«سده» جشن پاسداشت «اسطوره کشف آتش در تمدن ایرانی» است كه هرساله در آغاز شامگاه دهم بهمنماه یعنی آبان روز از ماه بهمن، با افروختن هیزمی که مردمان، از پگاه بر بام خانه خود یا بر بلندی کوهستان گرد آوردهاند، آغاز میشود. جشن «سده» يكي از مهمترين مراسمهای باستانی ایرانیهاست كه از دیرباز تاکنون در نقاط مختلف کشور، توسط تمام قومیتهای ایرانی فارغ از هر قوم و زبان برگزار میشود.
این جشن به یاد آورنده اهمیت نور، آتش و انرژی است و جنبه دینی نداشته و تمام داستانهای مربوط به آن غیردینی است و بیشتر جشنی کهن و ملی به شمار میآید و وارث حقیقی جشن سده نه تنها ایرانیان بلکه میراثی است که به بسیاری از کشورهای همسایه ایران نیز راه یافته است و در ديگر كشورها همانند تاجيكستان نيز برگزار ميشود. جشن سده بهعنوان آیین ايراني به ثبت ملی رسيده است و ميراث تمامي مردم اين سرزمين بهشمار ميرود.
لغو جشن سده در تهران
سابقه برگزاري جشن سده در استانهای تهران، اصفهان، شیراز، یزد و کرمان به بيش از يك قرن ميرسد. اما امسال در كمال شگفتي، جشن سده در استان تهران لغو شد. ماجرا از آنجا آغاز ميشود كه شماری از اعضاي سمنهاي ميراثي تهران برای برپایی جشن سده به «تخترستم» شهریار ميروند؛ پيش از شروع مراسم، بهدستور فرماندار شهريار از اجراي آيين آن ممانعت بهعمل ميآيد و با مخالفت فرماندار شهریار حاصلِ برنامهریزی یکماهه «کارگروه میراث معنوی شبکه سمنهای میراثی استان تهران» بر باد ميرود. دولت روحاني با شعار باز کردن فضا برای فعالیتهای سمنی و مدنی روي كار آمد، شعاري كه اين روزها دولتمردان مخالف آن عمل ميكنند.
مخالفت و ممانعت از برگزاري مراسم جشن سده در شهريار، يكي از نمونههاي عدم پايبندي دولت روحاني به شعارها و وعدههاي انتخاباتياش است. سازمان میراث فرهنگی کشور كه بايد متولی و نگاهدار و گسترشدهنده چنین میراث ارجمندِ معنوی باشد با وجود نامهنگاریِ شبکه سمنهای میراثی استان تهران نسبت به درخواست همکاری شبکه برای برپایی جشن سده، همراهی نشان نداد، لغو این برنامه که به دست شماری علاقهمند در فضایی خارج از شهر در دست اجرا بود، حاوی پیام خوبی به فعالان میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی نیست.
سده؛ جشني ملي
داستان شگلگیری جشن سده در کتاب ملی حماسه قوم ایرانی، شاهنامه، آمده است: «هوشنگ پادشاه پیشدادی، که شیوه کشتوکار، کندن کاریز، کاشتن درخت... را به او نسبت میدهند، روزی با چند تن از نزدیکان از کوهی میگذشتند که مار سیاهی نمودار شد. هوشنگ سنگ بزرگی برداشت و به سوی آن رها کرد، مار گریخت اما از برخورد سنگها جرقهای زده و آتش پدیدار شد» و بسیار زیباست که آتش، این عنصر بسیار مهم در دگرگون کردن زندگی انسان و به نوعی شکلدهنده مدنیت، در اندیشه ایرانی به اموری فراطبیعی و خدایان نسبت داده نشده و دارای اسطورهای تا این پایه خردپذیر است.
