هر چند وقت یکبار خبر تعطیلی یک کتابفروشی در شبکههای مجازی دست به دست میشود. دلایل مختلفی برای این اتفاق بیان میشود اما مهمترین علت جور نشدن دخل و خرج کتابفروشیها است. شاید در این مورد وضعیت کتابفروشانی که صاحب ملک هستند و اجارهای نمی پردازند کمی بهتر باشد، اما آنها که مجبور به پرداخت اجاره هستند چه میکنند؟
سرانه مطالعه در کشور ما بسیار پایین است، کتاب چندان جایگاهی در سبد خرید خانوادهها ندارد، از سوی دیگر همانهایی هم که قبلا کتاب میخریدند این روزها که قیمت کتابها به دلیل بالا رفتن قیمت کاغذ بالا و بالاتر میرود، دیگر مانند گذشته توان خرید کتاب را ندارند، در چنین شرایطی این کتابفروشها هستند که هر روز با وجود افزایش قیمت آنچه که ارائه میکنند، اما درآمدشان کمتر و کمتر میشود به طوری که دیگر حتی نمی توانند هزینههای جاری مغازهشان را تامین کنند، چه برسد به سود. در این میان اوضاع کتابفروشیهای اجارهنشین اما بدتر است.
اما چگونه میتوان یک کتابفروشی را تاسیس کرد؟ فرشته سنگری، مدیر فروشگاه «افرا کتاب» که از خرداد ۱۳۸۸ فعالیت خودش را آغاز کرده است، در اینباره میگوید: واقعیت این است که ما هیچ امکانی برای ایجاد کتابفروشی نداریم، اگر کسی ۱۰ سال هم در یک کتابفروشی کار کند و بخواهد با همان سابقه برای خودش یک کتابفروشی باز کند، ممکن است با اعتبارش بتواند کتاب بگیرد ولی برای احداث و راهاندازی هیچ تسهیلاتی برای او در نظر گرفته نشده است. البته میگویند وامی داده میشود ولی من هیچ وقت نتوانستم از آن استفاده کنم. به ما بگویند چند نفر از این وام استفاده کردهاند، آنها را به ما معرفی کنند. کسانی که در کتابفروشی من کار کردهاند بدون هیچ امکانی کتابفروشی باز کردهاند و وام عادی گرفتهاند، بقیه افراد هم همینطور. در واقع برای تاسیس کتابفروشی یک نفر باید یک سرمایه خفته داشته باشد که چندان به آن نیازمند نباشد. در واقع یک کتابفروشی حتی نمیتواند از پس هزینههای جاری خودش برآید.
بازگشت سرمایه؟ نداریم!
درست است که کتابفروشی یک شغل فرهنگی است و کسی که به سراغ آن میرود که دغدغهمند است اما در هر صورت این شغل هم مانند هر شغل دیگری یک فعالیت اقتصادی است. این شغل چقدر از لحاظ اقتصادی به صرفه است؟ سنگری میگوید: بازه زمانی بازگشت سرمایه در کتابفروشی بسیار طولانی است و نمیتوان به آن امیدوار بود. فروختن کتاب کار بسیار سختی است چون نیاز به دانش دارد، نمیشود به آسانی کتاب فروخت. کتابفروش حتما باید درباره محتوای کتاب و انواع آن اطلاعاتی داشته باشد، اصلا نمیشود به سادگی کتاب فروخت، نمیشود آن را هم به سرعت آموخت و تنها تجربه کمکرسان افراد است. در این زمینه هیچ شیوهنامهای وجود ندارد. به نظر من در وهله اول باید برای آموزش افراد در این زمینه چاره اندیشید. فرض کنید شخصی وارد کتابفروشی میشود که تا به حال هیچ کتابی نخوانده و میخواهد اولین کتاب را انتخاب کند، چطور باید به این فرد کمک کنیم؟ این اصلا کار سادهای نیست.
