کتابهایی که نویسندهشان آقایان هستند نمیتوانم ارتباط برقرار کنم. ظرافت جملات متن نویسندگان زن را بیشتر دوست دارم. نویسندگان مرد بیشتر ماجرا را پیش میبرند و من به تجربه فهمیدم که بیشتر با کتابهای نویسندگان زن راحت ترم و الان انتخاب اولم نویسندگان خانم هستند.»
مترجمی که نویسنده خواهد شد؟
اسلامیه که بلافاصله بعد از فارغالتحصیل شدن در رشته مترجمی از دانشگاه، در جریان کار قرار گرفت، همیشه مترصد فرصتی دوباره برای ادامه تحصیل بود و حالا چند صباحی است که فراغتی دست داده و در نظر دارد به صورت علمیتر و جدیتر مطالعاتش در زمینه ادبیات داستانی را دنبال کند. البته نه از نوع دانشگاه رفتن، چون نیازی به مدرک دانشگاهی ندارد، اما از شرکت در کلاس ها و حضور اساتید ادبیات بهره میبرد. میگوید با اینکه به صورت پراکنده گاه گاهی ایدههایی را برای نوشتن ثبت کرده است اما فعلاً قصدی برای اینکه خودش رمانی بنویسد ندارد، البته بعید هم نیست در آینده وقتی به درکی علمیتر از ادبیات داستانی رسید شاهد این اتفاق باشیم که نام او نه به عنوان مترجم که نویسنده بر تارک یک کتاب درج شود.
او در این موفقیتها البته حمایت خانواده را هم از مهم ترین دلایل میداند «من خیلی خوششانس بودم پدر من از بچگی تا همین لحظه هرگز بین پسر و دختر فرق نگذاشت و همسر من واقعاً مشوق من بود. حتی من موقعی که نگران بودم وظایف زندگی را که برعهدهام است آن طور که دوست دارم نتوانم انجام دهم میگفت اینها را ولش کن و برو به کارت برس. برایش مهم بود ارزش قائل بود و همراه و مشوق من بود و اگر این حمایتها نبود فکر نمی کنم موفق می شدم.
زنان دیرتر از مردها وارد جامعه شدند و این محدودیتها در تمام دنیا وجود دارد اما هیچ محدودیتی نباید باعث شود ما پا پس بکشیم. نترسید، پشتکار داشته باشید. نقاط ضعف را با برنامهریزی به نقاط قوت تبدیل کنیم و دنبال این باشیم که کار با کیفیت ارائه دهیم، نه اینکه صرفاً یک کاری کرده باشیم. مطمئن باشید کار با کیفیت خواهانش را پیدا میکند. حداقل این است که سرتان جلوی خودتان بالاست که کم نگذاشته اید.»
هری پاتر مجموعه رمان هفتگانه فانتزی برای گروه سنی نوجوانان است. ایده اصلی این رمان ۲۷ سال قبل به ذهن جی کی رولینگ نویسنده آن خطور کرد. آن هم در مدت چند ساعت انتظار در ایستگاه برای قطاری که تأخیر داشت! رولینگ ادبیات فرانسه خوانده. برای تدریس زبان انگلیسی به پرتغال مهاجرت و ازدواج میکند و یک سال بعد زمانی که دخترش جسیکا به دنیا میآید جدا میشود و به انگلستان برمیگردد. او در این مدت، دوره افسردگی را میگذراند و اقدام به خودکشی میکند که ناموفق میماند.
دست آخر شروع به نوشتن میکند. چندین و چند ناشر از قبول انتشار هری پاتر سر باز میزنند و نهایتاً انتشارات بلومبزی در سال ۱۹۹۷ این کتاب را با مبلغ خوبی پیش خرید میکند. هری پاتر به سرعت تبدیل به یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ جهان میشود و رولینگ را نیز در رده سیزدهمین زن ثروتمند انگلستان قرار میدهد. تاکنون بیش از ۴۵۰ میلیون نسخه از کتابهای مجموعه هری پاتر در سرتاسر جهان به فروش رسیده و این مجموعه به بیش از ۶۵ زبان ترجمه شده است.
ایران بانو ضمیمه روزنامه ایران
- 15
- 3