به گزارش مهر به نقل از اکونومیست، نائوکی هیگاشیدا با نوشتن کتابی درباره بیماری اوتیسم و زندگی کردن به عنوان یک بیمار اوتیستی به یکی از مشهورترین نویسندگان ژاپن بدل شد.
در سال ۱۹۹۵ تمپل گراندین دانشمند شناخته شده در زمینه حیات وحش که کار طراحی تجهیزات دامداری را در آمریکا انجام میداد با انتشار کتاب خاطراتش درباره این که چگونه میتوان با اوتیسم زندگی کرد به چهره مشهوری بدل شد. او بیماری آسپرگر داشت اما این بیماری تا وقتی او به چهل سالگی رسید تشخیص داده نشده بود. او زمانی درباره افراد مبتلا به اوتیسم گفته بود: رمزگشایی پویاییهای اجتماعی این بیماری میتواند شبیه انسان شناسی روی کره مریخ باشد.
با اینحال امروز والدین میتوانند با شناخت از علایم مبتلا به اوتیسم بیماری فرزند خود را بشناسند. این در حالی است که حداقل یک چهارم از این کودکان قادر به صحبت کردن نیستند. از همین رو خانوادهها کمتر میتوانند موفق به درک فرزندانشان شوند.
چند سال پیش یک زوج در بریتانیا در جستجوی رفتارهای پسرشان یک کتاب کوچک را که توسط یک پسر ژاپنی به نام نائوکی هیگاشیدا نوشته شده بود کشف کردند. این زوج متشکل از دیوید میچل رماننویس بریتانیایی و کیکو یوشیدا ژاپنی تصمیم گرفتند این کتاب ژاپنی را ترجمه کنند. آنها این کتاب را برای مراقبان فرزندشان ترجمه کردند و بعد آن را به ناشر آقای میچل نشان دادند. این کتاب با عنوان «دلیلی که من میپرم» در سال ۲۰۰۷ منتشر شد و تاکنون به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده است.
هیگاشیدا که آن زمان ۱۳ ساله بود از آن زمان به چهرهای مشهور در عرصه بینالمللی بدل شده و شاید پس از هاروکی موراکامی نویسندهای باشد که آثارش بیشتر از هر نویسنده ژاپنی در جهان خوانده شده است.
هیگاشیدا در این کتاب با استفاده از یک شبکه الفبایی و یک فرستنده، خشم پنهان خود را توصیف میکند. او میگوید فکر میکند کنترل بدنش را مثل یک ربات معیوب با کنترل از راه دور در اختیار دارد. او همچنین عمق احساسش را شرح میدهد و اعتراف میکند که یک بار با تماشای یک مجسمه بودا اشک ریخت. برای خیلیها بیان این دیدگاهها به عنوان یک وحی بود چرا که در نبود سخنانی واضح از سوی بیماران، این تواناییهای ذهنی هرگز شناخته نمیشود.
اکنون هیگاشیدا با نوشتن کتابی با عنوان «۷ بار افتادن، ۸ بار برخواستن» یک راهنمای مشابه برای توضیح زیباییهای غیرقابل تغییر در ذهن بیماران اوتیستی استفاده کرده است. او که اکنون بیست و چند ساله است، دیدگاهی عمیق از زندگی با این بیماری ارایه کرده است.
عنوان کتاب وی اشاره به ضربالمثلی ژاپنی دارد که نشان دهنده استقامت است. این کتاب اکنون به عنوان کتابی نه تنها برای بیماران اوتیستی که برای جامعه گستردهای که آنها در آن زندگی میکنند نیز به کار میآید. وی با گفتگو با والدین به آنها میگوید: ما را به حال خودمان ول نکنید. فردی با نیازهای خاص نیاز به حس شدن دارد و اگر این احساس وجود نداشته باشد او همه احساساتش را از دست میدهد، انگیزه خود را از دست میدهد وتلاش برای صحبت کردن را متوقف میکند. این نویسنده حتی به این نتیجه میرسد که اگر مراقبتکنندگان از این بیماران شناخت کافی از بیماری نداشته باشند میتواند اراده زندگی در بیمار اوتیستی را از بین ببرد.
این کتاب به غم و اندوه ذاتی زندگی بدون استفاده از واژگان نیز اشاره میکند و میگوید حتی نمیتواند به مادرش بگویم: ممنونم. او میگوید: افراد غیرکلامی مبتلا به اوتیسم احتمالا از تنهاترین روحهای جهان هستند. در حالی که این تنهایی میتواند کاهش یابد اگر بقیه دنیا صبر بیشتری در برابر آنها داشته باشند.
وی میافزاید: شکست افراد مبتلا به اوتیسم برای برقراری ارتباط از زندانی بودن در درون آنها ناشی نمیشود بلکه این ناشی از شکست دیگران است که نمیتوانند درک کنند این بیماران توانایی پذیرش دارند. وی میافزاید: کمبود تخیل برای شناخت اوتیستیها میتواند در نهایت آنها را به عقب ببرد.
نویسنده در این کتاب از روشها ونگرشهایی که میتواند به ایجاد ارتباط با بیماران اوتیستی کمک کند یاد کرده است.
این کتاب که در ۲۰۶ صفحه وتوسط انتشارات رندوم هاوس منتشر شده به قیمت ۲۷ دلار فروخته میشود.
- 11
- 1