ادبیات ژاپن از دیرباز شهرت و اهمیتی جهانی داشته و ژاپنی ها در بین سایر کشورهای شرقی، گوی موفقیت را در خلق آثار مهم ادبی از دیگر مدعیان ربوده اند. با آن که آثار فاخر و درخور توجه چندین چهره برتر ادبیات ژاپن در کشور ما با استقبال خوب کتاب خوان ها روبه رو است اما همچنان، وزنه دوستداران ادبیات غرب بر شرق سنگینی می کند. در ادامه با بزرگان ادبیات ژاپن آشنا می شویم:
نویسنده ای که مارکز حسرت اثرش را می خورد
«باید دور شد... برای دیدن خویشتن خود، باید از خود دور شد»«خانه زیبارویان خفته»
نخستین نوبل ادبیات کشور ژاپن در سال۱۹۶۸ و به نام «یاسوناری کاواباتا» ثبت شده است. او نویسنده ای است که گابریل گارسیا مارکز درباره یکی از آثارش می گوید: «تنها رمانی که آرزو داشتم نویسنده اش باشم، رمان "خانه زیبارویان خفته" است. اگر چه من نمی توانم این موضوع را تفسیر کنم و حتی در تنها سفری که به ژاپن داشتم نتوانستم آن را تفهیم کنم، ولی برای خودم امری واضح و روشن است» .
مشهورترین کتاب کاواباتا «خانه زیبارویان خفته» است که داستان فضایی سوررئال و فراواقع گرایانه دارد. فضاهای وهم آمیز و راز آلود، قصه هایی آمیخته با تخیل و شخصیت هایی که یا در عشق می سوزند یا واخورده آن هستند، از خصوصیات داستان گویی وی است. آدم های قصه های «کاواباتا» گرچه واقعی به نظر نمی رسند اما چنان تاثیر گذار ظاهر می شوند که گویی دنیایی غریب و جدید در پس دنیای ما وجود دارد که ساخته ذهن خلاق«کاواباتا» است.
«هزاردرنا» و «آوای کوهستان» از دیگر آثار این نویسنده بنام است.
خالق شخصیت های زخم خورده
«بالاخره همه یک روزی می میرند و صد سال که بگذرد، دیگر هیچ کس درباره این که دیگران که بودند و چطور مردند سوال نمی کند، پس بهتر است همان طور که دلت می خواهد زندگی کنی و همان طور که دوست داری بمیری...» «گریه آرام»
از دیگر ژاپنی های برنده نوبل ادبیات، می توان به «کنزابورو اوئه» اشاره کرد که توانست در سال ۱۹۹۴ به این مهم دست یابد. او در دانشگاه توکیو در رشته ادبیات فرانسه تحصیل کرد و از ادبیات غرب تاثیر زیادی پذیرفت.
وی نویسنده ای است که غم از ارکان اصلی داستان هایش است. اثر اتفاقات مهم اجتماعی مثل بمباران هیروشیما و جنگ باعث شده است شخصیت های داستانش زخم خورده و منفعل باشند؛ همچنین خشونت های عریان و پنهان جامعه در اعمال و رفتارشان هویدا باشد. «اوئه» واقعیت را با تخیل پیوند می زند و با تاثیر از زندگی انسان عصر مدرن، نگرانی هایش را از آینده بشر به زبان قصه بیان می کند؛ بیگانگی با جهان مدرن، بی اعتمادی به دنیا، دغدغه ای که جدی می شود و او را وادار می کند تا بگوید «من درباره منزلت بشریت می نویسم» .
سه اثر مهم از آثار ترجمه شده وی به فارسی «گریه آرام»، «فریاد خاموش» و «گل ها را بچین کودکان را بکش» نام دارد.
یک ژاپنی آوانگارد
«نفهمیدم. اما گمانم زندگی چیزی نیست که آدم بتواند بفهمد. همه جور زندگی هست و گاه طرف دیگر تپه سبزتر به نظر می رسد. چیزی که برایم مشکل تر از همه است این است که نمی دانم این جور زندگی به کجا می کشد. اما ظاهرا آدم هرگز نمی فهمد، صرف نظر از این که چه جور زندگی کند. به هر حال چاره ای جز این احساس ندارم که بهتر است چیزهای بیشتری برای سرگرمی داشته باشم.»«زن در ریگ روان»
«کوبوآبه» نویسنده سوررئال ژاپنی از پیشگامان جریان آوانگارد در ژاپن بود و همچون هم نسلانش از تاثیر جنگ بی بهره نماند. برخی از آثار وی به بحران هویت در ژاپن پس از جنگ جهانی دوم می پردازد. نخستین مجموعه داستان های کوتاه این نویسنده ژاپنی که در سال ۱۹۵۱ منتشر شد، جایزه «آکوتاگاوا» را که مهم ترین جایزه ادبی ژاپن است، نصیب او کرد. کتاب«زن در ریگ روان»، وی را به قله شهرت جهانی رساند و به بیست زبان زنده دنیا ترجمه شد.
