جعفر توزندهجانی نویسنده اهل نیشابور است، اما سالهاست که برای تمام اهالی این سرزمین بویژه کودکان و نوجوانان مینویسد. افسون رنگ؛ دختری که زیاد میدانست؛ رودکی؛ افسانه سه پادشاه؛ مردی که گم شده بود؛ مردی که میخواست قطار بخرد؛ درخت سیب بابا؛ بهشت گمشده بابام؛ سکه پدربزرگ؛ خانه ما و... از جمله آثار توزندهجانی است. او در سال ۱۳۸۲ به خاطر کتاب میهمانی دیوها و در سال ۱۳۸۵ برای کتاب جادوی دژ، جایزه مهرگان را کسب کرده است.
کتاب کمالالملک او در سال ۱۳۸۳ از سوی جشنواره کتابهای کمک درسی سال مورد تقدیر قرار گرفت و داستان چرا دریا عصبانی شد؟ این نویسنده نیز در سال ۱۳۸۶ جایزه کتاب سال شهید حبیب غنیپور را از آن خود کرد. توزندهجانی علاوه بر فعالیتهای نوشتاری، پای ثابت اغلب برنامههای ترویج کتابخوانی نیز هست. از فعالیت در فرهنگسراها و خانههای فرهنگ و اجرای برنامه «با هم بخوانیم» به مدت هفت سال مداوم تا حضور مؤثر در اغلب جشنوارههایی که به این موضوع مربوط میشوند.
اختتامیه جام باشگاههای کتابخوانی کودک و نوجوان طی روزهای اخیر بهانهای برای گفتوگوی ما با این نویسنده پرتلاش بود که بهعنوان دبیر علمی این رویداد فرهنگی فعالیت داشت.
آقای توزندهجانی نقطه شروع مسیری که اکنون در آن هستید کجاست؟
من فعالیت داستاننویسی در حوزه ادبیات کودکان و نوجوان را از سال ۱۳۵۸ در رادیو کرمان آغاز کردم. سال ۱۳۶۳ اولین داستانم در مجله کیهان بچهها چاپ شد که آغاز همکاری من با این نشریه بود و این همکاری تا سال ۱۳۷۱ ادامه داشت. بعد از آن چند سالی در استان هرمزگان ساکن بودم و با انجمن تئاتر شهر میناب همکاری داشتم و سال ۱۳۷۰ هم با سکونت در بندرعباس، انجمن قصه این شهر را راهاندازی کردم. سال ۱۳۸۰ به تهران آمدم و چند سالی مسئول بخش داستان نوجوان نشریه دوچرخه بودم. در حال حاضر دبیر و عضو هیأتمدیره انجمن نویسندگان کودک و نوجوان هستم و با نشریات رشد از جمله رشد نوآموز و دانشآموز هم همکاری دارم.
درباره تألیفات قبلی و آثار جدید خودتان برایمان بگویید.
من سی و چند سالی است که در حوزه کودک و نوجوان فعال هستم و سی و دو کار هم بیشتر ندارم. خیلیها سؤال میکنند این همه سال و این چند تا کتاب کم نیست؟ همیشه هم گفتهام اگر کارهای چاپ نشدهام را کنار اینها بگذارم خیلی بیشتر میشود، اما فکر میکنم هنوز جای کار دارند و برای چاپ آنها بیشتر به تأمل اعتقاد دارم تا شتاب. مثلاً الان هشت تا رمان نوجوان دارم؛ یک مجموعه فانتزی هفت جلدی؛ یک مجموعه سهجلدی و پنج رمان کودک. آخرین کاری هم که از من زیر چاپ است و قرار شده به نمایشگاه برسد خاله نگار و دختر گلها نام دارد که در نشر شهر قلم زیر چاپ است.