اما در سالهاي اخير برخي از مسئولان با نگاه سليقهاي با نسبت دادن این جشن به دین خاص «زرتشتی»، در برخي شهرها مانع از برگزاري اين جشن ملي شدهاند. مسالهاي كه با اعتراض بسياري از كنشگران اجتماعي و فرهنگي مواجه شده است. به نوشته مورخانی همچون بیرونی، بیهقی و گردیزی جشن سده یکی از سه جشن بزرگ ایرانیان است که در دوران اسلامی، تا اواخر دوران خوارزمشاهیان و حمله مغول برگزار میشد و پادشاهان و مردم عادی همراه هم این جشن را برگزار ميكردند. مشهورترین و بزرگترین جشن سده در زمان مردآویج زیاری در سال ۳۱۳ هجری خورشیدی در اصفهان برگزار شده است و در تاریخ بیهقی به جشن بزرگ سده در زمان سلطان مسعود غزنوی در سال ۴۱۷ اشاره شده است.
عليرضا افشاري، کنشگر فرهنگی درباره پيشينه جشن سده و ارتباط آن با دين زرتشتي به «قانون» ميگويد: «سده، به سادگی، جشن کشف آتش در تمدن ایرانی است. مانند همه جشنها و سنتها در جهان که مناسبتی دارند و نزدیک به همگی مناسبتهایشان دینی است؛ چرا که در آغاز تنها حوزه اندیشه انسان حوزه دین بود که بعدها از آن فلسفه و دانش و هنر و... جدا شد. اما با این حال، آشکار است که موضوع کشف آتش موضوعی تمدنی است، که به خاطر ناآگاهی از زمان دقیق شکلگیریاش در قالبی اسطورهای باز مانده است.
به نظر میرسد که چنین رویداد بسیار دوردستی نخست در یکی از دینهای بسیار کهن که نقطه آغازینش را نمیدانیم، دین مهر، صورتبندی شده باشد چرا که با ویژگیهای بعدی که از این دین داریم همچون اهمیت داشتن نور و روشنایی و به نمایندگی این عناصر، آتش، بسیار نزدیک است. و نیز میدانیم که دین زرتشتی در آغاز دینی بهغایت رادیکالی و نفیکننده همه خدایان گذشته بود که هر کدام مظهری از طبیعت بودند اما، در دورهای، و با گذشت نسلهایی از دیندارانِ زرتشتی و احتمالا پس از به قدرت رسيدن سیاسی، بهدست خردمندانی کوشیده شد تا عناصر ادیان گذشته، ولو به شیوهای تعدیلشده که اصولِ دین جدید را دگرگون نکنند، در آن وارد و پذیرفته شوند تا زمینه برای گسترش آن مساعد شود؛ کاری که در مسیحیت هم شاهد هستیم و با پذیرش عناصر دین مسلط مهری در جهان رومی سببساز گسترشِ این دین شد. و فراموش نکنیم که حتی در دین اسلام هم برخی از آیینهای دوران جاهلیت نمادپردازیهایی نوین شده و در معنایی یکتاپرستانه به درون دینِ جدید راه یافتند».
افشاري ادامه ميدهد:«بخشی از گردشگری امروز جهان که بر پایه رسمها و آیینها و در یک کلام میراث معنوی است. اگر آیینی در سرزمینی دارای پیشینه باشد حتما روزگاری خاستگاهی دینی داشته است اما برپایی آنها عموما امروزه چنین کارکردی ندارد و به معنای متشرف شدن به آن دین نیست. برای نمونه، برپایی آتش در هیج جای جهان به معنای ستایش و نیایش و حتی پرستش آن، در معنای نگاهداری، نیست؛ هر چند آنچه درباره آتشپرستی ایرانیان گفته میشود از بنیان غلط است و نشانه ناآگاهی. این موضوع برآمده از تبلیغاتی سیاسی در دورهای کوتاه و خاص از تاریخ سرزمینمان است که حتی سازندگانِ آن دروغها هم خود آن را قبول نداشته و بارها بر یکتاپرستیِ ایرانیان باستان و نادیده شدنِ خدای آنان تاکید داشتهاند.
