این روزها خبر از فراخوان یا اختتامیه جایزههای داستان زیاد میشنویم که لزوما همه آنها هم در پایتخت نیستند و خبر خوب همین است. برگزاری این جایزهها در شهرهای مختلف نقش مهمی در ارتقای سطح ادبی جامعه دارد که به اعتقاد کارشناسان، همهگیرتر شدن این جشنوارهها به ارتقای داستان ایرانی و رشد و نشاط آن میانجامد و نویدی برای شکل گرفتن پایتختهای ادبی است. تازهترین اتفاق در این حوزه، برگزاری نخستین دوره دوسالانه داستان شیراز است.
با ابوتراب خسروی که تجربه داوری جشنوارههای ادبی مختلف ازجمله جایزه داستان شیراز را در کارنامه داوری خود دارد، درباره نقش جایزههای داستان و وضع داستاننویسی امروز به گفتوگو نشستهایم.
بهعنوان نویسندهای که تجربه داوری در جشنوارههای مختلف داستانی را داشتهاید، برآیند کلیتان از این مسابقات ادبی چیست و فکر میکنید این جایزهها بهخصوص نوع استانی آن چه تأثیری در پذیرش جامعه از مقوله ادبیات میگذارد؟
بهنظر من این جشنوارهها و بهتر بگویم جایزه ادبی شیراز که بهعنوان داور در آن شرکت داشتم، از بیطرفترین مجامع ادبی بوده و همگی ما بهعنوان داور فقط به ادبیات فکر کردیم و به جناحبندیهای معمولی که در جامعه ادبی امروز ما است، وارد نشدیم. من فردی علاقهمند به ادبیات هستم و بهعنوان نویسنده و کسی که حرفهام همین است، هدف و اصرارم از شرکت در این مسابقات بهعنوان داور این است که الگوی مناسبی در اختیار نویسندگان جوان بگذارم. ما در جامعهای زندگی میکنیم که در مدارس و دانشگاههای آن آموزشی در زمینه ادبیات داستانی داده نمیشود، در صورتی که داستان و رمان جریانی است که حاصلش یک مفاهمه جمعی است که پیشنیاز جامعه متمدن است. در پی مفاهمه جمعی درک متقابل از جامعه ایجاد میشود که نتیجهاش بسط و توسعه فرهنگی است. مشغله من در زندگی علاوهبر داستان و رمان جریانی است که حاصلش یک مفاهمه جمعی است که پیشنیاز یک جامعه متمدن است. در پی مفاهمه جمعی درک متقابل از جامعه ایجاد میشود.
بر نوشتن همین قضایاست و آرزو دارم در این جریان تأثیرگذار باشم و الگوی مناسبی در اختیار نویسندگان جوان بگذارم تا این خلأ آموزشی که به آن اشاره کردم، به نحوی برطرف شود.
یک جشنواره ادبی اعتبار خود را از چه میگیرد؟ از تیم داوری یا مبلغ جایزه و این دو عامل تا چه حد در اعتبار بخشیدن به یک مسابقه ادبی تأثیرگذارند؟
یک جایزه ادبی اعتبار خود را از سلامت کار و انتخابهای خود میگیرد. یک جایزه نباید اسیر باندبازی و بخل و حسد شود و ملاک آن باید داستان باشد. ملاک باید داستان و چگونه اجراشدن آن باشد. داوران باید تنها به انتخاب برگزیدگان بحق فکر کنند. بهطور مثال در روند جایزه ادبی شیراز من و بقیه دوستان تمام کتابهایی را که در سالهای ١٣٩٤ و ١٣٩٥ به چاپ رسیده بودند، بررسی کردیم و این ارزیابی براساس ضوابط ایجاد داستان و تکنیکهای منتج به فرم بود. ادبیات داستانی ما از جهت نوع، سلیقهای است و هر نویسنده بسته به زیباشناسی خاص خود یک نوع ادبیات را میپسندد. اما مسأله واحد در داستاننویسی این است که داستاننویس باید بداند از چه زاویهدید مناسبی برای داستان خود استفاده کرده، چگونه شخصیتپردازی و فضا و پایانبندی را پیریزی کند و... الگوی داور هم باید همینها باشد. ملاک ما هم همین بوده و اصرار داوران باید بر این باشد کسی که نسبت به رمان آگاهانهتر عمل کرده، ملاک قرار گیرد. ملاک در داوری باید نحوه اجرای داستان باشد. اینکه داستانی که برگزیده میشود، نقالی و صرفا نقل وقایع نباشد. داستان باید ایجاد باشد و یک نویسنده باید در داستان مکانی بیافریند تا آدمهایی که در آن مکان زندگی میکنند، ایجاد داستان کنند.
