«او تحقیقی بسیار عمیق از ابتدای تاریخ علم کلام، از حسن بصری تا به امروز انجام داده که بسیاری از آنها را هنوز چاپ نکرده است. ما در تاریخ هیچگاه به این اندازه به فلسفه نیاز نداشتهایم. امروز با دقت در رفتار و گفتار و فهم زمانه، نیاز فلسفه را درمییابیم و متوجه میشویم در مورد استاد جهانگیری غلو نکردهایم.» این صحبتهای رضا داوری اردکانی درباره محسن جهانگیری استاد ممتاز فلسفه است؛ فیلسوف ایرانی و استاد بازنشسته دانشگاه تهران که اول اردیبهشت ماه امسال در ۸۹ سالگی دار فانی را وداع گفت. چهرههای بسیاری از جمله اصحاب فرهنگ و اندیشه درگذشت این استاد فرزانه و ابن عربیشناس برجسته را دریغی برای این حوزه دانستهاند و از فقدان او بهعنوان ضایعه یاد کردند.
جهانگیری که سالها پیش در معدود حضورهایش در مجامع فرهنگی، به مراسم بزرگداشتش رفته بود در سخنان کوتاهی درباره خود میگوید: «انسانی منزوی و گوشهگیرم و از شهرت هم بیزارم. شاید تحت تأثیر اسپینوزا قرار گرفتم.» در بیان منقبت او آوردن نقلی از غلامحسین ابراهیمی دینانی استاد برجسته فلسفه اسلامی هم خالی از لطف نیست که گفته بود: «من آرزو میکردم کهای کاش او در قرن سوم هجری به دنیا میآمد؛ زیرا اگر چنین میشد، مسیر تفکر در تاریخ اسلام غیر از این بود.» اساتید فلسفه در گفتوگو با «ایران» از محسن جهانگیری استاد ممتاز فلسفه میگویند.
متفکر دغدغهمند
احسان شریعتی
استاد فلسفه
آن سالها که در دانشگاه تهران تدریس داشتم با مرحوم دکتر محسن جهانگیری ملاقات کردم هر چند که پیشتر از خلال آثارشان با ایشان آشنایی داشتم. دکتر جهانگیری، شخصیتی ساده، افتاده و متواضع بودند که زندگی خود را وقف کارهای علمی و ترجمه کرده بودند و در ترجمههای خود توجه بسیاری به ابنعربی و اسپینوزا داشتند.
او آموزگاری بود که در زندگی علمی و پژوهشی خویش به این توصیه اسپینوزایی عمل میکرد: «ریشخند نکردن، افسوس نخوردن، نفرین نکردن، بل فهمیدن»!
اسپینوزا برای فرهنگ فلسفی ما بسیار بیگانه و ناشناخته است، فارغ از این بیگانگی، با فرهنگ فلسفی ما هم فاصله زیادی دارد. واقعیت این است که تأکید اسپینوزا بیشتر بر زندگی و مبارزه با اندوه و احساسات منفی است. این در حالی است که غم در جامعه ما بسیار ستایش میشود. اما فارغ از این افتراق، اسپینوزا با فلسفه شرقی مشابهتهایی هم پیدا میکند. او از طریق ابنمیمون که او نیز تحت تأثیر فارابی بود با فلسفه شرقی آشنا شد. این افتراق و شباهت پارادوکسیکال نقاط جذابی است که به نوعی اسپینوزا را به ما شبیه و در عین حال متفاوت میکند. از این نظر، شاید این دلایل موجب توجه و التفات خاص مرحوم دکتر جهانگیری بر اسپینوزا بوده است. و شاید آنچه ایشان را به اسپینوزا گره میزد بتوان در این نکته دید.
اسپینوزا در دانشگاه و فرهنگ ما خوب فهمیده نشده است و معتقدم، ترجمهای که ایشان از کتاب «اخلاق اسپینوزا» داشتند، میتواند به این فهم کمک کند.
واقعیت این است که ترجمههای کلاسیک در ایران کمتر انجام میشود و هر ترجمه کلاسیکی که صورت میگیرد میتواند بسیار ارزشمند باشد هر چند که در روایتهای اولیه از هر اثر کلاسیکی ممکن است نواقصی وجود داشته باشد. از این رو، باید از هر اثر کلاسیک چند ترجمه انجام شود. در این راستا میتوان گفت ترجمه دکتر جهانگیری از کتاب «اخلاق اسپینوزا» گام مهمی در فهم اندیشههای اسپینوزا در ایران بود.
مظهر نجابت و شرافت اخلاقی
بیژن عبدالکریمی
استاد فلسفه
دکتر جهانگیری مظهر نجابت و شرافت اخلاقی بود. ایشان، معلم در معنای حقیقی کلمه بود. هیچگاه دچار خشم و عصبیت نشد. من در دهه شصت افتخار شاگردی ایشان را داشتم اما با وجود گذشت این همه سال، کماکان طعم شیرین کلاسهای ایشان در ذهن من و بسیاری از دوستانی که در آن دوره در کلاسهای ایشان حضور داشتند، احساس میشود.
از دست رفتن ایشان برای دانشجویانش بهلحاظ عاطفی، ضربه بزرگی بود. کسی را نمیشناسم که دانشجوی ایشان بوده باشد و به ایشان تعلقخاطر عاطفی نداشته باشد و این از موارد بسیار شاذ و نادری است که معلمی بتواند روی اخلاص و اندیشه دانشجویانش اثر بگذارد و آنان را بواسطه اخلاق، سعهصدر، نرمخویی و حس احترامی که برای دانشجویانش قائل بود، جذب کند. از ایشان آثار بسیاری برجای مانده است؛ از جمله ترجمه کتاب «اخلاق اسپینوزا» و کتاب «محییالدین ابنعربی؛ چهره برجسته عرفان اسلامی» که به این اعتبار میتوان گفت ایشان ابنعربی پژوه بودند. همچنین، درسهای منطق، کلام و فلسفه اسلامی، عرفان و از بیکن تا هیوم را در دانشگاه تهران تدریس میکردند.
مرحوم جهانگیری همچنین، مظهر نظم و دقت بود؛ طی سی سال، هیچگاه در کلاسهایش تأخیر نداشت و زودتر از پایان وقت کلاس، کلاس را تعطیل نمیکرد. در مورد ایشان دکتر رضا داوری اردکانی، چهره ماندگار فلسفه، میگوید که مرحوم جهانگیری سی سال در دانشگاه تهران بودند حتی یک مورد وجود نداشت که ایشان برخوردی با همکاران، کارمندان یا زیردستان داشته باشد. مرحوم دکتر جهانگیری نمونه اعلاء از نسل استادانی بود که در روزگار ما کمتر نمونه و مانندی دارد.
- 10
- 6