دو نکته در این بحث است: نخست آنکه معنای واژه پرستیدن، همچنان که در واژه پرستار به جای مانده، و در بیت «بگفتا فروغیست این ایزدی / پرستید باید اگر بخردی» از شاهنامه نیز آشکارا از آن دریافت میشود، و اتفاقا خردمندانه به فروغی از ایزد بودن آن اشاره شده، به معنای نگهداری و مراقبت کردن است و آشکار است که اگر از آتش، آنهم در آن دوران و هنگامه که روشن کردنش کاری سخت بود، مراقبت و پرستاری نشود خاموش خواهد شد؛ موضوعی که امروزه چنان دیدی به آن وجود ندارد و جز در آتشکدههایی که در آن بر پایه عرفی دینی نمیگذارند آتش خاموش شود، در دیگر جاها و از جمله در جشن سده آتشها در نهایت خاموش خواهند شد.
و دوم آن که اگر احترام به آتش را که نیاکامان ما، به سادگی همچون آب و هوا (باد) و خاک، میکوشیدند که آلوده نشود و پاک بماند ــ که امروزه با این آسیبهای دهشتناکی که به زیستبوم وارد شده میتوانیم به ارج و ارزشِ بسیارِ آن اندوختههای فرهنگی پی ببریم ــ در معنای ستایش و نیایش بگیریم مانند آن است که سجده آوردنِ ما در نمازمان را تعبیر به احترام گذاردن به مُهر یا حتی نیایشِ کعبه ارجمند بگیریم، که در هر حال سازهای زمینی و ساختهشده از سنگ است».
افشاري با تاكيد بر اينكه در دورانی که شماری از جوانان به دنبال جشنهایی هستند که خاستگاهشان در سرزمینهایی دیگر است و چندان با فرهنگ ما همخوانی ندارد؛ ميگويد:« هنگامی که خود دارای پیشینهای غنی در زمینه جشن و شادی هستیم هر چند حکومت بر پایه بنیان خود میکوشد رسمها و سنتهایی دینی را تشویق کند، اما لزومی ندارد با جشنها و شادروزهای ملی، آنهم در این سطح خُرد، مقابله نماید و توان خود را در این راه صرف نماید که در نهایت عِرض خود خواهد برد و زحمت ما خواهد داشت. جدا از آن که از نظر روانی چنین برخوردهایی تاثیری واژگونه خواهد گذارد و همچنان که فشار نهادهایی امنیتی بر سازمانهای زرتشتی که مسلمانان را در چنین جشنهایی راه ندهند به زایشِ جمعهایی مسلمان که خود این جشن ها را برپا میکنند، انجامید.
اگر فشارها افزون شود و از برپاییِ اینچنین محفلی و انجمنیِ برنامههایی جلوگیری شود و این گوناگونیِ ارجمند، که در آن کاری بر خلافِ ضوابط و باورهای جامعه رخ نمیدهد، پذیرفته نشود دور از ذهن نخواهد بود که بیشتر و بیشتر گسترش یابد و روزی همانگونه که جشنهایی ملی چون چهارشنبهسوری و سیزدهبهدر و فراتر از آنها خودِ نوروز جایگاهشان را حفظ و حتی با ورود جمهوریهای ایرانیتبار قفقاز و آسیای میانه مقتدرتر گشتند، این جشنها هم که با ذات انسان رودررویی ندارد، چنان خواهند شد.
سخن آخر
هر چند ماندگاریِ سده در تاریخ معاصر مرهون زرتشتیان است و همه ساله نیز باشکوهترین جشن سده در کرمان با محوریت زرتشتیان و البته توسط همه مردم برگزار میشود، اما شایسته است اکنون که توجه به فرهنگِ شادی و نیاز به شادمانی در حال گسترش است، چنین مناسبتهای بومی و ملی مورد عنایت و توجه قرار گیرند. همچنان که یکی از راههای ایجاد جذابیت در امر گردشگری توجه به رویدادهایی اینچنین زیبا و محلی است.
- 12
- 5
ناشناس
۱۳۹۷/۱۱/۱۴ - ۱۳:۰۴
Permalink