کتابفروشی یا ترانزیت پول؟
بسیاری از کالاها در صورت بالا رفتن قیمت باز هم فروش خودشان را دارند، همه مواد خوراکی میخرند، همه پوشاک تهیه میکنند و در نتیجه بالا رفتن قیمت کالا در نهایت باعث کمی افزایش درآمد یا حداقل همتراز شدن با روند تورم خواهد شد. اما ماجرای کتاب کمی متفاوت است چون کتاب در سبد کالای همه خانوادهها نیست و بالا رفتن قیمت کتاب باعث میشود همان کسانی هم که تا دیروز کتاب میخریدند، ترجیح بدهند پولشان را برای کالای ضروریتری هزینه کنند. در چنین شرایطی بالا رفتن قیمت کتاب منجر به پایین آمدن درآمد کتابفروشیها خواهد شد. مدیر فروشگاه «افرا کتاب» در اینباره میگوید: واقعیت این است که انگار مبلغی وجود دارد که از یک سو میآید و از سوی دیگر میرود، چیزی مثل ترانزیت پول، چیزی برای ما نمیماند که از آن طریق اگر هزینهای مثل افزایش اجارهبها به کتابفروش تحمیل میشود بتواند آن مبلغ را هزینه کند. کتاب هم همیشه به قیمت پشت جلد فروخته میشود. ما هم همیشه مجبور میشویم آن را سره کنیم و ببینیم کدام کتابها را برای فروش سفارش بدهیم که حرکت مالی بیشتری داشته باشد.
او درباره اقتصاد کتاب و نحوه سفارش کتابفروشان از ناشران میگوید: معمولا یک کتاب باید ظرف دو سه ماه فروش برود که ما بتوانیم مبلغ آن را تسویه کنیم، اما معمولا در کتابفروشیها و انبار کتابهایی وجود دارند که در انبار برای دهها سال باقی میمانند و ما باید آنها را به قیمت پشت جلد بفروشیم و تورم در قیمت آنها تاثیری نداشته است. البته در هیچ جای دنیا کتاب را به قیمتی جز قیمت پشت کتاب نمیفروشند. سرمایه ما اعتماد مشتری است. کتابفروش باید بداند چه کتابی بخرد که بتواند زودتر آن را بفروشد و این تنها با داشتن دانش میسر میشود.
دیگر کسی وارد کتابفروشی نخواهد شد
یکی از نهادهایی که باید حامی کتابفروشان باشد، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، این نهاد تا به حال چه تسهیلاتی را در اختیار کتابفروشان قرار داده تا مجبور نشوند کتابفروشیشان را کبابفروشی کنند؟ سنگری میگوید: خیلی کم، درست است که معافیت مالیاتی شامل حال ما میشود اما با زحمت بسیار. کتابفروش مطمئن نیست که حتما میتواند از این معافیت استفاده کند، ممکن است ناگهان تبصرهای پیدا شود که او را مجبور به پرداخت مالیات کنند، این معافیت بهگونهای نیست که آب خوش از گلوی ما پایین برود. ما به جز این مورد تسهیلاتی نداریم، ما باید کارمندانمان را بیمه کنیم که البته حقشان است، ما به زحمت میتوانیم حقوق کارکنانمان را پرداخت کنیم. اینجا باید امکاناتی برای ما وجود داشته باشد. ما از نظر امکانات شهری هم هیچ امکانی نداریم، بک کتابفروشی برای تابلویش در خیابان باید همانقدر بپردازد که یک پیتزافروشی میپردازد، هیچ تخفیفی ندارد. کتابفروشی باید مثل همه پول برق بدهد و ... همه چیزمان مثل بقیه است ولی زورمان کمتر است. هیچ چوب جادویی هم نداریم که آن را درست کنیم، ما رو به انقراضیم.
او درباره ادامه مسیر کتابفروشی در کشور در حالی که هیچ حمایت مالی شامل آنها نمیشود و به سختی امرار معاش میکنند میگوید: اگر بخواهیم حساب کنیم، درآمد مالی اکثر کتابفروشیها منفی است. من ۲۰ سال است در حوزه کتاب فعالیت میکنم اما جز اعتبار هیچ چیز ندارم. بسیاری از کتابفروشان مجبور میشوند با فروش لوازمالتحریر یا زیورآلات و کالاهایی به جز کتاب کسری درآمدشان را جبران کنند. این روند باعث میشود دیگر کسی وارد این حوزه نشود.
او در ادامه میگوید: اگر کتابفروشی توانسته کتابفروشی را ۵-۶ سال سرپا نگه دارد، به نظر من باید به او تسهیلات مسکن بدهند، چون او این هنر را داشته است. باید به کسی که خودش را ثابت کرده است امکانات داده شود.
فاطمه امینالرعایا
- 19
- 1