برخی از این جشنوارهها و مسابقات ادبی یک یا دو دوره برگزار و سپس متوقف میشوند، متاسفانه این روند مرتب تکرار میشود و مسأله دیگری هم که هست اینکه دبیرخانه این جوایز معمولا بعد از برگزاری مسابقه فعالیت خاصی انجام نمیدهد و کلا تعداد دورههای برگزاری جوایز ادبی از انگشتان یک دست فراتر نمیرود. بهنظر شما دلیل استمرار نداشتن جشنوارههای ادبی چیست؟
استمرار نداشتن این جوایز به رویه اجرایی آن بستگی دارد. زمینه این نوع کارها به امکانات مالی آن هم بستگی زیادی دارد. منابع مالی این جوایز باید ثابت باشد تا این جشنوارهها استمرار پیدا کند. جشنوارههای زیادی وجود دارند که به صورت مقطعی اجرا میشوند، اما این امر به دلیل نخواستن مجریان آنها نیست. منابع مالی این جشنوارهها خشکیده و قطع شده که استمرار نمییابند. به نظر من مهمترین دلیل برای استمرار یک جایزه ادبی ثابتبودن منبع مالی آن جشنواره است.
چیزی که در تمام این جوایز و جشنوارههای ادبی مشترک است، حاشیههای پس از آن است. شما بهعنوان نویسندهای که در داوری بسیاری از این جشنوارهها شرکت داشتهاید، چه راهکاری برای کمکردن این حواشی پیشنهاد میکنید و علت اصلی این حواشی را در چه میدانید؟
اگر عملکرد خوبی داشته باشند، حواشی کمتر است. البته من بهعنوان داوری که نویسنده هم هستم معترضان را درک میکنم. متنی که نویسنده مینویسد از جانش برآمده و طبیعتا وقتی میبیند که داستان و اثرش بالا نیامده، دست به اعتراض میزند. این حواشی و اعتراضات به نظرم طبیعی هستند و اگر دقت کنید میبینید که از جوایز کوچک تا سطوح بالاتر این اعتراضات وجود دارد. به جایزه نوبل هم اعتراض وارد است، اما درنهایت وقتی نحوه عمل هر جشنواره ثابت باشد و بهتدریج جامعه ادبی به آن اعتماد پیدا کند، سطح این اعتراضات هم کاهش مییابد. اما این اعتراضات در تمام جشنوارههای هنری وجود دارد و سینما و تئاتر و نقاشی هم نمیشناسد.
بیشتر اعتراضاتی که به یک جشنواره ادبی میشود به مقوله داوری است. به نظر شما یک داور چه ویژگی خاصی باید داشته باشد تا اعتراضات کمتری به نامزدهای انتخابی شود و اصولا تیم داوری باید از چه طیفی انتخاب شوند؟
طبعا کسی که میخواهد رأی بدهد، باید آدم نسبتا مطلعی باشد. اینکه داور از چه سطحی باشد، به سطح جشنواره بستگی دارد. به نظر من داور میتواند از هر طیفی باشد، مثلا در یک جشنواره میتوان از خوانندگان علاقهمند استفاده کرد، اما همانطور که گفتم سطح داوران به نوع جشنواره بستگی دارد. کسی که میخواهد قضاوت کند، باید آدم مطلعی نسبت به آن موضوع باشد.
تعداد جشنوارههای ادبی و داستانی که امروزه برگزار میشود، عدد قابل قبولی است. تقریبا در هر ماه و فصلی یک جایزه ادبی برگزار میشود. نظرتان درباره تعدد این جشنوارهها چیست؟ به نظرتان بهتر نیست که این تعداد کمتر شود و کیفیت برگزاری آنها بالاتر برود این تعداد جشنوارهای که در سال و در هر شهر و منطقهای برگزار میشود، دستاوردی دارد؟
هر چقدر تعداد این جشنوارهها بالاتر برود، آن ادبیاتی که موردنظر مجمع برگزاری است، پوشش بیشتری پیدا میکند. هر تعداد جشنوارهای که وجود داشته باشد به رونق ادبیات و مفاهمه جمعی کمک میکند. ای کاش این تعداد دوبرابر شود. این جشنوارهها مخاطب ادبی تولید میکند و چه دستاوردی بالاتر از این.
مائده مرتضوی
- 11
- 5