چه موضوعاتی شما را بیشتر به نوشتن ترغیب میکند؟ مثلاً از «کوزههای آب» سال ۷۱ تا «النگ و ملنگ» سال ۹۴ چه تفاوتی در انتخاب سوژههای داستانی خودتان میبینید؟
همانطور که میدانید هر داستانی با یک ایده شروع میشود. ایده هم مثل بذر است برای باغبان. گاهی حرفی، گفتوگویی، تصویری یا خواندن کتابی ایده برای نوشتن میدهد. ایدهای که از همان آغاز ذهنت را قلقلک میدهد و میگوید من را بنویس. خب هر انسانی در طول زندگی مراحل مختلفی را طی میکند و در هر سنی ایده خاصی باعث جلب نظرش میشود. با این حال من سعی کردم که هر کارم با کار قبلی متفاوت باشد. چه در ایده یا ساختار و چه حتی از نظر زبان. شاید دلیل اینکه در به چاپ رساندن کارهای آمادهام صبوری پیشه میکنم، همین وسواس در شبیه به هم نبودن کارهاست.
میدانیم که شما علاوه بر فعالیت در حوزه ادبیات کودک در بخش داستان بزرگسال هم فعالیت دارید و جلسات کتابخوانی شما در فرهنگسراها و محافل اینچنینی پر طرفدار است. فعالیت برای دو گروه سنی متفاوت در این حوزه با چه انگیزهای انجام میشود و آیا با هم منافات ندارد؟
بله، من در حوزه ادبیات بزرگسال هم فعال هستم و در طول هفت هشت سال اخیر جلسات داستانخوانی زیادی داشتهام. بهنظرم این دو حوزه از یک نظر با هم مشترک هستند و آن هم بحث قصه و داستان است. قصه را هم کودکان دوست دارند و هم بزرگسالان. فقط نوعش فرق میکند. اما اصل یکی است. علاوه بر این، من حتی در جلسات بزرگسالان هم سعی میکنم حال و هوای کودکی را حفظ کنم. بیشتر جلسات هم که برگزار کردم یک جور دورهمی کتاب بوده است تا نقد به آن شکل مرسومش.
البته به نظر من کار کردن در حوزه کودک و نوجوان خیلی دشوارتر از حوزه بزرگسال است. هر چه هم گروه سنی پایینتر باشد این کار کردن دشوارتر میشود. وقتی بزرگسال هستی نوشتن برای همسنهای خودت سخت نیست. اما وقتی بزرگسالی و میخواهی برای کودکی بنویسی که با او تفاوت سنی داری کار دشوارتر میشود. البته درست است که نویسندگان کودک و نوجوان به قول آقای هوشنگ مرادی کرمانی ببخشید هنوز بزرگ نشدهاند اما فقط کودکبودن برای نوشتن کافی نیست باید شناخت کافی از کودک و نوجوان امروزی داشته باشید. باید بدانید که نیازها و دغدغههای او چیست و کلی مسائل دیگر.
از فعالیتهایی که در زمینه طرح پایتخت کتاب سال انجام میشود بگویید. با توجه به اینکه شما در جریان ساز و کار این حرکت فرهنگی هستید، راجع به چگونگی تداوم اجرای این طرح طیسالهای اخیر و پیامدها و دستاوردهای این طرح بفرمایید.
من سهم خیلی کوچکی در این عرصه دارم و سالیان سال است که انسانهای بزرگی در این زمینه کار کردهاند. در بخش پایتخت کتاب از طریق انجمن نویسندگان کودک و نوجوان با این رویداد فرهنگی همکاری کردهایم. مثل برنامهریزی و اعزام پنجاه نفر از نویسندگان کودک و نوجوان در سال ۹۵ به پایتخت کتاب ایران که نیشابور بود و اعزام همین تعداد نویسنده و شاعر و تصویرگر در سال ۹۷ به کاشان.
این گونه سفرها و آشنایی کودکان و نوجوانان شهرستانی با نویسندگان خود و دیدار و گفتوگوی از نزدیک نقش مهمی در رونق کتاب و کتابخوانی داشته است. اولین کاری که برای عرضه یک کتاب باید انجام داد، تبلیغ آن است. دیدار نویسنده با مخاطب هم یک جور تبلیغ برای ترغیب بچهها به خواندن کتاب است. کافی است در همین جام باشگاههای کتابخوانی به نامههایی که بچهها برای نویسندهها نوشتهاند دقت کنید. متوجه میشوید که این دیدارها چقدر اشتیاق بچهها را برای خواندن آثار نویسندگان دوچندان میکند.
