وضع نابسامان تنها نیایشگاه زرتشتیان کرمان در گفت و گو با موبد زرتشتی.
«موبد» از وضع راضی نیست. درها و پنجرهها، همه فلزی است اما «باید چوبی میبود.» روی دیوار یک آینه قاب شده و این «به دور از سادگی» است. با دلخوری از پشت میلههای آهنی به آتش «هزارساله» وَرَهرام نگاه میکند که روی آتشدانِ کج، بیقرار میسوزد. دیوار خیس و تمام نمخوردگیهای بنای ٩٣ساله را نشان میدهد و انگشت اشاره را روی ستون نیمهجان ایوان نگه میدارد؛ هشت تیرِ چوبی جور ستون شکسته را میکشند تا بلکه بودجه برسد و آخرین آتشکده زرتشتیان کرمان، سر پا بماند.
«فرهنگ فلاحتی» بعد از اینکه موبد قبلی سرطان گرفت و از دنیا رفت و جسدش را به دانشگاه علوم پزشکی اهدا کرد، به اینجا آمد. او اکنون در لباس سراسر سفید موبدی نشسته پشت میزی در سالن اصلی آتشکده که با قالیهای لاکی فرش شده. نقشی فلزی از «فروهر» بالای پنجره گنبدی است و آنسوتر نگارهای از «زرتشت» با ریش و موهای بلند خرمایی که هالهای از نور، گِردِ سر دارد، به بالا نگاه میکند و انگشت اشارهاش را رو به آسمان گرفته.
بنای بازمانده از پهلوی اول، از همان ابتدا آتشکده نبود. خانهای بود در باغی بزرگ و محصور میان سرو و شمشاد و مورد؛ گیاهانی همیشه سبز که نماد مَزدَیَسنا *و امرداد امشاسپندند**؛ نشانههای ایستادگی و جاودانگی. نزدیک ١٠٠سال پیش نه ایزوگامی روی بام سوار شده بود و نه کف و دیوارها را با سنگ مرمر خفه کرده بودند. در و پنجرهها چوبی بود. سقفِ کاذب نداشت، گنبدی بود. ستونها هم روی پای خودشان ایستاده بودند.
روایتهای سینه به سینه اینطور میگوید؛ آتشی که اکنون در گوشهای از این بنای ثبتشده در فهرست آثار ملی تختنشین شده، همان شعلهای است که روزگاری در آتشکده «محله شهر» در کرمان میسوخت و همانی است که ٣٠٠سال پیش از این هم پنهانی در آتشکده «اودواده» هند نگهداری میشد تا بیگانگان خاموشش نکنند.
موبد فلاحتی هر روز ماشینش را کنار «نعش کش» پارک میکند، از باغ همیشه سبز و تنها موزه زرتشتیان رد میشود و به آتشکده میآید.
ما پرستار آتشیم
او دعایی مقدس را به آواز میخواند؛ گوشهای از خُردهاَوِستا***. پژواک صدایش در سکوت آتشکده تکرار میشود. موبد فلاحتی در آیینهایی که در آتشکده کرمان برگزار میشود، برای درگذشتگان، در جشن سدرهپوشی و گواهگیری (عقد) از یشتها، یسنا و گاتاها هم میخوانَد. زرتشتیان ١٢ جشن ماهانه، سالانه و متفرقه آیینی و دینی در نیایشگاه برگزار میکنند که «هدف از آن برقراری اتحاد و کمک به یکدیگر» است.
وقتی که زرتشتیان برای شکرگزاری، نیایش و شادمانی به این باغ میآیند، موبد از اندیشه و فلسفه زرتشت میگوید و به سوالاتشان جواب میدهد. او مهم میداند که برای میهمانان ناخوانده نیایشگاه هم، پیش از همه، از آتش بگوید که «بیشتر از هزار سال است خاموش نشده» و باید از آن «پرستاری» کرد. زرتشتیان به وقت نیایش به سوی روشنایی میایستند؛ خورشید، ماه، چراغ یا آتش. آتش آتشکده درفش مَزدیَسناست، نماد هویتی پیروان این آیین توحیدی.
