سالهاست که هفتمین روز آبانماه هر سال برای برخی از مراکز تصمیمگیر تبدیل به ماجرایی پیچیده و امنیتی شده است.
روزی که بهانهای است برای گرامیداشت یاد کوروش هخامنشی. پادشاهی که ایرانیان به او و آنچه از او باقی ماند میبالند و بسیاری در جهان نیز به واسطه منشور کوروش، این پادشاه ایرانی را میشناسند.
در یک شرایط منطقی میتوان کوروش و آنچه از او مانده را به عنوان یک ظرفیت بزرگ ملی و فرهنگی پاس داشت و به عنوان یکی از مفاخر ایران به جهان معرفی کرد اما زمانی که منطق جایگاه خود را در میان تصمیمگیری برخی افراد از دست بدهد آنگاه شاهد به وجود آمدن دوگانههای جعلی خواهیم بود که نتیجه آن روبروی هم نشاندن ارزشهای دینی و ملی ایرانیان است.
این دوگانهسازی سبب آن میشود که برخی تصور کنند احساس افتخار و غرور به داشتن سرمایهای معنوی و فرهنگی همچون کوروش به معنای بی توجهی به ارزشها و اصول دینی است. این نگاه نادرست در حالی تبلیغ میشود که اتفاقاً این هر دو مکمل یکدیگرند و هنگامی که به مردم مراجعه میکنیم کسر قابل توجهی از مردم کوچه و بازار هیچ تناقضی میان پاس داشتن مفاخر و میراث ملی ایرانی با ارزشهای دینی خود نمیبینند. اما ظاهراً دیدگاه بخشی از تصمیمگیران با آنچه مردم میاندیشند همخوانی ندارد.
از همین رو است که شاهد هستیم هر ساله در این روزها محدودیتهایی برای حضور در مقبره کوروش ایجاد میشود. بنا بر آنچه برخی افراد در شبکههای اجتماعی مطرح میکنند این بار محدودیتها شکل دیگری هم به خود گرفته است و سخن از احضار و اخذ تعهد از شهروندان هم به میان آمده است! فارغ از صحت و سقم این موضوع، از این واقعیت گریزی نیست که در ساختار ذهنی برخی افراد، ایران و هر آنچه نام و نشانی از آن داشته باشد چندان حائز اهمیت نیست و میتوان ریشه بخشی از این چنین رفتارهایی را در همین موضوع دانست. واقعیت آن است که این رویکرد، نتیجهای جز خودزنی فرهنگی به همراه ندارد.
اگر بنا بر آنچه در ادبیات رسمی مشهور شده است به واقع مردم این سرزمین را آماج تهاجمی فرهنگی از سوی غرب میپنداریم راهی جز تکیه کردن بر داشتههای فرهنگی ایرانیان نداریم که از بزرگترینهای آن نیز کوروش هخامنشی است.
- 128
- 4