حالا که صحبت به جام باشگاههای کتابخوانی کشیده شد، لطفاً در مورد این طرح هم توضیحاتی را بفرمایید که اصلاً جریان چیست و چه کسانی شرکت میکنند یا اگر کسانی تاکنون بیخبر بودهاند، برای حضور در این طرح چه باید بکنند؟
من سه سال است که با جام باشگاههای کتابخوانی در کنار عده زیاد دیگری فعالیت میکنم. جام باشگاههای کتابخوانی طرحی است که در دفتر برنامهریزی و مطالعات فرهنگی وزارت ارشاد انجام میشود. این طرح از سال ۹۵ شروع شد. به این شکل که یک تسهیلگر با حدود ۱۲تا ۱۵ کودک یا نوجوان باشگاهی تشکیل میدهد که بعد از ثبت آن در سایت bookpromotion.ir با تخفیف ۵۰درصدی کتاب اقدام به خرید آن میکنند. بعد از تهیه کتاب و خواندن آن در باشگاه یکسری فعالیت انجام میدهند که از طرفی باعث میشود این طرح با دیگر طرحهای کتابخوانی متفاوت باشد و از طرف دیگر افراد وارد رقابتی سراسری در این زمینه میشوند.
فعالیتهایی مانند تهیه فیلم موبایلی؛ معرفی کتاب؛ نامه به نویسنده؛ انتخاب نویسنده یا کتاب برتر از جمله این موارد است. تسهیلگر طی یک زمان مشخصی تمام فعالیتها را مستندنگاری کرده و برای داوری میفرستد که در نهایت باشگاه، فیلم موبایلی و نامه به نویسنده برتر و.. را انتخاب میکند و طی مراسمی به برگزیدگان جایزه اهدا میشود.
استقبال از این برنامه چگونه بوده است؟
امسال سومین دوره جام باشگاههای کتابخوانی برگزار شد. این کار سال ۹۵ در ۱۷ شهر با ثبت دو هزار باشگاه و نزدیک ۲۲ هزار عضو شروع شد. سال ۹۶ این تعداد به حدود پنج هزار باشگاه و حدود ۶۰ هزار عضو رسید و سال ۹۷ چیزی نزدیک به ۱۶ هزار باشگاه در ۱۷۰۰ شهر و روستا تشکیل شد و ۲۲۱ هزار و ۳۲۰ نفر در این برنامه مشارکت داشتند. نکته جالب در این طرح خواندن گروهی و گفتوگو درباره کتاب است. یک تسهیلگر باید به بچهها این نکته را یادآوری کند که لازمه گفتوگو شنیدن حرف دیگران است.
کتاب هم که بهانه خوبی است تا بچهها از نظرهای دیگران آگاه شوند و قبل از هر چیز یاد بگیرند که با دقت گوش کنند و بپذیرند که سلایق گوناگون است و این نباید باعث اختلاف و درگیری شود. نکته حائزاهمیت بعدی در این خوانش این است که بچهها یاد بگیرند جلو جمع حرف خودشان را بزنند و از این راه اعتماد به نفسشان بالا برود. من بچههایی را میشناسم که در ابتدا وقتی میخواستند صحبت کنند از ترس دچار لکنت زبان میشدند اما چون در باشگاه به آنها این فرصت داده شده بود که راحت حرفشان را بزنند، آن لکنت زبان از بین رفته است.
شما که از نزدیک با این گونه برنامهها و طرحهای فرهنگی در ارتباط هستید، آینده وضعیت کتاب و کتابخوانی در کشور را چگونه میبینید؟
صحبتکردن درباره آینده، کاری سخت و دشوار است اما میدانم اگر با همین شرایط موجود به چنین طرحهایی توجه بیشتری بشود و روی بچههایی که در شهرهای کوچک و روستاها زندگی میکنند سرمایهگذاری لازم بشود، میشود به روزی رسید که سرانه خوانش کتاب در ایران بیشتر شود. همین الان هم اگر بخواهیم آمار سرانه کتاب در ایران را بگیریم باید همین تعداد ساعتهای کتاب خواندن در جام باشگاهها را به آن اضافه کرد و گفت سرانه کتاب کمی بیشتر از قبل است. اگر هم بحث آمار فروش کتاب باشد جام باشگاههای کتابخوانی توانسته کاری بکند که این آمار افزایش پیدا کند. آن هم در شرایطی که وضعیت کتاب و چاپ آن اصلاً خوب نیست.
معصومه تیرگریان
- 11
- 5