«غول مدفون» آخرین رمان کازوئو ایشیگورو است که جدیدترین ترجمه آن را سهیل سمّی توسط انتشارات ققنوس به خوانندگان و علاقهمندان این نویسنده ارایه داده است. در سال۲۰۱۵ زمانی که ١٠سال از انتشار آخرین کتاب ایشیگورو «هرگز رهایم مکن» میگذشت غول مدفون در بحبوحه اشتیاق شدید و انتظار طولانی خوانندگان منتشر شد. تقریبا تمامی اهالی ادبیات و کتابخوانان مشتاق بودند بدانند این نویسنده تحسینشده پس از این همه سال چه چیزی در کتاب جدیدش نوشته است.
این رمان که مهمترین رمان سال٢٠١٥ به انتخاب روزنامه گاردین بوده، داستان دو قهرمان داستان، آکسل و بئاتریس را روایت میکند؛ زوج سالخوردهای که برای پیدا کردن فرزندشان که گمشده است، عزم سفر میکنند. این سفر در انگلستان باستان رخمیدهد، زمانیکه ساکسونها و بریتونها پس از جنگی خانمانسوز در صلحی شکننده روزگار میگذرانند؛ صلحی که بر اثر فراموشی همهگیر ایجاد شده است. فراموشی به شکل مه در کل سرزمین پخش شده، مهای که نتیجه نفس کوئریگ اژدهاست و خاطره جنگ، عشق و نفرت و خونخواهی را از یاد مردم برده است.
آکسل و بئاتریس در طول سفر با آدمهای جدیدی روبهرو میشوند: یک جنگجوی جوان ساکسون که بهدنبال عدالت است، پسری که زخمی اسرارآمیز بر بدن دارد و دنبال مادرش میگردد، سر گوین تنها بازمانده شوالیههای آرتور افسانهای که سالهاست مأموریت دارد اژدها را بکشد و...
غول مدفون همان رازی است که آرامآرام گشوده و به نتیجهای نامنتظره ختم میشود. در آخر، هیبت غول به کل جلوی چشممان قرار میگیرد، عظمتش را درک میکنیم و میفهمیم اصلا برای چه در ابتدا دفن شده است. شیوه بازگویی این راز اوج هنر ایشیگورو در خلق جهانی شناور است و درنهایت خواننده با پرسش اصلی روبهرو میشود: آیا باید گذشته را فراموش کرد تا به آرامش رسید؟ در رمان ایشیگورو نیز مانند خود زندگی، عشق بر همهچیز چیره میشود، الا مرگ.
رمان غول مدفون که قبل از ققنوس با مترجمان دیگری و به همت انتشاراتیهای دیگری نیز به بازار کتاب عرضه شده؛ داستانی فانتزی است، اما نه مانند بازی تاج و تخت یا ارباب حلقهها؛ بلکه با وجود غول و پری و مه اسرارآمیز، روایت اثر زمینی، آشنا و واقعگرایانه است. موراکامی در مقدمه مجموعه مقالاتش در باب آثار ایشیگورو مینویسد: هریک از رمانهای ایشیگورو گامی جدید است... و هر بار که کتابی تازه از او به چاپ میرسد، میگوید «خود را با عجله به کتابفروشی میرسانم...»؛
غول مدفون هم همانطور که موراکامی اشاره میکند، گامی است کاملا جدید و بیسابقه. ایشیگورو در غول مدفون سبک روایی واقعگرایانه بازمانده روز و علمی ـ تخیلی ویرانشهری هرگز رهایم مکن را استادانه درهمآمیخته و جهانی جدید خلق کرده است. درواقع مضمون امروزی غول مدفون حکایتکننده زندگی زوجی است در میان مردمی که چیزی از گذشته خود به یاد نمیآورند. خود آنها هم تنها یادشان میآید که زمانی پسری داشتهاند و میدانند که به جستوجوی او باید پا در راه سفری سحرآمیز گذاشت. آنچه در راه رخ میدهد و آنچه با هم میگویند و نمیگویند، اثری شگفتانگیز میسازد که از ما میپرسد در روزگاری که همه چیز فراموش میشود، آیا عشق هم از یادها میرود؟