موبد آتشکده کرمان افسانه کشف آتش در شاهنامه فردوسی را روایت میکند و قصه هوشنگ که برای کشتن مار، سنگی را به سنگی کوفته و «ازین طبع سنگ آتش آمد فراز» بعد تعریف میکند: «شعله این آتش از آتشکده کاریان فارس به اینجا آمده. فلسفه وجودش هم به سالیان دور برمیگردد. ما به آتش نیاز داشتیم و به نفع خودمان مهارش کردیم؛ اتاقی برایش ساختیم و در آدریان (آتشکده) از آن مراقبت کردیم تا همه افراد نیازشان را با روشنبودن آتش برآورده کنند. از آن زمان به این خزانه میآمدند و سهمی از آتش میبردند. آب و خاک و هوا و آتش برای ما گرامی است و از بین این چهار عنصر، آتش پاک است و نور و روشنایی دارد. شعله همیشه رو به بالا میسوزد؛
از جانش مایه میگذارد، فرقی بین افراد قایل نیست و درس ایثار میدهد.» با تکرار همه این توضیحات، حتی در کرمان و یزد هم با این سوال مواجه میشوند که «آیا شما آتش را میپرستید؟» موبد میگوید که چاره نیست: «در سنت ما یک پرچم و نماد هست و آن آتش است. پرچم ما همیشه برافروخته است و فقط بهعنوان سنبل از آن پرستاری میکنیم، نه پرستش. در فرهنگ عامه فکر میکنند که ما آتش را میپرستیم اما اینطور نیست. میهنپرست؛ یعنی پاسدار میهن نه کسی که کشورش را پرستش میکند. ما پاسدار آتشیم که نماد پاکی و اتحاد است. اگر در اذهان عمومی اینطور میگویند، خب بگویند؛ آنچه فکر میکنند ما نیستیم. آنها که سواد دارند، درباره دین ما میدانند.» پرچم اهورا مزدا در اتاق کناری روی کندههای پسته میسوزد.
نمی گذارند تبلیغ کنیم
آخرین آتشکده کرمان در خیابان زریسف، خیابان برزو آمیغی، کوچه آتشکده، به اندازه آتشکده یزد شناختهشده نیست. موبد فلاحتی میگوید که «یکهزار زرتشتی در کرمان زندگی میکنند، خیلی کمتر از جمعیت یزد.» و زرتشتیان کرمان «در روزهای عزیز» به زیارتگاه شاه مهر ایزد و شاه ورهرام ایزد هم میروند اما میعادگاهشان همینجاست.
چقدر بازدیدکننده به این آتشکده میآید؟
به قدر آتشکده یزد. البته با این تفاوت که نمیتوانیم برای آتشکده کرمان، بهعنوان جایی که بتوان از آن بازدید کرد، تبلیغ کنیم. یکنفر نیست که به ما پاسخ دهد این محدودیتها برای چیست. در عوض آتشکده یزد اسم درکرده و برایش صف میکشند.
دلیل محدودیتها چیست؟
ما هم درست نمیدانیم. سیاسی، امنیتی و... شهرداری برای آتشکده یزد تابلو هم زده اما ما به زور موفق به این کار شدیم. یک تابلوی نارنجی کوچک زدیم. سازمان زیباسازی هم پولش را گرفت.
درآمدزایی موزه چقدر است؟
نفری ٢هزار تومان قیمت بلیت است که خرج خود موزه میشود و به جای دیگری هم نمیرسد.
هزینههای آتشکده و مرمتش از کجا تأمین میشود؟
از موقوفات انجمن زرتشتیان کرمان. املاک و مستقلات انجمن کم نیست. هرچند پیشنهاد داده بودم کاری کنیم که اینجا هم دیده بشود اما موافقت نشد.
نخستین و تنها موزه مردمشناسی زرتشتیان ایران در همسایگی همین آتشکده است. بنایی آجری که بر سردرش سه کلمه نقش شده: « هُمت، هُوخت و هُورَشت» به معنای اندیشه، گفتار و کردار نیک. اینجا را که ساخت و راهاندازیاش ١٠سال طول کشید، بزرگترین موزه مردمشناسی زرتشتیان جهان معرفی میکنند. قدیمیترین شیء این موزه، یک کتاب دستنویس گاتاهاست با پیشینه بیشتر از ٢٠٠سال و آتشدانی دستی که تاریخ ١٢٠٧ روی آن حک شده. در موزه مردمشناسی لباسهای زرتشتیان و ابزار آتشکده نگهداری و معرفی میشود و بخشی به اسناد و عکسها و معرفی آیینها اختصاص دارد.
