بر چهره گل نسیم نوروز خوش است/ در صحن چمن روی دلافروز خوش است
از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست / خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
برای درک نوروز باید نگاه تلخ سیاسی را کنار گذاشت و با نگاهی دیگر جهان را دید. نگاهی که سبز باشد. نگاهی که حتی میتوان آن را از اولین سبزه نودمیده یا گل نوشکفته دردمدستترین جایی که هستی کسب کنی.
نگاهی که از رویش و شکوفایی و صلح نشئت گرفته باشد نه از جنگ و ترور و خونریزی و کشمکشهای بیپایان قدرتمندان و جنگافروزان و حامیان آشکار یا پنهان آنها. نگاهی که وامدار عشق به طبیعت، هستی و از همه مهمتر انسان باشد.
چند سال پیش بود که سازمان ملل متحد نوروز را بهعنوان یک آیین جهانی به ثبت رساند و پیام آن را «صلح جهانی» دانست. دراینمیان ما ایرانیان یکی از ملتهایی هستیم که هر ساله نوروز را جشن میگیریم زیرا در پهنه هستی از چین گرفته تا ایالات متحده آمریکا بسیاری هستند که به صورت گروهی یا ملی نوروز را جشن میگیرند.
از «سالارها» در چین گرفته تا جشن «هولی» در هندوستان، تا پاکستانیها که نوروز را «عالم افروز» مینامند تا افغانها که اساسا این عید را جشن ملی خود میدانند تا ایران که مبدع این سنت زیبای بشری بوده و تاکنون از آن بهعنوان یک میراث گرانبها پاسداری کرده است تا کشورهایی مانند آذربایجان، قرقیزستان، قزاقستان، ترکمنستان، تاجیکستان و ازبکستان که هریک برایشان نوروز یک جشن بزرگ ملی است تا کردها در عراق که آن را یک میراث فرهنگی و تاریخی برای خود میدانند تا کردهای ساکن سوریه و لبنان و قبطیهای مصر که آن را «النیروز» مینامند تا مردم ترکیه یا اهالی زنگبار در آفریقا یا تاتارها در بلغارستان... تا کاخ سفید که هر سال سفره هفتسین میاندازد و نوروز را جشن میگیرد.
در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما، هرساله او به اتفاق همسرش نوروز را جشن میگرفتند و به همین مناسبت پیامی کوتاه به زبان فارسی میدادند که در رسانهها نیز منعکس میشد. میشل اوباما بسیار شیفته جشن نوروز بود و یکبار دربارهاش گفت: «بیش از سه هزار سال است که خانوادهها و جوامع در خاورمیانه، آسیا و سایر نقاط جهان، از جمله در آمریکا، نوروز را که نشانه آغاز بهار است جشن میگیرند. نوروز فرصتی برای اندیشیدن به آنچه در سال گذشته اتفاق افتاده و برنامهریزی برای سالی پر از سلامتی و کامیابی در آینده است.
اینروزها بر پیکر بشریت زخمهای کمی نیست. بهخصوص در شنزاری تفتیده به نام خاورمیانه که چندسالی است ترور، سرکوب، خشونت، آوارگی و محرومیت جا را بر هرچه مهر و محبت و آشتی و صلح تنگ کرده است. این جنگها زاییده نابخردی حاکمان منطقه باشد یا دخالتهای خارجی فرقی نمیکند نتیجهاش همان زخمها و آسیبهاست؛ آسیبهایی که برای سالیان سال میهمان ما و همسایگان ما خواهد بود.
منطقه ما دیری است به قول خیام در فصل «دی» به سر میبرد و هنوز نتوانسته این ایام سیاه و تاریک را پشت سر بگذارد. «دی» در ادبیات همان «دیجور» و «سیاهی» و کبودی است. اشاره شاعر به دوران حاکمیت سرما و یخبندان و قلدرمآبی حاکمانی است که از نوروز و بهار گریزانند و فصل شتاء را دوست میدارند تا در پرتو آن بتوانند به دیوسیرتی و طمعورزیهای خود ادامه دهند.
از این پدیدآورندگان «دی» جز رنج و ملالت چیزی عاید بشریت نشده است و از این پس نیز نخواهد شد. بهتر است به توصیه خیام صحبت از آنان را کوتاه کرده و از نوروز بگوییم. از صلح جهانی و از فرهنگ گفتوگو و آشتی و مدارا و احترام به حقوق بشر و حفظ حرمت انسانها. از خورشید تابان که در این اعتدال بهاری خوش میخرامد و نفخه صور در جهان میاندازد.
از حیاتی سرسبز که ارمغان هستی در این اعتدال بهاری است و جهان کهنه دگر باره نو میشود. میگویند بر سقف تالار آشوکای کاخ راشتراپاتی ریاستجمهوری هند، شعری درباره نوروز نقاشی شده که جملاتش چنین است:
صحرا رخ خود ز ابر نوروز بشست/ این دهر شکسته دل به نو گشت درست
- 16
- 3