جواد مجابی (نویسنده، شاعر و منتقد ادبی) در گفتوگو با ایلنا، درباره آثار و کتابهای تازهاش گفت: قرار بود ۵ کتاب از من در همین یکی دو ماه آینده منتشر شود که دو رمان تازه و سه اثر تجدید چاپی را شامل میشود. «گفتن در عین نگفتن» و «در این تیمارخانه» داستانهای تازهای هستند و آثاری مثل «باغ گمشده»، «در این هوا» و یک اثر هم تجدیدچاپ میشوند. ۴ تا از این کتابها البته با جرح و تعدیل فراوان مجوز چاپ گرفتهاند اما رمان «در این تیمارخانه» با اینکه مضمون مشابهی شبیه به همین کتابها دارد؛ هنوز مجوز انتشار نگرفته و برای من جای تعجب است که بعد از یک عمر نوشتن هنوز این سوءتفاهمها را شاهد هستیم و همچنان میبینم که کتاب ممنوع و کتاب غیرمجاز وجود دارد منظور کتابهای خارج از عرف نیست. این شیوه مدیریتی با آنچه مدیران فرهنگی ما ادعا دارند و میگویند که شاهد گشایشی در کارها هستیم کاملا در تناقض است و من واقعا سوال دارم که این روال تا کی قرار است ادامه پیدا کند، چهل سال، پنجاه سال، یک سده یا...
او ادامه داد: عملا از زمان ناصرالدینشاه دولتها همینطور به نویسندگان سوءنظر داشتند و مانع کار آنها میشدند. این همه سال و از اواخر دهه ۴۰ نیز نویسندگان در بیانیههای مختلفی بارها و بارها اعلام کردهاند که ما نویسندگان مستقل هستیم و له یا علیه کسی نمینویسیم و در آثار خود تنها به نقد وضعیت موجود میپردازیم ولی همچنان مسئله سانسور و ممیزی در ادبیات این کشور حل نشده است. مجموعه این رفتارها با نویسندگان و اهالی قلم باعث میشود ما در آینده ادبیات فقیرتری حتی از فقیرتر از امروز داشته باشیم. اگر امروز ادبیات و رمان و شعر ما فقیر شده ناشی از همین نگرش غلطی است که عدهای پشت درهای بسته مینشینند و برای فرهنگ و هنر مملکت نظر میدهند. واقعا این روال قرار است تا چه زمانی ادامه داشته باشد و اصلا این افراد چه صلاحیتی دارند که برای آثار بهترین فرزندان متفکر یک جامعه تصمیمگیری و داوری کنند؟
خالق داستان «پسرک چشم آبی» البته سیاستهای اقتصادی ناشران را در نزول جریانهای ادبی و تالیفی بیتاثیر ندانست و بیان کرد: به گمان من اگر شعر و رمان و داستان کوتاه ما در حال حاضر در نازلترین وضعیت خلاقیت قرار دارد هم به دلیل سانسور است و هم نگاههای غلط اقتصادی به حوزه کتاب و نشر و همچنین نگرانیهای معیشتی مردم. ادامه این مسیر باعث خواهد شد در ۱۰ تا ۲۰ سال آینده ما با فقیرترین شکل ادبی روبرو شویم و دیگر اثری از ذهن خلاق ایرانی در آثار ادبی ما دیده نشود. این نگرانی برای من مهمتر از گفتن از کتابها و آثار در انتظار چاپم است. من حدود ۸۰ کتاب نوشتهام و بیش از ۶۰ سال است در حوزه ادبیات فعالیت میکنم و این ابراز نگرانی من با آنچه که فلان وزیر و معاونش مطرح میکند فرق میکند چراکه قضاوت امثال من مبتنی بر تجارب دورههای طولانی حضور در عرصه ادبی است.
مجابی افزود: ما از صد سال پیش به اینسو شاهد فراز و فرودهای ادبی کشور بودهایم و امروز واقعا ابراز نگرانی میکنیم از رفتار نادرستی که تداوم دارد. در این حرفها شخص معین یا دولت معینی را هم مدنظر ندارم. هرچند دولت آقای احمدینژاد به واقع کشنده کتاب و هنر و فرهنگ بود. ما تصور میکردیم در این دوره جدید شرایط اندکی بهتر شود اما هنوز روزنهای ندیدهایم و همچنان در بر روی همان پاشنه قبلی میچرخد.
این نویسنده درباره چرایی عدم توجه مخاطب ایرانی به آثار تالیفی نیز اظهار داشت: برخی از کتابها مثل در جستوجوی زمان از دست رفته مارسل پروست با اینکه کتاب دشواری هم هستند ولی مخاطب دارند و به چاپهای متعدد میرسند. یعنی مخاطب برای اثر ادبی ارزشمند وجود دارد ولی به نظر میرسد مخاطب از نویسنده ایرانی حمایت نمیکند، چون سیاست ناشران به گونهای است که ترجمه را در اولویت خودشان قرار دادهاند. در تمام دنیا آثار تالیفی است که در هر مملکتی مورد تشویق و حمایت قرار میگیرد و ترجمهها در مرحله بعدی قرار دارند. منتها در ایران، ترجمه مسئله اصلی است و اثر نویسنده ایرانی در مرحله دوم و حتی سوم اهمیت قرار دارد. درواقع این سیاستی است که ناشران دنبال کردهاند و دولت هم حمایت میکند و مردم هم بدون اینکه خیلی به این موضوع فکر کنند، طالب اثر ترجمه میشوند.