با اینکه به واسطه وجود و حضور غول و پری و مه اسرارآمیز و سلحشوران و اژدها و فضای خیالانگیز دوران شاه آرتور و... غول مدفون رمانی فانتزی مینماید، اما خود ایشیگورو این رمان را فانتزی نمیداند و در گفتوگو با نیویورک تایمز به مناسبت انتشار غول مدفون ابراز تردید کرده و از خود میپرسد: نمیدانم چه میشود؟ آیا خوانندگانم مرا در این وادی دنبال خواهند کرد؟ آیا کاری را که کوشیدهام در غول مدفون بکنم درک خواهند کرد؟ درباره غول مدفون این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که غول مدفون رمان به معنای متعارف آن نیست. در حقیقت اینکه منتقدی نامدار با تحلیل غول مدفون آن را اثری بین رمان و رمانس نامیده؛ شاهدی است بر دشواریها و تردیدی که در سطور بالاتر گفته شد که خود ایشیگورو نیز درگیر آن بوده. بگذارید بیشتر توضیح دهم:
غول مدفون میتواند رمانس باشد، از این جهت که درآمیخته با اسطوره و حقیقت است. حضور شخصیتهای دنیای واقعی در میان اسطورهها و موجودات خیالی نظیر دیو و اژدها و دیگر موجودات افسانهای و دست زدن به اعمال محیرالعقول و کمک گرفتن از جادو برای پیشبرد اهداف شخصیتهای واقعی، این اثر را به رمانس نزدیک میکند. از طرف دیگر، برخلاف رمانسها در پس آن؛ اعمال، نیتها و داوریهای اخلاقی و معناهای ضمنی وجود دارد که رمانسها از این ویژگی برخوردار نیستند و از این جهت میتوان آن را در ژانر رمان دستهبندی کرد...
ایشیگورو باوجود پیشینه شرقیاش، برآمده و رشدیافته در سنت رمان و ادبیات انگلیسی است. نثر او، نثری یکنواخت و آرام است و از هرگونه رمانتیسم و غلیان احساسات و بکارگیری کلمات مطنطن یا تصویر فضاهایی برانگیزاننده پرهیز دارد. او نقش یک راوی بیطرف و حتی منفعل را به عهده میگیرد. نوشتن برای ایشیگورو مثل ساختن یک بنای عظیم است که طرح و نقشهاش تنها در ذهن نویسنده است. همه جزییات و تمام حرکات از پیش اندیشیده شده است و وقتی ساخت این بنا به اتمام رسید، ما به کلیت و کاربرد فضاها و اهمیت هر قطعه جزیی در آن آگاه میشویم.
درواقع او بخشهای مختلف را جداجدا به اتمام نمیرساند، بلکه ساخت تمام آن را با تأنی و سانتیمتر به سانتیمتر بالا میبرد تا با گذاشتن آخرین آجر کلیت آن و انگارههای پنهان او بر خواننده آشکار شود. بیتردید هر جمله یا هر عبارتی بخشی از آن رمز و راز پنهان است و ارزش آن پس از آشکار یا حل شدن معما هویدا میشود و از این نظر قرابتی تام با شگردها، گرهزدنها، گرهگشاییها و سازوکارهای ژانر رمان پلیسی دارد. آن انگاره نهایی تا آخرین فصل رمان حضورش نامریی است و ناگهان در آخر رمان آن لفاف مات برداشته و حقیقت بر ما آشکار میشود.
رمان غول مدفون باوجود ریتم کند آن، رمانی زیبا و تاملبرانگیز است. رمانی است در تکریم صلح و رهایی و علیه فراموشی.
امین فرجپور
- 15
- 5