آتشکده در حال تخریب است
در و پنجرههای فلزی با پردههای سبز پوشانده شده است. موبد فلاحتی به سقف سفید نگاه میکند که میلههایی فلزی از آن رد شده و دو دیوار روبهرو را به هم چفت کرده است. با ناامیدی به در و دیوار نگاه میکند و میگوید: «بنا در حال تخریب است. از ابتدا آن را توی گودی ساختند و دیوارها نم کشید. ترکخوردگیهای روی ستونها هر روز بیشتر میشود و نم از دیوارها بالا میآید. رطوبت شدت گرفته. چندین و چندبار به اداره میراث فرهنگی گفتیم اما اتفاقی نیفتاد؛ باید هر چه سریعتر مرمت شود.»
آتشکده کرمان ١٦سال پیش در فهرست آثار ملی به شماره ۴۱۹۰ ثبت شد. انجمن زرتشتیان تلاش زیادی کرد تا این اتفاق بیفتد اما شماره ثبتگرفتن بنای ملی را از گزند ایزوگام و سنگ مرمر و تغییرات مختلف دور نکرد.
«در سرتاسر سازه دستکاری شد و اداره میراث فرهنگی هم جلویش را نگرفت. در آتشکده همهچیز باید ساده باشد، این چیزی است که ما به آن باور داریم اما آنها که به خیالشان مرمت کردند، به فکر این باورها نبودند. استفاده از این میلههای آلومینیومی با باور ما جور در نمیآید. پنجرهها و درها باید چوبی باشد اما نیست.» اخمهایش توی هم میرود وقتی میگوید: «سقف باید گنبدی باشد نه به این شکل. اصلا نمیشود آینهای در معبد باشد اما آینه به دیوار کوبیدهاند. اینها با معماری بنا سازگار نیست.
آمدند درستش کنند، بهتر نشد، بدتر شد؛ مثلا یک زمان خیلی ناشیانه روی آجرها رنگ پاشیدند که فقط زیبا شود. با این کار نفس آجر را گرفتند و نم کشید و یکونیم متر تا بالای دیوار شوره زد. سال ٧٩ هم سنگفرش کردند و رطوبت به جان بنا رفت. بعد از ثبت هم اتفاقی برای درستکردن این تغییرات نیفتاد. میراث فرهنگی فکری به حال این آتشکده ملی نمیکند. مشکل این است که ما نمیتوانیم اینجا را تخریب کنیم و از نو بسازیم. این میراث نیاکان ماست که برای امروز ما سرمایهگذاری شده و حالا به این روز افتاده است.»
اوایل آذر وقتی عملکرد دو ساله انجمن زرتشتیان کرمان بررسی میشد، دو مورد در فهرست کارهای انجامشده آمد: «بازسازی و زیباسازی محوطه آتشکده و مرمت دیوار آتشکده از محل دهش همکیشان و بودجه انجمن زرتشتیان کرمان و آغاز عملیات مرمت و بازسازی ساختمان آتش و آتشکده.»
دو ستون ریخته و به ضرب و زور تیرهای چوبی سر پا ایستادهاند: «چهار ستون جلویی و چهار تای پشت بنا چند ماهی است که عوض شده. دو تا ستون دیگر مانده که ریخته و در حال تعویض است. بودجه تعویض ستون را خود انجمن داد و یک ریالش را هم اداره میراث فرهنگی تقبل نکرد.» کارشناسان اداره میراث فرهنگی به این یکی نظارت داشتهاند اما موبد فلاحتی گلایه دارد که حتی کارشناسانی هم که برای مرمت به آتشکده میآیند هم با سنت و دین زرتشتی آشنایی ندارند و «ممکن است احترام نگذارند.»
موبد دوباره و چند بار به کار بردن آهن و آلومینیوم در بنا را مثال میزند که بدون مشورت بوده و آینههایی که در دیوار کار گذاشتند و حرارت نگذاشت که سر جایشان بمانند.
او میگوید: «ممکن است مصالحی برای مرمت بیاورند که کیفیت بدی داشته باشد؛ چون موقعیت جغرافیایی را در نظر نمیگیرند، مثل سنگهایی که بیتوجه به نم روی دیوار زدند. چند سال پیش پشتبام بنا را ایزوگام کردند و سقف کاذب زدند.»