تاکید بر انزوای بشریت، از خودبیگانگی و بحران هویت از جمله مضامینی است که «کوبوآبه» در نوشته هایش بر بیان آن ها تاکید دارد. وی همچنین تا سال ها یکی از گزینه های کسب نوبل ادبیات شمرده می شد که مرگ زودهنگام، دستش را از این جایزه ادبی مهم کوتاه نگاه داشت.
دیگر آثار مهم این نویسنده ژاپنی که به زبان فارسی ترجمه شده، «مردی که به عصا تبدیل شد» و«تجاوز قانونی» است.
ژاپنی اما غربی!
«هوراکی موراکامی» و «کازو ایشیگورو» را بیش از آن که ژاپنی بنامند، در زمره نویسندگان غربی برمی شمارند. دلیل آن نه به دلیل نگارش داستان هایشان به زبان انگلیسی، بلکه به دلیل نوع نگاه و شیوه نگارشی است که بین آن ها و دیگر نویسندگان ژاپنی تفاوت ایجاد کرده است.
«از توفان که در آمدی دیگر همان آدمی نخواهی بود که به توفان پا نهادی! معنی توفان همین است»«کافکا در کرانه»
خود ژاپنی ها او را داستان نویسی اصیل نمی دانند. سبک نوشتن موراکامی نسبتا غربی و الگو گرفته از ادبیات غرب است. در عین حال او نیز خودش را از ژاپنی ها مستثنا می داند و در جایی می گوید: «من خودم را جزو این تشکیلات نمی دانم و اصلا کاری به جامعه یا حلقه ادبی ژاپن ندارم و هنوز هم در برابر این دنیای ادبی ژاپن به مقابله می پردازم» .
داستان های «موراکامی» اغلب در سبک رئالیسم جادویی نوشته شده و تنهایی و ترس از آن، به جزئی از آثارش تبدیل شده است. برخی ادعا می کنند وی خوانندگانش را تسخیر می کند و از تاثیر عمیق شخصیت هایش در ذهن مخاطب صحبت می کنند. در عین حال منتقدان وی می گویند که داستان و رمان های او ساده لوحانه است و برای مخاطب عام نوشته شده است.«تسوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش» و «کافکا در کرانه» از مشهور ترین آثار این نویسنده است.
یک نوبلی دیگر از ژاپن
«درست مثل شطرنج است، وقتی حرکتی را انجام می دهی و دستت را از روی مهره برمی داری، تازه می فهمی چه اشتباهی انجام دادی» «هرگز رهایم مکن»
و اما سومین نوبل ادبیات ژاپن، امسال با نام «کازو ایشیگورو» رقم خورد و با انتخاب این نویسنده انگلیسی ژاپنی، به عنوان برنده صد و دهمین جایزه نوبل ادبیات، بار دیگر نام ادبیات ژاپن بر سر زبان ها افتاد تا تمام پیش بینی ها درقبال موراکامی به هم بخورد. هر چند«ایشیگورو» تنها زاده این کشور است که از سنین کودکی به انگلستان مهاجرت کرده است و آثارش نیز رنگ و بوی ژاپنی ندارد.از بین آثار او کتاب های «وقتی یتیم بودیم» و «هرگز رهایم مکن» نیز به فهرست نهایی جایزه بوکر راه یافتند. در سال ۲۰۰۸، مجله تایمز او را در رده ۳۲ در بین ۵۰ نویسنده برتر انگلیسی از سال ۱۹۴۵ قرار داد. تخیل که به عنوان عنصر اصلی و مهم ژاپنی ها در ادبیاتشان جا پای ثابتی دارد، در داستان های وی نیز به قوت مشاهده می شود.
«هرگز رهایم مکن» و «وقتی یتیم بودیم» از جمله آثار شاخص وی است.
رموز درخشش چشم بادامی ها
اندیشیدن در ابعاد جهانی، داشتن فرهنگی غنی و کهن، دغدغه مند بودن و... پشتوانه هایی است که نویسندگان ژاپنی به مدد آن توانسته اند نام خود را با مهم ترین جوایز ادبی جهان پیوند بزنند و بر شهرت ادبیات ژاپن بیفزایند.
نسیم سهیلی
- 12
- 3