او تاکید کرد: اساسا وقتی اثر ادبی ایرانی سانسور میشود و امکان نشر پیدا نمیکند و مرتب سرکوب میشود طبیعتا هم از نظر کیفی نازل خواهد بود و هم رغبت افراد به تولید و تالیف داستان و رمان و شعر زیاد نخواهد بود. البته این به آن معنا نیست که ما در دورهای افراد خلاق و باهوشی داشتهایم و در حال حاضر نه. ادبیات امروز هم به نوعی دنباله داستان و رمان دهه ۴۰ است ولی باید به این پرسش پاسخ بدهیم که چرا در آن سالها این آثار جذب مخاطب خوبی داشتند و امروز نه. یک پاسخ این است که در آن دورهها سازوکار نشر و پخش کتاب و همینطور تبلیغ برای ادبیات و هنر وجود داشته و امروز ما چنین سازو کاری را شاهد نیستیم. یعنی منتقد ادبی پرورش ندادهایم، کتابخانههای عمومی را رشد ندادهایم و کتابخوانی را به مدارس نکشاندهایم و کارهایی که آموزش و پروش باید صورت میداده پشت گوش انداخته شده و عملا کتابخانهها و کتابفروشیها ما خالی شدهاند.
مجابی، نقدی را هم به کتابخانههای عمومی وارد کرد که جایی برای عرضه و حضور آثار ایرانی نیستند و گفت: کتابخانههای عمومی این روزها عملا از آثار نویسندگان مستقل خالی است. خود من یک بار مجموعه آثارم را به عنوان هدیه در اختیار کتابخانه نزدیک منزلمان قرار دادم چون دوست داشتم کتابهایم در دسترس اعضای این کتابخانه باشد ولی چند وقت بعد که دوباره به آنجا سر زدم اصلا خبری از کتابهای من نبود. نمیدانم آن کتابها را به کجا برده بودند. وقتی چنین رفتار خصمانهای با گروهی از جامعه نویسندگان صورت میگیرد، چگونه انتظار ارتقای کیفیت در آثار ادبی داریم؟ اثر ادبی خوب و باکیفیت همیشه در درازمدت در هر کشوری به وجود میآید و این تلقی که در دورهای عالی بودیم و امروز نه؛ درست نیست ولی شرایط بد فرهنگی باعث میشود آثار ادبی خوب امکان تبلیغ و عرضه نداشته باشند و به تدریج مردم از خواندن و مطالعه دلزده بشوند.
این شاعر و نویسنده رفتارهای امروز فرهنگی جامعه را مشوق و حمایتکننده از کتاب و کتابخوانی ندانست و یادآور شد: در یک دورههایی جوانان ما شاهد بودهاند که پدر مادرهایشان کتابها را در گونی کردهاند و از خانه بیرون بردهاند چون کتابها ممنوعه بودهاند یا دیدهاند آدمهایی را تنها به جرم خواندن و داشتن یک کتاب دستگیر و زندانی کردهاند. آن زمانها ما بارها مقاله نوشتهایم که چرا کتاب در این مملکت تابو است؟ حال هم شاهدیم کتابخانههای کشور از آثار بسیاری از نویسندگان کشور خالی است و تنها کتابهای تعدادی نویسنده به کتابخانهها راه پیدا میکند که بسیاری از آنها هم کیفیت بالایی ندارد و کسی آنها را نمیخواند. یا امروز در سیستم آموزشی کشور گاه میبینیم که بارها کودک و نوجوان ما مورد تحقیر و سرزنش پدر و مادر قرار گرفته چون کتاب غیردرسی میخوانده چون به نظر آنها بهتر بوده که جای این کار به درس و مشقش برسد و در کنکور قبول شود. تربیت آغازین ما ضدفرهنگی است و در خانواده و مدرسه کتاب خواندن تشویق نمیشود. آیا این رفتارها منجر به تشویق برای کتابخوانی میشود؟
او تصریح کرد: نکته تاسفبار اینجاست که ظرفیت کتابخوانی حتی در این شرایط ناگوار باز مورد مخاطره قرار میگیرد. به چه دلیل یک عده باید جلوی انتشار یک کتاب، اکران یک فیلم یا روی صحنه رفتن یک نمایش را بگیرند؟ اصلا این افراد چه صلاحیتی دارند و چه کسانی هستند که دفتر و امضای مختص به خودشان را هم دارند؟ مردم داوران اصلی هستند و اثر ادبی وقتی چاپ شد اگر خوب نباشد از سوی همین مردم کنار گذاشته میشود و اگر هم خوب باشد که مورد استقبالشان واقع میشود. داوران ما مردم هستند نه چهار نفر در فلان ادارهای مجهول که آثار را سانسور و ممیزی میکنند. اگر نسل ما و آثار ما همچنان با مشکلات ممیزی سانسور درگیر است این مسائل برای نسل جوان و تازهقلمها به مراتب پررنگتر خواهد بود و اندوه ما بیشتر برای بچههای جوانی است که قرار است ادبیات این کشور را زنده نگاه دارند. این جوانان وقتی میبینند به کسانی که سالهاست در عرصه نوشتن فعالیت میکنند احترامی گذاشته نمیشود، رغبتی برای نوشتن ندارند و مشخص است که کتابسازی و انتشار اثر بیکیفیت رواج پیدا میکند.
- 12
- 5