٢٠ سال پوشیده در لباس موبدی
روی دیوار کناری عکسی سیاه و سفید از موبدان قدیم آتشکده قاب شده. فرهنگ فلاحتی مدام از موبد پیشین آتشکده یزد صحبت میکند که «با مطالعه، باسواد، جسور و پاک» بود و بیشتر از یک سال است که بر اثر سرطان جان سپرده و جسدش به دانشگاه علوم پزشکی اهدا شده است. دستی به سبیلش میکشد و میگوید: «اگر زمانی قدرت انجمن دست من بیفتد، خواسته موبد مهران غیبی را در این مجموعه اجرا میکنم. او پژوهشگر دینی و فعال اجتماعی بود، پاسخ همه سوالها را پیدا میکرد.»
خواستهاش چه بود؟
میخواست حیاط بنا را بازسازی کند. باید کفاش را سنگفرش کنیم. زمانی خشت به خشت این بنا با مصیبت بنا شد، نباید بگذاریم بیشتر از این آسیب ببیند. موقوفاتی داریم که میتوانیم برای آتشکده استفاده کنیم. پیگيری مسئولان هم هست اما من تعهد دارم که بمانم و کار انجام دهم. نیامدهام که مراسم اجرا کنم و پولی بگیرم.
شما قبل از آمدن به این آتشکده چه میکردید؟
قبل از اینها ٨سال در انجمن موبدان تهران درس دینی خودمان را میخواندم. در دانشگاه هم مدرک فوقلیسانس فوریتهای پزشکی گرفتم. بعد هم چند سال در آتشکده یزد موبد بودم. اهل یزدم اما ١٠سال پیش ازدواج کردم و آمدم کرمان. برای موبد غیبی مسألهای پیش آمده بود که دیگر نمیتوانست فعالیت کند؛ من را گذاشتند به جای او. دانشگاه فوقلیسانس فوریتهای پزشکی خواندم؛ در اصل ٢٠ سال پیش این لباس سفید را به تن کردم.
در جامعه زرتشتیان کرمان برای فراگرفتن درس موبدی چقدر تمایل هست؟
١٠ درصد؛ این نسبت به جمعیت قابل قبول است.
پیش از اینکه این بنا آتشکده شود، نیایشگاه مردم کرمان کجا بود؟
نخستین آتشکده ما قلعه دختر بود. بعد گبرمحله کرمان که حالا چیزی از آن نمانده است. بعد هم محله شهر. بعد از آن در دولت خانه خیابان فلسطین.
آتش هر بار جابهجا میشود؟
این همان آتش است. هر بار که بناها تخریب شده و زرتشتیان در شرایط مختلف میعادگاه و نیایشگاهشان را جابهجا کردهاند، آتش هم به مکان دیگری منتقل شده است. این آتش از پیش از دوره ساسانیان روشن نگه داشته شده.
کندههای خشک پسته و بادام و زردآلو که روی آتشدان کج میسوزند، از انبار چوب آتشکده میآیند. سنگینی چوب و خاکستر در این سالها یکبار آتشدان را شکسته است و بازسازیاش کردهاند. در این ساعت از غروب که موبد تا ماشین نعشکش پیش رفته تا پراید سفیدش را از زیر سایهاش بردارد، هیربدی از موبدان آتشکده، با لباس و ماسکی سفید بر دهان، دعا میخواند و خاکستر آتش را زیر و رو میکند. کنده سوخته را میچرخاند و مثل پرستاری آتش را مراقبت میکند تا خاموش نشود. او لامپها را خاموش میکند تا آتش تنها چراغ روشن آخرین آتشکده باشد.
* دین زرتشت
** ششمین امشاسپند پس از اورمزد و هفتمین امشاسپندان. امرداد در اوستا، بهویژه در گاتها صفتی است برای اهورامزدا؛ یعنی سرچشمه زوالناپذیری و پایندگی خداوند. مُرداد در باور ایرانیان نگاهبان گیاهان و رستنیها است.
*** جوانترین بخش اوستا و گزیده بخشهایی از یشتها و یسنه خردهاوستا است و اوستا خود مجموعه کهنترین نوشتار و سرودههای زرتشتیان است.
مهتاب جودکی
- 18
- 1